۱۴۰۳-۰۱-۲۸

خدامراد فولادی

« انقلاب» ِ جهل علیه ِ دستاوردهای تمدن!

حکومت ِ مرتجع ِ اسلامی با یک وارونه نمایی ِ کاملن آشکار خود را هم انقلابی و هم جمهوری معرفی کرده است. در حالی که تمام ِ عملکردهای ِ سیاسی و مناسباتی ِ آن نشان می دهد که نه انقلابی ونه جمهوری است.انقلابی نیست چون اولن انقلابی در دوران ِ ما، یعنی دوران ِ سرمایه داری تنها یک طبقه وآنهم طبقه ی کارگر ِآگاه وتشکل مند و نظریه پردازان ِ این طبقه انقلابی اند، و نه آخوندها و فرقه سالاران ِاراده گرا واقتدار طلب، و ثانین در سال 57 آنچه درایران اتفاق افتادنه انقلاب درمعنای تاریخی – طبقاتی ِآن علیه ِ نظام ِ سرمایه داری، بلکه بنا بر نیاز ِفوری و ضروری ِجامعه خیزشی دموکراسی خواهانه با هدف ِ بر قراری ِ آزادی هایی بود که تا کنون در ایران وجود نداشت. این آزادی ها عبارت بودند از: آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی شامل ِ آزادی ِ اندیشه و بیان، آزادی ِ تجمع و تشکل و تحزب ،آزادی ِ مطبوعات و چاپ و انتشار ِ کتاب بدون ِسانسور وممیزی،یعنی دقیقن تمام ِ آن آزادی هایی که در جامعه های پیشرفته ی سرمایه داری وجود داشت و در ایران ِ تحت ِ حاکمییت ِ استبداد ِ شاهنشاهی وجود نداشت و نخستین و اصلی ترین هدف ِ خیزش بود، و به همین دلایل و ازآنجا که آن  هدف ِخیزش نیز بر آورده نشد، محصول و نتیجه و پیامد ِ آن نیز جمهوری نبود.

اما، در سال ِ 57 چه اتفاقی افتاد؟ با ورود ِ خمینی و آخوندهای عبا بر دوش و نعلین به پا به خیزشی که تاریخن وماهییتن باآنهاهیچگونه نسبت وتناسب ِ راهبردی و کارکردی نداشت،هدف و راهبرد ِخیزش دگردیسه شدوقوانین وآداب ورسوم دوران ِجاهلیت ِ عربستان ِهزاروچهارصد ِقبل جایگزین ِ دموکراسی و آزادی های سیاسی ِ مطلوب ِ این جامعه شد. این چنین بود که خمینی به محض ِ نشستن بر تخت ِ خلافت، اولین فرمان ِ حمله ای که صادر کرد، حمله به موجودی های نصفه ونیمه ی تمدن و تجدد بود. در واقع، قانون ِ اساسی و به خصوص سخنرانی های مناسبتی ِ خمینی در حضور ِ هزاران شیفته ی کیش ِ شخصییت ِ منبع ِ تام و تمام ِ ارتجاعییت ِ او، همه و همه تابلوی بزرگ ِ « عبور ممنوع» ی بود بر دروازه ی گذار به جهان ِ امروز و ایدئولوژیو مناسبات و فرهنگ و قوانین ِ پیشرفته ی آن. اولین فرمان از« ده فرمان» ِ حاضر و آماده ی خمینی در توضیح المسائل های اش، فرمان ِ حمله به پوشش ِ اختیاری ِزنان واسلامیزه کردن ِآن با حجاب ِاجباری بود. خمینی دستور داد زنان ِ « بد حجاب» یعنی زنانی که حجاب ِ کامل ِ اسلامی ندارند را به ادارات و مدرسه ها و دانشگاه ها راه ندهند و اگر مقاومت کردند آنان را اخراج کنند. از دیدگاه ِ خمینی نداشتن ِ حجاب ِ کامل ِ اسلامی نشانه ی هرزه گی و فاحشه گی بود. سال ِ 58 بود و اوج ِ جوش و خروش ِ « اسلام خواهی» از یک سو، و « استکبار ستیزی» که معادل ِ تمدن ستیزی و سرکوب ِتجدد خواهی بود از سوی دیگر.خمینی از آنجا که آخوند ِ با تجربه و سرد و گرم ِروزگار کشیده ای بود، ده فرمان ِ حمله به تمدن و مدرنییت را یکجا صادر نکرد. تعرض به آزادی های تاریخی و شهروندی ِزنان، مقدمه وپیش زمینه ای بود برای دیگرتعرض ها. به خصوص که مساله ی حجاب برای آن عده ای که خمینی را ضد ِ امپریالیست می دانستند،ودلیل ِایدئولوژیک-اسلامی اش را نمیدانستند یا می دانستند و خودشان هم با آن موافق بودند،مساله ی مهمی نیامد وآن تعداد از زنان ِ مخالف ِحجاب را که در اعتراض به حجاب به خیابان ها آمده بودند محکوم کردند.این چنین بود که نخستین « تکخال» ِ خمینی در تقابل با تمدن به زمین زده شد. « حجاب ِاسلامی-اجباری» و تحمیل ِ آن به نیمی از جمعییت ِ جامعه،پیروزی ِ کوچکی برای آخوندهای عبا بر دوش و نعلین به پا نبود. چرا که زمینه ساز ِ« پیروزی» های دیگر شد. وقتی نیمی از جمعییت جامعه ی چهل میلیونی ِ آن زمان سرکوب ِ ایدئولوژیک – سیاسی شوند بقیه نیز به مرور با انواع ِ محدودییت ها و محرومییت ها سرکوب خواهند شد، که همین هم شد. از سوی دیگر، حجاب ِ اسلامی– اجباری تبدیل شد به پاشنه ی آسیب پذیر ِ خود ِ رژیم که در خیزش ِ میلیونی و همه با همی ِ کنونی هدف ِ اصلی اش هم سرنگونی ِ رژیم و هم نابودی ِاسلام در ایران است. خیزشی که چشم انداز ِآن آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی و ازجمله آزادی ِ زنان از هر محدودییت و ممنوعییتی است. آزادی هایی که جز با حذف ِ اسلام و قوانین ِ مرتجعانه و انسان ستیز ِ آن تحقق نخواهد یافت، و جامعه بااکثرییت ِ زن و مرد ِ آن مصمم و پیگیر در مسیر ِ راهبردی آن قرار دارند. سیزده به در 1403 و بی اعتنایی به مراسم ِ مذهبی نشان داد که وقت ِ آن رسیده کهاسلام و قوانین ِ تمدن ستیز و انسان ستیز ِ آن هرچه زودتر خیمه و خرگاه اش در ایران را برچیند و به زباله دان ِ تاریخ، یعنی جایی و جای گاهی که درخور ِآن است برود، و بدون ِشک چنین خواهد شد و خواهد رفت. حکم ِ بی چون و چرایی  که به توشیح ِ میلیون ها زن و مرد ِاستبداد ستیز و اسلام ستیز ِجامعه ی یکپارچه آگاه و اراده مند و مصمم هم رسیده است.

خلاصه کنم: یازدهم ِ اسفند ِ 1402، روز ِ انتخابات ِ رژیم برای جابه جایی ِ مهره های سرسپرده اش، و بی اعتنایی ِ اکثرییت ِ شهروندان ِ جامعه و تحریم ِ فعال ِ آن، و سیزدهم فروردین ِ 1403،روز ِسیزده به در وبرپایی ِجشن و شادی وتفریح و خوشباشی و خوش گذرانیِمیلیون ها زن و مرد در پارک ها و مکان های تفریحی ، بی اعتنابه مراسم ِعزاداری ِ رژیم، دو روز ِ به یاد ماندنی در تاریخ ِ ایران اند که پیامد ِ ناگزیر ِشان اخراج و حذف ِ حکومت ِ اسلامی و خود ِاسلام از مقدرات ِ زنده گی ِ ایرانی ها خواهد بود. این واکنش های یکپارچه به رژیم، در عین ِ حال نماد و نمود ِ خیزش ِ دموکراسی خواهانه ای هستند که سر ِ ایستایی و عقب نشینی ندارد و جنگ طلبی و قدرت نمایی های فریبکارانه و تروریسم ِ از روی درمانده گی ِرژیم درمنطقه وجهان نیز کم ترین تاثیری درعزم واراده و تصمیم ِآگاهانه ی میلیون ها شهروند نه دارد و نه خواهد داشت.آینده درستی ِ این پیش بینی ِ معطوف به عمل و حتمییت ِ تاریخی ِ آن را به بشرییت ِپیشرفت خواه و تکامل گرا نشان خواهد داد.

 

خدامراد فولادی

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر