در هانوفر (گردهمایی سوم 2009) و یوتبوری این مشکل را تجربه کردیم که بسیاری از علاقمندانی که میخواهند با گردهمایی سراسری همکاری کنند، تفاوت این پروژه که فراگروهی و فرامحلی است را با فعالیت تشکلهای شهری در نظر نمیگیرند. گاهی میبینیم که تفاوت نظرات و یا مرزبندیهایی انجام میشود که اساسا ربطی به کمیته برگزارکننده گردهمایی ندارند. همانطور که در بالا اشاره کردم، کمیته برگزارکننده ترکیبی از فعالین در شهرها و کشورهای مختلف است و کمیته های شهری در کلن، هانوفر و یا یوتبوری، بیشتر تمرکزشان برای کارهای ارگانیزاتوری بوده است. روابط به صورت داوطلبانه، برابر و آزاد بین فعالین کمیته برگزاری برقرار است و هر عزیزی که در این مجموعه زحمت میکشد، حق برابر برای نظردهی و پیشنهاد دارد. بنابر این، کمیته برگزاری، در همه شهرهای جهان، از دخالت در امور داخلی فعالین شهری خودداری میکند. چون معتقد به سازماندهی افقی با شبکهای از فعالین خودگران و آگاه هستیم. علی رغم اینکه در مورد سازماندهی شبکهای، افقی و خودگران اشارات زیادی در ادبیات سیاسی فارسی دیده میشود، گویا تفاوت این روش کار با سازماندهی هرمی که یک کمیته مرکزی از بالا دستور میدهد، برای بسیاری از فعالین ملموس نیست.
................
گزارشگران: همایون گرامی ممنون از شما
ماههاست که کوشش های شما برای برگزاری این گردهمائی مورد توجه رسانههای سیاسی و خبری بویژه در خارج کشور بوده است. تلاش جمعی صورت گرفته است و کمیته برگزار کننده آن قطعا به جمع بندی این واقعه سیاسی خواهد پرداخت و نتایج آنرا به اطلاع عموم خواهد رساند. کمیته برگزار کننده را چه نیروهائی تشکیل دادند؟
با تشکر از شما که این فرصت را به من دادید تا بخشی از کارهای انجام شده در چهارمین گردهمایی سراسری را به اطلاع عموم برسانم. کمیته برگزارکننده از نخستین گردهمایی سراسری در سال 2005 در شهر کلن تاکنون، از یاری چهرهها و فعالین بسیاری برخوردار بوده است ولی ایده اولیه در شکل گیری کمیته برگزارکننده از نخستین ماههای اعلام فراخوان به گردهمایی سراسری از سوی گفتگوهای زندان شکل گرفت. در فراخوان اولیه، گفتگوهای زندان، تلاشی را آغاز کرد که با گسترش اعلام همیاری از سوی نیروهای مدافع حقوق زندانیان سیاسی و به ویژه خودِ زندانیان سیاسی و یا بازماندگان جانفشانان و جانباختگان، ترکیب افراد بسیار متنوع شد. به همین دلیل، درست دیدیم به جای گفتگوهای زندان، «کمیته برگزارکننده گردهمایی سراسری» مسئولیت پیگیری و پیشبرد کارهای گردهمایی سراسری را بر عهده داشته باشد.
بدیهی است که گفتگوهای زندان با تمام توان از گردهمایی سراسری و کمیته برگزارکننده آن پشتیبانی میکند ولی تاکید بر استقلال این دو نهاد از یکدیگر مهم است. گفتگوهای زندان از سال 1997 تاکنون، به عنوان تریبون آزاد زندانیان چپ، رادیکال و غیرمذهبی خود را معرفی کرده و از زندانیان سیاسی زن و مرد در رژیمهای شاه و یا جمهوری اسلامی ترکیب خود را شکل داده است. در عوض، گردهمایی سراسری، همان طور که از عنوانش آشکار است، برای دفاع از زندانیان سیاسی و بزرگداشت یاد جانفشانان و جانباختگان، به صورت سراسری و همگانی اقدام کرده و می کند.
با توجه به این تفاوت، با کمیته برگزارکننده گردهمایی سراسری طیف وسیعتری میتوانند همکاری داشته باشند. از فعالین سیاسی چپ، کمونیست و سوسیالیست که برای آزادی همه زندانیان سیاسی تلاش میکنند تا فعالین حقوق بشر و یا پژوهشگرانی که در این زمینه کار و تحقیق میکنند. همچنین خانواده و بازماندگان همبندیان ما که توسط رژیم به قتل رسیده اند، به ویژه فرزندان آنان، فضایی و راهی برای همکاری با جانبدربردگان در چارچوب این پروژه یافتهاند. این ترکیب متنوع، چون در شهرها و کشورهای مختلف زندگی میکنند، از تمام امکانات ارتباطی مدرن که در اختیار دارند سود میجویند تا با هم تبادل نظرها و مشورتها را به پیش ببرند. به طور خلاصه میتوانم این گونه جمع بندی کنم که ترکیب کمیته برگزارکننده، ترکیبی باز است و هر فردی که خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی است؛ سرنگونی جمهوری اسلامی را میخواهد؛ و به خواستهای آزادی، سوسیالیسم و عدالت اجتماعی تعلق خاطر دارد، با کمیته برگزارکننده میتواند وارد همکاری شود.
برگزاری این گردهمائی در شهر گوتنبرگ سوئد از چه رو صورت گرفت و نقاط ضعف و قوت برگزاری آن در این شهر چه بود؟
به تجربه در این چهار گردهمایی، هر دور یک یا چند شهر کاندید برگزاری آن میشوند، و با توجه به نظرسنجیهایی که صورت میگیرد یک شهر برای برگزاری گردهمایی انتخاب میشود. در سه دور نخست، چون شهرهای آلمان نیز کاندید برگزاری مراسم میشدند، دوبار کلن و یکبار هانوفر آلمان انتخاب شد، ولی برای گردهمایی چهارم بهتر دیدیم که گردهمایی از آلمان خارج شود و فعالین کشورهای دیگر نیز این شانس را داشته باشند تا به برگزاری گردهمایی سراسری یاری رسانند. در جنب کنفرانس بینالمللی که در سال 2010 در شهر کپنهاگ دانمارک داشتیم، دو کشور کاندید برگزاری گردهمایی چهارم شدند که در مجموع، شهر یوتبوری در سوئد مناسبتر برای برگزاری چهارمین گردهمایی تشخیص داده شد.
در ماههای پیش از برگزاری گردهمایی چهارم، کمیته شهری یوتبوری با حضور طیف وسیعی از عزیزان و فعالین شکل گرفت که تمامی فشارهای کارهای ارگانیزاتوری، تدارک سالن، پذیرایی از مهمانان کشورهای مختلفی که از اروپا و امریکا و کانادا به گردهمایی میآمدند و... بردوش آنان بود. از همین جا، من به عنوان یکی از مهمانان شهر یوتبوری از زحمات این دوستان و رفقا تشکر میکنم. در حاشیه اشاره کنم که در طول چهار گردهمایی، از جمله گردهمایی یوتبوری، کمیتههای شهری معمولا فشار اصلی مسائل ارگانیزاتوری را برعهده دارند و بخشهای دیگر کمیته که از لحاظ جغرافیایی از محل برگزاری دور هستند کارهای دیگر گردهمایی، نظیر خبررسانی، هماهنگی با سخنرانان، تدارک حمل و نقل و یا ثبتنامهای کشوری و... را به پیش میبرند. برای مثال در گردهمایی اخیر، رفقای آلمان و هلند با چندین ماشین به صورت جمعی به طرف یوتبوری حرکت کردند که به صورت خودگردان، خودشان کارها را با هم تنظیم کرده بودند.
نقاط ضعف و قوت گردهمایی چهارم را هنوز به عنوان مجموع کمیته برگزارکننده جمعبندی نکردهایم و منتظر نتیجه جلسات رفقا و دوستان هستیم و حاصل آن را در یک جلسه پالتاکی عمومی به اطلاع خواهیم رساند. به صورت فردی چند نکته را در نگاه اول میتوانم ذکر کنم:
گردهمایی یوتبوری، نقطه عطفی شد که ایده و پیشنهاد زندانیان سیاسی سابق مبنی برمسئولیت پذیری کل اجتماع (و نه فقط زندانیان سیاسی سابق) در قبال کشتارهای بیش از سه دهه سیطره رژیم جمهوری اسلامی برکشورمان، تاثیرات عملی خود را نمایان سازد. حضور فعالتر و شاخص پژوهشگران و هنرمندانی، تاکید می کردند کار و روشنگری در زمینه سرکوبهایی که صورت گرفته، وظیفه همگی ماست و نه فقط آن کسانی که به طور مستقیم این فجایع را تجربه کردهاند؛ نشانه مهمی است که دیواره سکوت گرداگرد کشتار زندانیان سیاسی در ایران از زمان روی کار آمدن این رژیم، دچار تَرَکهای جدی شده است و این روند مسئولیتپذیری باید از سوی اقشار وسیعتری از اجتماع ایران دنبال شود.
یک نکته برجسته در گردهمایی چهارم به اعتقاد من، پیوند و همکاری سینمای آزاد و کانون سینماگران ایران در تبعید با گردهمایی چهارم بود که با زحمات و حضور بصیر نصیبی، داریوش شیروانی و مسلم منصوری با مخاطبین سینمای مقاومت در فضای چهارمین گردهمایی سراسری، میدانی دیگر را از همکاری هنرمندان معترض و پیشرو با زندانیان سیاسی بازگشایی کرد. چرا که گذر از روایتهای شفاهی زندانیان تا یادمانهای فرهنگی و ماندگار، نیاز به همکاری دائم، سیستماتیک و برنامهریزی شده هنرمندان و پژوهشگران با زندانیان سیاسی و جانبدربردگان از کشتارها را دارد. و ابتکار گردهمایی چهارم، نویدبخش، کارهایی ژرفتر و درازمدت از سوی سینمای آزاد و کانون سینماگران ایران در تبعید با گردهمایی سراسری را دارد و امیدوارم این تجربه در گردهمایی پنجم نیز با غنای بیشتری تداوم یابد.
این بار توانستیم فشار برنامه ها را به نحوی سبک کنیم که زمان بیشتری به شرکت کنندگان برای بحث و تبادل نظر داده شود. برگزاری کارگاههای (ورک شاپ) مختلف (که در گردهماییهای پیشین مجبور به صرف نظر از آن شده بودیم) در چهارمین گردهمایی سراسری در یوتبوری، عملی شد. تجربه سه گردهمایی پیشین، حاصلش را در گردهمایی چهارم در زمینه اجرای موفق برنامه ورک شاپها نشان داد. علاوه براین روز یکشنبه، توانستیم بحث فعال و بسیار پرباری را برای برگزاری و بهبود روشهای کاری گردهمایی سراسری به پیش ببریم. من شخصا، در این قسمت از برنامه بسیار خوشحال بودم و هستم که همبندیان و رفقای زندانهای اوین، قزل حصار و گوهردشت، رفقای زندانهای شهرستان فعالانه، دلسوزانه و مسئولانه در بحثها شرکت کردند و راهکارهای عملی و خوبی برای قدمهای بعدی ارائه دادند. این آن چیزی، بود که من خودم در سه گردهمایی پیشین، جایش را خالی میدیدم، چون متاسفانه وقت آزاد زیادی برای چنین گفتگوهایی برایمان باقی نمیماند.
کم لطفی است اگر از اجرای توانمند برنامه نمایشگاه توسط منوچهر شهابی، سیاوش فانی و سودابه اردوان سخنی به میان نیاورم. کیفیت حرفهای نمایشگاه، تاکنون در گردهماییهای پیشین چنین برجسته نبوده است. علاوه بر این، سه نسل متفاوت از هنرمندان کارشان در این بخش ارائه میشد، نسلی که از زمان شاه ناگزیر به تبعید شده (بهروز حشمت)، نسلی که زندانهای رژیم جمهوری اسلامی را تجربه کرده (سودابه اردوان و منوچهر شهابی) و نسلی که در سالهای دهه شصت بدنیا آمده ولی جای در پای نسل مبارز پیشین گذارده است (سیاوش فانی).
یک نکته را لازم میبینم در اینجا تاکید کنم که شاید در این گردهمایی با توجه به انبوه بحثها، کارگاهها (ورکشاپها)، کارهای هنری و سینمایی به روشنی دیده نشود. از نخستین گردهمایی سراسری در سال 2005، کنشگران نسل نوین چپ و فرزندان جانفشانان و جانباختگان با گردهمایی همراهی و همکاری کرده اند ولی این بار، یاران جوان ما، با ارائه بحثها و پیشنهادات شان از خود بلوغ فکری و نیز خوشفکری هایی را بروز دادند که لازمه پویایی جنبش دفاع از زندانیان سیاسی است. به دریافت من، توان فکری نوینی بعد از چهار دوره گردهمایی به میدان آمده که اثرات خود را در قدمهای بعدی نیز آشکار خواهد کرد.
در مورد نکات ضعف، شاید یکی از آنها اولین تجربه ما در برگزاری گردهمایی در خارج از آلمان بود و احساس خودم این بود و هست که بایستی امکانات تبادل نظر و یاری رسانی به کمیته شهری را ما وسیع تر از آلمان پیش بینی میکردیم، چون تعداد زیادی از شرکت کنندگان و کمیته برگزارکننده فقط از روی نام و ای میل همدیگر را میشناختیم و بسیاری از کارها را میشد بهتر تقسیم کرد تا رفقای کمیته شهری نیز فرصت بیشتری برای تمرکز روی کارهای اصلی خود داشته باشند. این نکتهای است که در گردهماییهای بعدی نیز بایستی به آن توجه کنیم.
در هانوفر (گردهمایی سوم 2009) و یوتبوری این مشکل را تجربه کردیم که بسیاری از علاقمندانی که میخواهند با گردهمایی سراسری همکاری کنند، تفاوت این پروژه که فراگروهی و فرامحلی است را با فعالیت تشکلهای شهری در نظر نمیگیرند. گاهی میبینیم که تفاوت نظرات و یا مرزبندیهایی انجام میشود که اساسا ربطی به کمیته برگزارکننده گردهمایی ندارند. همانطور که در بالا اشاره کردم، کمیته برگزارکننده ترکیبی از فعالین در شهرها و کشورهای مختلف است و کمیتههای شهری در کلن، هانوفر و یا یوتبوری، بیشتر تمرکزشان برای کارهای ارگانیزاتوری بوده است. روابط به صورت داوطلبانه، برابر و آزاد بین فعالین کمیته برگزاری برقرار است و هر عزیزی که در این مجموعه زحمت میکشد، حق برابر برای نظردهی و پیشنهاد دارد. بنابر این، کمیته برگزاری، در همه شهرهای جهان، از دخالت در امور داخلی فعالین شهری خودداری میکند. چون معتقد به سازماندهی افقی با شبکهای از فعالین خودگران و آگاه هستیم. علی رغم اینکه در مورد سازماندهی شبکهای، افقی و خودگران اشارات زیادی در ادبیات سیاسی فارسی دیده میشود، گویا تفاوت این روش کار با سازماندهی هرمی که یک کمیته مرکزی از بالا دستور میدهد، برای بسیاری از فعالین ملموس نیست. در ماههای آتی و تا گردهمایی پنجم، این یکی از موضوعات جدی است که نیاز به کار توضیحی وسیعتر دارد. ضروری است که کمیته برگزارکننده پنجمین گردهمایی سراسری این شکل از روابط و همکاری را برای فعالین محلی به روشنی بیان کند تا بتوان از همه توانهای محلی برای برگزاری گستردهتر گردهمایی آتی بهره جوئیم.
علاوه براین، برخی از سخنرانیها، کیفیتی که انتظارش را داشتیم برآورده نکرد. با این حال، به نظرم، همزمان بایستی تاکید کنم که تاکید بر کیفیت نبایستی ما را به سمت دیگری پرتاب کند که فقط نخبگان و افراد سخنور حرفهای بایستی در گردهمایی سخن بگویند. گردهمایی سراسری، محلی برای بیان دردهای مشترک است که بر انبوهی از انسانهای سرزمین ما گذشته است. از این انسانها، تعداد کمی قادر هستند که ستمی که برآنان و نسلشان توسط این رژیم روا شده را به خوبی بیان کنند. تمام تلاش ما، ونیز پیشنهاد سایر همبندیان ما در همین گردهمایی، این است که تعداد بیشتری از شاهدین، خانواده جانفشانان و جانباختگان و جانبدربردگان از کشتارها در گردهمایی آتی سخن بگویند.
قضیه دعوت از احمد شهید برای حضور در این جمع بکجا کشید؟ عکس العمل ها از سوی گزارشگر ویژه چه بود؟
ما در تاریخ 29 اوت 2011 پاسخی از سوی نمایندگی دکتر احمد شاهید دریافت کردیم که در طی یک اطلاعیه خبری به عموم اعلام کردیم:
(http://www.dialogt.org/index.php?id=72&tx_ttnews[tt_news]=337)
در اطلاعیه ذکر شده است که:
«...دریافت ترجمه نامه به زبانهای فرانسه و انگلیسی به تاریخ 28 اوت 2011 از سوی نمایندگی دکتر احمد شاهید تائید شده است. امکان حضور نماینده ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، دکتر شاهید، در چهارمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در شهر یوتبوری سوئد از نهم تا یازده سپتامبر 2011، در روزهای آتی به اطلاع عموم خواهد رسید. در نامه ارسالی نمایندگی دکتر شاهید، تاکید شده است که نماینده ویژه که اخیرا ماموریت خود را به عهده گرفته است، از نزدیک وضعیت در ایران را نظارت و پیگیری می کند و از به روزرسانی (مطلع سازی) او از روند گسترش رخدادها قدردانی میکند.»
با این حال، نماینده ویژه، پس از آن، هیچ واکنشی نشان نداده است. ایده مرکزی، در دعوت دکتر احمد شاهید، همچنان پابرجاست. گردهمایی سراسری یک امکان بود که در یک نشست سازمان یافته، تعداد زیادی از شاهدین مستقیم کشتارهای دهه شصت با نماینده ویژه مستقیما دیدار و گفتگو کنند. ایشان بایستی روشن کنند که به عنوان مامورِ ما، میخواهند به وظیفه خود عمل کنند و یا از دیدار با شاهدین مستقیم کشتارهای دهه شصت، سرباز میزنند. آگاهانه کلمه «مامور ما» را بکار میبرم تا رابطه ما و ایشان به طور روشن تعریف شده باشد. یعنی سازمان ملل، از جانب جامعه بینالملل و مردم ایران، «ماموریتی» به یک نماینده ویژه خود واگذار کرده است. ما، به عنوان بخشی از جامعه ایرانی و بخشی که در معرض تعرض دولت حاکم قرار گرفته، «واگذارکننده چنین ماموریتی» به ایشان هستیم (حتی اگر یک نفر باشیم! گرچه امضاهای نامه خطاب به احمد شهید فراتر از یک نفر است). پس تلاش میکنیم تا ایشان وظیفهاشان را در مورد بررسی کشتارهای رژیم از آغاز روی کارآمدنش تاکنون و به ویژه کشتارهای دهه شصت را به درستی انجام دهند.
مهمترین هدف این تجمع همیشه تا کنون زنده نگاه داشتن یاد و خاطره هزاران جانباخته در تاریکخانه های جمهوری اسلامی بوده است. امری که جامعه سیاسی بخصوص در تبعید از همایش زندانیان سیاسی تا کنون بیاد دارد. اینکه یادها زنده است و می ماند وهنوز صدای دادخواهی آنها و خانواده ها شان بگوش میرسد. تا چه حد این مقصود در گردهمائی چهارم دنبال شد؟ با توجه به اینکه انتقاداتی مبنی بر این هستند که برخی از برنامه های گردهمائی تناسب کمتری با این اهداف داشته اند؟
با توجه به تنوع مخاطبین گردهمایی سراسری، برقراری تعادل میان کارهای پژوهشی، پرداخت هنری به مسئله سالهای تاریک سرکوب و شکنجه، و نیز روایت مستقیم و معتبر شاهدان این فجایع، کاریست بس دشوار. تصور کنید ما در طول سه روز گردهمایی، از هر لحظه بایستی به شیوهای موثر استفاده کنیم تا کارهایی که در دستور کار است به موقع به پیش رود. یک روش، اجرای موازی برنامههاست که برای نمونه در گردهمایی چهارم، توانستیم جشنواره سینمای مقاومت را در سالن آمفی تئاتر، نمایشگاه را در سالن ویژه خودش و کارگاههای بحث را در سالنهای دیگر برگزار کنیم. اجرای موازی، برنامهها این مشکل را هم دارد که بسیاری از افراد میخواهند از همه برنامهها استفاده کنند و در این وضعیت، به اجبار از بخشی از آن باید صرفنظر کنند.
