هنوز با همه دردم، امید درمان است
که آخری بود آخر، شبانیلدارا
سعدی
یلدا امید پیروزی روشنایی بر تاریکی است. مردم ما هرگز از امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و پیروزی بر ضحاک دست نمیکشند. امسال شب یلدا را در شرایطی گرامی میداریم که کاوهها و فریدونهای دوران ما با دلاوریهای که جهان را به تحسین واداشت در حال به زیر خاک کشیدن ضحاک زمانه هستند.
امسال شب یلدا این امید پیروزی روشنایی بر تاریکی و شب طولانی را با یاد کاوهها و فریدونهای دوران ما ندا، مهسا، نیکا، محسن، حمیدرضا و صدها کاوه و فریدون دیگر در نبرد با ضحاک زمانه،گرامی میداریم.
یلدا را امسال در شرایطی گرامی میداریم که جای عزیزان بسیاری از خانوادههاخالی است. رژیم صدها معترض از جمله دهها کودک را کشته وهزاران نفر را زندانی، صدها نفر را اعدام کرده است. بازداشت خودسرانه، ناپدیدکردن قهری و خشونت جنسی برای سرکوب اعتراضات مسالمتآمیز مردم را گسترش داده است.
یلدا را امسال در شرایطی گرامی میداریم که گرانی و بیکاری کمر اکثریت مردم ما را شکسته و مردم ما قادر به گستردن سفرهای با خوراکیهای مخصوص این شب، هفت نوع آجیل و میوه، «شبچره» نیستند.
شب یلدا یا شب چلّه که یکی از کهنترین جشنهای ما ایرانیان است، امسال برابر است با پنجشنبه ۳۰ آذر برابر با ۲۱دسامبر۲۰۲۳ میلادی.
جشن شب یلدای ما،همزمان با انقلاب زمستانی[i]، بلندترین شب سال است و بعد از آن روزها در نیمکرهی شمالی بلندتر و شبها کوتاهترمیشوند. از لحظه غروب آفتاب ۳۰ آذر ماه (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتابیکمدی ماه (نخستین روز زمستان) شب یلداست.
برای ساکنان نیمکره شمالی، انقلاب زمستانیسال ۱۴۰۲ ساعت۰۶:۵۷روز اول دیماهبه وقت ایران اتفاق میافتد. در نیمکره شمالی، این لحظهایست که خورشید در پایینترین جایگاه خود در آسمان قرار دارد و از هر زمان دیگری از سال به افق نزدیکتر است. به همین دلیل هم هست که کمتر از هر زمان دیگری از سال در یک روز واحد نور به زمین میتاباند.
به این ترتیب اگر منشا این اتفاق فقط چرخش زمین به دور خورشید باشد، باید هر سال در یک زمان مشخص اتفاق بیفتد. اما دقیقا این طور نیست. تاریخ دقیق انقلاب زمستانی متغیر است و دلیل آن روشی است که برای حسابکردن زمان در زمین وجود دارد.
در محاسبه مدت زمان گردش زمین به دور خورشید کمی عدم تطابق وجود دارد. گردش زمین به دور خورشید حدود یک چهارم روز بیشتر از ۳۶۵ روزی که ما معمولا محاسبه میکنیم، طول میکشد. به همین خاطر انقلاب زمستانی به طور معمول روز ۲۱ یا ۲۲ دسامبر اتفاق میافتد.
ایرانیان، مانند مردم همه دنیا، مردمی بانشاط و شادیخواه بودند و هستند. همه ماهها و همه فصلهای سال را جشن میگرفتند. در گاهشمار باستانی ما، نامهای دوازدهگانه ماهها با دوازده نام روزها، مشترک بود. هرگاه نام روز و ماهی یکی می شد، آن روز را جشن میگرفتند و از این رو دوازده جشن در سال داشتیم به نام جشنهای ماهانه:
جشن فروردگان یا جشن همسپثمیدیه و یا همسپتمدم، اردیبهشتگان یا گلستان جشن، خردادگان، جشن تیرگان، جشن امردادگان، جشن شهریورگان یا آذرجشن، جشن مهرگان، جشن آبانگان، جشن آذرگان، خرمروز، بهمنگان یا بهمنجنه، اسفندگان (سپندارمذگان) یا جشن مژدهگیران.
نیاکان ما چهار فصل و یا دقیق تر بگوئیم، انقلاب زمستانی (شب یلدا، چله زمستان)، انقلاب تابستانی (تیرگان، چله تابستان)، اعتدال بهاری (نوروز) و اعتدال پاییزی (مهرگان) را هم جشن می گرفتند.
مردم روزگاران دور که کشاورزی و دامداری، بنیان زندگی آنان را تشکیل میدادو مجبور بودند به دامهای خود علوفه بدهند و یا با امکانات ابتدایی خود و خانههایشان را گرم و روشن کنند، گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی، سردی و گرمی، تاریکی و روشنائی روز و شب، برایشان اهمیت حیاتی داشت.
واژه «یلدا» به معنای «زایش» و «تولد» است.ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» میداند.
در دوران کهن و فرهنگ اوستاییسالِایرانیان، چون فرهنگ غربی، با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه «سَرِذَ[ii]» به معنی «سال» است و یلدا در آن بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی بود. مژدهی آمدن نور و گرما با یلداو پیروزی روشنی بر تاریکی با نوروز جشن گرفته می شد.
جشن های ایرانی عمدتن دو ویژگی برجسته دارند:
از اینرو، جمهوری اسلامی و روحانیون اسلامی که پاسدار و مروج عزاداری و غم هستند، می کوشند از آن جلوگیری کنند و یا آن را تحریف کنند و از محتوی شادیآفرین و امیدبخش خالی کنند.
مردم همه دنیا سعی می کردند و می کنند، جای خالیِ خورشید و نور در زمستان را با خورشید قلبهای خود و دیدار خانواده و یاران پر کنند. همزمان با جشن شب یلدا مردم دنیا جشنهای زمستانی دیگر دارند:
در غرب زمانی که پرستش سول اینویکتوس[iii]، خورشید شکست ناپذیر،رایج بود،مردم انقلاب زمستانی را جشن میگرفتند. تا قرن سوم مسیحی رومیان هر ساله از روز ۱۷تا ۲۵ دسامبر جشن زمستانی مفصل به نام ساتورنالیا[iv]در شادی از بشارت آمدن خورشید داشتند.
کلیسای مسیحیت که مانند اسلام و همه ادیان ابراهیمی دیگر، از شادی مردم بیزار است، این جشن را بر نتافت، و آنرا ممنوع کرد و جشن تولد مسیح[v] را به مردم تحمیل کرد. امروزه اکثر مردم غرب، به اصل جشن زمستانی برگشتند و جشن کریسمس برای آنها دیگر جنبه مذهبی ندارد، بلکه یک جشن شاد زمستانی، دیدار خانواده و یاران، خوردن، نوشیدن و پایکوبی و دریافت هدیه از بابا نوئل است.
عید هشت روزه زمستانی یهودیان، حنوکا[vi] که با خوردن غذاهای سرخ شده در روغن و لبنیات جشن گرفته میشود نیز همزمان با جشن شب یلدا است.
در ایران باستان، جشن شب یلدا بیشتر جشن تودهها بود، تا دربار. شاید بخاطر امید به پیروزی نور بر تاریکی و بشارت امیدبخشی که در آن بود. خانوادههای ایرانی در شب یلدا، معمولن شامی خوشمزه و گرانمایه و انواع شیرینی، آجیل و میوهها و به ویژه هندوانه و انار تهیه میکنند. دور هم جمع میشوند و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میبرند. سفره شب یلدا، «میَزد»[vii] نام داشت.جشن شب یلدا، شب دورهم نشینی، همدلی، همبستگی، دید و بازدید و دیدار است. معمولن خانوادهها، در خانه بزرگ خاندان جمع میشوند و بلندترین شب سال را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی، شعرخوانی، قصهگویی و گفتگو به سر میبرند.
میوهها و خوراکیها را به شکلهای مختلفی تزیین می کنند که بسیار زیبا و خیره کننده است.
آجیل شب یلدا شامل خشکبارها از قبیل گردو، پسته، بادام، فندق، گردو، تخم هندوانه، تخم کدو، تخم آفتابگردان، گندم برشته، شاهدانه، نخود برشته و . . . . است.
ما ایرانیان بر این باوریم بدون حضور آجیل شب یلدا،به عنوان نماد جشن یلدا، جشن یلدا کامل نیست.
باسلوق، نقل، گز، پشمک، رولت هندوانه، ژله اناربا کرم هل و پسته و ....
کشمش سبز، انجیر خشک، برگه زردآلو، برگهی هلو، توت خشک، شاه دانه، برنجک، سنجد،خرما و . . . .
هندوانه، انار، انگور، سیب، خربزه، به، ازگیل، پرتقال، لیمو و نارنگی و . . . .
همراه با خوردن آجیلهای خوشمزه، قصهگویی بزرگترها برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فالگیری با دیوان حافظ و خواندن شاهنامهمرسوم است. این روز و روزگار، اشعار نیما و شاملو هم کنار حافظ و فردوسی روی سفره یلدا جای خود را باز کرده است.
زمستان به دو بخش چلهبزرگ(چله کلان) وچلهکوچک (چله خرد) تقسیم می شده است.
چله بزرگ از (اول دی ماه تا دهم بهمن ماه) می باشد ۴۰ روز کامل و چله کوچک از ( یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه)۲۰روز کامل وبه همین دلیل چون ۲۰روز کمتر است، چله کوچک نامیده شده است.
غروب آخرین روز چله بزرگ جشن سده برگزار می شد،مردم دور هم جمع می شدند واز این جشن لذت می بردند ودر نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن می گرفتند.
این دوبرادر (چله بزرگ وچله کوچک ) در ۸ روز در کنار همدیگر هستند که آن ۸ روز را (چارچار) می نامند. چارچار به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک گفته می شود.
پس از چار چار نوبت به اهمنوبهمن پسران پیرزن (ننه سرما) می رسد که خودی نشان دهند.۱۰ روز اول اسفند را اهمن و۱۰روز دوم اسفند را بهمن می گویند واین۲۰روز ممکن است آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دوچله طعنه بزنند، با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند (اهمن وبهمن،آرد كن صدمن،روغن بیار ده من،هیزم بکن خرمن،همه به عهده من).
تا اینجا۲۰روز از اسفند به نام اهمن وبهمن نامگذاری شده اند ومی ماند ۱۰ روز آخر اسفند ماه که۵روز اول سیاهبهار نام گرفته وشعری هم که قدیمیها می خوانند (سیاه بهار! شب ببار و روز بکار). از این شعر هم مشخص می شود در این ایام شبها بارندگی فراوان بوده وروزها کشاورزان مشغول کشت وزراعت بوده اند.۵روز آخر هم سرماپیرزن نام گرفته است. که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی،گاهی همراه با باد واکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد که قدیمی های دل پاک براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده ومهره های آن به زمین می ريزد.
یلدا بلندترین شب سال و آخرین شب بلند زمستان است. از اینرو یلدا نماد مژده شکستپذیری و پایان سیاهی، خودکامگی و رنجهای اجتماعی نیز است. بزرگان شعر و ادب ما، با اشاره به یلدا، به پیوند، دیدار، بهروزی و آزادی بشارت میدهند. از این گلستان شاخه گل چند بر می گزینم:
چون حلقه ربایند به نیزه، تو به نیزهخال از رخ زنگی بربایی شب یلدا
نور رایش تیرهشب را روز نورانی کنددود چشمش روز روشن را شب یلدا کند
فردوسی عزیز رهنمود میدهد، شب یلدا فقط حرف نزنید، عمل کنید: جام می را بلند کنید.
شب اورمزد آمد از ماه دیزگفتن بیاسای و بردار می
اورمزد یعنی روز اول از هر ماه خورشیدی، شب اورمزد از ماه دی میشود نخستین شب دی یا شب چلّه یا همان یلدا
کرده خورشید صبح ملک توروز همه دشمنان شب یلدا
ایزد دادار، مهر و کین تو گوییاز شب قدر آفرید و از شب یلدا
زانکه به مهرت بود تقرب مومنزانکه به کینت بود تفاخر ترسا
شُویم از شام یلدا تیرهتر بیدلم دردش ز بودردا بتر بی
همه دردا رسند آخر بدرموندرمون درد مو خود بی اثر بی
هرچند جشن زمستانی بسیار پیش از میلاد مسیح رایج بود، اما برخی از بزرگان ما تحت تاثیر تبلیغات وسیع کلیسا آنرا به تولد میسح ربط دادهاند.
به صاحبدولتی پیوند اگر نامی همی جوییکه از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا
ناصر خسرو در افشای سالوس ریاکاران و نشان دادن قلب سیاه آنها از از سیاهی شب یلدا کمک میگیرد:
قندیل فروزی به شب قدر به مسجدمسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا
او بر دوشنبه و تو بر آدینهتو لیل قدر داری و او یلدا
گر نیابد خوی ایشان درنیابد خلق راروز روشن در بر دانا شب یلدا شود
شبم را گر امید روز بودیکجا چندین دلم در سوز بودی
چو درد من سری پیدا نداردشب یلدای من فردا ندارد
ز آهم آسمان هر شب چنان گشتکه گویی ابر شد و اتش فشان گشت
در زرد و سرخ شام و شفق بودهام کنونتن را به عودی شب یلدا برآورم
همه شبهای غم آبستن روز طرب استیوسف روز، به چاه شب یلدا بینند
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیفتو شمع فروزنده و گیتی شب یلدا
گر آن کیخسرو ایران و تور استچرا بیژن شد اندر چاه یلدا
هست چون صبح آشکارا کاین صباح چند رابیم صبح رستخیز است از شب یلدای من
شب هجرانتای دلبر، شب یلدا است پنداریرخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
قدم بالای چون سرو تو خم کردست و این مشکلکه بالای تو گر گوید: نکردم، راست پنداری
سخنم بلندنام از سخن تو گشت و شایدکه درازنامی از نام مسیح یافت یلدا
سعدی در یلدا امید میبیند:
به دوستی که اگر زهر باشد از دستتچنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانیحبیب من که ندیدست روی عذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمیدارینگاه مینکنی آب چشم پیدا را
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدیچو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم، امید درمانستکه آخری بود آخر، شبان یلدا را
مرا و یاد تو بگذار و کنج تنهاییکه هر که با تو به خلوت بود نه تنهاییست
به اختیار شکیبایی از تو نتوان بودبه اضطرار توان بود اگر شکیباییست
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیستشب فراق تو هر شب که هست یلداییست
خلاص بخش خدایا همه اسیران رامگر کسی که اسیر کمند زیباییست
حکیم بین که برآورد سر به شیداییحکیم را که دل از دست رفت شیداییست
ولیک عذر توان گفت پای سعدی رادر این لجم چو فروشد نه اولین پاییست
هر که مجموع نباشد به تماشا نرودیار با یار سفرکرده به تنها نرود
باد آسایش گیتی نزند بر دل ریشصبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
بر دل آویختگان عرصه عالم تنگستکان که جایی به گل افتاد دگر جا نرود
هرگز اندیشه یار از دل دیوانه عشقبه تماشای گل و سبزه و صحرا نرود
به سر خار مغیلان بروم با تو چنانبه ارادت که یکی بر سر دیبا نرود
گوهر قیمتی از کام نهنگان آرندهر که او را غم جانست به دریا نرود
سعدیا بار کش و یار فراموش مکنمهر وامق به جفا کردن عذرا نرود
و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازمکه بی شمشیر خود کشتی به ساعدهای سیمینم
برآی ای صبح مشتاقان اگر نزدیک روز آمدکه بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم
ز اول هستی آوردم قفای نیستی خوردمکنون امید بخشایش همیدارم که مسکینم
به سخن گفتن او عقل ز هر دل برمیدعاشق آن قد مستم که چه زیبا برخاست
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلفگفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
ترک عشقش بنه صبر چنان غارت کردکه حجاب از حرم راز معما برخاست
سعدیا تا کی ازین نامه سیه کردن؟ بسکه قلم را به سر از دست تو سودا برخاست
ای لعل لبت به دلنوازی مشهوروی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصهایست ما را مشکلهمچون شب یلدا به درازی مشهور
شب یلدا است هر تاری ز مویت، وین عجب کاریکه من روزی نمیبینم، خود این شبهای یلدا را
به فردا میدهی هر دم، مرا امید و میدانمکه در شبهای سودایت، امیدی نیست فردا را
گفت: بر خاک سر کویم چه ماوی کرده ایگفتم: آری خاک کویت جنه المأواست آن
گفتمش: با عارضت زلفت تناسب از چه یافتگفت:ماه روشن است این و شب یلداست آن
گفتمش: خواهم زدن در حلقه زلف تو چنگگفت: کوته کن سخن سر حلقه غوغاست آن
آنچه از عشق تو پنهان داشتی ابن حساماین زمان بر چهره زردش همه پیداست آن
حافظ بزرگ همراهی با حکام ستمپیشه را ظلمت یلدا میداند و پافشاری بر گذرا بودن آن دارد:
روز رویش چو برانداخت نقاب شب زلفگفتی از روز قیامت شب یلدا برخاست
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیستشب فراق تو هر شب که هست یلداییست
بر سر آنم که گر ز دست برآیددست به کاری زنم که غصه سر آید
خلوت دل نیست جای صحبت اضداددیو چو بیرون رود فرشته درآید
صحبت حکام ظلمت شب یلداستنور ز خورشید جوی بو که برآید
تا در سر زلفش نکنی جان گرامیپیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
آنها که ندانند ترنج از کف خونیندانند که انکار زلیخا نتوان کرد
هست در سالی شبی ایام را یلدا ولیککس نشان ندهد که ماهی را دو شب یلدا بود
مهرهی مهر چو از حقه مینا بنمودماه من طلعت صبح از شب یلدا بنمود
گوشوار زرش از طرف بنا گوش چو سیمگویی از جرم قمر زهرهی زهرا بنمود
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرددر پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
دود آتشکده از کلبه عاشق خیزدگر به کاشانهٔخودآتشموساببرد
روز عیشی خواستم زاید چه دانستم که چرخحامله دارد به صد ماتم شب یلدای من
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختنصد شب یلداست در هر گوشه ی زندان ما
ما خجل اما سخن در صنعت مشاطه اشتگر نمود کفر دارد شاهد ایمان ما
من از روز جزا واقف نبودم شب یلدای هجران آفریدند
آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگانآنچنان کز جمله شبها شب یلدایکی است
گل فتد در دیده روزن مرا از ماهتابدر شب یلدای بخت من نیارد شد سفید
سعی در خون خود از خصم فزونتر داردهرکه با دشمن خونخوار مدارا نکند
شود از گوهر عبرت صدفش سینه بحردوربینی که نگه خرج تماشا نکند
می کند زلف دراز تو به دلهای حزینآنچه با خسته روانان شب یلدا نکند
سخن تلخ نگردد به تبسم شیرینچاره تلخی می قهقه مینا نکند
از لعل تو نعل روح در آتشاز عشق تو مغز عقل پر سودا
چون از خم زلف چهره بنماییخورشید برآید از شب یلدا
چون سلسله زلف تست پر حلقهچون زلزله عشق تست پر غوغا
چه عجب گر دل من روز ندیدزلف تو صد شب یلدا دارد
تیر مژگان تو گر هر لحظهجا کند در دل من جا دارد
می نداند که چه با ما کردیزاهد از ما گله بیجا دارد
هر شبی در غم هجرت شب یلداست مراکه به سالی به جهان یک شب یلدایی هست
بر من و یاران شب یلدا گذشتبس که ز زلف تو سخن رفت دوش
مشک بر اطراف مه آورده ایتوبه به زیر گنه آورده ای
بر رخ تو کآفت جان من استاز شب یلدا سپه آورده ای
اشک خود بر خویش می ریزم چو شمعبا شب یلدا در آویزم چو شمع
جلوه را افزودم و خود کاستمدیگران را محفلی آراستم
دور است کاروان سحر زینجاشمعی بباید این شب یلـدا را
خداوندا، دلی دریـــا به من دهدر او عشقی نهنگ آسا به من ده
حریفان را بس آمد قطرهای چندبگردان جام و آن دریا به من ده
نگارا نقش دیگر باید آراست یکی آن کلک نقش آرا به من ده
ز مجنـونان دشت آشنـایی منم امروز، آن لیلا به من ده
به چشـم آهـوان دشت غربت که سوز سینهی نی ها به من ده
