لینک کوتاه: https://wp.me/paiHc5-G8
از ویتنام و جنگ در جنوب شرق آسیا تا آمریکای لاتین و فراتر از آن، هنری کیسینجر تا زانو در خون فرو رفت. ایزابل رینگروس در صدمین سال تولد یک قاتل، فعالیت او را بررسی می کند. برگردان تلخیص شده زیر از ایزابل رینگروس است که در سایت حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا درج شده است.
هنری کیسینجر جنایتکار جنگی منفور صدمین سالگرد خود را جشن میگیرد. عمر طولانی او با زندگی قربانیانش در تضاد است. بسیاری از آنها قبل از رسیدن به سن بلوغ مردند. وزیر خارجهی سابق آمریکا و مشاور امنیت ملی ریچارد نیکسون رئیس جمهور آمریکا در کودتا، قتل، بمب گذاری، آدمربایی و نسل کشی دست داشت.
زمانی که او و نیکسون در سال 1969 وارد کاخ سفید شدند، ایالات متحده در آستانه فروپاشی سیاسی قرار داشت. «بزرگترین ابرقدرت جهان» در آستانهی شکست در جنگ ویتنام بود. شرایط داخلی آمریکا به شدت نگران کننده بود: شورش علیه خدمت اجباری سربازی، تظاهرات و تجمعات برعلیه بمباران بیپایان همراه با تقاضاهای فزاینده برای تغییرات بنیادی درجامعه.
وظیفهی کیسینجر احیای قدرت امپریالیسم ایالات متحده بود. او معتقد بود که نظم را به خیابانهای ایالات متحده باز میگرداند. اما علیرغم جهنمی که او در دنیا بهراه انداخت، آمریکا حس یک امپراتوری در حال زوال را داشت، بههمین دلیل نیز بهدنبال تلاشهایی برای بازسازی قدرت خود بود.
از اوایل سالهای 1960، ایالات متحده ویتنام را بهعنوان بخشی از مأموریت خود برای «توقف گسترش کمونیسم» و تحکیم کنترل خود، مورد حمله، بمباران و غارت قرار داده بود. پس از مدت کوتاهی نیز مشخص شد که دولت دستنشاندهی مورد حمایت ایالات متحده از حمایت مردم برخوردار نیست، برخلاف جنش مقاومت که علیه آمریکا میجنگید.
با وجود اینکه ویتنام برای آمریکا به زخم چرکینی بدل شده بود، کیسینجر و نیکسون میترسیدند که خروج نیروهایشان، نشاندهندهی ضعف آمریکا باشد. بههمیندلیل، آنها جنگ را به کشورهای همسایه ویتنام – لائوس و کامبوج – کشاندند تا جنبش مقاومت در ویتنام را منزوی کنند.
در طول تهاجم به کامبوج – ایالات متحده بیش از 25000 بمب در شش منطقه پرتاب کرد و حدود 500000 غیرنظامی را کشت. رقم واقعی احتمالاً بالاتر است. دستیار امنیت ملی آمریکا 3875 بمبگذاری را نیز بین سال های 1969 و 1970 تایید کرد.
کیسینجر برنامه بمبگذاری خود را از کنگره آمریکا مخفی نگه داشت، زیرا میترسید که مانعی بر سر اجرای آن ایجاد شود. پس از افشای این نقشهها توسط نیویورک تایمز، او به ماموران FBI دستور داد تا تلفنهای شورای امنیت ملی را شنود کنند تا بفهمند چه کسی مسئول این کار است.
جنگ در کامبوج این کشور کاملاً فقیر را نابود کرد و ژنرالهای آمریکایی از اینکه با بمباران این کشور را به عصر حجر بازگرداندهاند، ابراز خوشحالی کردند. در کامبوج حداقل 600000 نقر قبل از سرنگونی رژیم مورد حمایت ایالات متحده در سال 1975 جان باختند. از این خاکسترها، خمرهای سرخ به قدرت رسیدند. آنها نیز در نسل کشی 2.2 میلیون نفر را به قتل رساندند و وقیحانه آنان را «دشمنان طبقاتی» معرفی کردند.
کیسینجر همچنین حامی بمباران گسترده سال 1972 در ویتنام شمالی بود. جنگ 17 ساله در مجموع جان حدود دو میلیون غیرنظامی ویتنامی، بیش از 58000 سرباز آمریکایی را گرفت که هزینهی آن بالغ بر 843.63 میلیارد دلار بود. مذاکرات در سال 1973 منجر به آتشبس در ویتنام شد. علیرغم سیاستهای جنگ افروزانه و دستان غرقه به خون، کیسینجر برنده جایزه صلح نوبل شد.
آمریکای لاتین قاره دیگری است که مردم رد پای خونین کیسینجر را فراموش نکردهاند. کودتای نظامی شیلی در سال 1973 یکی از 81 «مداخله» ایالات متحده در انتخابات کشورهای دیگر بود. سالوادور آلنده، نامزد ریاست جمهوری سوسیالیست شیلی، در انتخابات سال 1970 پیروز شد. ایالات متحده به دلیل گرایش چپ و نیز سیاست طرفداری او از کوبا، وحشت زده شد.
کیسینجر گفت: «نمیدانم چرا باید کنار بایستیم و شاهد کمونیستی شدن یک کشور به دلیل بیمسئولیتی مردم آن باشیم». پس از کودتای نافرجام در ژوئن 1973، ژنرال آگوستو پینوشه، فرمانده کل ارتش، بار دیگر در سپتامبر کودتا کرد. او کاخ ریاست جمهوری را با تانک، هلیکوپتر و پیاده نظام محاصره کرد و آن را بمباران کرد. آلنده در درگیری جان باخت، اما اینکه آیا او به قتل رسیده، یا اینکه خودکشی کرده، هنوز مورد بحث است.
سرکار آمدن کودتاگران جدید تحت حمایت ایالات متحده آغاز یک رژیم وحشت و ترور بود. ارتش استادیوم اصلی فوتبال این کشور را برای اسکان 12000 چپهای دستگیر شده به تصرف خود درآورد. در مجموع، رژیم حدود 30000 نفر را کشت و تعداد بیشتری را شکنجه یا تبعید کرد. کیسینجر پس از شنیدن خبر سرنگونی آلنده، از عدم به رسمیت شناختن دولت کودتا توسط ایالات متحده شکایت کرد. نیکسون به او پاسخ داد که «خب، ما این کار را نکردیم. دست ما در این ماجرا پیدا نیست».*
این کودتا بخشی از عملیات سرکوب تحت حمایت آمریکا معروف به کندور بود. – که ترورها، کودتاها و عملیات اطلاعاتی در آمریکای جنوبی از سال 1968 تا 1989 را دربر می گرفت. در آرژانتین بین سالهای 1974 تا 1983، ایالات متحده از دولت نظامی برای سرنگونی یک دولت چپ و سرکوب مخالفان مردمی حمایت کرد. ایالات متحده 50 میلیون دلار (39 میلیون پوند) کمک تسلیحاتی به حکومت نظامیان داد تا آنها بتواند رادیکالها را از بین ببرند.
در ژوئن 1976، کیسینجر به حکومت نظامی برای آغاز یک سرکوب گسترده «چراغ سبز» نشان داد. او به سزار آگوستو گوزتی، وزیر امور خارجه آرژانتین گفت که ایالات متحده از آنها حمایت می کند، اما آنها باید قبل از تشکیل کنگره جدید ایالات متحده «به شرایط عادی بازگردند». دربازهی زمانی ترور، دولت نظامی حدود 30000 نفر را بدون هیچ توضیحی کشت یا سربهنیست کرد.
ترورها از طریق تیراندازی دسته جمعی انجام میشد، مردم را به جرم مواد مخدر دستگیر، در یک جا جمع میکردند و برهنه و نیمه هوشیار به اقیانوس اطلس میانداختند. دولت حدود 12000 را بدون محاکمه زندانی کرد و بیش از 400 اردوگاه کار اجباری مخفی ایجاد کرد. امروزه افرادی که به قتل رسیدهاند، به عنوان «ناپدید شدگان» محسوب میشوند.
کیسینجر و نیکسون تلاش میکردند که سیاست خود را در آسیا نیز پیش ببرند. ایالات متحده از دیکتاتوری نظامی پاکستان و لشکرکشی خونین آن در سال 1971 حمایت کرد که در آن زمان بهعنوان پاکستان شرقی شناخته میشد، اما امروز بنگلادش است.
در زمان جنگ، پاکستان کشوری بود که بین دو جناح شرقی و غربی تقسیم شده بود. رژیم نظامی در اسلام آباد، در غرب پاکستان، کنترل سیاسی بر هر دو قلمرو داشت، اما شورش و مقاومت در شرق نیز وجود داشت. ملی گرایان بنگالی میخواستند، خودشان کشور را اداره کنند و از پاکستان غربی جدا شوند.
حکومت نظامی اسلام آباد سعی کرد، آنها را سرکوب کند و این امر منجر به جنگ داخلی در شرق شد. ایالات متحده از رژیم در غرب پاکستان حمایت میکرد، زیرا آمریکا میترسید که یک بنگلادش مستقل با هند همسو شود – و هند نیز تا حدودی با شوروی همسو بود. ارتش پاکستان مدام خطوط ارتباطی و راهها را در شرق بمباران کرد، دست به قتلعام و تجاوز زد.
هدف آنها این بود که نه تنها مبارزان استقلال بنگالی، بلکه همه کسانی را که با آنها ابراز همدردی میکردند، از بین ببرند. همه جا تحت اشغال سربازان پاکستانی با سلاحهای ساخت آمریکا بود. کیسینجر اولین تلگراف کنسول ایالات متحده آرشر بلود در شرق پاکستان را نادیده گرفت که حاوی اطلاعاتی برای او از «نسل کشی گزینشی» بود. اما کیسنجر آرشر بلود را به این دلیل از کار برکنار کرد که در تلگرام دومش نیز این اقدامات را «نسلکشی» قلمداد کرد.
در جریان مذاکرات برای پایان دادن به جنگ، کیسینجر، نخست وزیر هند، ایندیرا گاندی را یک عوضی خطاب کرد و گفت: هندیها حرامزاده هستند. هنگامی که این موضوع در سال 2005 علنی شد، او رئیس جمهور سابق را مقصر دانست و گفت: «زبان، زبان نیکسون بود».
سارقان به دادگاه رفتند و به جرم خود اعتراف کردند. اما یکی از آنها به نام جیمز مک کورد، نامهای به قاضی نوشت و گفت کاخ سفید این سرقت را برنامهریزی کرده بود. کمیتهای از سنا تحقیقات را آغاز کرد و متوجه شد که تمام مکالمات در دفتر مخصوص نیکسون ضبط شده است. نیکسون در برابر تحویل نوارها مقاومت کرد، در نهایت مجبور شد که برخی از آنها را به کمیتهی تحقیق سنا تحویل دهد، اما بسیاری از آنها مفقود شده یا آسیب دیده بودند. در تابستان 1974 او مجبور شد همه این مکالمات را تحویل دهد.
در آن زمان مشخص بود که رئیس جمهور اطلاعات کاملی از عملیات واترگیت دارد و به دستور او تلفن ها بهطور غیرقانونی شنود میشوند. علیرغم آنکه نیکسون بهدلیل این رسوایی استعفا داد اما سلطنت بیچون و چرای کسینجر در سیاست خارجی همچنان ادامه پیدا کرد.
دوران حکومت وحشت نیکسون و کیسینجر با رسوایی واترگیت در سال 1972 به پایان رسید. پنج سارق در حال ورود به کمیته ملی حزب دموکرات در هتل آپارتمان اداری واترگیت در واشنگتن دستگیر شدند. اعضای کمیته انتخاب مجدد نیکسون نیز برای شنود تلفن دفاتر رقیب تلاش میکردند اما با مشکلاتی مواجه شده و شکست خوردند. آنها بعداً تلاش دوم را با میکروفونهای جدید دنبال کردند اما در حال شنود تلفنها و سرقت اسناد دستگیر شدند. نیکسون قول داد که هیچ ارتباطی با این رسوایی ندارد و در نوامبر 1972 مجدداً بهعنوان رئیس جمهور انتخاب شد. او به سارقان پول هنگفتی پرداخت کرد و به سیا دستور داد تا تحقیقات در مورد این ماجرا را متوقف کند.
او تا زمان شکست جمهوریخواهان در انتخابات ریاستجمهوری 1976 همچنان وزیر امور خارجه باقیماند و از آن زمان به بعد نیز به دولتهای ایالات متحده برای سیاستگذاری پیرامون ایران، اوکراین و اشغال عراق مشاوره داده است .از کیسینجر در یکصد سالگی تولدش نباید بهعنوان یک دیپلمات یا کارمند برجسته یاد کرد، او مظهر جنایات جنگی امپریالیسم آمریکا است.
*اشاره به راهنمای عملیاتی برنامهریزی برای کودتا است که در آن کیسنجر صراحتاً تاکید کرد که این عملیات باید بهگونهای طرحریزی و اجرا شود که «دست آمریکا» در آنها «پیدا نباشد» ـ سند شماره پنچ ـ اسناد و اطلاعات محرمانه سیا و وزارت خارجه آمریکا پیرامون کودتای شیلی [توضیح مترجم].
منبع: سایت کارگران سوسیالیست SWP