در گردهمایی چهارم، تمرکز بحثها بروی بازگشایی بحث گسترده دادخواهی در لایههای مختلف سیاسی، اجتماعی، روانشناسانه و حقوقی، بود. حضور فرزندان جانبدربردگان در سخنرانیها و بحثها، کمکی بود تا نشان داده شود در همین مجموعه نیز، مسئله دادخواهی به یکسان دیده نمیشود. تلاش گردهمایی چهارم و بحثهای آن در این بود که روشن شود، جنبش دادخواهی، امری پیچیده و چندلایه است. امری درازمدت است که بایستی از «دیروز» (و نه امروز!) آغاز میشد و تا فردای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی بایستی دنبال شود. جنبش دادخواهی، امری نیست که در چند روز آغاز شود و فردایش همه چیز خوب و خوش به پایان رسیده باشد. جنبش دادخواهی، روند پالایش جامعهای است که در طول چندین نسل به گند و کثافات رژیم جمهوری اسلامی و پیش از آن، رژیم شاه آلوده شده است...
تا چه حد به این مقصود نائل شدیم؟ به نظرم ما تازه کار را شروع کردهایم، به اندازه چند نسل آتی، کار در این زمینه باقی مانده است.
تا جائی که بیاد داریم در موارد پیشین تبلیغات صوتی و تصویری بیشتری موجود بود. پخش مستقیم پالتاکی و تلویزیونی و... در حالیکه در ایندوره کمتر شاهد آن بودیم. چه مشکلاتی داشتید؟
اولین مشکل این بود که رسانههای حاکم و پربیننده و شنونده از سانسور اخبار گردهمایی دریغ نکرده و نمیکنند. پخش پالتاکی داشتیم ولی برای نهایی ساختن فیلم سخنرانیها و برنامهها، نیاز به کمی زمان داریم تا در هفتههای آتی برای پخش به طرف ایران و یا در شبکههای اینترنتی آماده شود. کمیته هنری پنج ویدئو کلیپ پیش از گردهمایی آماده ساخت که در یوتیوب و صفحه ویژه گردهمایی قرار دارند (http://dialogt.org/index.php?id=77). با این همه، بازتاب کارها، همان گونه که اشاره کردید، علی رغم استفاده از حدااکثر ظرفیتهای رسانهای ما، کفایت برای پوشش کافی خبری نداشت و در فرصت مناسب باید به این معضل، جدیتر پرداخت و راه حلهایی برای مقابله با سانسور سیستماتیک رسانههای حاکم یافت.
امکانات فنی ما، در مورد فیلم و صدابرداری، به نسبت سه گردهمایی پیشین محدودتر بود. بیشترین مانع برای ما، محدودیتهای بودجه مالی گردهمایی بود که منبع اصلیاش از طریق ثبت نام در گردهمایی صورت میگیرد. یعنی هر ثبت نام، بخشی از همیاری برای بهتر برگزارشدن گردهمایی است. متاسفانه، با توجه به اینکه در سوئد، اغلب نشستها، مجانی و یا با بهای پائین برگزار میشوند، اعلام هزینه ثبتنام برای گردهمایی چهارم، برای برخی از عزیزان در سوئد، منشاء انتقاد به ما شد. اما استدلال من این است که هزینه ثبت نام برابری میکند با صرفهجویی در چند پاکت سیگار که عزیزان دودِ هوا میکنند و سلامت خودشان را لطمه میزنند. هزینههایی از این گونه را میتوانند صرفه جویی کنند و با ثبت نام در گردهمایی، به سلامت خودشان و اجتماع کمک برسانند!
گردهمائیهای قبلی و بخصوص اول و دوم از زوایائی به چپگرائی و آنهم نه اعتدال چپ بلکه رادیکالیسم چپ و به تعبیری سنتیهای چپ نقد شده بود. امروزه شنیده میشود و نقد میشود که گرایش به راست پیدا کرده است. اینها همه برداشتهای گزارشگران و کمتر مکتوب و منتشر شده است. اگر این نظر را حقیقی می بینید ارزیابی خود را توضیح دهید.
مشکل اساسی این است که برای برخی از مفسرین، فرق گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی، با یک حزب یا سازمان سیاسی روشن نیست. گاه از ما، وظایفی طلب میشود که در حیطه وظایف یک حزب یا سازمان سیاسی است. تحلیل حکومت، ترسیم چشمانداز انقلاب و یا جنبش سوسیالیستی و نکات مهمی از این دست در حیطه وظیفه گردهمایی سراسری نیست. گردهمایی سراسری، خصیصه یک جنبش یا نهاد دمکراتیک و تودهای را دارد که افراد حول آن برای خواست مشترک آزادی همه زندانیان سیاسی، سرنگونی جمهوری اسلامی و دورنمای آزادی و سوسیالیسم به همکاری مشغولند. در همه گردهماییها، این شعارها در گردهمایی، حضور داشته و نشان از ثبات قدم ما در این محورهاست.
مشکل این است که کافیست یک سخنران و یا یک نفر که کاری در زمینهای به گردهمایی ارائه بدهد، و آن کار و یا سخنرانی به هر دلیل، از سوی کمیته برگزارکننده قبول نشود. اگر طرف خودش را «حقوق بشری» بداند، از فرداست که دست به قلم و تلفن میشود که «این کمونیستها، مرا سانسور کردهاند!» و یا برعکس، طرف اگر خودش را «چپ» بداند، و احساس کند که به اندازه کافی به او میدان برای تبلیغات یک طرفهاش برای حزب یا سازمانی که او برایش فعالیت میکند نمیدهیم. شروع میکند تا به ما بیاموزاند که بین پرولتاریا (یعنی خودش و سازمان و حزبش!) و بورژوازی (یعنی هر فرد و جریانی که او قبول ندارد!) راه بینابینی نیست! و گردهمایی باید به خط مشی انقلابی و پرولتری بپیوندد (یعنی تمام کمیته برگزارکننده، به تشکیلات هوادار آن جریان تبدیل شوند!).
خب، پاسخ کمیته برگزارکننده در چهار گردهمایی کنونی این بوده است که این حرکت فراگروهی است. در خدمت جنبش دمکراتیک و تودهای است که برای آزادی همه زندانیان سیاسی تلاش میکنند و از همه افراد مستقل، تشکلهای دمکراتیک شهری، سازمانها و احزاب سیاسی چپ و پیشرو، پژوهشگران، تمام فعالین حقوق بشر، دعوت میکند که به این حرکت یاری رسانند. نکته این است که در طول این سالها، بخش زیادی از این پیشداوریها بنا به تجربه عملی همیاران و شرکتکنندگان در گردهمایی سراسری، با اعتماد متقابل و همکاری عملی، رفع شده است.
با این وجود، بخش زیادی از پرسشهای مطرح شده در گردهمایی چهارم، شبیه استدلالهایی که به آن اشاره کردم نیستند. بلکه گردهمایی سراسری با مخاطبین و همکاران جدیدتری روبروست که مسئولانه میخواهند از نحوه برخورد ما به مسائل مختلف آگاه شوند. برای نمونه مسئله مبارزه طبقاتی و زندان، نحوه برخورد به سالهای نخست رسیدن جمهوری اسلامی به قدرت و سیاستهای سرکوبگرانه اش، از موضع ما در مورد منابع مالی و غیره میپرسند. برای نمونه من در گروههای فیسبوک که اخبار مربوط به گردهمایی را در آنها منتشر میسازیم، در چندین نوبت از عزیزان مختلفی، همین پرسشها را دریافت کردهام و تلاش کردهام با اشاره به مقالات و انتشارات پیشین، مواضع را برای یارانی که متاسفانه در چند سال اخیر نتوانسته بودیم با آنها در تماس قرار بگیریم، ارسال کنم. در همین جا اجازه میخواهم همین لینکها را نیز در مورد نوع نگاهی که در چند سال اخیر درباره این مسائل داشتهایم دوباره بیاورم، تا شاید خوانندگان شما نیز، برخی از مواردی را که برایشان مهم است در میان آن مطالب بیابند:
· چرا ارتباط زندان و مبارزه طبقاتی را توضیح نمیدهید و ماورای طبقاتی برخورد میکنید؟
پاسخ: این بحثها در شماره نخست گفتگوهای زندان در سال 1997 (چهارده سال پیش) به انجام رسیده و پس از آن نیز رفقای دیگر در بحثهای خودشان آن را از جنبههای مختلف باز کردهاند. این بحث از سوی گفتگوهای زندان از روز نخست روشن بوده و به آن پرداخته شده است و طبیعتا هربار این بحثهای پایه را دوباره تکرار نمیکنیم. علاقمندان میتوانند به دو مقاله نخست در گفتگوهای زندان شماره یک مراجعه کنند. سخنرانی برتولت برشت در مورد فاشیسم (http://dialogt.org/shomareh1/flyer/1dint1.pdf) و سپس مقاله زندان در چرخه مبارزه طبقاتی (http://dialogt.org/shomareh1/flyer/1dint2.pdf)
· ظهور سرکوب در جمهوری اسلامی از چه دورهای شروع می شود؟ آیا تبلور آن فقط در قتل عام تابستان ۶۷ است یا از ابتدای ۵۷؟
پاسخ: تاکید من بر این است که اسلامیستها پیش از به قدرت رسیدن در سال 1357 و تشکیل رژیم جمهوری اسلامی سرکوب نیروهای کمونیست، چپ و پیشرو را آغاز کرده بودند. در تهران چهره هادی غفاری و دار و دسته اش که تظاهرات مستقل نیروهای چپ برعلیه رژیم شاه را مورد حمله قرار میداد شناخته شده است. در مورد کشتارهای سال 1360 و همکاری نیروهای متوهم به رژیم در بحثهای قبلی به آن پرداخته شده است و برای نمونه به مقالهای که در نشریه آرش با عنوان «منحنی کشتار در 1360: کهکشان انسانی و سیاه چال مرگ» مراجعه کنید: (http://www.dialogt.org/image/zendan/monhanie_koshtar.pdf)
· موضع شما در مورد کمک مالی گرفتن از نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی چیست؟
پاسخ: برای استقلال عمل گردهمایی، اتکای ما برروی یاری تک تک فعالین این جنبش است و بدیهی است که علیه سرمایهگذاری نیروهای ارتجاعی و امپریالیستی در میان فعالین اپوزیسیون هستیم. در مورد منابع مالی و موضعگیری در این مورد، مقاله ای در 31 ژانویه 2010 تحت عنوان يادداشتهای شتابزده شماره 1 - پيگرد و مجازات مسببين کشتار و شکنجه منتشر شده است و شما میتوانید به آن مقاله مراجعه کنید: http://www.dialogt.org/2010/yaddashtha_1_30.pdf
خب، با پوزش برگردم به پرسش اصلی شما.
هر گردهمایی وظایف ویژه خودش را در پیش رو دارد. ما در گردهمایی نخست، آگاهانه برروی فعالین مستقل، روشنفکران و پژوهشگرانی تاکید داشتیم که نشان و پیام روشنی بر مستقل و فراگروهی بودن گردهمایی سراسری باشد. بار احساسی گردهمایی نخست بسیار بالا بود، بیش از دو دهه از آغاز کشتارها میگذشت و برای نخستین بار، بسیاری از خانوادهها، جانبدربردگان و مدافعین زندانیان سیاسی در یک شهر، از گوشه و کنار جهان جمع میشدند. در سال 2006 که یادمانهای غیرمتمرکز را با همکاری تشکلهای دمکراتیک شهری در 26 شهر و کشور سازمان میدادیم، قدم دوم کار، یعنی پیوند فعالین مستقل با تشکلهای دمکراتیک شهری برداشته شد. در دومین گردهمایی سراسری، بنا به موضوعاتی که داشتیم یعنی زندان و جنبشهای اجتماعی حضور سازمانها و احزاب سیاسی در گردهمایی برجستگی داشت: از همه طیفهای حاضر در جنبش چپ ایران در میان 45 سخنران گردهمایی حضور داشتند. در گردهمایی سوم در هانوفر 2009، حضور پژوهشگران آلمانی و ایرانی، زندانیان سیاسی زن و جلسه جوانان چشمگیرتر بود. علاوه برآن، در همبستگی با مبارزات مردم ایران در داخل کشور، قادر شدیم تظاهراتی را در شهر هانوفر با حضور مردم شهر و شرکتکنندگان در گردهمایی سراسری سازمان دهیم. در گردهمایی چهارم، ترکیب حضور پژوهشگران و نیز هنرمندان مبارز در گردهمایی برجستگی بیشتری یافت.
همان طور که میبینید، عزیزان، بیان صریح سیاسی را «چپ» تعبیر میکنند (گردهمایی نخست و دوم)، و کارهایی که از طریق پژوهش یا کار هنری، همان سمت و سو را نشان میدهند (گردهمایی سوم و چهارم) را به اندازه کافی «چپ» نمیدانند. به دریافت من، گردهماییها سمت و سوی واحدی را دنبال کرده و میکنند، ولی این امر را نبایست از نظر دور داشت که هربار نمیتوانیم خود را به یک جنبه پدیده سرکوب و اختناق محدود کنیم. نوآوری و ژرفتر ساختن کارها در هر گردهمایی، نقطه قوت آن است و نه نقطه ضعف آن.
نقطه عطف این واقعه سه روزه بنظر شخص شما چه بود؟
پرسش مشکلی است. از کدامش بگویم؟ نه فقط من، بلکه بسیاری از فعالین کمیته برگزارکننده، هر لحظهی این گردهماییها در وجودمان ثبت میشود. لحظاتی از زندگی را در کنار انسانهای شریفی تجربه میکنیم که در زندگی ماشینی و روزمره، به این راحتی، چنین فضایی از همدلی و همرنگی، برایمان حاصل نمیشود. از یک رفیق همبندم که از هنگام خروج کشور تا گردهمایی یوتبوری ندیده بودمش، حال رفیق دیگرمان را پرسیدم، پاسخ داد: «توی این چند ساله، برای اولین بار خندیدنش را از ته قلب در گردهمایی یوتبوری دیدم...»
با این حال، برایم یکی از مهمترین لحظات، جلسه صبح روز یکشنبه بود، که جلسه را به گپ و تبادل نظری خودمانی و غیربوروکراتیک بین همه حاضرین در سالن اصلی اختصاص دادیم. بحث پربار بود و با ایدههای نو همراه شد. چنین فضای پر ایده و شادابی را در سالهای اخیر، کمتر تجربه کرده بودم. فکر میکنم اتفاقی هم نبود، بهترین کادرهای جانبدر برده جنبش انقلابی و کمونیستی از داخل زندانهای رژیم جمهوری اسلامی، به سخن در آمده بودند و توانایی و ریزبینی آنها را در پیشبرد بهتر کارها میشد به خوبی دریافت. از همین جا، به تک تک رفقای همبند سابق در زندانهای شهرستان، اوین، گوهردشت و قزل حصار درود میفرستم و امیدوارم فعالانهتر در قدمهای آتی و از جمله گردهمایی پنجم حضور داشته باشند و سخن بگویند.
در خارج کشور همایشها و گردهمائیها و سمینارهائی که تا کنون تشکیل شده اند دچار آسیب کمی گرائی بوده اند. این مهم بوده که کدام رقم شرکت کننده را شامل شده است. تا جائی که بیاد داریم در هانور و سومین گردهمائی بر این نکته تاکید شد که کیفیت شرکت کنندگان در درجه اول اهمیت قرار دارد. حضور جوانان و عناصر شناخته شده در سطح بین المللی اعم از ایرانیان و متعلقین به ملیتهای دیگر. این مولفه در گردهمائی چهارم چگونه بود؟
به نظرم ما در مسیر درست قدم برمیداریم، هر دور برش و تواناییهای گردهمایی افزوده میشود. مقایسه کیفی نسبت به گردهماییهای پیشین را نمیتوان به راحتی انجام داد. چون در هر جنبه نکات ضعف و قوتی را میتوان ذکر کرد. نقطه قوت گردهمایی سوم، استفاده از ترکیب پژوهشگران آلمانی و ایرانی بود، که این امر گردهمایی را به حد بالایی پربارتر ساخت. تعداد سخنرانان نیز بیشتر بود، بنابراین مجال بیشتری برای ارائه بحثها از سوی پژوهشگران فراهم میآمد. در گردهمایی چهارم، در مجموع موضوع از تمامیت مناسبتری برخوردار بود. یعنی ما موضوع مرکزی دادخواهی را به چهار زیر مجموعه خودش تقسیم کرده بودیم و در روز آخر، کسانی که بحث را دنبال کرده بودند، میتوانستند چشماندازهای مختلف جنبش دادخواهی را و پیچیدگی راهی را که در پیش داریم، لمس کنند. مهمترین قدم گردهمایی چهارم، پدیدآوردن امکان بحث و تبادل نظر شرکتکنندگان بود که در گردهماییهای پیشین، بدلیل تراکم سخنرانیها، زمانی برای اینکار باقی نمیماند.
بلحاظ کمی و تنوع برنامه ها آیا مطابق انتظارات شما بود؟
همان طور که در بالا اشاره کردم، آگاهانه تراکم سخنرانیها را به نسبت گردهماییهای قبلی کاسته بودیم ولی به نظرم بازهم باید کمی برنامهها را با تراکم کمتری تنظیم کنیم و بیش از پیش جای مناسبی برای حضور فعال شرکتکنندگان در بحثها باز کنیم. برنامهها در پنج سالن جداگانه به پیش رفت: فستیوال شبهای سینمای مقاومت، نمایشگاه، سالن اصلی سخنرانی و دو سالن کوچکتر برای ورک شاپها. این مسئله هم خوب بود و هم بد. خوب بود چون به صورت موازی برنامههای مختلف پیش میرفت و بد بود چون واقعا جای افسوس داشت که هر فرد بخشی از برنامهها را از دست میداد. امیدواریم با انتشار اسناد گردهمایی این کاستی تا حدی جبران شود.
بلحاظ تکنیکی مشکلات پیش بینی نشده کدام بودند؟
رفقایی که کارهای تکنیکی را به انجام میرساندند، به خوبی از عهده کار برآمدند. بدلیل مشکلات مالی، تدارکات فنی برای ضبط و مونتاژ هم زمان در صحنه را نداشتیم، به همین خاطر، آماده سازی فیلمهای گردهمایی با زحمت بیشتری به انجام خواهد رسید و امیدواریم در اسرع وقت آماده انتشار شود.
مهمترین دستاورد این گردهمائی را چه میدانید؟
تداوم یک کارزار دائمی علیه سرکوب، اختناق و زندان و ژرفتر شدن اعتماد متقابل بین فعالین مختلف این کارزار. دستاوردهای سیاسی، دستاوردهای پژوهشی و نیز نوآوریهای هنری، همگی برای من، معلولی از تداوم و ژرفتر شدن این اعتماد متقابل بین انسانهایی است که از سراسر جهان خودشان را به محل گردهمایی رساندند، تا بگویند، این کارزار را سرِ بازایستادن نیست...
با سپاس مجدد
گزارشگران
14.09.2011
زین خلق پر شکایت، گریان شدم ملول، آن های و هوی و نعره مستانم آرزوست.
بر شعله خویش سوختن تا جرقه واپسبن
بر شعله حرمتی که در خاک راهش یافته اند!
بردگان این چنین
این چنین سرخ و لوند بر خوار بوته حون شکفتن...
و اینچنین گردن فراز بر تازیانه زار تحقیر گذشتن
و راه را تا غایت نفرت بریدن!
آه از که سخن میگویم ؟
ما بی چرا زندگانیم و آنان به چرا از مرگ خود آگاهانند.
من دلم به حال کسانی میسوزد که کاری نکردند و کشته شدند.
من با اعدام مخالف هستم. به نظر من حزب توده و سازمان اکثریت در کشتار سیاسیون مخالف رژیم جمهوری اسلامی نقش مهمی داشتند. از اینرو کشته شدگان حزب توده و سازمان اکثریت نه تنها خود گور خود را کندند، بلکه باعث ثبات رژیم جمهوری اسلامی و جان باختن مخالفان جمهوری اسلامی نيز گشتند. به این دلیل با این دو تشکل، یعنی حزب توده و سازمان جوانان آن حزب، اکثریت هیچ گونه آشتی ممکن نیست و برگزار کنندگان چهارمین گردهمائی زندانیان سیاسی در شهر گوتنبرگ زیرکانه با شرکت دادن اکثریتی ها و اصلاح طلبان در برگزاری مراسم،آشتی ملی بوجود آوردند.
اکثریتی ها که بودند؟ لطفا بیشتر توضیح بدید