گُردآفریدِ عاشقان؛رؤیایِ بی پروا کجا
زن در ستیز وُ کارزار؛رؤیایِ جان نجوا کجا
در کوچه های عاشقی در جستجویت آمدم
ای خسته از مرگ وُ سکوت با من بگو آوا کجا
خورشیدَ شعرست وُ شعور بانویِ نورست وُ غرور
ای تیره کردارِ پلید آن آسمان آسا کجا
صحرا پریشان آمده عطشان وُ نالان آمده
ساحل نیاسوده دمی امواجِ آن دریا کجا
در چنگِ عفریتِ زمان نیلوفری محبوس شد
شبنم نمی داند چرا گُل را چه شد مأوا کجا
سهرابِ قصه در پی اش چون عاشقی آواره اش
اینک حماسه جان گرفت رؤیای من یارا کجا
مستِ حضورت مهربان ای سَرورِ مسرورِ جان
مِی از لب ات نوشیده شب ساقیِ ما مینا کجا
خورشید را پنهان کُنی با روشنایی چون کنی!
خار وُ خَسَک آورده ای آن دانۀ دانا کجا
استاره های آسمان اینک گواهِ گفتگو
آن عاشقِ دُردانه کو بانویِ بی همتا کجا
خاموش کردی روشنا کُشتی چراغِ کوچه را
فرزندِ تبریزم چه شد آن سروِ ما زیبا کجا
برخیز ای تبریزِ ما بیداری ات فریادِ ما
رؤیا شد آزادیِ ما آن بیکران دنیا کجا
آمد سوارِ جنگجو رؤیایِ رزمِ رو به رو
آوازه اش وِردِ زبان بنگر جهان آرا کجا
دریوزۀ مزدور کو!در خواب وُ خوناب اش وضو
کارش عذابِ عاشقان در زندگی رسوا کجا
مُهری نهاده بر یخی کین جاودان جادویِ ما
کابوس را بوسیده او در فکرِ او سودا کجا
نسلی که مغزِ سنگی اش بازیچه ای در باد شد
دیبا وُ دینار وُ ریا دنیایِ او ژرفا کجا
دل خوشکُنَک ملاّیِ او با وعده های یاوه اش
حور وُ غلام وُ حوض وُ مِی اینها همه اِغوا کجا
دریوزگی اندیشه اش آدم کُشی شد پیشه اش
در قتل وُ غارت اول است؛بی آبرو حاشا کجا
گر چیره شد این تیرگی پژواکِ شوم اش شد نصیب
نوشین شرابِ روشنی شادابِ جان افزا کجا
باران بیا همراهِ ما ققنوسِ ما پر، وا کُند
پروازِ او غوغایِ ما دیگر مگو تنها کجا
ای آسمانت آشیان ای مهرِ تابان مهربان
اینک سکوت وُ شوکران! آن شورشِ شیوا کجا
چهارشنبه 9 خردادماه 1403/29 ماه مه 2024