تن آسـایان، بلایش بر نتـابندبلی من گفتم، آن بالا به من ده
چو با دریادلان افتی، قدح چیست به جام آسمان دریا به من ده
گدایان همّـت شـــاهانه دارند تو آن بی زیور زیبـا به من ده
غم دنیـا چه سنجد با دل من از آن غمهای بیدنیا به من ده
چه دل تنگ اند این ایینه رویاندلی در سینه بی سیما به من ده
به جان سایه و دیدار خورشید که صبری در شب یلدا به من ده
برخیزم و بگشایم بند از دل پر آتشوین سیل گدازان را از سینه فروریزم
چون گریه گلو گیرد از ابر فرو بارمچون خشم رخ افروزد در صاعقه آویزم
ای سایه ! سحرخیزان دلواپس خورشیدندزندان شب یلدا بگشایم و بگریزم
سیب سرخی و اناری و شرابی بزنیمپشت پا تا سحرالدهر به خوابی بزنیم
موی تو باشد و شب را به درازا بکشدوای اگر کار من و عشق بهیلدابکشد
در شب یلدای عشقت شب نشین بادهامخسته از دلتنگیات با جامها جان دادهام
نیستی هر لحظه اما با منی در شعر منبا خیالت مست در آغوش غم افتادهام
یلدایی
شاید هیچ جشنی چونان یلدا
برای سوگواران خجسته نباشد
که شب را با امید پی میگیرند
تا سرزدن روشنی
و با ایستادگی در شادمانی
برای کوتاهشدن بالای شب
و بالیدن روز.
امشب
انار دل من
پر از یاد سوگواران است
که خود در یاد گرامیانشان
لالهای برافروختهاند به پیشواز خورشید.
با بزرگداشت یلدا این آیین باستانی، جشن زایش خورشید، امید به پیروزی شادی و نور را زنده کنیم و پیوند خود را با خانواده، یاران و انقلاب «زن؛ زندگی، آزادی» محکمتر کنیم.
شب یلدا را بایاد کاوهها و فریدونهای دوران ما ندا، مهسا، نیکا، سارینا، آرمیتا، محسن، حمیدرضا و صدها کاوه و فریدون دیگر در نبرد با ضحاک زمانه، گرامی بداریم و تاریکترین و طولانیترین شب سال را به خاطرهانگیزترین و نیروبخشترین شب سال بدل کنیم.
۲۳ آذر ۱۴۰۲ - ۱۴ دسامبر ۲۰۲۳
احد قربانی دهناری
مستندی دربارهیتاریخوفلسفهیلدا (ویدئو)
همنشین بهار: شبِ یَلدا و انقلابِ زمستانی
رضی، هاشم (۱۳۸۳). گاهشماری و جشنهای ایران باستان. تهران: انتشارات بهجت.
سلطانی، سیما (۱۳۸۵). «شب یلدا». بخارا. شماره ۵۷. ص ۲۷۸ تا ۲۸۳.
دایرة المعارف مصاحب، مدخل «یلدا» و «انقلابین»
Roger Beck, Mithraism,Encyclopædia Iranica, online edition, athttp://www.iranicaonline.org/articles/mithraism
Earth's Seasons - Equinoxes, Solstices, Perihelion, and Aphelion
https://aa.usno.navy.mil/data/Earth_Seasons
Yalda Festival, Jashn-e Shab-e Yalda,is anIranian festival celebrated on the longest night of the yearthat is, in the night of the Northern Hemisphere's winter solstice. Calendrically, this corresponds to the night of December 20/21 (±1) in the Gregorian calendar, and to the night between the last day of the ninth month, Azar, and the first day of thetenth month, Dey, of the Iranian calendar.
Yalda Festival is a time when friends and family gather together to eat, drink, dance, sing and read poetry especially Hafezuntil well after midnight. Fruits and nuts are eaten and pomegranates and watermelons are particularly important. The red color in these fruits symbolizes the crimson hues of dawn and glow of life.
Central Asian countries such as Afghanistan, Tajikistan, Uzbekistan, Turkmenistan and some Caucasian states such as Azerbaijan and Armenia share the same tradition as well and celebrate Yalda Night annually at this time of the year.
[i]Winter solstice
[ii]Saredha
[iii]Sol Invictus
[iv]Saturnalia
[v]Christmas
[vi]Hanukkah
[vii]Myazd