۱۴۰۲-۰۸-۱۵

سامان - هلند

هیولاهای مارکس - برگردان: سامان

 سرمایه خون‌ آشام و کابوس جهان متاخر سرمایه‌داری

 

نوشته: مک نالی                                          

پرسیوس کلاهی جادویی می‌پوشید بلکه هیولاهایی که شکار

 کرده بود نتوانند او را ببینند. ما کلاه جادویی را بر چشم‌ها و

  گوش‌هایمان کشیدیم تا انکار کنیم که هیولاهایی وجود دارند.

کارل مارکس۱

سرمایه‌داری هم هیولایی و هم جادویی است. از همه مهم‌تر، جادوی آن شامل پنهان کردن اقتصاد غیبی است-معاملات مبهم بین جسم انسان و سرمایه-که بر آن استوار است. با ورود از طریق این جادوگری، همچون کلاه‌های جادویی کشیده بر چشم‌ها و گوش‌هایمان، عقل سلیم بورژوازی  به شدت وجود هیولاها در میان ما را انکار می‌کند. اما، مثل همه انکارهای مضطربانه، آن‌چه ناپدید شده است بازگشت سرکوب شدگان را به نمایش می‌گذارد. با این اوصاف، خون‌آشام‌ها، گرگ‌نماها، و زامبی‌ها محروم از واقعیتی ملموس بر پرده‌های سراسر سینما و تلویزیون‌ها و از طریق صفحات داستانی عامه‌پسند می‌چرخند. برای اطمینان، اینها جایگزین‌های کم رنگ و تار در پس تصاویر ضعیف و تحریف شده از هیولاهایی هستند که ما انکار می‌کنیم. پیرو این کدها و رمزهای آیینی فرهنگ-صنعتی، اینها حیوانات اهلی شده‌اند، موجوداتی برآمده از  ناخودآگاه جمعی برای تولید اقلام بی‌ضرر مصرف انبوه.

بخشی از رادیکالیسم واقعی نظریه انتقادی مارکس، در اصرار آن بر  ردیابی و نام‌گذاری این هیولاهای مدرن است. آنجا که نظریه انتقادی دانش هیولایی را کنار می‌گذارد، همواره دستور کار خود را به بهبود، به پیشنهاد‌های مودبانه برای ارتباطات مدنی‌تر تقلیل می‌دهد. در انجام این کار از انگیزه‌‌های انتقادی خود چشم‌پوشی می‌کند۲. این فقط در خیره شدن وحشت در چهره و اصرار بر خصلت سیستمیک، و نه تصادفی آنهاست که تئوری یا نظریه تعهدات رادیکال  را حفظ می‌کند. همان‌طور که خواهیم دید، این دلیلی است که کاپیتال مارکس، با روایات مفصل «خشم‌های هیولایی» سرریز می‌شود: کارخانه‌هایی که در آنها «دانته می‌توانست در دوزخ خود از بدترین وحشت‌ها فراتر رود»؛ تجارت بی امان «گوشت انسان»؛ تبدیل «خون کودکان» به سرمایه؛ «فلج کردن جسم و روان» کارگران؛ «بردگی نابود کننده و دفن جمعیت بومی در معادن» قاره آمریکا؛ « تبدیل آفریقا به پناهگاهی برای شکار تجاری سیاه‌پوستان»؛ «خون آشام» که «تا زمانی که یک عضله، رگ و پی یا قطره‌ای خون برای استثمار وجود دارد آن را رها نمی‌کند»۳. نام بردن از این وحشت‌ها نیز برای اجرای یک ضد جادو علیه جادوگری سرمایه است.  زیرا قدرت‌های عالی توهم سرمایه در روشی است که شکل‌گیری هیولایی خود را در آن پنهان و نامریی می‌سازد. مارکس در تلاش برای برداشتن کلاه جادویی مدرنیته به دنبال رویارویی با هیولا بود، او تصمیم گرفت تا لژیون‌های خون‌آشام‌ و گرگینه‌هایی که در سرمایه لانه گزیده‌اند را آشکار کند تا بتوانند طرد شوند.  با این حال، در تئوری به ظاهر بسیار انتقادی امروز، جانوران از میدان گریخته‌اند-یا، بهتر بگوییم، جای خود را به شیاطین تشریفاتی صنایع-فرهنگ داده‌اند. در جایی که این اتفاق می‌افتد، نظریه رادیکال نیز با انکار هیولایی که آگاهی مدرن را نشان می‌دهد همدستی می‌کند.

  شاید به درستی، در رمانی از یک نویسنده بومی آمریکایی باشد که ما در یک برخورد ادراکی منحصر به فرد هیولای مارکس را کشف می‌کنیم.  کار در یک فضای تخیلی ناشی از برخورد مردم بومی در قاره آمریکا با مدرنیته سرمایه‌داری شکل گرفت، لسلی مارمون سیلکو تصاویر هیولایی مارکس را برای کارِ به یادآوردن و مقاومت کردن استخراج می‌کند. بدین منظور، رمان او، سالنامه مردگان، بیداری سیاسی زنی بومی، آنجلیتا لا اسکاپیا، را در رویارویی وی با کاپیتال مارکس نشان می‌دهد۳.

پانویس‌ها:

۱- مارکس ۱۹۷۶، صفحه ۹۱.

۲-  همان‌طور که در اثر یورگن هابرماس انجام می‌‌دهد، جایی که آن به عنوان لیبرالیسم چپ پخته طاهر می‌شود.  در این مورد به مک‌نالی ۲۰۰۱ مراجعه کنید، صفحه ۱۰۸-۹، و موریس ۲۰۰۱.

۳- مارکس ۱۹۷۶، صفحات ۳۵۶، ۳۵۳، ۳۷۹، ۳۸۲، ۴۸۴، ۹۱۵.

ماخذ:

Chapter Two. Marx’s Monsters: Vampire-Capital And The Nightmare-World Of Late Capitalism in: Monsters of the Market (brill.com)

 

سامان              

اکتبر ۲۰۲۳- هلند

سامان - هلند

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر