آزادگان!
در امتداد اوج گیری صدای انقلاب و خروش بنیان کن زنان و مردان ایران دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی به واهمه افتاده و برای ایجاد رعب و وحشت عمومی به اعدام بازداشت شدگان دربند متوسل شده است. خبر اعدام محسن شکاری امروز هفدهم آذر 1401 برابر با هشتم دسامبر 2022 منتشر شد. محسن شکاری از جمله بازداشت شدگان خیزش عمومی مردم ایران بود که به اتهامات واهی توسط جنایتکاران حاکم بر کشورمان به قتل رسید.این اقدام جنایتکارانه حکومتیان خشم و نفرت عمومی را درپی داشت و کارزار اعتراضی در محکومیت این اقدام ضد بشری...
خطاب به افکار عمومی جهانیان!
آزادگان!
بر اساس گزارشات و تصاویر منتشر شده در شبکه های اجتماعی امشب بیست و سوم ماه مهر 1401 برابر با 15 سپتامبر 2022 آتش سوزی و صدای تیراندازی های ممتد در زندان اوین مشاهده و شنیده شده است. بر اساس همین گزارشات این آتش سوزی گسترش یافته و صدای آژیر شنیده میشود. جمهوری اسلامی نه تنها در یکماه گذشته و در امتداد سرکوب وحشیانه معترضان در خیابانها و مدارس و دانشگاهها بلکه در طول حاکمیت خونین خود از این زندان برای حبس, شکنجه و کشتار بهترین فرزندان مردم کشورمان استفاده...
خطاب به افکار عمومی جهانیان
ابراهیم رئیسی معروف به آیت الله قتل عام بزودی در مجمع عمومی سازمان ملل آنلاین سخنرانی خواهد کرد. او فردی است که بیش از چهل سال در کشتار دگر اندیشان و دگرباوران در ایران نقش کلیدی داشته است و بویژه در تابستان سال 1367 عضو هیئت مرگ برای کشتار سراسری زندانیان سیاسی و عقیدتی بوده است.ابراهیم رئیسی در مقام ریاست جمهوری این نظام تروریستی همچنان به قتل و اعدام و شکنجه در زندانهای ایران و همچنین ترورهای سیاسی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی ادامه میدهد و رکورد دار اجرای مجازات...
بازداشت شدگان اخیر در هنگام دستگیری شان مسلح نبوده اند و مقاومت نیز نکرده اند.بر اساس همین گزارشات تلاشهای مکرر خانواده های بازداشت شدگان برای اطلاع از وضعیت آنان بی نتیجه و پاسخ مانده است.اتهامات واهی عنوان شده از سوی نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی تنها میتواند دستاویزی جدید برای درماندگی حاکمان در برابر اعتراضات گسترش یابنده مردمی و در پی افزایش موج سرکوب زحمتکشان کشورمان باشد.ما امضاکنندگان این بیانیه بدینوسیله نفرت و انزجار خود را از ترفندهای سیاسی و طرح اینگونه سناریوها از سوی...
خطاب به آزادیخواهان جهان
دو هفته از بازداشت چندین نفر از مادران جانباختگان دیماه سال 1396 و آبان 1398 میگذرد.فرزندان آنها در خیزش های مردمی و سراسری آنروزها توسط نیروهای نظامی جمهوری اسلامی به فجیع ترین شکلی به قتل رسیدند. از آندوران تا کنون مادران و خانواده های داغدیده از پای ننشستند و صدای اعتراض و دادخواهی خود را به اشکال متفاوت بگوش جهانیان رساندند.بانگ رسوایی این اقدامات و کشتار وحشیانه معترضان بگوش جهانیان رسید و بسیاری از رسانه های بینالمللی به انتشار زوایایی از این وقایع پرداختند....
چهار دهه از کشتار خونین سراسری زندانیان سیاسی در ایران گذشته است. رژیم جمهوری اسلامی در دهه شصت و همچنین در تابستان سال 1367 با اقدامی جنایتکارانه هزاران زندانی سیاسی را قتلعام کرد و اجساد قربانیان را در گورهای جمعی و بسرعت دفن کرد و یا مخفیانه دفن و حتی اجساد آنان را نیز به خانواده ها تحویل نداد از جمله در خاوران سمنان, گورستان دزفول, گورستان زنجان, خاوران گلستان, گورستان ارومیه و بنام ترین این گورهای فردی و جمعی خاوران تهران است. این مکان هر ساله میعادگاه هزاران نفر از بازماندگان بهترین...
در زندان ساواک شکنجه شدم , سکوت علیه شکنجه وشکنجه گران را بشکنیم
در سالگرد جانباختگان رفقای عزیزم از سازمان چریک های فدایی خلق ایران در 25 و 28 اردیبهشت 1355 که جمع کثیری از رفقایمان توسط ساواک شاهنشاهی جان باختند ، و من هم در 28 اردیبهشت 1355 توسط ساواک دستگیر شدم . نمونه هایی از شکنجه ها در زندان های ساواک را جهت اطلاع افکار عمومی و اعلام جرم علیه حکومت شاه و ساواک نوشتم ......................................................................................... در زندان ساواک شکنجه شدم سکوت علیه شکنجه وشکنجه گران را بشکنیم! باقر ابراهیم...
این فراخوان بدلیل تداوم پشتیبانی ها آپدیت میشود
جولیان آسانژ سردبیر سایت افشاگر ویکی لیکس در استانه استرداد به مقامات دولت آمریکا قرار دارد.آسانژ که با توانایی های خود بر علیه قربانی آفرینان شوریده است و سالهایی طولانی در پناهندگی و محدودیتهای سخت بسر برده است هم اکنون قربانی توطئه معاملات دولتهایی میشود که خود از بزرگترین قربانی آفرینان در سرزمینهای جنگزده هستند.از دخالتهای مستقیم نظامی گرفته تا فروش نجومی تسلیحات مدرن جنگی با توانایی کشتار وسیع. آسانژ اما در دفاع از قربانیانی برخاست که در هیچ کجای تاریخ جنایات جنگی ثبت نشده اند. او...
شاهین ناصری دقیقا در سالگرد اعدام نوید افکاری به انفرادی منتقل شده و از تماس تلفنی و ملاقات با نزدیکانش محروم شده است. شاهین اما تنها شاهد شکنجه و اعدام نوید افکاری نیست و امروز جان همه آنهایی که در دفاع از نوید افکاری برخاستند در خطر است. جمهوری اسلامی در طول حاکمیت خود از شکنجه و جنایت علیه اسرای خود دریغ نکرده است. کشتار پنهانی فعالین سیاسی در زندان های جمهوری اسلامی تازگی ندارد.اکبر محمدی, هدی صابر, شاهرخ زمانی, زهرا بنی یعقوب, زیبا کاظمی, ستار بهشتی, حشمت ساران, امیر جوادی فر...
زینب جلالیان زندانی سیاسی مقاوم بیش از سیزده سال را در زندانهای مخوف جمهوری اسلامی گذرانده است و یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی زن در ایران محسوب میشود. در طی این سالهای دراز بکرات و به بهانه های مختلف به زندانهای دیگر انتقال یافته است. برای کسانی که در زندانهای جمهوری اسلامی بسر برده اند این اقدامات آگاهانه مسئولین زندانها در ردیف تنبیهاتی است که برای زندانیان سیاسی مقاوم در نظر گرفته میشود. در طی شش ماه گذشته و بر اساس گزارشات منابع حقوق بشری چهار بار او را سرگردان زندانهای دیگر کرده اند...
اولین پایی که منو پوشید یک زندانی بود، این جوری شد که منم راه افتادم. نمیدونم کی بود، خب زیاد فرقی هم نمیکرد که پای کی باشم و مال کی باشم. فقط خوشحال بودم که راه افتادم و اینور و اونور میرم و با همه هستم.
آخه تا چند روز قبلش با خیلی از دمپایی های دیگه توی یه گونی بودیم گوشه یه انباری نیمه تاریک، ساکت و آروم و اصلآ نمیدونستیم اونجا کجاست. راستش برامون فرقی هم نمیکرد که اونجا کجاست.
اما حالا توی یک زندان شلوغ و توی یه راهرو دراز دربسته، مرتب جابجا میشدم و دست به دست میشدم، یعنی...
یانیۀ کانون نویسندگان ایران “در تبعید” و انجمن قلم ایران “در تبعید”نویسندگان ِدر بند را بدون قید وشرط آزاد کنید! هموطنان عزیز، مردم آزادیخواه جهانجمهوری اسلامی ایران درادامۀ موج خفقان، سانسور، دستگیری، ترور و اعدام های گسترده، تعدادی دیگر از نویسندگان و شاعران و روزنامه نگاران را طی ماه های اخیر دستگیر و زندانی کرده است. جمهوری اسلامی روز شنبه پنجم مهرماه ۱۳۹۹ رضا خندان (مهابادی) و بکتاش آبتین از اعضای هیات دبیران کانون نویسندگان ایران و کیوان باژن عضو پیشین هیات دبیران این...
آزادگان!
سناریو اعتراف گیری تحت شکنجه های وحشیانه و سپس اعدام نوید افکاری بجرم اعتراض علیه فشارهای اقتصادی و اجتماعی از سوی حاکمان جمهوری اسلامی به اجرا گذاشته شد. ارابه آدمکشی و کشتار مخالفان سیاسی و اجتماعی از سوی استبداد حاکم همچنان میتازد و کماکان از میان بهترین فرزندان این سرزمین قربانی میگیرد. دیروزعلیرغم اعتراضات سراسری و بین المللی به صدور حکم اعدام, اما نوید را به قتل رساندند. اعدام نوید و نویدهای دیگر ولی پایان ماجرا نیست بلکه میتواند آغازی طوفانی برای محکومیت و ابراز انزجار...
طرحی از هوزان خالدیان کاریکاتوریست پناهجو در آلمان
طرح دوم: تیرباران مخالفین رژیم
تمامی تصاویر جز اثار طراحان آن برگرفته از گوگل و شبکه های اجتماعی است
گزارشگران: این دفتر همچنان باز است
در صورت تمایل به درج آنها با آدرس زیر تماس بگیرید
Gozareshgar1001@yahoo.de
www.gozareshgar.com
پی نوشت ها:
کاوه دادگری
دادخواهی بخشی جداناپذیر از مبارزه کنونی مردم ایران است!
ما بازماندگان دهه خونین شصت،به عنوان بخشی از اردوی کارگران و...
داستان دستگیریام برمیگردد به روزی که برای یک کار تشکیلاتی به سنندج برگشته بودم. من با رفیقی در خیابان بودیم. دو ماشین به ما نزدیک شدند. من به رفیقم گفتم اگر ما را گرفتند همدیگر را نمیشناسیم. دستم را به نشانه اینکه آدرس جای فرضی را توضیح میدهم در هوا تکان دادم. آرام به او گفتم اگر گرفتند، بگو فقط آدرس میپرسیدم. وقتی مرا گرفتند، یک کیسه سفید روی سرم کشیدند. پرسیدند با چه کسی حرف میزدی؟
فرار بزرگ
اسفند ۱۳۶۱
درباره کشتارو شکنجه و دهشتهایی که رژیم جمهوری اسلامی در سراسر دهه شصت به راه انداخت و مقاومت و مبارزه آن سالها خاطرات بسیاری نقل شده است. خاطراتی که ماهیت فاشیستی رژیم اسلامی را به عریانی تصویر میکند. اما من اینبار میخواهم زندان را از زاویه دیگری برایتان ترسیم کنم.
زندگی در زندانهای دهه شصت، ادامه مبارزات در سرتاسر ایران بود. مبارزه، مقاومت و سرموضع بودن را با تنها امکانات بسیار محدودی که در زندان به آن دسترسی داشتیم پیش میبردیم. دغدغه زندانی، فرار...
خانواده زندانیان اعدامی که با ما صحبت کرده بودند تعداد اعدامی های شاهین شهر را ۵۱ یا ۵۲ نفر می دانستند
نمی تواند کسی در آن سالها ساکن شهر کوچک شاهین شهر نبوده باشد و بر سر ۵۲ کوچه آن حجله اعدامیان را ندیده باشد. به لحاظ شغل پدرم که اولین مغازه دار شاهین شهر در سال ۱۳۵۲ و چهارمین ساکن آن بودیم و بسیاری را می شناختیم و تعدادی از خانواده اعدامیان از مشتریان پدرم بودند و به همین دلیل خانواده های اعدامیان به نوعی همدیگر را می شناختند و از تعداد اعدامیان اطلاع داشتند.
البته با توجه به اینکه بیش از سه دهه از زمان اعدام سراسری سال ۶۷ میگذرد و من خودم دقیق به خاطر ندارم که خانواده زندانیان اعدامی که با...
گفتم ببین فراموش کن، اون زمان گذشت . هیچکدوم از ما دیگه گلسرخی نمیشیم (میدانستم که برای گلسرخی و مقاومتش احترام زیادی قائله). ادامه دادم، منظورم اینه که این دوره ای که ما توشیم با اون دوران گلسرخی و گلسرخیها تفاوت جدی داره. با کاری که اون کرد و مقاومتی که کرد می تونست و تونست تاثیر زیادی روی جامعه و تحولات جاری زمان خودش بذاره. اما اون زمان دیگری بود، اون زمان گذشته دیگه. تو گوشش گفتم الان دارن دسته دسته میگیرن و تا به خودت بیای با یک حرف خطا رفتی. میکشند بدون اینکه بتونی یک جایی موثر باشی.
نسیم آزاد
در سال ۱۳۶۰، ۲۰ ساله شدم. در مقطع داستان کوتاهی که در تعریف میکنم مجبور به زندگی زیر مینی بودم در سال ۱۳۶۲ ایران زمین را ترک و از آن زمان تا کنون در تبعید زندگی میکنم
قسمت اول
به شوخی ازش پرسیدیم تو اینجا چکار میکنی پسر. تو که کاری نکردی خوب بهشون بگو.
گفت نه کار بدی نکردم. در واقع هیچ کاری نکردم. اما تو مدرسه تو صف اونایی بودم که اعلامیه پخش میکردند و سر مخالفت با بیعدالتیهایی که حزباللهی ها در کوچه و خیابان و در مدرسه راه انداخته بودند، را بر داشته بودند. اومدن تو...
الان پس از 41 سالی که از عمر رژیم فاشیستی گذشته، به این نتیجه رسیدم که مبارزه پیش رو، مبارزهای است برای آزادی و دموکراسی... مبارزه برای آزادی از مبارزه علیه ستم طبقاتی جدایی ناپذیر است. جنبش چپ باید همه نیروهای آزادیخواه، عدالت طلب، و برابری جو را تحت ائتلافی نیرومند علیه استبداد و استثمار جمعآوری کند
گذری با تاریخچه سرکوب و اعدام
وقتی انقلاب شد، نوجوانی 12 ساله بودم. از همان روزهای اول جلب جریانات چپ شدم. با بیعدالتی و فقری که برخی از هم شاگردی هایم با آن دست و پنجه نرم میکردند, آشنا بودم و بیزار.
جزوات و روزنامهها را با ولع بسیار می خواندم.
هر روز که از حکومت می گذشت، صدای پای فاشیسم را احساس میکردم. از حمله به دکه های روزنامه فروشی, حمله به کانون فرهنگی و سیاسی و شوراهای دهقانی ترکمن صحرا بهار 58، لشکر کشی به کردستان مرداد 58،ممنوعیت انتشار روزنامهها که با روزنامه «آهنگر» شروع...
خاوران
خاوران گور خورشید نیست
خورشید از خاوران تا ابد خواهد رویید
خاوران گور نیست
خاوران بذرگاه یاد یاران است
یاد آنان در پهنه ی سرزمین ما
تا ابد چون خورشید
خواهد رویید.
خاوران چشمه جوشان عشق است
عشق تا ابد از آن خواهد جوشید.
شهریورگان؛ چهارم شهریور ۱۳۹۹ خورشیدی برابر با بیست پنجم اوت ۲۰۲۰ ترسایی
دیدن و بودن با کسانی که شهامتشان در مقابل دژخیمان باورنکردنی بود و تو شاهد زنده ایثارشان در زیر ددمنشانه ترین سرکوب ها بودی و می دیدی که چگونه در حالیکه خود از عوارض شکنجه در عذاب بودند، به کمک زندانیان دیگری که بر اثر شکنجه داغان و لت و پاره شده بودند بر می خاستند و می کوشیدند تا یاور زندانیان شکنجه شدهِ دیگر باشند و امید و مقاومت را در دل آنها بارور کنند، زخمهای چرکین و خونهای دلمه بسته با مرهم لبخندهای امید و ایمانِ هم بندیان تسکین می یافت، چنین صحنه هایی در مصاف نابرابر بین تاریکی و نور براستی مگر فراموش شدنی است؟
داغ زخمی که با مرهم پایداری یاران، تسکین می گرفت...!
با فرارسیدن هر تابستان، داغ هزاران مبارزی که در دهه ۶۰ و تابستان سال ۶۷ به دست دژخیمان جمهوری اسلامی در زندانهای سراسر ایران به خون غلطیدند بار دیگر زنده می شود و آن چهره های جوان و خاطره های شور و امیدی که از هر نفس شان در خاک ایران شعله می کشید، لحظه ای تو را رها نمی کنند. یاد همه آن جان های شیفه که خود در آغاز دهه ۶۰مدتی شاهد مقاومت ها و رشادت هایشان در سیاهچالهای جمهوری اسلامی بوده ام را گرامی می دارم.
با این...
یکی از همین روزهای مرگآلود، در زندان را زدند. بند ساکت شد. قلب من هم ایستاد. دو نگهبان زن قلدرانه آمده بودند سراغ فرزانه. فرزانه آرام دست و رویش را شسته بود، کرم زده بود، چادر خوش رنگی قرض گرفته بود و در مقابل چشمهای ترسیده و نفسهای حبس همبندیهایش که دور تا دور سالن ایستاده بودند، با آرامش و لبخند شروع کرده بود به دست دادن و تک تک روبوسی کردن. بعد هم رفته بود سراغ بند زندانیان عادی. باز هم وداع. بعد صدایش را در گلو انداخته بود و فریاد زده بود: «بچهها، کمونیستها هرگز نمیمیرند. بیرون هنوز مردم هستند. عید را خوب برگزار کنید.» او به استقبال مرگ میرفت؟
«مرا در کدام گورستان به خاک خواهید سپرد؟ تمام گورستان های دنیا برای من کوچک است..»۱
تابستان ۶۱ بود. فرزانه را اولین بار در بند نسوان شناختم، دختری زیبا، مبارزی مهربان، کمونیستی مقاوم. فرزانه، معنای واقعی یک انسان بود. زندان اصفهان تبعیدگاه دیگری برای من بود که زیبایی اردیبهشت را به رنگ دیوارهای زندان میکرد و تغییر فصل را به بیروحی تبعید از زندان قم به اصفهان. اردیبهشت ۶۱، پروین ذبیحی هم با من به زندانی تبعید شد که از بهشت هشتبهشت و زایندهرود روان نه عطری میگرفت، نه رنگی،...
اگر تاسیس عدالت خانه به عنوان نخستین خواست مشروطه خواهان، پایان دادن به انحصار روحانیت بود در امر قضاوت، با انقلاب سال پنجاه و هفت و به قدرت خزیدن روحانیت شیعه، این سنگر اساسی حقوق شهروندی سقوط می کند و نظام قضائی یک کشور و سرنوشت شهروندان یک کشور در کف روحانیونی قرار می گیرد که سلف آنان در طی سده ها مظهر بی داد هستند. روحانیونی به مقام قضائی تکیه می زنند که تخصص شان، شناخت شکیات، واجب و مستحب، حلال و حرام، یا مسائل شکم و زیر شکم است. نه چیزی از علم حقوق امروزی می دانند و نه می خواهند چیزی از آن درک کنند و برای پاسخ گوئی به مشکلات جاری قضائی، جز رجوع به جعلیات آخوندی منبعی نمی شناسند.
استراتژی سرکوب، یا پیش درآمدی بر سی خرداد
کارگزاران اصلی جمهوری اسلامی، به رهبری آخوند محمدحسین بهشتی، چهره ی مورد اعتماد خمینی، که از بدو روی کار آمدن این رژیم، سررشته ی نخ ها و حتا رگ خواب خمینی را هم در دست دارد، به نحوی عریان، پایه های قدرت خود را گسترش می دهند. آنان که با شعار مبارزه با طاغوت، در یگانه گی با بخشی از لیبرال ها و تائید نسبی سازمان مجاهدین و طیف چپ در طی چند ماهه ی نخست پس از قیام، مهره های مهم نظامی، سیاسی و اقتصادی رژیم شاه را به چوبه ی دار...
گویی یک اشتباه و خشونتی رخ داده و یک سری آدمهای بی گناه قربانی! شده اند و معلوم نیست حرف حساب شان هم چی بوده است. امثال شیرین عبادی ها کشتار دهه شصت را در حد انتقام گرفتن یا نه گرفتن تنزل می دهند و اعلام می کنند که مادران خاوران به دنبال انتقام نیستند. یعنی به دنبال گرفتن خون بها! و دریافت غرامت! هستند، آنها هم حاضرند بدون دستمزد وکیل خانواده های قربانیان! بشوند و شکایت شان را به قوه قضاییه و دادگاه رژیم ببرد
کشتار 67
در چند سال گذشته بسیاری از نهاد ها و رسانه های اصلاح طلبان! در خارج از کشور و رسانه های فارسی زبان دولت های غربی با هدف مشخصی راجع به کشتار ۶۷ برنامه می سازند و فیلم های مستند پخش می کنند، و از دهه شصت و مبارزه خونین آن نسل در حد گریه و زاری و ذکر مصیبت به سبک فیلم های هندی اکتفاء می کنند. گویی یک اشتباه و خشونتی رخ داده و یک سری آدمهای بی گناه قربانی! شده اند و معلوم نیست حرف حساب شان هم چی بوده است. امثال شیرین عبادی ها کشتار دهه شصت را در حد انتقام گرفتن یا نه...
کارگران جنسی، روسپیان، از اولین قربانیان و اعدامیان بهار ۵۸ بودند. پری بلنده، اشرف چار چش، ثریا ترکه به حکم و دستور خلخالی اعدام شدند. آیا اپوزیسیون انقلابی و یا فمینیستی اعتراضی به اعدام این سه زن کرد؟ تحقیر زن توسط حجاب، زنده و مرده ندارد. زنان زندانی که اعدام شده اند. همگی در بالای دار چادر بر سر دارند. به نقل از اولمپ دوگوژ، نویسنده فعال اجتماعی فرانسوی، در دو قرن پیش، «هنگامی مانند مردان سرمان با گیوتین قطع می شود، چرا در سایر موارد با مردان برابر شناخته نشویم؟
«علیه کشتار دهه خونین شصت یا علیه اعدام»
من چیزی برای خوش آمدگویی و چاپلوسی از کسی نمی نویسم قلمم مانند اندیشه ام آزاد است و خود را به سادگی و روشنی بیان میکند. اگر می نویسم: «مرگ بر دیکتاتور» به علت این نیست که خواهان مرگِ شخصِ خاصی هستم، بلکه برعکس خواهانِ پایانِ دیکتاتوری و کشتارها و اعدام هایش هستم. خواهانِ پایانِ سیستم مخوف سرکوب و شکنجه و زندان و قلع و قمع جوانان و نسل کشی مردمی هستم که...
بنابراین در جریان آن کشتار بزرگ در اصفهان، علاوه بر زندانیان حکم دار و مقاوم قدیمی، این زندانیان «دستگیری مجدد» را هم که بیشترشان محکوم به حبس شده بودند، و حتی بچه های تازه دستگیر شده و زیر حکم را هم که هنوز جرم اثبات شده ایی نداشتند، فقط به اتهام ارتباط با مجاهدین، در مقابل «هیئت مرگ» قرار دادند و بیرحمانه درو کردند. حیرت انگیزتر آنکه تعدادی از زندانیان تازه آزاد شده یا به مرخصی رفته را هم بدون هیچ اتهام یا خلاف مشخصی صرفآ بخاطر سابقه هواداری، دوباره احضار و دستگیر کردند و به مسلخ بردند
در تابستان خونین سال ۶۷ در اصفهان، همانند دیگر زندان های سیاسی سراسر کشور، فراتر از جان اسیران و انسانهای دربند، این «انسانیت» بود که با بیرحمی به مسلخ بربریت برده شد... تابستانی که همه جا داستان تبر بود و تنه تُرد درختان، حکایت داس مرگ بود و یاس های زندگی، حکایت طنابهای دار بود و لاله های واژگون، قِصه پر غُصه شقاوت بود و شقایق های شرزه عاشق، و رقص دختران آفتاب بود و کبوتران طوقی بر ساقه تابیده کنف...
در میان خیل زندانیان جانفشان «کاروان ۶۷» اصفهان بسیاری از بچه ها، زندانیان قدیمی...
من سال 67 در زندان اوین بودم تا شاهد رفتن ها و ماندن ها باشم من ، ما ناباورانه و مبهوت بر جای ماندیم و آنها رفتند تا زخمی بر پیکر ما برای همیشه به جای بگذارند. و هستی مان را همواره با بودن نبودن عجین کنند. مادر همسرم می گفت وقتی بچه را از زندان به ما دادند از همان لحظه اول بی تابی میکرد . همه برایش بیگانه بودند حتی به عمویش هم خاله می گفت. نه درست غذا می خورد نه درست می خوابید. چه روزهایی گذراندیم تا به ما عادت کرد
خانواده ها باچشمی گریان و پشت خمیده به ملاقات می آمدند. هر گروهی که از ملاقات به بند باز می گشت نام تعدادی از اعدام شدگان را با خود می آورد.
علاوه بر تیر باران و دار زدن شایع بود که برخی را با گاز خفه کرده اند.........
باور کردنی نبود . همه بندهای زندان خالی شده اند ، همه یارانمان از دست رفته اند.
اما انها در خواب های من زنده اند.
در این سال ها بارها این رویا به خصوص در تابستان به سراغم می آید. بالای کوهی، جنگل دوری، در قلعه ای، آنور آبی همگی...
گفتند: می بخشید بی موقع مزاحم شدیم. داشتید شام می خوردید. گفتم: نا قابل است. بفرمایید. گفتند: خورده ایم. گفتم: بخورید، نمک گیر نمی شوید . شام بیچاره فقیرها نمک ندارد. گفتند: ما را چوب می زنید. گفتم: سگ کی باشیم، شما را چوب بزنیم
سه نفر بودند
سفره پهن بود که آمدند. سه نفر بودند آن طور که مُحرم می گفت یک نفر هم جلوی ساختمان کشیک می داده است.
شام نان و پنیر بود. خواهرت داشت می خورد و من خرد خرد گریه می کردم. می خواستم بدانم کجایی و چه می کنی. چه می خوری و به چه می اندیشی. می خواستم بدانم دلتنگی، شادی و هزار مالیخولیای دیگر که به مغزم هجوم می آوردند.
در که زدند خواهرت رفت در را باز کرد. گوش هایم که دیگر درست و حسابی نمی شنود اما به خواهرت گفته بودند از وزارت اطلاعات آمده اند.
نمیدانم کارتی، چیزی...
دهۀ شصت دهۀ حذف بود. در این سالها، نیروها و جریانها و احزاب و سازمانهای شریک در انقلاب ضد سلطنتی که به پیروزی سریع و غیرقابل باوری منجر شده بود، مطابق سنتهای شناخته شدۀ سیاسی و معادلات قدرت در این سرزمین، به طور خشونت آمیزی برای حذف یکدیگر تلاش میکردند. سهم خواهیها شروع شده و رقبا به جان هم افتاده بودند
عکس - یکی از راهروهای بند 209 زندان اوین
برای جوان بیستساله و نوخاستهای با روانشناسی من، که جهانش با سالهای نکبت باری شروع شد که هنوز صدای گرفتۀ گلویش از فریادها و شعارهای آزادی و استقلال تسکین نیافته و غرق در خماری و خوش خیالیهای پیروزی، ناگهان چماق و قنداق تفنگ بر سر و رویش فرود میآمد و هر اعتراضی را با سنتِ گلوله پاسخ میدادند، طبیعی بود که دچار شوک شده و به درون خلوتی خود ساخته خزیده و تا انتهای تنهایی خود عقب نشینی کند.
من به سائقه و بطور غریزی، خطر مهلک و نابود...
واقعا گلزار است. با يك راه از گورستان بهائی ها سوا ميشود. جمعيت شايد بيشتر از دو هزار نفر بودند. همه ميگفتند بيشتر از هر سال است. سرتاسر زمين پر از گلهای سرخ و ارغوانی و سفيد و ...تمام سوراخ سنبه های ديوار دورادور، با شاخه های گل پر شده بود. جوانان بغل بغل گل داشتند و همه جا را پر ميكردند. گورستانی حيرت انگيز. خاك. گورهای بی نام و نشان. گورستانی آنچنان بی مرز.... و گلباران. ميخوای منفجر بشي. جمعيت بزرگی يكجا كنار يك گور دسته جمعی اجتماع كرده بودند. روی زمين جلوی گور مادران چمباتمه زده بودند و مادر انوشيروان لطفی وسطشون بود. يكی دو مادر جوانتر مراسم را می گرداندند
پنجشنبه خودم را به تهران رساندم. با چند تن از مادران ديگر صبح زود جمعه بسمت گلزرا خاوران حركت كرديم. وقتی وارد جاده گورستان شديم من واقعا دگرگون شدم. همش فكر ميكردم پيکرهای بچه های مردم را از اين مسير بردند و داشتم از بغض خفه ميشدم. به گلزار كه نزديك شديم جمعيت زيادی را ديديم.
واقعا گلزار است. با يك راه از گورستان بهائی ها سوا ميشود. جمعيت شايد بيشتر از دو هزار نفر بودند. همه ميگفتند بيشتر از هر سال است. سرتاسر زمين پر از گلهای سرخ و ارغوانی و سفيد و ...تمام سوراخ سنبه های...
با ﺗﻮاﻡ اﻱ ﺧﺼﻢ , اﻱ ﺩﮊﺧﻴﻢ : این ﺻﺪاﻱ ﻣﺎﺳﺖ ..ﺩﺭ ﺧﻴﺎﻝ ﻣﺒﻬﻢ وُ ﻛﻮﺭﺕ, ﺑﺎ ﻫﺰاﺭاﻥ دستِ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﺖ, ﺑﻬﺘﺮ اﺳﺖ اﻳﻦ ﺭا ﺑﺪاﻧﻲ وُ ﻫﺰاﺭاﻥ ﺑﺎﺭ ﺑﺨﻮاﻧﻲ: ﻧﺎﻧﻤﺎﻥ ﺭا ﺑﺮﻳﺪﻱ , ﺩﺳﺘﻤﺎﻥ ﺭا ﺷﻜﺴﺘﻲ ,ﺣﺠﻠﻪ اﺯ ﺳﻌﻴﺪ وُ غلام از ﻣﺎﺩﺭ ﮔﺮﻓﺘﻲ...اﻣﺎ ]
ﺻﺪاﻳﻤﺎﻥ ﺭا ﻧﻪ ! " ﺷﻤﺎ اﻱ ﻣﺮﺩﻩ ﻫﺎﻱ ﻫﺰاﺭ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻧﻲ " شقایق اﮔﺮ باز هم ﺑﻤﻴﺮﺩ ، شقایق های ﺩﻳﮕﺮﻱ میروید ,ﭼﺮا ﻛﻪ ﺗﻼﺷﺘﺎﻥ ﭘﺎﻳﺪاﺭ ﻧﻴﺴﺖ
[ اﻳﻦ ﻳﻚ ﺷﻌﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ , ﻓﺮﻳﺎﺩ اﺳﺖ..ﻓﺮﻳﺎﺩﻱ اﺯسینهٔ دردآلودِ ایران
من با یاد عنایت و رافیک عزیزم، رفقای دوران دانشجویی ام در هند( در ایران چند ماه قبل از افتادن من به زندان، آنان اعدام شدند) چند پاراگراف نوشته ام. یاداوری این خاطرات دردناک است، ولی خاطرات این دو رفیق من نقطه تابناک زندگی منند. و امیدوارم جهانی که آنگونه که شایسته آنان است بر ما، بر زمین، وبر زمان مسلط گردد
یادی از دو رفیق
من با یاد عنایت و رافیک عزیزم، رفقای دوران دانشجویی ام در هند( در ایران چند ماه قبل از افتادن من به زندان، آنان اعدام شدند) چند پاراگراف نوشته ام. یاداوری این خاطرات دردناک است، ولی خاطرات این دو رفیق من نقطه تابناک زندگی منند. و امیدوارم جهانی که آنگونه که شایسته آنان است بر ما، بر زمین، وبر زمان مسلط گردد.
رفیق رافیک نوشادیان
https://janhayeshifte.wordpress.com/2014/12/12/jan-21/
رفیق عنایت الله سلطان...
«لاله های بی خزان»
برای عاشقان زندگی، کشته شدگان دهه شصت
جانفشانان عشق
به زندگی،
برای آرزوی برابری و آزادی
تقسیم عادلانه ثروت...
و فرصت های مساوی.
که شما را به جز این، جرمی نبود
و نه بهانه ای
تا دست های پلید شب
پیکر عزیزتان را
به آغوش سرد خاک سپارد.
باد اما
شما را به یاد دارد...
حتی در تیره ترین لحظه ها!
و درسراسر شب
نام تان را در دل کوهها
بر فراز جلگه ها و دریاها...
و در عمق جنگل ها
نجوا می کند.
تا سرانجام طوفانی سهمگین
خشم فرو خورده سالیان...
پس از بالا اوردن من از موتور خانه وغر زدن پاسدار پیرمردی که برای خونین کردن آنجا ونجس کردن و نجس شدن باید اب کشیده شود ومقصر نیز من بودم .دم در موتور خانه که شکنجه در ان انجام می پذیرفت من در حالی که بشدت میلرزیدم هم از سرمای شبانگاهی وهم ضعف دو یا سه نفر امدند وگفتند که ان دوسیلی که بازجو زده حاکم شرع حکم به قصاص داده وتومیتوانی دو سیلی به وی بزنی ویا ببخشی
روایتی از رسول شوکتی که از نزدیک دستی بر آتش و دوزخ هر دو نظام دیکتاتوری و استبدادی داشته است. روایتی از شکنجه و دستگیری خود در نظام استبدادی اسلامی
همانگونه که میدانی من زمان شاه دوبار وبار دوم به زندان طویل مدت محکوم شدم که در ابانماه ۵۷ با خیزش توده ها از زندان شاهی ازاد شدم
ودر رژیم اسلامی در تاریکترین وپر ادبار ترین زمان دو بار دستگیر شدم که بار اول حدود شهریور یا مهر ماه بعنوان مشکوک!!! بدون هیچ مدرکی در مقابل منزلمان به نحو وحشیانه دستگیر وفقط در جیب من علاوه بر کلید در خودمان کلید...
در اعماق این دهلیزها اما، زندگی درخت تنومند کهنی شده بود که اگر شاخههایی را از دست میداد، شاخههای دیگری از آن جوانه میزد و خاک، این شاهد و نگهبان هستی، درخت پا برجا را در آغوش گرفته بود تا آن روز زیبای فراموش نشدنی فرا رسید و همه ما را به نور آزادی سپرد. مست و بیقرار در طول و عرض آن نور خیره کننده راه می رفتیم. باورمان نمیشد که ایستادگی مان به ثمر نشسته است
در جستجوی ارس
سالها طول کشید تا از آن دالان های تنگ و نمور بیرون آمدیم. دالانهایی که هر گوشهاش سازی می زد. یک جای آن آغل اسب های شاه عباس بود و پنج نفری باید به طور کتابی در آن می خوابیدیم. ارس یکی از هم بندیها برای روحیه دادن به ساسان، زندانی بسیار جوان، افساری خیالی به چوب کنار آخوری که هنوز دست نخورده باقی مانده بود، می بست، سوار میشد و یورغه میرفت و با گفتن « هی هی » سعی میکرد چهار نعل بتازد و به ساسان میگفت : « بپر بالا، زود باش » و ساسان را مجبور میکرد بلند شود و پشت سر...
حمیدرضا رحیمی
www.hazl.com
مَحبَس
میله ها، انگار
از پوستش روئیده اند
و دیوار انگار
جزئی ازتن رنجورش شده است
***
آفتاب
روزها راگـُم کرده است
و ماه که همیشه از قلبش
به کوچه می تابید
دیری ست که در فضایِ تنگِ سینه
حبس شده است.
***
درد،
چکـّه می کند از سقف
و ابری باردار
به چشم ها می نشیند
و ناله از حنجره هایِ زخمیِ روبرو
کوران می...
مجاور دیوار زندان و در همان محوطه کانتینها, بطول تقریبا ٤ تا ۵ متر و عرض یک متر مقداری ریگ ریخته بودند و دو نفر مرا کشان کشان به آن سو بردند و از من خواستند روی آنها بکمک خودشان بدوم؛ کاری بود ناشدنی و مشکل اما آنان بعنوان بخشی از وظیفهشان باید به هر قیمت شده آنرا انجام میدادند. ریگها از خون پاهای شکنجه شدگان قبلی همه سرخ و رنگین شده بودند. این را در چند نوبت که خودم را زمین میزدم و حاضر به انجام دستور آنها نمیشدم دیدم. آنها هم ول کن نبودند
"به جهم"
پاشو چشم بندت رو ببند بیا بیرون سریع!
یکی از نگهبانان بند ۶٤ بود. با قدی کوتاه، هیکلی درشت و تقریبا چاق، سرش را از ته تراشیده بود، با ریشی بلند و پرپشت تا زیر گلو و جلو سبیل کاملا کوتاه، درون یک اونیفورم گل و گشاد بسیجی.
با این قیافهای که برای خودش ساخته یا برای ساخته بودند، در اولین دیدارش با هر انسانی تنفر او را نسبت به چنین ریختی بر میانگیخت.
بند ۶٤ بند سلول های انفرادی زندان دیزل آباد است. این بند بعد از سال ۶۰ ساخته میشود. با شش ردیف سلول انفرادی و در هر ردیف نه...
برخی خواهان دستگیری و اعدامم بدون نوزادم و برخی موافق دستگیری و اعدامم قبل از تولد کودکی که در شکم داشتم بودند!! چرا که او را « خار راه اسلام» و محکوم به مرگ می دانستند!!! زندگی در جاهای کوچک هر عیبی داشته باشد این حسن را دارد که خبر ها زود پخش می شود و گاه پیامدهای نیکویی دارد
« خار راه اسلام»
هر چه به ماه خرداد نزدیک تر می شویم، یاد دلهره های سال هزار و سیصد و شصت بیشتر آزارم میدهد و به جسم و جانم چنگ می زند! کشت و کشتار های آن سال حد اقل در تاریخ معاصر ایران بی سابقه بود! هر روز با شنیدن اخبار دستگیری ها و اعدام هایی که گاه به دهها نفر می رسید روز آغاز می شد و دلهره و اضطراب همراه هر روزه ام بود!
بار دار بودم، با مشگلات و شادی های آن!! هر زنی یا هر مادری دوران بارداری خود را با تصویر و تصور لحظه ای که جگر گوشه خود را در آغوش می گیرد شیرین و دلپذیر...
بنفشه را پس از دستگیری مستقیم به بازداشتگاه بردند. او میگوید: «با کابل به کف پاهایم میزدند، از ساعت حدود ۵ بعد از ظهر تا ساعت حدود ۳ صبح، تمام این مدت مرا کتک زدند. فقط یک بار پاهای من را باز کردند. چون فکر می کردند پاهایم بیحس شده، من را مجبور کردند پاهایم را در جایی که آب جمع شده بود بگذارم و…». بنفشه را بعد از ۲۴ ساعت به بازداشتگاهِ موقت بردند. زندانیان، حینِ مداوایِ او متوجه شدند او حامله است و به زندانبانان بخاطر شکنجه اش اعتراض کردند
یکی از راهرو های بند 209
در ترکیه با بنفشه و فرشته آشنا شدم. اولین چیزی که در نگاهِ اول از آنها توجهم را جلب کرد، نشاط و پذیرندگی و میلِ سرشارشان به زیستن بود. وقتی گذشته یِ آنها را با الانِ خودم مقایسه کردم خیلی متحول شدم. دو جوانِ مبارز که یکی در شمالِ ایران و دیگری در جنوبِ ایران برای نیلِ به آرمان هایشان دست به مبارزه زده بودند. آنها پس از پیروزیِ ضدِ انقلاب جمهوری اسلامی، فهمیده بودند که هنوز خیلی کارها باید کرد تا به آرمانشان نزدیک شوند. آنها با شور و هیجان به مبارزه خود...
ما در ایران اما شاهد آن بودیم که موج وسیع بگیر و ببند در دهه شصت، لزوما فقط دامن آنهایی را نگرفت که میخواستند با حکومت مقابله کنند. کافی بود فردی حتی یک اعلامیه خیلی ساده و کوچک را پخش کند تا همه افراد خانواده آن فرد به بند کشیده شوند. کافی بود که کسی به درب زندان برود و به مسئله ببند کشیدن فرزندش اعتراض کند، تا او را هم دستگیر کنند و به زندان بیافکنند. یعنی در واقع واژه زندانی سیاسی در جامعه ما از آن شکل متداول بیرون آمد و وسیعتر شد. این شرایطی بود که بر بستر آن کشتار دهه شصت رخ داد.
مقدمه
زندان زنان ویژگی های خاصی دارد که باید شناخت. این ویژگی ها ابستراک نیست که بخواهیم جداگانه مورد بررسی قرار بدهیم. آنها از ویژگی های درون جامعه نشات میگیرند. هایی که نیمی از شهروندان جامعه را متأثر میکند. ویژگی هایی که خود را در نظام و سیستم های حکومتی، در روابط تبعیض آمیز در درون جامعه و در برخورد جامعه به امر حق زن و حتی در برخورد خانواده به مسئله زن متبلور مینماید. در همین راستا است که پدیده زندانی بطور کلی و پدیده زندانی سیاسی زن بطور ویژه، با همین خودویژگی ها شکل...
پس فردا شد و دوباره نوبت کشیک او فرارسید که دیدم دارد با حالتی پرسان طرفم میآید. اینور و آنور را نگاهی کرد و با عجلهای هراسان گفت: در باره کتابی که خوانده بودی فکر کردم؛ چیدن گل هیچ اشکال ندارد، هرچی هست زیر سر همان "برمیگردیم" است! این، خطر دارد و برگشت از دین و وطن است، و نه جرمی کوچک!
"برگردیم" یا نه؟!
اوایل آذر ماه سال 50 بود که با وضعی درب و داغون از ساواک تبریز به زندان قدیم شهربانی شهر منتقل شدم که سه ماهه تابستان سه سال قبل آن را نیز آنجا گذرانده بودم. هنوز بندی برای زندانیان سیاسی وجود نداشت و تخصیص یک چنین بندی موکول به زندان جدید، که قرار بود سه ماه دیگر افتتاح شود. بعد رسم تحویل زندانی و استماع "توصیه"های محترمانه سرگرد قزلباش، رئیس زندان، در رابطه با لزوم مراعات مقررات محبس که پیش افسر نگهبان و چند پاسبان فرمانبر اجرایی شد، روانه یکی از بندها...
هیچ انقلابی بدون روشنایی انداختن بر حوادث دهه شصت و دادخواهی قربانیان آن دهه در کشورمان صورت نخواهد پذیرفت و هیچ مردمی بدون نگاه به تاریخ خود نمیتوانند آینده ای درخور بسازند. خیل عظیمی از جوانان و فرهیختگان عدالت جو و آرمان خواه در این دهه قربانی خشونت مذهبی حاکمان شدند.آرمانخواهی پاره ای از انسان و آرزوهای مردمی است که برای آینده خود نقشه های خوب می کشند بدون آنکه به زوایای آن بشکل علمی و تجربی محیط باشند
هیچ انقلابی بدون روشنایی انداختن بر حوادث دهه شصت و دادخواهی قربانیان آن دهه در کشورمان صورت نخواهد پذیرفت و هیچ مردمی بدون نگاه به تاریخ خود نمیتوانند آینده ای درخور بسازند. خیل عظیمی از جوانان و فرهیختگان عدالت جو و آرمان خواه در این دهه قربانی خشونت مذهبی حاکمان شدند.آرمانخواهی پاره ای از انسان و آرزوهای مردمی است که برای آینده خود نقشه های خوب می کشند بدون آنکه به زوایای آن بشکل علمی و تجربی محیط باشند.
با این وجود آنها تا پای جان برای دنیایی بهتر, آزادتر و عادلانه تر ایستادند. در...
درود و خسته نباشید.
بدینوسیله از زحمات بیدریغت، افشاگری و روشنگریهای بیدریغت صمیمانه تشکر میکنم
مرداد و شهریور- تابستان هرسال، یاد آور قتل عام و جنایاتی است که رژیم منفور ج. اسلامی در خفاء - اما با فرمان کتبی خمینی پس از نوشیدن جام زهر و قبول قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل جهت پایان دادن به جنگ هشت ساله با عراق- علیه بیش از ۴۰۰۰ زندانی سیاسی بیدفاع زن و مرد - پیر و جوان مرتکب شده است. ما نباید بگذاریم که گرد تاریخ و گذر زمان مانع از روشن شدن عاملان و آمرین این جنایت ضد بشری گردد، زیرا که باید...
پدر نیما در جریان قتل عام زندانیان سیاسی سال شصت و هفت در راه زندگی کردن با « قلبها»؛ ماموریت رهایی بخشی، برای کمالیابی رهایی کار و کارگر از یوغ نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی، جان باخت و به پسر خود، نه در شعار. بلکه، فراتر از عمل، " به چرا مرگ خود آگاه بودن"، آموخت که با قلبها زندگی کند.
پدرم به من یاد داد که با یک « قلب» زندگی کنم. پسرم، من به تو یاد میدهم که با « قلبها» زندگی کنی. رهنمود « ب. کریم»، مارکسیست- لنینیست، فدایی خلق، از ستارگانِ انقلابی و جانباختگانِ سال شصت و هفت به فرزند پسر خود. ۲۵ مرداد ۱۳۹۹"پرومته" به "هرمس" بندۀ خدایان گفت: " مطمئن باش ! كه وضع خويش را، سرنوشت خود را با بندگی تو عوض نميكنم، صدبار بهتر آنكه خدمتكار اين صخره باشم، تا غلام حلقه به گوشِ زئوس!." این یک تراژدی است که می بایست بین "آری" و "...
تابستان سال 1367 بود و من در کردستان بودم که این خبر ناگوار و وحشتناک را شنیدم . برایم خیلی دردناک بود ، بسیار سنگین بود . من و دیگر رفقایم همگی بهت زده بودیم و نگران. بنابر این، تمام انرژی خود را متمرکز کردیم روی افشای این جنایت ، زیرا خوب می دانستیم که دیکتاتور در سکوت کشتار می کند.
یادنامه ای از
او
لحظه ها با نگرانی می گذشت ، همه چیز به درازا کشیده شده بود. هر لحظه منتظر بودم خبر مرگ عزیزی را بشنوم و این بسیار دردناک بود.
همسرم، فریبا، همان زمان در زندان اوین بود. از سرنوشت او هیچ اطلاعی نداشتم از فرزندم هم که چگونه است ؟ چطور می گذراند این ایام را ؟ بشدت نگران فریبا بودم و در بی خبری مطلق . یک لحظه آرامش نداشتم، فردا چه می شنوم ؟
و نه تنها همسرم که دیگر عزیزانی هم که سال ها ی سال با آن ها بودم ، سال ها با هم...
خاوران است و دو صد چون خاوران بوسه گاه و قبله گاه مادران
خاوران
شعری از الف – ع
خاوران است و دو صد چون خاوران
بوسه گاه و قبله گاه مادران
خاک گلگون با حکایاتی سترگ
از وفا بر عهد و پیمانی بزرگ
خاک طغیانگر، زمین آهوان
خاک پوشاننده ی نسلی جوان
نسل در خون خفته؛ نسلی سر فراز
پاکبازانی همه اندیشه ساز
انعکاس سالها رنج و شکنج:
دفن نور و دفن عشق و دفن گنج
در حصار سالیان پر غبار
نیست این جلاد را راه فرار
تا که داغ سینه ها افروخته ست
دیو شب در قهر آتش سوخته ست!
پنجشنبه ۲ مرداد...
خبرگزاری هرانا – اعدامهای فراقانونی و گروهی زندانیان سیاسی در دهه شصت واقعیتی انکارناپذیر و در عین حال تلخ از تاریخ معاصر ایران و زخمی کهنه بر پیکر جامعه انسانی است. این اعدامهای گسترده که بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ در سراسر کشور اجرا میشد با فرا رسیدن تابستان سال ۱۳۶۷ شدت بیشتری گرفت. قربانیان این اعدامها در مناطق عموماً دورافتاده و حاشیه ای شهرها به اشکال مختلفی و عمدتا بی نام و نشان دفن شدند. علیرغم گذشت چند دهه از زمان وقوع این قتل عام ها، نه تنها هنوز محل دفن بسیاری از...
متن کامل همراه با تصاویر را اینجا ببینید
هنوز چند روزی از شروع «مرداد» بیداد در آن سال سیاه نگذشته بود که فتوای کتبی «قتل عام» زندانیان سیاسی با دستخط خمینی تبهکار، به اصفهان رسید و مطابق آن فرمان نفرت انگیز، «هیئت مرگ اصفهان» شامل چند جنایتکار و قاتل سابقه دار تشکیل شد. اعضای اصلی این پیک مرگ عبارت بودند از حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی اصفهان حجت الاسلام عبداللهی، نماینده دادستانی انقلاب اسلامی اصفهان امامی، مسئول سیاسی و امنیتی زندان دستگرد اصفهان محمد حسین رحمانیان معروف به...
چند سال قبل خبر جان باختنش را شنیدم که توسط عوامل اطلاعات مسمومش کرده بودند . علی انسانی با عاطفه و مبارز و فراموش نشدنی است و همواره در قلبم ودر قلب همه رفقایش جا دارد .یاد و راه و آرمان های انسانی و درخشانش گرامی باد
علی از استعداد بالایی برخوردار بود . در دوران تحصیل همواره از محصلین نمونه و برجسته در کنگاور و در منطقه غرب کشور بود . قدرت تشخیص و تیز بینی اش در مسائل اجتمایی و طبقاتی بی نظیر بود . قدرت سازماندهی و آمیختگی با مردم از خصوصیات برجسته اش بود . از دوران دبیرستان با مطالعات کتاب های سیاسی و اجتمایی به عرصه مبارزه سیاسی و طبقاتی روی آورد . با هوش و استعداد بی نظیری که داشت ، یکی از فعالین سازمان چریک های فدایی خلق در منطقه بود. در سازماندهی مبارزات مردم علیه رژیم شاه در کنگاور نقش برجسته ای...
روایت هایی از رضا رئیس دانا, محمد اعظمی و ... همراه با تصاویری تکاندهنده. این مطالب پیش از این از رسانه هایی دیگر منتشر شده است. باز پخش آن پر معنا و مفید است
روی لینک ها کلیک کنید
ستار یعنی خوشبختی
آخرین ساعات زندگی نصیر کیانی
به خاطره مانای ستار کیانی
یوسف که کمی عصبانی شده بود رو به لاجوردی کرد و گفت: مثل اینکه یادت رفته آن وقت که در حیات زندان می خوابیدیم تو می گفتی : کی می شود زندان و زندانی وجود نداشته باشد!. کی می شود این زندان را تبدیل به موزه یا کتابخانه بکنیم!. چه شد آن حرفها و آرزوها؟ حالا چه عوض شده که تو چنین شمشیر را از رو بستی و به صغیر و کبیر رحم نمی کنی
الوداع گل ساری چنگیز آیتاماتف را چندین بار خوانده بود. آخرین الوداع اونیز با یادی از آن شروع شده بود.چهره مردی شبیه چشمه آب زلال در وسط تابستانی گرم در یک بیابان ، که تنها رهنوردانِ بیابان کوبِ ناخسته ، شاید امکان یافتن ونوشیدن جرعه هائی از آنرا پیدا کنند.سمبل مردی در جامعه ای رو بانحطاط ،که پاسدار شرافت انسانی خود است. در چهره شخصیت « دویشن » آیتماتف ، شاید تصویری از وفاداری به انسان بودن خود در چنگ اهریمنان پلشت اسلامی را میدید . دویشن» در زبان ترکی بمعنی مرد ِرزم است ، نامی...
ملاحسنی که نامش با جنایت و آدمکشی و فرزندکشی و قارنا و ایندرقاش و هرزه گوئی و حماقت داعشی گره خورده است مُرد! اما رفیق رشید حسنی، مبارز کمونیستی که نامش با تاریخ مقاومت و مبارزه علیه ارتجاع و استبداد و نابرابری گره خورده است زنده است! مرگ ملاحسنی فرصتی شد تا یادی از یار همبندم در زندان های شاه رفیق رشید حسنی و خواهر در آتش سوخته اش حمیده حسنی کرده و بگویم که کشتارها و جنایات و تبهکاری های رژیم جمهوری اسلامی را نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم .....
مرگ ملاحسنی امام جمعه...
۲۸ ایبهشت ۱۳۵۵ بود. روزی گرم و آفتابی، روزی تلخ و جانگداز که در تاریخ سازمان چریکهای فدایی خلق ثبت شده است. در این روز ، چندین پایگاه سازمان در رشت و کرج وقزوین وتهران مورد حمله قرار گرفت . در خانه تیمی رشت رفقا بهروز ارمغانی و زهره مدیر شانه چی و منوچهر حامدی ، در قزوین رفقا اسماعیل عابدی و میترا بلبل صفت ، در کرج رفقا فریده (فاطمه) غروی، عزت غروی (مادر)، حسین فاطمی و هوشنگ قربانی کندروی ، در تهران مصطفی حسن پور اصیل جان باختند . در این روز من و دهها نفر دیگر از فدائیان هم...
البته برای ما زندانیان سیاسی بازمانده و جان بدربرده ای که سالهای سختی را در شرایط غیرانسانی در زندانهای «جمهوری اسلامی» تجربه کرده ایم، وقتی صحبت از واژه «قرنطینه» میشود بی اختیار «قرنطینه زندان» و «سلول انفرادی» و جداسازیهای اجباری تداعی میشود
با ورود غیرمنتظره و ضربتی ویروس مرگبار و مسری کرونا به عرصه زندگی ما انسانها و آلودن تقریبآ تمامی مناطق و محیط زیست بشری در بازه زمانی کنونی، بسیاری از مناسبات و روابط اجتماعی و جهانی موجود، دستخوش تغییرات عجیب و غریبی شده که چه بسا دامنه و فرکانسهای بیشتری نیز در پی داشته باشد. طبعآ یکی از تبعات الزامی و اجتناب ناپذیر برای پرهیز از این آلودگی واگیردار و فراگیر، همانا زندگی در قرنطینه است که شاید برای بخش عظیمی از میلیاردها انسان قرن بیست و یکمی ، پدیده ای غریب و تازه تجربه شده باشد....
با گسترش انفجاری ویروس کرونا که در پی مخفی نمودن آن توسط حکومتیان و گریز از شکست مطلق انتخاباتی از کنترل خارج شده است, جان تمامی زندانیان کشورمان و هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی و بازداشت شدگان خیزش آبانماه 98 در خطر است. این شرایط اضطراری موجب وحشت عمومی در سراسر کشورمان شده است. آمار و ارقام قربانیان این ویروس در هاله ای از ابهام و دروغگویی از سوی حکومتیان قرار گرفته و تنها گوشه ای از آن توسط رسانه های مردمی عنوان میشود.این در حالی است که هر روزه بر تعداد آنها بشدت افزوده میشود و قربانیان...
گفتگوی علی دماوندی با باقر ابراهیم زاده از فعالین قدیمی جنبش چپ ایران ، در روز اول ماه مه ، روز جهانی همبستگی کارگران که با روز معلم در ایران همراه شده است ، در باره موقعیت معلمان وکارکران زندانی و یکی از خواستهای اصلی قطعنامه های روز جهانی کارگر است. باقر ابراهیم زاده در این کفتگو در باره تاریخچه روز معلم و چانباختن دکتر خانعلی در تظاهرات ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ و اعتصاب سراسری معلمان در زمان پهلوی دوم و سپس به یگانگی مطالبات معلمان ایران در ایندوره طولانی میپردازد. خواستهایی که...
پس از قیام پرشکوه و مقاومت آبان سرخ و خونین , حسن روحانی ضمن اغتشاشگر نامیدن معترضان خیابانی به گران شدن بنزین در ایران آنها را به بیگانگان وابسته خوانده و درخواست کرده است که از آنها اعتراف بگیرند و از رسانه های دولتی پخش کنند. آنان که با واژه اعترافات تلویزیونی آشنا هستند بخوبی میدانند که استفاده از شیوه های افشا شده و رسوا تنها با شکنجه روحی و جسمی صورت می پذیرد و میراثی از شوهای رسواو بی اعتبار تلوزیونی را که ارثیه ساواک و شاه و سلطنت به ساواما وخامنه ای و جمهوری اسلامی است نشان...
در برابر حکم اعدام هوشمند علی پور سکوت نکنیم. در برابر این جنایت که در فضای سرکوب و بمراتب امنیتی در سراسر کشورمان صورت میگیرد, ساکت نمانیم. حاکمان از هر فرصتی برای انتقام گیری از فعالین سیاسی بهره میبرد و در امتداد آن به کشتار زندانیان سیاسی میپردازد. هوشمند علی پور نیز یکی از اهداف جنایتکارانه جمهوری اسلامی است که حکم اعدامش صادر شده است. خانواده وی طی درخواستی از تمامی وجدانهای بیدار درخواست یاری کرده اند و این حکم را که روز هشتم دی ماه 1398 اطلاع داده شده, انتقام گیری حکومتگران از خانواده...
رفیق اسماعیل عابدی متولد 1328 در کنگاور در خانواده ای زحمتکش متولد شد . پدرش استاد ابراهیم که به استاد کاکه برار( کاکه برادر ) معروف بود و انسانی زحمتکش و مورد اعتماد و احترام مردم ، در بازار دکان خیاطی داشت و از معتمدین شهر کنگاور بود. برادر بزرگش آقا باقر انسانی با شخصیت و مورد احترام مردم و از پیشکسوتان ورزش باستانی و مادرش از زنان روشنفکر و مورد احترام مردم بود . دایی مادر اسماعیل ، میرزا جعفر کنگاوری از مبارزان نامدار و در سال 1299 از همرزمان حیدر عمواوغلی و عضو کمیته مرکزی جنبش جنگل...
با خبر شدیم که یکی از عوامل فعال کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت و بویژه در مقطع زمانی تابستان سال 1367 در فرودگاه بینالمللی ارلاندا در استکهلم سوئد بازداشت شده است. پلیس سوئد این اقدام را پس از شکایت خصوصی دو نفر* حقوقدان و زندانی سیاسی سابق انجام داده است. حمید نوری معروف به حمید عباسی که روز نهم نوامبر 2019 دستگیر شده است در مقام دادیاری زندان گوهر دشت از مهره های کلیدی و بسیار فعال کشتار زندانیان سیاسی بی دفاع در تابستان سال 1367 بوده است.وقاحت و بی شرمی آمران و عاملان این کشتار...
ببینند که زندانهای ایران، مملو از بهترین و پرشورترین وآگاهترین فرزندان این کشور بوده وهست ، انسانهای شریف و فداکاری که تن به حقارت و تسلیم در مقابل جلاد نداده اند، اسیرانی که بوسیله تبهکاران اسلامی با شکنجه و تهدید و شلاق، قپانی ، اعدام های نمایشی، محبوس شدن در تابوت ها و سلول های وحشت آزار دیده و با انواع شکنجه های وحشتناک و با تهدید و آزار خانواده هایشان روبرو شده و دادگاههای صحرایی، در بیدادگاههای تفتیش عقاید چند دقیقه ای بدون هیچ حق دفاع و وکیل محکوم شده اند
یادمان جانباختگان راه آزادی و برابری فرصتی است برای بررسی تاریخ مشترکی که از سرگذرانده ایم؛ تاریخی که نه تاریخ حاکمان خونریز و مستبد، بلکه تاریخ مزدک ها، حلاجها، بابک ها ، روزبه ها ،گلسرخی ها ،سلطانپورها ، رحیمی ها، حسنی ها و مبارزین شناخته شده و گمنامیست که با فداکاریهای بزرگ خود رویاهای شادمانه وترقیخواهانه مردم ایران را نگه داشته اند. برگزاری نشست ها و سمینارها و گردهمایی های گوناگون درکشورها و شهرهای مختلف، فرصتی را فراهم میکند که با یادآوری تاریخی که از سر گذرانده ایم و...
برای اسماعیل بخشی ، سپیده قلیان ، امیر حسین محمدی فرد، عسل محمدی ، سانازالهیاری ، امیرامیرقلی ، محمد حنیفر و....
برای اسماعیل بخشی ، سپیده قلیان ، امیر حسین محمدی فرد، عسل محمدی ، سانازالهیاری ، امیرامیرقلی ، محمد حنیفر و....
آوای شَرْوِه خوان شعر از :حسن حسام
دختران و پسرانم
همه شان...
اورا در زندان کشتند،
نامش شاهرخ زمانی،
کارگر نقاش،عضوسندیکای کارگری،
سوسیالیست،مسلح به تئوری کمونیسم علمی،
رهبری پای درعمل،سازمانده،
آورنده ی راه ورسم مبارزه علیه سرمایه،
در آب وهوای بگیر وببند ایران
در زیر تیغ دیکتاتوری سیاه ولایت فقیه،
یکی شدن را تا پای مرگ فریاد کرد،
باید یکی شویم را در هسته های غیبی تبریز
در جمع نقاشان ایستاده در انتظار کار
در زندان اوین دست در دست معلمان،
پیاده کرد
بیخود نبود که در خاک سپاریش
خواندند سرود جهانی کارگر را
فریاد کردند :
...
گرامی داشت سالگرد اعدام رفیق ابراهیم جلالی
رفیق ابراهیم زندانی دو رژیم بود
ابراهیم جلالی در روستای سراوان در حاشیه کوه های سر سبز سراوان و بر بستر گسل زیبای سفید رود در فاصله 30 کیلو متری شهر رشت متولد شد .
ابراهیم رفیقی صادق و کمونیستی کوشا و منضبط در حوزه امور اجرایی و تدارکاتی در تشکیلات سازمان رزمندگان بود .
با توجه به دانش سیاسی غنی همواره شنونده خوبی بود
در دبیرستان...
سی سال از قتل رفیق غلام کشاورز ، یکی از بنیانگذاران و سازماندگان شواری پناهندگان ایرانی و اولین سخنگوی شواری پناهندگان در خارج از کشور گذشت.رفیق غلام یک انسان آزادیخواه و برابرطلب بود. انسانی که علیه همه تبعیضات و ناملایمات زندگی انسانی ، علیه خرافات و عقب ماندگیهای مذهبی، مبارزه میکرد. تمام عمر خود را به مبارزه علیه هر دو سیستم حاکم سرمایه داری سلطنتی و رژیم فاشیست جمهوری اسلامی، اختناق سیاسی و گرایشات مختلف ارتجاعی آن ، از جمله ناسیونالیسم و مذهب، گذراند. رفیق غلام سخنگو و نماینده...
از این که در این موضوع رنج آور و غم انگیز من را دعوت به گفتگو در این باره می کنی سپاسگزارم .برای من صحبت و خاطره گویی مانند بازکردن زخمی تازه و التیام نیافته است که زمان بر آن گذشته اما ما از آن نگذشته ایم و هر بار که به آن دوران سیاه و بیرحم و شفقت می نگریم و می اندیشیم،چیزی جز تألم مضاعف و سنگین تر شدن بار غم هایمان حاصل نمی شود از همین روست که ما نمی توانیم هرگز جانیان و مزدوران ایرانی سرمایه داری هار و خون ریز رِژیم اسلامی و حاکمان مرتجع و ضد انقلابی و ضد بشری آن را ببخشیم
گزارشگران: تابستان همیشه برای زندانیان سیاسی دهه شصت یادآور خاطرات بسیار دهشتناک و سرکوب خونین مخالفان سیاسی عقیدتی توسط جمهوری اسلامی است. بازنگری و بازگویی این خاطرات بسیار غم انگیز ودردناک است. نسل جوان اما حق دارد که این تاریخ را بخواند و با آن آشنا شود. هم از اینرو از یکی از زندانیان سیاسی دهه شصت که شاهدی عینی است دعوت کردیم که مطلبی در اینباره برای گزارشگران بفرستد. کاوه دادگری به دعوت ما پاسخ داد. با سپاس از او.
کاوه دادگری/ 24مرداد 1398
رفیق بهروز گرامی
از این که در این...
نام هایی که خواندند و ديگر برنگشتند؛ نام های ستارگانی همچون شهین باوفا و شهلا و نسرین کعبی - دو خواهر، دو پرستار، فضیلت دارایی، فرشته فائقی، روُیا علی پناه، مستوره شهسواری و ..
در سوگت ای درخت تناور،
ما را
حتی امانِ گریه ندادند.
شفیعی کدکنی
مقدمه
سقف ها بلند و سلولها تنگ، آنجا كه تن فشرده می شود، مچاله می شود، هزار بار می شکند و هزار و يك بار بر می خیزد، و همان یکبار کافی است كه عزمت را برای فردا جزم تر کنی! هر روز جانی از تو جدا می شود، ياری از تو جدا می شود. هر تَنی كه جدا...
آن چهار انسان شریف، و آن چهار رفیق شفیق، فداییان خلق: قادر جرار، علی اکبر مرادی، مجتبی محسنی و اسفندیار قاسمی نام داشتند که سرانجام در زندان اصفهان فدای خلق محبوبشان شدند... و این روایت من است از سرگذشت آن عزیزان همبند و یاران دردمند!
زندان های سیاسی ایران و بخصوص زندانهای تهران و دیگر کلان شهرهای ایران در دهه سیاه و خونین شصت، علاوه بر اینکه گنجینه ایی از سرمایه های انسانی نسل ما، و نسلی از مبارزین و روشنفکران جامعه را در اسارت خود داشتند، در عین حال تصویر تمام قدی نیز از طیف نیروهای مبارز و جریانات سیاسی میهن در آن دوران را به نمایش میگذاشتند. در واقع طی آن سالها، هر گروه و تشکل واقعی از اپوزیسیون، متناسب با وزن سیاسی و اجتماعیش و همینطور توش و توان و فدای مبارزاتیش علیه حاکمیت اسلامی، در زندانها نیز حضور...
با افشای اعدام نه نفر اول : رفقا بیژن جزنی ،حسن ضیا ظریفی ، عباس سورکی، سعید کلانتری، عزیز سرمدی، احمد جلیل افشار، محمد چوپانزاده، مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذولانوار، اعتراضات جهانی شدت گرفت و فعالیت افشاگرانه و اعتراضات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در خارج از کشور و خانواده های زندانیان سیاسی، عاملی شد که ساواک از ادامه این طرح جنایتکارانه اش عقب نشیند و بقیه گزین شده گان زندانی در اوین اعدام نشوند.
برادرم غلام در آذرماه ۱۳۲۲ شمسی در کنگاور در خانواده ای مرفه متولد شد ـ او اولین فرزند خانواده بود و بخاطر مهربانی و استعداد خارق العاده اش ،مورد اعتماد و ارج خانواده و دوستان بود . در شهر باستانی کنگاور، با روابط ویژه و نزدیک مردمانش و موقعیت پدرم بعنوان انسانی خوشنام و مردمدار، غلام براحتی میتوانست با همه ی مردم در تماس نزدیک باشد و از آنان یاد بگیرد ودر مواقع تنگ دستی واحتیاج یاریشان کند، نامه های اداری و درخواستهایشان را بنویسد ، در خرید و گردآوری و پخش کتاب...
سی و یک سال از کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان شوم 1367 می گذرد. کشتاری که نقطه اوج یک دهه شکنجه و تجاوز و اعدام در زندان های جمهوری اسلامی بود. سرمایه و واپس گرایی و استبداد از خون مبارزان دست از جان شسته، سیراب شد و جان گرفت. پایه های این رنج و نکبت 40 ساله بر جنایاتی این چنین استوار شده است.
کشتار 1367 اما با سکوت پاسخ گرفت. سکوتی که آن جنایت را پرده پوشی کرد و دست حاکمان را در جنایات بعدی باز گذاشت. جامعه واکنشی در خور به کشتار مبارزان اسیر نشان نداد. گویی مردم، خسته و...
خبرگزاری هرانا – اعدام های فراقانونی و گروهی زندانیان سیاسی در دهه شصت واقعیتی انکار ناپذیر و در عین حال تلخ از تاریخ معاصر ایران و زخمی کهنه بر پیکر جامعه است. این اعدام های گسترده بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۷ در سراسر کشور اجرا شد و قربانیان آن در مناطق عموماً دورافتاده به اشکال مختلفی و عمدتا بی نام و نشان دفن شدند. علیرغم گذشت چند دهه نه تنها هنوز محل دفن بسیاری از قربانیان مشخص نشده بلکه تلاش های متعددی از سوی نهادهای امنیتی برای از بین بردن این قبیل اماکن به مثابه سند جنایت علیه بشریت...
پس و سرانجام دامادِ ما به خون در غلطیده بود؟ پس و سرانجام این جانِ شیفته کاکلش خونین شده بود؟ پس و سرانجام روح خون، او را هم گرفته بود؟ شاعری که واژه خون را به صد زبان ترکیب کرده بود و آن را در شکل اسم و صفت و موصوف و اضافات و تشبیهات و کنایات و مضاف و مضافالیه بکار برده بود
با سعید در راه
(مجموعه مقالات)
حسن حسام
برای رفیق لاله عزیز
نفرت مرا ستاره خواهد کرد
دیگر برای مردن آماده میشوم
سعید سلطانپور
با سعید در راه[1]
از قراری برگشته بودم سرِکارم، حوالی سه بعدازظهر. تلفن زنگ زد. همکاری گفت: «با تو کار دارند». گوشی را برداشتم. صدای شکسته رفیقی بود. با صدایی ترسخورده، چنان گفت شنیدی؟ که یکه خوردم. پرسیدم: «چی را؟» گفت: «نشنیدی؟» پرسیدم: «چه را نشنیدم». گفت: «خبر را!» گفتم: «درازه نده، کدام خبر؟» گفت: «سعید رفت!» گفتم: «سعید؟!» گفت: «آره بابا،...
در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، صدها هزار نفر از هواداران مجاهدین خلق و نیروهای چپ انقلابی و انسانهای آزادیخواه به خیابانهای تهران آمدند تا اعتراض خود را به تشدید سرکوب و خفقان در ایران تحت حاکمیت رژیم خمینی فریاد زنند. در این تظاهرات عظیم و کم سابقه، دهها تن کشته و مجروح شده و صدها تن دستگیر و به زندان اوین منتقل شدند. سحرگاه همان روز، اولین سری از زندانیان سیاسی به پای جوخه تیرباران برده شده و اعدام شدند. پاره ای از آنها همچون ( سعید سلطانپور: شاعر و عضو سچفخا – اقلیت) کاظم سعادتی ( عضو مجاهدین...
با ورود خمینی خونخوار و ظهور فاشیسم مذهبی در ایران، روزگار و سرنوشت هزاران هزار خانواده شریف و آزاده در سراسر کشور، دستخوش تلاطم و طوفانی بیسابقه شد... در همان دو سه سال اول شروع حاکمیت ملایان و در فضای سیاسی آشفته آن دوران که جوّ جامعه به سرعت به سمت انسداد کامل پیش میرفت، نسلی از فرزندان رشید و روشنفکر این میهن در یک کارزار سیاسی مسالمت آمیز، رو در روی استبداد آخوندی و مرتجعین حاکم ایستادند... آنان در صفوف نیروهای مترقی و مبارز اپوزیسیون، برای حفظ و حراست از آخرین بارقه های آزادی،...
من یکی از هزاران شکنجه شده در زندان ساواک رژیم شاهنشاهی هستم که بعد از چندین دهه همچنان آثار آن شکنجه ها در بدن و روح و روانم باقی است
در زندان ساواک شکنجه شدم
سکوت علیه شکنجه وشکنجه گران را بشکنیم!
با علنی شدن شکنجه های وحشیانهای که بر اسماعیل بخشی و سپیده قلیان در زندان حکومت جنایتکار اسلامی اعمال شده و انعکاس آن در افکار عمومی داخل و خارج از کشور ، سلطنت طلبان نیز این شکنجه ها را محکوم کردند و با علم و آگاهی از این مسئله که ساواک رژیم ستمشاهی نیز شکنجه گران دوره دیده و با تجربه ای داشتند که توسط سازمان امنیت اسرائیل (موساد) و سازمان امنیت آمریکا (سیا )آموزش دیده بودند. من یکی از هزاران شکنجه شده در زندان...
پلکهای پنجرهی اتاقمرا به سمتِ سردِ آسمان میبَرَددر نوسانِ متناوبِ زمان آن سوی دورترین نیمهی تاریکِ نمناکِ چشمهوشِ خاموشدر تابِ خاطرهها آونگبهانهی بغضِ یادهای بیپایان سربسته نباید که بماندرازِ دلِ داغدیدهی باغجا مانده گوشهی یادمفرصتِ لغزانِ مَهخدای شکستهی بُتها یکی از آن روزهای بلند و نفسبُر و سخت تلخآمیزِ اوین بود... یکی از همان روزها که شب بود و مزهی گَس و سردش را به جان آدمی میریخت تا توامان، تراژدیی دیوار و زندگی باشد... دههی شصت بود... در یکی...
آنان که گمان می کردند، پرونده ی یک نسل را با بردنش به مسلخ و سپردنش به خاوران ها برای همیشه بسته اند، آتش دل مادران سوگوار و حسرت کودکان محروم از آغوش پدر و مادر را دست کم گرفته بودند. ما نه تنها فریاد زدن، بلکه همصدا فریاد زدن را آموختیم. درنده خویی رژیمی که هر صدای مخالف را با گلوله پاسخ می دهد، سرنوشتمان را به هم گره زد. و اینگونه شد که وظیفهای بس گران بر دوشمان نهاده شد تا صدای به خون خفتگان خاوران ها باشیم و با برقراری عدالت در حق یک نسل به خون تپیده از تکرار جنایت در حق نسل های آینده...
در جریان جنایت هولناک و «فاجعه ملی» کشتار تابستان ۶۷ ، عمامه به سرها و کلت به کمرها و طناب بدستان سنگ دل و تبهکار در شهر زیبا و خاطره انگیز اصفهان، به فرمان و فتوای دیو جماران، براستی جنگلی را بیابان کردند. در گزارش تحقیقی حاضر که در واقع محصول چند سال تلاش و کاووش و پیگیری میباشد، من بعنوان «زندانی سیاسی سابق زندان اصفهان» سعی دارم با توجه به مجموعه دانسته های پراکنده موجود و گواهی چند شهود زنده و البته با استناد به برخی اسرار تا کنون نامکتوب، برای اولین بار روایت مستند و نسبتآ جامعی از آن...
احساس میکنم که نباید نام هیچ یک از قربانیان رژیم جمهوری اسلامی از یادها برود. این حداقلِ کاری است که میتوان انجام داد. کشتار را نیز نباید به سال 67 و یا گروهی ویژه محدود کرد. میتوان به شکل نمادین روزی از روزهای سال را برگزید که یادمانی باشد عمومی از تمامی کشتهشدگان. از قربانیان که ایدئولوژیزدایی بکنیم، از همان فردای انقلاب که حاکمیت به خمینی و پیروان او رسید، انسانکشی نیز آغاز شده است. در سکوت ما یک به یک به رگبار بستند تا نوبت به ما رسید. کشتند و کشتند و کشتند تا بر جنازه قربانیان حاکمیت...
انتخاب شده از مقاله « رگبار از دو جهت» که چندین سال پیش در رسانه ها چاپ شد.
مقدمه
دختری را میشناختم که در ۸ سالگی پدر خود را از دست داده بود، پدر او یکی از آموزگاران خوب و در میان دانش آموزان بسیار محبوب بود. در سال ۱۳۶۰ وی به جرم مخفی کردن و یا راه دادن چند نفر از اعضای سازمان پیکار و مجاهدین به منزل خود دستگیر میشود؛ در بازجویی ها معلوم میشود وی با هیچ یک از این گروه ها همکاری سازمانی نداشته و عضویت هم نداشت و فقط بر حسب وظایف انسانی خود به آنها پناه داده بود و قرار بود وی را آزاد...
ما فعالین سیاسی، اجتماعی و حقوق بشری مقیم در کشورهای اروپائی و خصوصا آلمان، ضمن ابراز اعتراض به دولت آلمان در بی توجهی به درخواست دادرسی ایرانیان پرشمار برای محاکمه هاشمی شاهرودی بعنوان یک جانی علیه بشریت، و بویژه محکومیت همکاری دولت و پلیس آلمان برای بازگرداندن این تبهکار به جمهوری اسلامی، از تمامی مراجع حقوقی مستقل و نهادهای حقوق بشری و رسانه ای در آلمان درخواست پیگیری پرونده ...
بر طبق گزارشات, سید محمود هاشمی شاهرودی که در بیمارستانی در شهر هانور آلمان بستری بود از طریق فرودگاه هامبورگ با صندلی چرخدار و در معیت محافظان خود بسوی ایران پرواز کرد. هاشمی شاهرودی طی ده سال ریاست قوه قضائیه جمهوری اسلامی تمامی مسئولیت جنایات رژیم در زندان ها و خارج از آن را در این دهه بر گردن داشت. او با توجه به خروش گسترده ایرانیان خارج از کشور برای ممانعت از بازگشت و دادگاهی کردن او و بویژه آنها که وسیعا و فعالانه آکسیون های متعددی برپا کردند, با استفاده از مصونیت دیپلماتیک و پیش چشمان...
وقتی خاتمی از لاجوردی جلاد به عنوان "مهربان پدر زندانیان" نام برد و یا روحانی یکی از اعضای هیئت مرگ را به سمت وزارت دادگستری برگزید، مصلحت این بود که فراموشی بگیریم. اینبار که ممکن بود روحانی صندلی قدرت را به رییسی ببازد مصلحت این بود که حافظه مان را به کار بیندازیم و گذشته ی افراد را به زیر ذره بین بگذاریم. البته اکنون نیز که روحانی یکی از اعضای هیئت مرگ زندانهای دزفول در سال 67 یعنی علیرضا آوایی را به سمت وزارت دادگستری برگزیده نیز این آقایان اعتراضی ندارند. مهم کشاندن مردم به پای...
سوزان نیکزاد از فراز قله ای به حقارتشان چشم دوخته بود
رسم ما نبود تا سوگواری کنیم. عادت براین بود تا درسوگ رفقایمان دندان خشم برجگرخسته بربندیم و رزممان را بسامان تر کنیم. حالا اما آبان ماه که میشود یاد عزیز تو مثل نسیم لابلای ساعات زندگی میچرخد و سوگوار میشوم . کارها بسامان نمی شود . دندان خشم جگر خسته را می خورد ومی تراشد ویاد تو انگار سرزنشی بر روزگار عسرت ماست تا کاری بکنیم. برای آنکه این تمنا را پاسخی در خور داد باید بدانی که پس از شما برما چه گذشته است. پس از تو آنچه بر ما گذشت داستان غم انگیز شکست یک انقلاب است. در متن این...
روایت نیروی مقاومت در مقابل روایت حکومت اسلامی است. این دهه ناشناختهُ که خودرا در خاورانهای پیدا وناپیدانشان میدهد،پرونده اش گشوده مانده وهمچون حفره ای در مقابل حکومت گشوده شده است. برای ما دهه اول انقلاب اسلامی، دهه ای از سرکوب همه نیروهای دگراندیش ،سرکوب زنان سرکوب دانش ودانشگاه ،سرکوب واعدام ونابودی بهاییان و..است. دهه ای که میخواست فراموش شود، اینک باز خودرا به جلوی صحنه میکشاند.جلادان به صف در صدر حکومت ایستاده اند وباید در مقابل مردمان پاسخگو باشند
برای مشاهده ویدئو اینجا را کلیک...
پدرم در آن لحظه که جان باخت، اسلحه به دست داشت. اما هرآنکس که او را می شناسد می داند که او از اسلحه بیزار بود. او قلبی لطیف داشت و روحی آزاده. بزرگمردی بود که بر پای هیچ خدایی بوسه نمی زد، اما در مقابل نگاه گرسنه یک کودک، به تمامی فرو می ریخت
متن وورد همراه تصاویر را اینجا ببینید
سی و دو سال پیش در چنین روزهایی، در زندان اوین آخرین لحظات زندگی اش را می گذراند. نمی دانم چه روزی قلب دریایی اش را به جوخه اعدام سپردند. نمی دانم در آن لحظات چه احساسی داشت. نمی دانم پیکر نازنینش را در کجای خاوران به خاک سپردند. فقط می دانم پیکرش زیر شکنجه تکه تکه شده بود. می دانم پاهایش را از دست داده بود. می دانم بارها در مقابل جوخه نمایشی اعدام قرارش دادند. می دانم که حتی در آن لحظات حاضر به تسلیم و سازش نبود. می دانم که حتی در آن لحظات...
پروین صدیقی, سپیده ای دیگر از تبار عاشقان, از میان ما رفت !
عشق ِ ما دهکده یی ست که هرگز به خواب نمی رود
نه به شبان و
نه به روز ،
و جنبش و شور حیات
یک دم در آن فرو نمی نشیند
احمد شاملو
در سوگ سپیده!
با اندوه و تاسف بسیار با خبر شدیم که پروین صدیقی ( سپیده ) پس از سال ها مبارزه و مقاومت در برابر بیماری سرطان در سن پنجاه و هشت سالگی از میان ما رفت. در این مبارزه بی امان, عشق به زندگی و زیبایی هایش انگیزه بخش او بود و هرگز عرصه را برای...
چند روز پیش یکی از خوانندگان محترم سایت شما کامنت و پیغامی در زیر مطلب نوشته شده من با عنوان آیا کسی از این فدایی گمنام نشانی دارد؟ گذاشت و اشاره کردند که از وضعیت برادر گمنام من خبری دارند
سردبیر و مسئول محترم سایت گزارشگران جناب بهروز سورن گرامی
با درود و احترام - چند روز پیش یکی از خوانندگان محترم سایت شما کامنت و پیغامی در زیر مطلب نوشته شده من با عنوان آیا کسی از این فدایی گمنام نشانی دارد؟ گذاشت و اشاره کردند که از وضعیت برادر گمنام من خبری دارند که فقط به خانواده خواهند گفت، با توجه به اینکه مدتی از انتشار آن مطلب می گذرد تقاضا دارم که این نوشته کوتاه بر روی صفحه نخست قرار گیرد تا شاید مورد توجه و مشاهده آن دوست و فرد مطلع قرار گیرد با تشکر و سپاس ....
شماری از شهدای «چریک فدایی» همچنان مفقودالاثر هستند و تاکنون پاسخی به خانواده آنها داده نشده است که چه بر سر آنها آمده است. همه اظهار بیاطلاعی میکنند
برای بزرگنمائی روی تصاویر کلیک کنید
*****
در حالی این مطلب را مینویسم که چهار دهه از مفقودالاثر بودن برادر فداییام هوشنگ پورکریمی میگذرد. ما همچنان در همان پله اول جستجو ماندهایم و نمیدانیم که چه بر سر او آمده است که هیچکس خبری از او ندارد! انگارنهانگار که او یک انقلابی دهه پنجاه و عضو «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» بوده است.
از ۲۲ بهمن سال ۵۷ که چریکهای فدایی خلق با روبند و نقاب در دانشگاه فنی تهران و استقرار ستادشان در خیابان میکده حضور مرئی...
برخی دیگر که فرزندانشان قبل از «قتل عام» از بند و زندان رهیده بودند، در همان سال سیاه، دوباره عزیزان دلبندشان دستگیر یا ربوده شدند و گمنام و بی نام و نشان در خفا سر به نیست گردیدند... و اینبار حتی دریغ از یک «خبر مرگ» برای بازماندگانشان!
اصفهان، شهر خاطره انگیزی که برای قرنها، قلبش در «میدان نقش جهان» می تپید و «زاینده رود» رگ حیاتی اش بود، سرزمینی که روزی روزگاری بخاطر مجموعه زیبایی های طبیعی و آثار تاریخی و مهمان نوازی اش «نصف جهان» خوانده میشد، در جریان جنایت هولناک و "فاجعه ملی" کشتار تابستان ۶۷ ، عمامه به سرها و کلت به کمرها و طناب بدستان سنگ دل و تبهکار در این شهر، به فرمان و فتوای دیو جماران، براستی جنگلی را بیابان کردند...
خیل خانواده های داغدیده و ماتم زده در اصفهان و شهرهای مجاور، هنوز بعد...
بیست و هفت سال از قتلعام زندانیان سیاسی در سال 67 و نزدیک به چهار دهه از اعدامهای پشت بام مدرسه رفاه و بیدادگاههای اسلامی خلخالی وجنایات سیاسی قبل از دهه 60 و سپس تابستان خونین 60 میگذرد،بی آنکه ماشین اعدام و کشتار لحظه ای از کشتن انسان باز مانده باشد.
یادمان جانباختگان را ه آزادی و برابری فرصتیست برای بررسی تاریخ مشترکی که از سرگذرانده ایم؛تاریخی که نه تاریخ حاکمان خونریز و مستبد،بلکه تاریخ مزدک ها،حلاجها،بابک ها ،روزبه ها ،گلسرخی ها ،سلطانپورها ومبارزین شناخته شده و گمنامیست که...
غرق در افکارم بودم که صدای پاسدار در گوشم پیچید: اگر بیرون از کمیته سروصدایی صورت بگیرد مرا مقصر شناخته و دستگیر می کنند.این جمله را به همه کسانی که ساک عزیزانشان را تحویل می گرفتند, گفته بودند. بیرون اما خانواده ها سروصدائی نکردند. فریادی از گلو در نمی آمد. بغض ها نمی ترکید. همگان از اینهمه جنایت مات و مبهوت بودند و ناباورانه بیکدیگر نگاه میکردند. بسیاری حتی توان اشک ریختن نیز نداشتند. رنگ ها پریده و چهره ها بی حالت بودند. جامعه کلا بی حالت و ماتم زده بود. همه جا سکوت بود. وحشت و ترس همه...
گزارشگران: تجاوز شکنجه ای مضاعف علیه زنان زندانی سیاسی است. اوج فاجعه در دهه شصت گزارش شده است. دهها خاطره، یاد و اعتراف منتشر و علنی شده است. امیال حیوانی - جنسی مزدوران ولایت خمینی بنام شریعت و مذهب علیه زنان مبارز و قهرمان اسیر اعمال شد و توجیه قانونی و دینی آن نیز از سوی رهبران جمهوری اسلامی بشکل فتوی صادر شد. پیشگیری از رفتن باکره ها به بهشت فرجه ای بود که به بازجویان، زندانبانان و وحوش مزدور داده شد تا نیات پلید و حیوانی انها عملی گردد. در پس اینهمه اما خرد و له کردن زنان جسور و مقاوم...
بعد از آن همه دادگاه رفتن ها و دوندگی ها و زجرکشیدن ها، نگهبان را تنها به دادنِ دیه محکوم می کنندمادر... می فهمی؟ فقط دادنِ دیه... گفتم این دیه تو سرتان بخورد... ارزانی خودتان... دختر دلبندمان راکشته اید و حالا می خواهید دیه بگیریم؟ آه، چه حالی داشتیم آن روزها مادر... هیچ کس، هیچ کس نمی توانداین را بفهمد... دخترت را فقط برای ملاقات با برادر زندانی اش، به این سادگی بکُشند و بعد طلبکارانه از توبخواهند که با گرفتن دیه، همه چیز را فراموش کنی...
1۲۷ اسفند ماه 1۳۶1 . هیاهویی در بند بود. حادثه ی هولناکی اتفاق افتاده بود. نگرانی و دلهره در چهره ییکایک زندانیان موج می زد. همه ی حرف ها دورِ یک موضوع می گشت: امروز کسی بیرون از محوطه ی زندان،به شکل فجیعی به قتل رسیده است. مقتول یکی از بستگان زندانیان سیاسی است: آمده بود برادرش راملاقات کند؛ زنی جوان همراه با دختر خردسال اش. با نگهبان زندان کارشان به بگومگو می کشد و نگهباندکمه ی درِ آهنی الکترونیکی را فشار می دهد و سر زن در برابر چشمان وحشت زده ی کودک خردسال اش، درمیان جداره های درِ آهنی،...
حکم تیرباران حسین تاجمیر ریاحی با عنوان ترور افکار عمومی ! قاضی محمدی گیلانی ، دادستان لاجوردی
اینجا را کلیک کنید
حسن مرتضوی
از فیسبوک نویسنده
تمام اينها برداشتهاي جواني است ۲۵ ساله كه تجربهي زيادي از زندگي نداشت و زخمخورده از زندان آزاد شده بود و تلاش ميكرد بيهيچ تفسيري آنچه را كه به ياد داشت به روي كاغذ آورد تا دستخوش موريانه فراموشي نشود. دورهاي كه با علي بودم تقريباً به شهريور ۶۲ تا پاييز همان سال مربوط است. البته ميدانم كه تاريخ شهادت علي را هفت مهر ۱۳۶۲ اعلام شده اما تا جايي كه به ياد دارم بايد زمان ديگري باشد[ هفت آبان ۱۳۶۲] مطمئن نيستم. ما در سالن 3 آموزشگاه اتاق ۷۲ با هم...
من پیش و بعد از انقلاب زندانی سیاسی بودم. البتّه دستگیریام در رابطه با هیچ گروه و حزب و سازمانی نبود و هم پرونده نداشتهام. در زمان شاه در خمین و خوانسار و اهواز و تهران (کمیته مشترک، قصر، اوین) و مشهد (در وکیل آباد و یکی دو جای دیگر) زندانی بودم.
بعد از انقلاب هم در گلپایگان و دارون و خوانسار و تهران (محل دادستانی انقلاب، اوین، قزل حصار) و در اصفهان (دستگرد، زندان سپاه و هتل اموات)... زندانی کشیدم.
به زندان (زنده دان)، پیشتر در مقالاتم...
در سرنگونی رژیم شاه ،حضور زنان در تظاهرات ها و مبارزات بسیار برجسته و سازماندهی شده بود. رژیم تازه به قدرت رسید ه جمهوری اسلامی که به خوبی قدرت و پتانسیل آنها را درک کرده بود از همان آغاز با فرمان "حجاب اجباری" به این نیمه فعال جامعه هجوم برد که منجر به تظاهرات اعتراضی 5 روزه زنان در 8 مارس سال 57 شد. اما نه رژیم از پروژه هایش برای عقب راندن زنان دست کشید و نه زنان از مبارزه.
از آغاز سال 60 ، سرکوب همه جانبه ای از سوی رژیم بر علیه نیروهای مختلف چپ ، کمونیست...
اواخر پائیز سال ۱۳۶۰ بود که بعد از ماهها انفرادی و بازجویی و پشت سرگذاشتن سلولهای سپاه و انفرادیهای "هتل اموات" در شرایط زیر اعدام، سرانجام در پی یک محاکمه چند دقیقه ی در دادگاه "عدل اسلامی" و محکومیت به حبس، به بند عمومی زندانیان سیاسی زندان دستگرد اصفهان منتقل شدم. بندی با دوازده اتاق که ظرفیت اسمی هر کدام دوازده نفر بود ولی عملآ گاه تا دو برابر آن تعداد، زندانی بصورت "کف خواب" جا داده بودند.
روزهای اول در آن شلوغی و تراکم جمعیت بند، چشمان مضطرب...
................
سید فخر طاهری - قربانی جنایت در سال شصت و هفت در زندان اصفهان
فرخ جان افسوس که هر چه تلاش میکنم چهره ات را واضح و روشن بیاد نمی آورم. قریب سی سال گذشته است و گرد و غباری بر خاطرات و حافظه ناتوانم نشسته است. تصاویر بیاد مانده ام مه آلود است. میدانم که در این سالها حتما با هم هم بند بوده ایم و حتما تو عزیز جوان تر از من بیشتر از من بیاد داری تا من از تو. اما تعجب آور اینکه سیمای پرصلابت سید پس از گذشت نزدیک به سی سال از پیش چشمانم هنوز محو نشده است. محو نشدنی است...
این کارزار به مدت طولانی پنج ساله درباره اهداف و جهت گیری هایش سخن گفته و نوشته است. این اهداف و جهت گیری ها در سایت رسمی آن در دسترس همگان است. بنابراین، سئوالی که نه از منتقدین، بلکه از افترا زنندگان آن وجود دارد این است که آیا شما در این پنج سال در غار زندگی می کردید و دسترسی به اسناد و مباحث و موقعیت گردانندگان و دست اندرکاران آن نداشتید؟ چرا یک دفعه فیل تان یاد هندوستان می کند به طوری که به سرعت برق و باد یک طرفه به قاضی می روید و به همین سرعت نیز برمی گردید و حکم صادر می کنید؟ و مطلقا نیز...
بسیاری از بازداشتگاههای موقت را به زندان برای نگهداری دراز مدت زندانیان سیاسی تبدیل کردند. بسیاری از اماکن تصرف شده از بقایای نظام استبدادی گذشته را به زندان تبدیل کردند و بسیاری از زندانهای جدید را ضرب الاجل بنا کردند. بسیاری از زندانها را نیز از نگاه ها مخفی داشتند. زندان اوین اما در میان تمامی زندانهای کشور موقعیت خاصی داشته و دارد. اولا در پایتخت قرار دارد و میبایستی به سرکوب جمعیتی میلیونی از سوی حاکمان جمهوری اسلامی پاسخ دهد. دوما بیشترین مقاومت ها در این شهر صورت گرفته است و سوما مقر...
۱
دیدار با گالیندوپل؛ گزارشِ شهادتِ سه تَن از زندانیانِ سیاسیِ دههیِ شصت است که در دیدارِ سومِ گالیندوپل از ایران و بازدیدِ وی از زندانِ اوین، در آذرماهِ سالِ ۱۳۷۰ با وی و هیئتِ همراهاش در میان نهادند. رینالدو گالیندوپل، دومین نمایندهیِ ویژهیِ کمیسیونِ حقوقِ بشرِ سازمانِ مللِ متحد بود که برایِ بررسیِ وضعیتِ حقوقِ بشر در ایران و در پیِ افشاگریهایِ گستردهیِ موارد و عرصههایِ وسیعِ نقضِ حقوقِ بشر توسطِ «جمهوریِ اسلامی»؛ تعیین و گمارده میشد. پیش از او آندریاس آگوئیلار مأموریتی...
محمد رالا *
در مقدمه ی جزوه ی جانباختگان اتحاديه کمونيست ها می خوانيم: «در راه نبرد برای كمونيسم، همواره افرادی در صحنهی مبارزه ظهور می کنند كه بيش از ديگران در اين راه تلاش كرده و تاثيرات كيفيتا عميقتری بر جای می گذارند. اينها آميزهای از استواری بر اصول كمونيسم و قدرت بكارگيری اين علم و توان هدايت و هماهنگ ساختن مجموعهی نيروهای آگاه طبقه را در خود فشرده كرده اند و به مفهومی خود بهترين و روشنترين بيانِ جهانبينی، سياست و ايدئولوژی پرولتاريا هستند. اينها رهبرانی كمونيست اند...
(خاطراتی از زندان اصفهان تحت حاکمیت ملایان – قسمت دوم)
Hamiddoosti60@yahoo.com
مدتها بود روی چمن های محوطه داخلی سپاه پاسداران اصفهان با چشم بند نشسته بودم.... بار اولی نبود که توسط گزمه های آخوندی دستگیر میشدم و طبعآ از شیوه های برخورد آنان و پروسه دستگیری و بازجویی تجربیاتی داشتم. با این حال، اینبار در شرایط کاملآ متفاوت و فضای غریبی قرار گرفته بودم. همزمان با سرکوب خونین تظاهرات سی خرداد بخصوص در پایتخت و آغاز اعدامهای دسته جمعی جوانان در تهران حتی بدون مشخص...
peykarandeesh.org/free/573-taghi4.html
دفترهاى زندان 4
نویسنده: تقى شهرام يكشنبه ، ۲۲ اسفند ۱۳۸۹؛ ۱۳ مارس ۲۰۱۱
يادداشت ها و تأملات در زندان هاى جمهورى اسلامىدفتر چهارم در اين دفتر: زندان و زندانبانان او، تحليلى از سپاه پاسداران، كميته ها و جايگاه طبقاتى و سياسى آنان. تحليلى از تصورات زندانيان عادى يا سياسى، «تصورات، خيالات و افكار يك اسير همواره پلى است بين واقعيت تلخ اسارت و آرزوى شيرين آزادى»، انگيزه هاى درونى يك اسير و اشاره اى به دو...
دفترهاى زندان 3
نویسنده: تقى شهرام سه شنبه ، ۱۷ اسفند ۱۳۸۹؛ ۰۸ مارس ۲۰۱۱
يادداشت ها و تأملات در زندان هاى جمهورى اسلامىدفتر سوم
در اين دفتر: وضعيت زندان و بازجوها، ديدار با هادوى دادستان انقلاب، شكنجهء روحى مقدمهء شكنجهء جسمى، شكنجهء وحشيانهء زندانيان عادى، تحليلى از حكومت مصدق، قيام سى ام تير و مسألهء بورژوازى ملى، باز هم وضع زندان و پرونده سازى عليه او... جمعه ۲۹ تير [۱۳۵۸]چندين روز است كه هيچ چيز ننوشته ام. علت اش بازهم تغييرات و حوادث پرسرعتى بوده كه...
نویسنده: تقى شهرام يكشنبه ، ۸ اسفند ۱۳۸۹؛ ۲۷ فوریه ۲۰۱۱
محمد تقى شهرام
دفترهاى زندانيادداشت ها و تأملات در زندان هاى جمهورى اسلامىدفتر دوم
در اين دفتر مطالبى درباره: وضعيت زندان و برخورد با او، موضوع شريف واقفى، خاطره اى از دستگيرى اول وى در اول شهريور ۱۳۵۰ و روحيهء مجاهدين آن سال و تجليل حماسى به ويژه از اصغر بديع زادگان و على باكرى (بهروز)، فرار از زندان سارى ۱۳۵۲، دستگيرى دوم درتير ۱۳۵۸ و بحثى دربارهء آن، دربارهء فاشيسم جمهورى اسلامى، دربارهء اينكه...
جواب «بهرام رحمانی» به نطر خواهی وب سایت گزارشگران
behram.rehmani@gmail.com
در آغاز هر تابستان، دردها و زخم های مادران، پدران، خواهران، همسران، فرزندان، اقوام، انسان های آزاده و هم سازمان های کسانی که عزیزانشان در دهه شصت به ویژه سال 1367 برابر با 1988، با فتواها و فرمان های جنایت کارانه آیت الله خمینی، رهبر و بینان گذار حکومت وحشت و ترور، شکنجه و اعدام، فقر و فلاکت اسلامی از دست داده اند، دهان باز می کند؛ تا مغز استخوان سوز می کشد و خشم و نفرت عمومی مردم آزاده از حکومت...
سالها به دنبال عکس مرتضی اشراقی بودم. به همه جا سر زده بودم، از هر کسی کمک خواسته بودم اما هرچه میزدم به در بسته میزدم و کوششهایم به جایی نمیرسید. هنوز دارها را نشسته بودند و پیکر جعفر کاظمی و محمد حاجآقایی را به خاک نسپرده بودند که تلاشم به بار نشست. شکوهام از روزگار و بیان بغضی که به خاطر از دست دادن دو عزیزم به گلو داشتم، زمینهای شد که عکس اشراقی را پیدا کنم. تردیدی ندارم که دیر یا زود خون جعفر و محمد به بار خواهد نشست و جنایتکاران تقاصی سخت پس خواهند داد....
گزارشگران:
مطلع هستیم که خاطرات زندان را منتشر کرده اید و زحمتی چند ساله را بر دوش گرفته اید.
این مجموعه در چند جلد منتشر شده است و چگونگی دستیابی به این خاطرات استنادی را برای خوانندگان سایت شرح دهید.
خاطرات زندانم در چهارجلد با نام «نه زیستن نه مرگ» انتشار یافته است. البته هر کدام دارای نامهای جداگانه «غروب سپیده»، «اندوه ققنوسها»، «تمشکهای ناآرام» و «تا طلوع انگور» است. در هر جلد، خاطراتم از یک دوره مشخص زندان دههی ۶۰ را توضیحمیدهم.
به غیر از خاطراتم،...
کتاب ستار یعنی خوشبختی به کوشش ، محمد اعظمی، ابراهیم آوخ، رضا رئیس دانا،عباس مظاهری و نقی حمیدیان
سخنان ارژنگ بامشاد
سخنان ابرهیم آوخ
عبد نعمتی: به یاد ستار
سخنان ساسان کیانی
رضا رئیس دانا: در گرامیداشت خاطره ستار کیانی
اصغر ایزدی
گزارش از برگزاری مراسم یادبود
ني لبك هايي كه انسان را سرودند
روايتي از زندانهاي جمهوري اسلامي ايران
خاطرات زندان
قسمت اول
روزهاي پاياني بهار سال ١٣٦٣، چهاردهم خرداد، نيمه هاي شب با هجوم پاسداران مسلح به منزل و انتقالم به كميته مركزي، دوره دوم تجربه هاي زندان آغاز شد. سه پاسدار مسلح و تقريبا آماده شليك در شعاع حياط ايستاده بودند. در دو نبش خيابان، يك ماشين به انتظار بود. يك بنز قهوه اي در يك نبش و يك پيكان سفيد در نبش ديگر خيابان. به داخل پيكان هدايت شدم. دو پاسدار جلو و يك پاسدار و من عقب جاي گرفتيم. به كميته...
نام کتاب : سیمای شکنجه
نویسنده: بهروز سورن
عکس جانباخته اسماعیل حبشی
تاریخ: 1382
طرح روی جلد: کریم
نشر بیدار
Iranischer Kulturverein( Bidar)
Bei iranische Bibliothek
Am Judenkirchhof 11 C
D – 30167 Hannover
Tel. 0511/ 714544
نسخه کامل در فورمت وورد همراه با طرح ها و تصاویر که توسط یکی از دوستان دیرینه و رفیق روزهای سخت ما در سوئد تنظیم مجدد شده است را از اینجا ببینید
نسخه کامل در فرمت پ د اف را از اینجا...
در آن دوران که تواب ها در زندان های اوین و قزلحصار و سایر زندان های جمهوری اسلامی همگام و همراه پاسدارانِ شکنجه و اعدام ، علیه زندانیان عمل میکردند، در زندان قزلحصار تواب هایی بودند همچون
- هما کلهری که به زندانبانی در زندان قزلحصار نائل آمده بود، علیه زندانیان مقاوم چپ گزارش تهیه میکرد، باعث به تنبیهی فرستادن و یا شلاق خوردنشان می شد و هنگام کابل خوردن زندانیان لباسهایشان را کنترل میکرد که اگر یک لایه لباس بیشتر پوشیده باشند آنرا از تنشان بیرون بکشد ...
- پروین...
دفتر یادبود جانباختگان در کشتارگاه های جمهوری اسلامی - دهه خونین شصت
دوستان و یاران گرامی!
این دفتر جایگاه محکومیت و ثبت جنایاتی است که حاکمان بر زندانیان سیاسی بی دفاع و در خفا روا داشتند. بیست و پنج سال از آن فاجعه گذشته است و هنوز سکوت مرگبار آنان شکسته نشده است. فراخوانهای موضعی اگر چه مثبت و در زنده نگاهداشتن یاد آن عزیزان ضروری است اما کافی نیست. هم از اینرو سایت گزارشگران پروژه دائم و پیوسته جمع آوری امضا, خاطره, تصویر و مراجع روشنگر در این زمینه را در...
گزارشگران: امیر میرزائیان فعال سیاسی و زندانی سیاسی سابق که بیش از 66 ماه از دوران اسارت خود را با اکثر این جانباختگان راه حقیقت و برابری گذرانده است در اقدامی شایسته و قطعا رنج آور از انبوه سایه روشن های خاطرات غم انگیز و دردآور خود گذر کرده است و با یاری تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی آن مکان به تهیه کاملترین لیست اسامی جانباختگان سال هزار و سیصد و شصت و هفت در زندان وکیل آباد مشهد همت گماشته است. سایت گزارشگران ضمن تقدیر از او و سایر زندانیان سیاسی به انتشار هر چه گسترده تر این بخش...
بسیاری از بازداشتگاههای موقت را به زندان برای نگهداری دراز مدت زندانیان سیاسی تبدیل کردند. بسیاری از اماکن تصرف شده از بقایای نظام استبدادی گذشته را به زندان تبدیل کردند و بسیاری از زندانهای جدید را ضرب الاجل بنا کردند. بسیاری از زندانها را نیز از نگاه ها مخفی داشتند. زندان اوین اما در میان تمامی زندانهای کشور موقعیت خاصی داشته و دارد. اولا در پایتخت قرار دارد و میبایستی به سرکوب جمعیتی میلیونی از سوی حاکمان جمهوری اسلامی پاسخ دهد. دوما بیشترین مقاومت ها در این شهر صورت گرفته است و سوما مقر...
ترتیب سطر و ستون بدین معنی است که به همین شکل جانباختگان در کنار هم دفن شده اند
برای مشاهده اینجا را کلیک کنید
موضوع شکنجه و زندان موردی نیست که به راحتی به قلم و زبان بیاید، این درد عدهای را با خود متاسفانه به گور برده است و عدهای دیگر را تا دم گور ول نکرده است، شوخی نیست به شخصیترین وجوه انسانیت توهین شده است، با تو برخورد فیزیکی کردهاند، خونین مالین کردهاند، تحقیر شدهای، کسانی که خیلی از تو از هر نظر کمتر بودهاند رویت دست بلند کردهاند، آنان که نان آغشته به خون میخورند و بر سفرهی خونین حاکمان مینشینند، بودند کسانی از زندانیان شاه و شیخ، که بعد از بیست یا سی سال زبان به سخن گشودند و قلم بر...
www.ghandchi.com/1222-haghaaye-penhaane-daheye-shast.htm
دوستانی نظیر زندانی پیشین بهروز سورن در مورد جنایات دهه 60 بسیار نوشته اند و از جمله جزئیاتی را به تفصیل در کتاب سیمای شکنجه درباره وحید سریع القلم و دیگران که تواب شده و پیش از اعدام با زندانبانان و عوامل اطلاعاتی همکاری داشته اند، مطرح کرده اند (1). اما بسیاری از حقایق پنهان در مورد آن سالها به رغم آنکه موضوعات شخصی نبوده و مسائل سیاسی است همچنان با سکوت روبرو شده هرچند برخی از کسانیکه در مورد آن وقایع اطلاع...
نقدی برکتاب سیمای شکنجه
اثر بهروز سورن
در چهارراه مصائب
گم کرده راهی بس نگران
پرسید از فرزانه ای به راه
کدامین است راه نجات ای دوست
...
رو به معبر تاریخ کرد فرزانه
و فریاد درد بر آورد
که چگونه آمده ای این همه راه را
بی چراغ تاریخ ...
و چگونه ای تو ... جویای راه آینده
مردمی که تاریخ خود را ندانند و یا به فراموشی به سپارند به ناچار در دایره ای بسته، تن به تکرار تاریخ خواهند داد. هر آنچه که حافظۀ ملل را صیقل دهد و از فرو غلطیدن مردم به...
بخش اول:
بهروز سورن: تلنگری به خاطرات و یادها!
بخش اول: این نوشته با شتاب و بمناسبت سی و هفت ساله شدن سازمان راه کارگر نوشته شده است. چنانچه کم و کاستی موجود باشد از همینروست. این مناسبت و نزدیک شدن به سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در دهه شصت محرک نوشتن این مکتوب شد. یاد این عزیزان همواره با عزیزانشان و همروان آنها است و خاطره جاودانشان همچنان میماند. علیرغم اینکه مدتهاست کار سازمانی و تشکیلاتی از توان من خارج است اما با بازگوئی خاطراتم و یاد این عزیزان همچنان معتقدم که...
بیش از هر زرق و برق بین المللی و آوازه شخصیت های حاضر در این دادگاه, شعف دیدار دوستانی چند و حضور در میان قربانیان کشتار جمهوری اسلامی در زندانها و بویژه دهه شصت برایم جذابتر بود. ناباوری به نیات خیر!! شخصیت ها و نهادهای بین المللی دهه هاست که با من زندگی میکند. از همان زمان که در زندانها حلق آویز میکردند و تنابنده ای صدایش در نمی آمد. این را هم میدانستم که پای صحبت و دردنامه های عزیزانی مینشینم که از گفتارشان سنگ نیز میترکد و اشکها سرازیر خواهند شد. دیوارها به صدا در خواهند آمد و ضربان...
اعدام وحشیانه شیرکو معارفی, حبیبالله گلپری پور و سایر زندانیان سیاسی را محکوم می کنیم
خطاب به افکار عمومی و نهادهای دمکراتیک! شیرکو معارفی را نیز جمهوری اسلامی در تداوم اعدامهای سیستماتیک زندانیان سیاسی به دار آویخت. وی که سالها در اسارتگاههای دژخیمان حاکم بسر برده بود در روز دوشنبه سیزده ابان سال 1392 اعدام شد. کالبد بی جان شیرکو در میان تدابیر شدید امنیتی حاکمان بخاک سپرده شد. اندیشه اش اما نه! شیرکو معارفی از جان خود گذشت و زندگی در شرایط حاکمیت استبداد را فدای آینده ای بهتر برای...
با سپاس از همه شما عزیزان
با ادامه همیاری شما برای ارسال متن ترجمه به نهادهای حساس به وضعیت زندانیان سیاسی و ستمی که بر افشین و خانواده اش روا شد میتوان به این اعتراض جمعی و محکومیت رژیم آدمخوار جمهوری اسلامی جامه عمل پوشاند.لطفا در هر شهر و کشوری که هستید یاری کنید
افشین اسانلو کارگر دربند تا آخرین نفس، مسئولانه و شجاعانه از حقوق هم طبقه ای های خویش و محرومان دفاع کرد. او در خاموشی و سکوت مطلق در کنج زندان حاکمان قربانی جنایت نظام جمهوری اسلامی شد. او که بجرم دفاع از حقوق کارگران در زندان...
به مناسبت "روز جهانی منع خشونت علیه زنان"
بعد از چند ماه بازجویی و بسربردن در سلولهای انفرادی سپاه و "هتل اموات"، در یک روز سرد زمستانی اواخر سال ۶۳ مرا به همراه چند زندانی دیگر، برای بازپرسی و تکمیل پرونده، به ساختمان چند طبقه دادستانی انقلاب اسلامی واقع در خیابان چهارباغ بالا اصفهان بردند و در شعبه "ویژه منافقین" داخل یک اتاق، با چشم بند و "رو به دیوار" روی یک صندلی دسته دار نشاندند.
دو بازپرس حرفه ای (البته از نوع آدمکشان اسلامی) که گویا مدتی بود از تهران به اصفهان منتقل شده بودند،...
هنوزم بخوبی به یاد میاورم که در دادگاه دوم، حجت الاسلام عبداللهی حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی، وقتی نگاهش به اعلامیه دست نویس تبلیغی روی پرونده ام افتاد که
هنوزم بخوبی به یاد میاورم که در دادگاه دوم، حجت الاسلام عبداللهی حاکم شرع دادگاه انقلاب اسلامی، وقتی نگاهش به اعلامیه دست نویس تبلیغی روی پرونده ام افتاد که در پائین آن با حروف درشت شعار «مرگ بر خمینی» با دست خط من نقش بسته بود، با چشمانی دریده و قیافه ایی کاملآ حق بجانب و با لحن زنگ داری که بوی خون میداد رو به من کرد و پرسید: «مگر حضرت امام چه بدی و ظلمی در حق شما کرده که العیاذ بالله خواستار مرگ ایشان شدید!...»
سی و سه سال است که در این رژیم خون و جنون، ماشین قتل و کشتار بدون...
اینکه فرخ قهرمانی و طیف دوستانش امروز و نه دیروز مهمات باقیمانده خود را علیه من و گزارشگران قطار می کنند و تلافی همه نقدهای دوستانشان و ناکامی های خود را در این جهت سازمان میدهند قطعا بی دلیل نیست. علت آنهم آنچیز نیست که روی صفحات مطالب وی, سیاه دیده میشوند. برای یافتن علل هجوم آنها که با نوشته همایون ایوانی شروع شد بایستی میان سطور سیاه شده و بین سطور را خواند وجستجو کرد و این کار ساده ای نیست بهمین دلیل برمیگردم به سی و اندی سال قبل شاید در حد توانم روشنی بخش دعوائی سیاسی و با...
زندانی سیاسی , ناهنجاری اجتماعی یا ابزار!؟
حقیقت اینست که در سرکوب وحشیانه زندانیان سیاسی در زندانهای کشور و در دهه شصت, جمهوری اسلامی از هیچ نیروی متشکل سیاسی کم نگذاشت. برخی از نیروها زودتر و سایرین دیر تر.
دیر و زود داشت ولی سوخت و سوز نداشت. سازمان اکثریت و حزب توده با دفاع ننگین خود از جمهوری اسلامی و آویزان کردن صفت ضد امپریالیستی به آنان تصور داشتند که خود از زیر تیغ رهائی مییابند و احتمالا دفتر و دستکی در دستگاه حکومتی به آنان از طرف رژیم و بعنوان دستخوش تعلق خواهد گرفت. از...
تابو شکنی بخشی از اپوزیسیون چپ رادیکال هم با استفاده مکرر از بلندگوی بنگاههای خبری خود را نشان میدهد. نشستن در کنار فرخ نگهدار و سایر سمبل های سازش و خیانت تلاشی بود که تابوی این افراد را هم که مجرم سیاسی هستند و شعار سپاه پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید! را مادیت بخشیدند, بشکند. گردهمائی چهارم زندانیان سیاسی در گوتنبرگ نیز در این تابو شکنی نقش داشت. بدین شکل که دو دوره اول برگزاری این تجمع با اتکا به توان بخش وسیعی از نیروهای چپ رادیکال برگزار شد و طیف وسیعی نیز در آن شرکت...
نه ... باور نمی کنم
این شعله ی شکفته ی زیبا را
در دست های مرگ.
از پس ِاین همه سال، ناصر اخوان، هنوز با من است. حتا پاره ای از خواب های خونین مرا چهره ی جوانانه و ُ جانانه ی او رقم می زند.
در سال 53 در زندان ِ قصر، در گام زدن های عصرانه، معنای ِ گسترده ی این شعر شاملو را برای نخستین بار از زبان او دریافتم. در آن جا بود دانستم تا چه مایه، معنا در این شعر، منزل کرده است:
« بی آنکه دیده بیند
در باغ
احساس می توان کرد
در طرح ِ پیچ پیچ ِ مخالفسرای باد
یأس ِموقرانه...
Pouyan49@yahoo.se
قبل از اینکه نوشته کوتاه و اجمالی خـود را آنهـم خیلی ساده و البته از دریچه ای دیگر! شـروع کنم بـایـد به نکته ای اشاره ای داشته باشم که، بنده از شروع و ختم "تربیونال" که اخیرأ در لندن برگزار شد نه دفاعی و نه آنـرا تخـریـب کرده ام ولی بـاور کنیـد بعضی وقت ها آنهم بعداز 33سال که از عُمـر رژیـم جنـایتـکار جمهوری اسلامی در ایـران می گـذرد انسـان، از خوانـدن بعضـی نوشته هـا در اینتـرنت دچـار حیـرت می...
رسم بر این است که اگر فرد یا رسانه ای نقد می شود, نسخه ای از متن هم برای آن فرد یا نهاد ارسال شود که متاسفانه چنین نبود. سایت گزارشگران بطور خیلی اتفاقی به نوشتار همایون ایوانی برخورد که در سرمقاله سایت جای گرفت
همایون ایوانی: آیا سه سال، زمانی کافی برای خواندن و فهمیدن نبود؟
..............
هر وقت خواستید کسی را نفرین کنید برایش یک رسانه سیاسی خبری آرزو کنید. بدین طریق اولا او را در مقام دفاع از آزادی بیان قرار میدهید که همیشه جدل برانگیز است و ثانیا از هر زاویه ای میتوانید به او...
نکته گفتنی این است که این نوشته در تعدادی از رسانه ها و بویژه برخی از رسانه های سازمانی چپ منعکس نمیشود. آفتاب آمد دلیل آفتاب! اما پوست ما کلفت شده است و چه باک که حتی در دنیای یکدست و کسالت آور برخی رسانه های سازمانی صدایمان از گزارشگران با یاری طیف همراهان آزاده آن به محدوده ای از محیط تجمع ایرانیان میرسد.و بر عیار غرور و افتخار ما می افزاید.غمگین می شویم که پس از سی سال هنوز در بر همان پاشنه می چرخد و هنوز مقولاتی از جمله آزادی بیان, عرف مطبوعاتی, تنوع مطالب و احترام به نویسنده و...
در هانوفر (گردهمایی سوم 2009) و یوتبوری این مشکل را تجربه کردیم که بسیاری از علاقمندانی که میخواهند با گردهمایی سراسری همکاری کنند، تفاوت این پروژه که فراگروهی و فرامحلی است را با فعالیت تشکلهای شهری در نظر نمیگیرند. گاهی میبینیم که تفاوت نظرات و یا مرزبندیهایی انجام میشود که اساسا ربطی به کمیته برگزارکننده گردهمایی ندارند. همانطور که در بالا اشاره کردم، کمیته برگزارکننده ترکیبی از فعالین در شهرها و کشورهای مختلف است و کمیته های شهری در کلن، هانوفر و یا یوتبوری، بیشتر تمرکزشان برای کارهای...
خانمی از جهرم به نام عصمت وطن پرست شهادت داد که سه برادرش، محمود، علی، و منوچهر وطن پرست، دو دخترش اعظم و جلیله صیادی، دامادش غلام خوشبویی، برادران دامادش، سیروس و ساسان خوشبویی، و پسر ۱۱ ساله خواهرش، جواد رحمانی اعدام شدند. در میان گریه می گفت: "خواهرم همین یک بچه را داشت. همین یک بچه را هم اینها اعدام...
بیش از ۳۰ سال است که از خود می پرسم، چه عواملی موجب شد تا رژیم جمهوری اسلامی، اینگونه با بی رحمی، عزیزان ما را، فرزندان ایران زمین را، اینگونه به خاک و خون بکشد؟ چگونه یک انسان می تواند انسانی دیگر را تنها به جرم دگراندیشی، از موهبت آزادی محروم کند، او را کتک زده، شکنجه و تحقیر کند و بعد هم در کمال بی انصافی تیرباران کرده و یا بدار کشد؟ بطور قطع عوامل بسیاری در خشونت های دهه ۶۰ و جنایت هایی که در سالهای بعد از آن اتفاق افتاد، دخیل هستند، اما من به شخصه فکر می کنم که یکی از بارزترین و...
خانم گلاویز حیدری شهادت داد که پدر، همسر، سه برادر و چند تن از اعضای خانواده اش را رژیم جمهوری اسلامی کشته است. او گفت" در ۲۰ مرداد ماه سال ۵۸ ما در خانه نشسسته بودیم که بناگاه با تیراندازی و ایجاد رعب و وحشت خانه ما را محاصره کردند، دختر ۶ ماهه ام در گهواره در تیر رس نیروها بود، و مرتب فریاد می کشید. اگر کسی سرش را از داخل زیر زمین بیرون می برد با تیراندازی مواجه میشد، تا اینکه همسرم، همراه با دو تن از دوستانش بیرون آمدند و اعلام کردند که هیچ کار خلافی نکرده اند، ولی آنها را...
مسعود از اعدام شوهر خواهرش ابراهیم، در تابستان خونین سال ۶۷ گفت. خواهرش خدیجه، همراه همسرش که هوادار "سازمان راه کارگر" بود دستگیر شده بود. خدیجه سیاسی نبود و فقط بخاطر اینکه همسر ابراهیم بود دستگیر شده، و پنج سال و نیم را در زندان گذرانده بود. او بخاطر فشارهایی که در زندان به او وارد شده، تعادل روانی خود را از دست داده است. مسعود شهادت داد که خواهرش به همه چیز مشکوک است. وقتی که به او گفته بودند آزاد می شود، باور نکرده بود و تا مدتها از زندان بیرون نمی آمد! خدیجه به خانواده...
(به مناسبت 10 اکتبر ، روز جهانی علیه مجازات اعدام)
با وجود آنکه رژیم جمهوری اسلامی بطور روزانه و مستمر به اعدام فعالین سیاسی و بزه کاران اجتماعی دست می زند و ابعاد این اعدام ها درحدی است که با نوجه به نسبت جمعییت ،مقام اول را در جهان کسب کرده است،اما این واقعیتی است آشکار که بحث ها و اظهار...
گفتگوی تلفنی اخیر "صدای آمریکا" با پرویز ثابتی، مدیرکل دایره سوم ساواک در مورد کتاب هنوز منتشر نشده وی - که خود نوعی بازار گرمی برای این کتاب هم بود، توجه بسیاری از فعالین سیاسی را به خود جلب کرده است. اين کتاب توسط فردی به نام عرفان قانعی فرد طی گفتگو با پرویز ثابتی، تنظیم شده است.
یک موضوع مهم بحث در این مورد، چرائی به میدان آمدن و یا دقیق تر به میدان فرستاده شدن پرویز ثابتی پس از گذشت سه دهه از سقوط رژیم شاه می باشد. آیا این امر با تلاش هائی مربوط است که امروز از...
درضلع جنوب غربی گورستان عمومی شهرلنگرود وقبل ازرسیدن به آرامگاههای خانوادگی از راهی که وجود دارد، 8هشت گورنامشخص که با سیمان رویشان راپوشانده بودند به چشم میخورد. این گورها متعلق به قربانیان کشتار زندانیان سیاسی در دههی ۶۰ درزندانهای ایران هستند که متاسفانه دربیشترشهرهای ایران میشود آنها را یافت؛ چنانکه در عکسهایی که روز سوم شهریور۸۷ گرفتهشدهاندمیبینید،درماههای اخیرخانواده هادرلنگرود توانستند، نام فرزندان خود رابرسنگ کوچکی روی گورها قراردهند. اگرچه دقیقاًمشخص نیست که گورها از آن...
بیش از سه دهه جنایات نظام جمهوری اسلامی تداوم داشته است. هزاران زخم خورده در سوگ عزیزانشان در داخل و خارج کشور پراکنده اند. ابعادی بسیار گسترده از تاثیرات مخرب و وحشتزای آن بر بخش بزرگی از جامعه آگاه و متعهد ایرانیان باقی گذاشته است. علیرغم گذشت سالهای متمادی اما پس لرزه های این وقایع هولناک را با آمیزه ای از خشم و تنفر از جانیان حاکم در میان بازماندگان و بویژه نسل جوان آنان مشاهده میکنیم. چه باید کرد؟ چگونه میتوان التیامی بر این زخم ها یافت؟ ( همراه با بخش نظرخواهی )
گفته میشود که پرده ها...
ترکیب کمیته شهری:
کمیته شهری چهارمین گردهمایی سراسری زندانیان سیاسی در شرایطی تشکیل شد که با استفاده از تجربیات قبلی مبنای حضور افراد را در آن ، تنوع اندیشه ها و افکار با هدف مشخص و روشنی که محکومیت ، افشاگری و دادخواهی کشتار زندانیان سیاسی و سرنگونی و عدم آشتی با جمهوری اسلامی با هر جناح موجود در نظر گرفته بود به نحوی که به صورت طبیعی تعدادی از فعالین سیاسی شهر که امکان ارتباط مستقیم با آنان وجود داشت به طور فردی و بقیه در قالب اطلاع رسانی عمومی دعوت به همکاری شدند . ترکیب...
در روز شنبه ۷ آبان ۱۳۹۰ به مناسبت سی امین سالگرد اعدام مهدی خسرو شاهی و همزمان با روز اعدام علی مهدیزاده در ۲۸ مین سالگرد اعدام او، یک درخت آلبالو در باغ یکی از دوستان خانواده آنها در شهر فرانکفورت آلمان کاشته شد.
این مراسم با حضور کسانی از اعضا ی خانواده آنها وبیش از۶۰ نفر از زندانیان سیاسی سابق رژیم شاه و جمهوری اسلامی و دوستان و یاران آن عزیزان که به این مراسم دعوت شده بودند برگزار شد.
مهدی خسرو شاهی متولد ۱۳۲۵ بود. در سال ۱۳۵۰ در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و به حبس...
بخش دوم / حقوق بشر،
رد پای رفرمیست ها و توده ای ها و اکثریتی ها
iranhamrah@hotmail.com
چهارمین گردهمایی سراسری و سیاست " یک گام به پیش ، دو گام به پس "!
بی تردید در حال حاضر ارزيابى چهارمین گردهمایی، يا بهتر بگوييم ارزيابى ادوار گذشته ی گردهمایی سراسری در باره ی زندانیان سیاسی، موضوع روز کسانی است که دل نگران این نوع حرکت های افشا گرانه بر علیه رژیم کشتار و شکنجه در زندان های ایران است، می باشد. با...
بهروز گرامی نقد ونظرت را خواندم واین نوشته را در جواب برایت مینویسم اگر صلاح دیدی نشر کن والا به زباله دانی .. نمیدانم در دهه شصت شما هم زندانی بوده ای یا نه ؟
بنابراین پاسخ این نوشته را من که تقریبا از نیمه های شصت تا روزهای آخر شصت وهفت با کمی وقفه در این میان که در خاطراتم که فرستادم ومیفرستم و مشاهداتم را ارائه مینمایم ذکرشده وخواهد شد. بنابراین این یادداشت پلمیک سیاسی نیست بلکه تئوری در پراتیک هست یعنی ابژکتیو در مقابل یا در کنار سابژکتیو(یا عینیت در...
در پاسخ به دموکراسی عام یا دموکراسی شورایی
توضیح
مقاله پیش روی تان ادامه بحثی است "پیرامون شعار آزادی و برچیدن زندانهای سیاسی" که از 20110721 در "شورای حمایت از مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران ــ استکهلم" آغاز گردیده. تا حال دو مقاله از طرف رفیق سعید سهرابی و یک مقاله از طرف من درباره موضوع مورد بحث به نگارش در آمده است و در همین راستا در تاریخ 20110930 نشست عمومی پالتاک برگزار شد. همه این موارد بالا در سایت شورای موجود است.
برچیدن زندانها شعار...
درنا...!
شب از فراز فاصله ها تند و راهوار گذر کن !
اینجا مایست !
برگیر بال زپشت بام فراخ وجود ما –این قلب –
رهوار و پر شتاب !
ما شعر ِ تلخ ِ صادقانه ایم !
عشقی که در هجوم ضرورت
شاید برای همیشه به تعویق افتاد !
( دیدی که باز هم شهیق
گفتیم و هیچ نگفتیم...
نکته ای که هرگزبیان نشد!
پیش از هر چیز یک پرسش. آیا سمینار چهارم زندانیان سیاسی، نیاز به دفاع دارد؟ در جواب بایستی بگویم که آری. اتفاقاتی روی داده که جهت گیری آنها، دقیقا در مسیر تخریب سمینار بوده و هست. برای من که در کمیته ی برگزاری بودم، کلیت ساختار سمینار ومبارزه ای که میکند، در درجه ای بسیار بالا، قرار داشته و دارد. اینست که نمی توانم نسبت به آنچه حول و حوش سمینار روی داده و می دهد، بی اعتنا باشم. به همین خاطر، واژه ی"دفاع"را، در طرح موضوع، به کار می گیرم.
قبل از نوشتن مطلب، می...
نتیجه آنکه ؛ علیرغم اینکه نوعیت کارازگردهمآیی اول تا به اینجا با فردیت شرکت کننده گان تعریف می شدو دعوت نامه ای درکارنبود، درگوتنبرگ ما برای ضد حمله این جنابان ، همه آنان را هم ازطریق روابط عمومی ما و هم از طریق چهاررادیوی محلی به دفعات مخاطب قرارداده و دعوت به هرسطح ازهمکاری کردیم . ازمنظراین آقایان که با اتخاذ تاکتیک " سیاست بایکوت اعلام نشده"،برما تاختند همواره مرغ همسایه غازاست وحتما هم یک پا دارد. متاسفم که می گویم ؛ حتی رهبری بخشی ازجریانات سرنگونی طلب شهری هم نتوانستند ، شناخته...
iranhamrah@hotmail.com
بار دیگر تابستان فرا رسيد فصلی که ياد آور کشتارهای تابستان سال ۶۷ می باشد. تابستانی که طی آن سردمداران جمهوری اسلامی قتل عامی دهشتناک در زندانهای سراسر کشور به راه انداخته و هزاران زندانی سياسی را اعدام نمودند. به خاطره پايداری ها و شجاعت های فرزندان راستین انقلاب که در آن تابستان خونين بدست حامیان امپریالسم در سیاهچال های جمهوری اسلامی از دم تیغ گذشتند هر سال در سراسر جهان گردهمآئی هائی برگزار می شود تا قبل از هر چيز اجازه ندهند گذشت زمان بر اين جنايت...
ضرورت دادخواهی و دستاوردهای آن
سپتامبر ٢٠١١
موج سرکوب گسترده و قلع و قمع نیروهای سیاسی در ٣٠ خرداد سال ٦٠ و کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان سال ٦٧ محصول شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مشخصی از یک دوران تاریخی است. نخست، ترس، هراس و وحشت گسترده، زندان و اعدامهای گروهی برای "تثبیت قدرت سیاسی" و پایان دادن به مبارزه و کشاکشی که در هر کوچه و محله، هر کارگاه و کارخانه، هر مدرسه و دانشگاه برای آزادی و یک زندگی بهتر و انسانی در جریان بود. سپس برای "ادامه بی خطر...
مساله ارزیابی و چگونگی نگرش و شیوه برخورد برخی جریانات سیاسی در گوتنبرگ با چهارمین گردهمایی سراسری درباره کشتار زندانیان سیاسی در ایران ، به عنوان یک رویداد مهم سیاسی برای ایرانیان و موضوعات حول آن مباحث مختلفی را در میان افراد و نیروهای چپ با برجستگی خاصی مطرح نمود که تا امروز مطالب و نظرات مختلف ازمخالف و موافق را پیرامون آن به رشته تحریر درآورده است.
نوشته حاضر ضمن اینکه تنها نظر شخصی نگارنده را نمایندگی می کند ،می کوشد تا با توجه به این واقعیت ، با مرور کوتاهی بر مواضع برخی...
در میان مختصر اسناد انتشار یافته در مورد قتل عام زندانیان سیاسی بدستور و فتوای شخص آیت الله خمینی، پرسش و پاسخ ویژه ای وجود دارد. جلادان خسته از اعدام، از حاجی نیری قاضی شرع و یکی از دو دستیار اشراقی دادستان وقت تهران اجازه می خواهند زندانیان سیاسی محکوم بمرگ را بجای اعدام تیرباران کنند. حاجی نیری در جواب می گوید مگر به سرتان زده، می خواهید مردم خون هائی را که از کامیون های حمل اجساد می ریزد ببینند؟ بی شرمی، رذالت و هراس نهفته در این پرسش و پاسخ حد و مرزی ندارد، همانگونه که قلم از توصیف...
(سوئد - سپتامبر 2011)
همایش فرصت مغتنمی بود برای گردهم آمدن بخشی از کسانی که مصیبت های دوران زندان هنوز چون زخم های مرهم ناپذیر وجودشان را می تراشد. آنها که تجربه زیستن در دوزخ زمینی را چون بار مسئوولیتی برای افشای رسوایی تاریخ بر شانه هایشان حس می کنند، همچنان که انعکاس صداهای خاموش شده یاران هم بندشان را. در جهانی که از عدالت به دور است و فراموشکاری لازمه شتاب فزاینده آن، این آدم ها بی گمان یگانه پناهگاه یکدیگرند، چون زخم های هم را می شناسند و با تاریخ هم آشنایند. آنها بخشی از گذشته...
با ناصر اخوان ومترجم برجسته زنده یاد :فرهاد غبرایی در یک شهر ودر یک مدرسه بالیدیم وبا هم ،دوستی ِسه گانه ی ِصمیمانه ای داشتیم.فرهاد ، تنها به ادبیات دل بست اما سیاست، ناصر را نشانه گرفت. از سال 53 تا 56 درزندان قصر ناصر ، پیوسته در کنار دلم بود و شعر شاملو مهمان ِ عاطفه ی لبریز ِما.
درشب عروسی اش در کنارش بودم . در سال 67 سلاخان جمهوری اسلامی او را به قتلگاه بردند.
بی شک با شعری شور انگیز که در جان ِ شعله بارش زبانه داشت. از پس ِ...
با تاکسی وارد کوچه نسبتا باریکی شدیم که پراز خانه های مسکونی بود و در یک طرف کوچه ماشینها تنگاتنگ پارک کرده بودند. تاکسی در مقابل یک خانه کلنگی ایستاد او به سرعت از تاکسی پیاده شد تا از خانه مادرش دستگاه تایپی را که از مدتها پیش و بعد از پاکسازی هنوز باقی مانده بود بیاورد و من در تاکسی ماندم.مدتها بود که به این خانه رفت و آمد نمیکرد . شب بود . من به ماشینهائی که روبروی ما پارک کرده بودند نگاه میکردم همه خالی به نظر میرسیدند. ماشینی از پشت سر آمد در روشنائی نور این...
آفتاب به جایی حرارت می دهد که سر از خاک بیرون آورده باشد. از دیار باران، صخره و بلور. سنگر، گلوله و حماسه. زندان، شکنجه و اعدام. از دیار مقاومت، جوشش ، خروش و بیداری تا جغرافیای وسیع انسانیت تا زیستن با زخم ها و فریادهای دیروز و امروزمان در دهکده های درهم شکسته، هم چون عضویی از ملتی ستم دیده شاهد رنج ها و اشک ها و مقاومت ها هستم.
قبل از هر چیز از سازمان های مدافع حقوق بشر، نهادهای فعال مدنی، سیاسی و فرهنگی و آزادیخواهان سپاس و قدردانی می نمایم.
این جانب شیرکو معارفی که مدت زمان...
بار دیگر تابستان است و یاد عزیزان به خون خفته در دهه شصت و همچنین کشتار سراسری زندانیان سیاسی در تابستان سال 1367 بیدار کننده همه وجدانهائی است که نسبت به تاریخ خونبار مردم کشورمان بی تفاوت نیستند. تابستان سال 1367 نقطه اوج و تبلور سیمای جنایتکارانه حاکمان بوده است. فوج فوج آزادگان را قتلعام کردند و هیچ صدائی بر نخواست. خبر این جنایت عظیم اساسا پخش نشد. همه را کتمان کردند و کماکان سکوت کرده اند. حاکمان, خاوران و سایر گورهای جمعی را تخریب می کنند. با درخت کاری و یا هر حیله دیگر...
١. ٣٣ سال حاکمیت جمهوری اسلامی ایران بدون جنایت و اعدام نبوده است .
٢. سال ١٣٦٧ به لحاظ تعداد قربانیان اوج جنایات ها و دد منشی های جمهوری اسلامی است .
٣. همه ی دست اندرکاران ریز و درشت رژیم در جنایت سال ١٣٦٧ سهیم اند . اما برخی نقش تعیین کننده تر و عمده تر از لحاظ امریت و عاملیت داشته اند . مثلا نقش خمینی ، نیری ، لاجوردی و اشراقی بسیار پررنک تر از نقش موسوی و کروبی بوده ، که ظاهرا « تدارکات چی » بوده اند .
٤. از این رو همه ی دست اندر کاران رژیم باید پاسخگوی میزان دخالت گری و...
بیست و سه سال پیش در همین ایام همبند عزیزم "رقیه اکبری" بعد از تحمل هفت سال زندان، به جرم دفاع از هویت سیاسی و شرف انسانی خود، به همراه هزاران انسان شریف و آزاده دیگر، مظلومانه در زندان اوین به دار شقاوت آویخته شد. همزمان دخترک خردسال او "مهناز" کوچولو بر "ساقه تابیده کنف" جوانه شد و حالا همچون درختی از چنگل مقاومت مردم، در کسوت یک رزمنده آزادی در شهر اشرف به سر میبرد.
وقتی "طناب بدستان" تبهکار رقیه و دیگر زندانیان سیاسی دلاور را قتل عام...
بیش از سه دهه جنایات نظام جمهوری اسلامی تداوم داشته است. هزاران زخم خورده در سوگ عزیزانشان در داخل و خارج کشور پراکنده اند. ابعادی بسیار گسترده از تاثیرات مخرب و وحشتزای آن بر بخش بزرگی از جامعه آگاه و متعهد ایرانیان باقی گذاشته است. علیرغم گذشت سالهای متمادی اما پس لرزه های این وقایع هولناک را با آمیزه ای از خشم و تنفر از جانیان حاکم در میان بازماندگان و بویژه نسل جوان آنان مشاهده میکنیم. چه باید کرد؟ چگونه میتوان التیامی بر این زخمها یافت؟
قطعاً تا تغییر نظام جمهوری اسلامی و پیگیری این...
جواب «بهرام رحمانی» به نطر خواهی وب سایت گزارشگران
behram.rehmani@gmail.com
در آغاز هر تابستان، دردها و زخم های مادران، پدران، خواهران، همسران، فرزندان، اقوام، انسان های آزاده و هم سازمان های کسانی که عزیزانشان در دهه شصت به ویژه سال 1367 برابر با 1988، با فتواها و فرمان های جنایت کارانه آیت الله خمینی، رهبر و بینان گذار حکومت وحشت و ترور، شکنجه و اعدام، فقر و فلاکت اسلامی از دست داده اند، دهان باز می کند؛ تا مغز استخوان سوز می کشد و خشم و نفرت عمومی مردم آزاده از حکومت...
نظرياتی مبنی بر اين هستند که برای محاکمه عاملين کشتار سراسری زندانيان سياسی در دهه شصت و بويژه تابستان ۱۳۶۷ بعنوان اوج خشونت و انسان ستيزی ج ا عليه زندانيان سياسی ميبايستی از هم اکنون آغاز...
به تازگی سایت خودنویس متنی را که گفته میشود صحبتهای موسوی با اعضای یکی از ستادهای تبلیغاتی اوست انتشار داده است که در آن موسوی در رابطه با «اعدامهای دهه ۶۰» پاسخ میدهد. بنا به گزارش سایت خودنویس این پرسش و پاسخ در نیمه شعبان سال گذشته و پس از انتشار گزارش قاضی جفری رابرتسون و تأکید او بر مسئولیت میرحسین موسوی در کشتار ۶۷ صورت گرفته است.
چند روزی صبر کردم تا چنانچه این سخنان از سوی موسوی بیان نشده توسط سایتهای وابسته به او...
بیش از سه دهه پیش در همین روزها در هتل اموات در اصفهان، زندانی بودم.
هتل اموات یعنی چه؟
زندانیان سیاسی به طنز به یکی از شکنجه ـ خانه های اصفهان که گویا پیش تر اصطبل اسبهای کاشفی (از سرمایه داران اصفهان) بوده ـ هتل اموات میگفتند که یک معنی اش این بود که هرکس پایش به آنجا برسد دیگر آخر ـ عاقبت اش با خدا است و فاتحه اش خوانده شده...
سال ۶۰ خیلی ها در آنجا شکنجه و سر به نیست شدند.
در داخل این کمیته صحرایی (هتل اموات) راهرویی بود که هر طرفش سیزده تا سلول داشت. می گفتند دو تا از این...
بخش اول خاطرات
بخش دوم خاطرات
بخش سوم خاطرات
بخش چهارم خاطرات
بخش پنجم خاطرات
بخش ششم خاطرات
بخش هفتم
..........................
بخش هشتم
خواهر احمد برها ن اشکوری(رشید) زن تند گویا ن اولین وزیر نفت رژیم جمهوری اسلامی بود که به اسا رت عرا قی ها در آمد ه بود۰ بعد ها بچه ها ی مجا هدین در زندان می گفتند که تند گویان پس از اطلا ع از اعدام رشید به مجا هدین پیوسته است ۰ رژیم عراق بعدها اعلام کرد که تند گو یا ن در اثرا بتلا به بیماری در گذ شته است۰ اما جنا زهٔ او هرگز به ایران فرستا ده...
یکی دیگر از اعضای اتاق بهائیان اکبر باغبان بود وی از اعضا کمیته ایالتی حزب توده بود که بظاهر دچار ضربه مغزی شده وفراموشی به وی دست داده بود. آنطور که شایع بود گویا موقع دستگیری اقدام به فرار ویا خودکشی کرده واز طبقه دوم خودرا پرت کرده است.وی که در سالهای سی ودو کارگر کارخانه نساجی مشهد بوده و عضو حزب توده بعد از تهاجم رژیم شاه در همان سال به شوروی فرار می کند درس خوانده واکادمیسین تاریخ در دانشگاه تاشکند می کردد.
بعد از انقلاب 57 همراه با دیگر توده ایها به ایران برگشته ومشغول فعالیت...