۱۴۰۲-۰۹-۳۰

علی ناظر

نبش قبر دیدگاه در25مین سالروز تولدش


چندی پیش، یادم نیست چند ماه یا سال پیش، قبایل وحشی فاشیست به سایت دیدگاه یورش برده
و آنرا هک کردند. در آنموقعبهدوست بسیار نازنینی که به مشکالت فنی دیدگاه بی هیچ
چشمداشتی می پرداخت مراجعه کردم، اماویعذر تقصیرخواست. بدون شک از نحوه مدیریت
دیدگاه به تنگ آمده بود. نتیجه اینکه تمامیت موجودی دیدگاه به نابودی کشانده شد، بجز آبروی
سیاسی آن.
با سواد بسیار کمی که داشتم دست به تنظیم سایت جدیدیزدم. در مقایسه با آنچه که بود، یک
کوتوله دست و پا شکستهبیشتر نبود. ظرفیت های آن حقیر، سرعت مانور آن پایین وبرد فنی آن
کودکانه، اما هنوز حرف برای زدن داشت. هنوز که هنوز بود، از خودی ها انتقاد می کرد و به دشمن
می تاخت و آبرو ریزی می کرد.
اما دیری نپایید که نهادهای دشمن شاد کن به همین کوتوله تاختند و با هک آن مطالب ناپسند خود را
به نام نهادهای سیاسی در اپوزیسیون منتشر می کردند و یا مزخرف می نوشتند. تابه آنجا که می
توانستم وزورممیرسید سعی کردم سپرهای ایمنی را لحاظ کنم، اما سواد من کجا و سواد
فاشیست ها کجا. باالخره به این نتیجه رسیدم که دیدگاه را کامال غیر فعال کنم. در صفحه اولفقط
یک جملهنوشتم(دیدگاه فعال نیست–به انگلیسی). با این عمل تالش کردم کهازدیدگاهبمثابه
ابزاری برای تخطئه نهادهای سیاسی در اپوزیسیوناستفادهنشود.
از آنروز تا به همیندیشب زمان را به مطالعه می گذراندم و دلم به این خوش بود کهاگر باربردار
نیستم باری هم نیستم. صدای زنگ تلفن دوستی از راه دور،مرا از خواب خرگوشی بیدار کرد. پس از
خوش و بشهای اولیه که همیشه زمینه ساز برای سخن اصلی است، پرسید که چرا به هر لینک از
سایت دیدگاه می رومنام حزب کمونیست کارگری زیر آن نوشته شده است؟ متعجب شدم. قاعدتا
دیدگاه باید غیر فعال باشد و چیزی به ناماینحزب ویا آنسازمان و حتی خودم نمی بایستنمایش
بدهد. به سایت مراجعه کردم و دیدم که نه تنها جمله (دیدگاه غیر فعال است) پاک شده، بلکهصفحه
با همان فورمتی که درست کرده بودم، اما با محتوی مستهجن،مطالبی در سایتثبت و منتشر شده
است.
فورا آنرا به(دیدگاه فعال نیست) تغییر دادم، اما درسالروز تولد دیدگاه،چند نکته الزم به گفتن است.
1-در اولین دور هک، زیر برخی از مطالب نامربوط و مزخرف نوشته می شد (شورای ملی
مقاومت ایران).
2-در دور دوم هک، زیر بسیاری از مطالب مستهجن و مزخرف،نوشته شده بود (حزب کمونیست
کارگری ایران).
3-الزم است از این دو نهادخاضعانهپوزش بخواهم. من مدیر و مسئول سایت هستم، و هک
شدن دیدگاه از تقصیر من نمی کاهد.
4-اما چرا سایتی که علنا خود تعطیلشدهاست باید دوباره هک شود، و از آن به عنوان ابزار
برای بی حرمتی به اپوزیسیون استفاده شود؟ چرا دیدگاه؟ چرا بین اینهمه سایت پر رفت و
آمد، فقط دیدگاه است که به این شدت مورد هجمه فاشیست ها قرار گرفته؟ باور کنید خودم
هم نمی دانم.
5-واقعیت اینست که در این25سال فعالیت تالش داشته ام فرهنگ سازی کنم. سعی کرده ام
که پیام مقاومت مسلحانه، و مبارزات مردمی را بیطرفانه منتشر کنم. در این مدت، ناسزا کم
نشنیده ام. هوادار نمایان مجاهدیندیدگاه را رژیمگاه می خواندند، و دشمنان خلق ستمدیده
ایرانرذیالنهبهمن و دیدگاه را نوچه مجاهدیننسبت می دادند. آنها که از مجاهدین جدا
شده بودند و سرشان برای درگیری با مجاهدین درد می کرد در مقابل موضعگیری های من،
شمشیر اتهام را برداشته و می گفتند که من بین دو صندلی نشسته ام، و یاران ادیب و
شاعرمسلکمجاهدین مرا «خبیث» می خواندند.
6-در این دنیای پلشت و بی دروپیکر، دیدگاه به کار خود ادامه می داد.از زندانیان سیاسی که
اعدام شدند پشتیابانی کرد، علیه بمباران بی وقفه مقر فرماندهی مجاهدین در منطقه
فراخوان داد، از آنچه بر سر ساکنین اشرف می گذشت ابرازانزجارمی کرد، و در عین حال از
حزب کمونیست کارگری، اشرف دهقانیوهدایت متین دفتریو رضا پهلوی هم مطلب
منتشر می کرد.
7-در این25سال، یک امر برای دیدگاه مهمتر از هر چیز دیگری بود. تشکیل جبهه وسیع ملی
که در آن نیروهای سرنگونی طلب گردهم آمده و با یک برنامه مشخص وجود نحس جمهوری
اسالمی را از دامان وطن پاک کنند. اما نشد.یعنی نتوانستم اهمیت این مطلب را جا بیندازم.
نه احزاب و سازمان های سیاسی آمادگی تشکیل این جبهه راداشتند، و نه دشمن شادکن
ها می خواستند این امر به سرانجام برسد.
8-هرچه زمان بیشتر می گذشت، دیدگاه ضعیفتر می شد. هر چه زمان بیشتر می گذشت،
بسیاری از نهاد های سیاسی در اپوزیسیون یادشان می رفت که مخالف چی هستند. نه در
شعار. در شعار توپشان از هر گلزنی پر ضرب تر بود. اما وقتی به عمل می رسید، هرآنچه
بزرگترهایشان به آنها آموزانده بودند را الی جرز دیوار گذاشتند و به هدف وسیله را توجیه می
کند روی آوردند. به غرب و شرق خرده می گرفتند که چرابا جمهوری اسالمیسازشمی
کنند، اما خودتقیه میکردند.
9-تارسیدیمبه امروز...که دیگر از دیدگاه نه دیدی مانده و نه گاهی. اسمیبی جان و فرسوده
شدهکه هنوز هم مورد حملهفاشیست ها قرارمی گیرد.
10-تارسیدیمبه امروز... که غزه به خاک و خون کشانده می شود و صاحبان نظر، از ترس یهود
ستیزان صهیونیست زیر لفظی می خواهند تاجنایات را محکومنکنند.
11-تا به امروز... که همه در این اشتباه هستند کهحمله اشغالگران به غزه و کشتار جمعی زن و
کودک، پیر و جوان، مسلح و بی سالح،در پاسخ به حملهحماساست. این نگاه تلخ چندش
آور مرا به یاد تحلیلچندش آور دیگریمی اندازد....وقتیکه اکثریتی ها و توده نفتی ها به
مجاهدینایراد می گرفتند که جنایات خمینی تنها بخاطر شروع مبارزه سراسری مسلحانه
است. این سیاسهایحقیر فراموش کرده بودندکه خمینی ماهها و سالها پیش از30خرداد
1360، در کردستان و آذربایجان و خوزستان و خطه شمال دستانش به خون مردم آن دیار
آغشته بود. تراژدی امروزدر غزههمازهمانجنساست.
12-اینکه به لیبی و سوریه و عراق و یمن حمله شد و آنرا با خاک یکسان کردند، پیش زمینه
حمله به غزه بود.هدف ساده و مشخص است.میدان های نفتی کشف شدهدر لویتا(دریای
مدیترانه)نمی بایست در تیررس مخالفین صهیونیسم و جهانخواران قرار داشته باشد. بی
دلیل نیست که رجب اردوغان اجازه پرواز محموله نظامی در حمایت از نیروهای نتانیاهو می
دهد.صحبت بر سر حمله حماس نیست. صحبت بر سر میادین نفتی(نزدیک به مرز دریایی
غزه)است.
13-اما نان را باید به نرخ روز خورد. صهیونیسم بین المللی و رسانه های تحت الحفاظه دندانهای
خونین خود را از همان لحظه نخست به همه نشان دادند. یا سکوت و یا برچسب ضد یهود.
و...همهخفقان گرفتند. همه دسته جمعی حمله حماس به اسرائیل را محکوم کردند. گویی
که حتی الفبای جغرافیای سیاسی را هم نیاموخته اند.
14-حتی اگر بپذیریم که اسرائیلی وجود دارد...و اسرائیل یک کشور دست ساخته75سال پیش
نیست...مناطقی که حماس به آن حمله کرد، خانه و کاشانه چند ماه و چند سال پیش مردم
غزه بود که با زور از آنجا اخراج شده بودند، و در آن شهرک ساخته شده بود. آنها به این
شهرک ها که حتی در سازمان ملل متحد غیرقانونی اعالم شده حمله کردند تا که شاید خانه
خود را پس بگیرند.
15-اما... سیاست مداران آنرا حمله تروریست ها به اسرائیل خواندند. حتی اگر به آنچه عرفات
بدون مراجعه به آرا عمومیتن دادرا محک قرار دهیم، بازهم نمی شود آنچه حماس کرد را
حمله به اسرائیل نامید، و می بایست درهمان لحظه محکوم می شد. اما نشد... چرا؟ چون
جرأت سیاسی از اپوزیسیون سلب شده... اپوزیسیون برای اینکه از روی بام سیاست نیفتد،
آنقدر عقب عقب رفته که در حال افتادن از آنطرف است...
16-اماترسو ها که همیشه نان را به نرخ روز می خورند، حماس را تروریست خواندنوآن خطه از
جغرافیا را اسرائیل نامیدند. چه غم انگیز...نه برای مردم فلسطین و مردم غزه و اعراب در
کشورهای دیگر که به بپانخاستند....غم انگیز برای مردم ایران که باید این نادرست جمالت را
در سایت های اپوزیسیونبخوانند.
17-یکیدیگرمی گفت من به این کار ندارم که اینجا فلسطین است یا اسرائیل. اما من با این
کشتار مخالفم. با قتلعام اینهمه کودک مخالفم. وی مرا به یاد روضه علی اکبر انداخت. آخوند
مسلکانه حسین را در کربال می کشند. علی اکبر را هم به همچنین و زینب را به اسارت می
فرستند تا هم مرد و هم کودک و هم زن موردظلم قرار گرفته شده باشد و هرکس از منظر
خودش اشک بریزد. همه علت را فراموش می کنند.دلیلصلح حسن وهیهات من الذله
حسین را از خاطر می برند.به شور می پردازند بی آنکه شعور را بکار گیرند.
18-به راستی اگر تاریخ را1400سال به عقب بکشیم و بجای یزیدنتانیاهو گذاشته شودکه
چنین بیرحمانه کشتار کرد و نگذاشت تا حسین از همان راهی که آمده بازگردد،، حماس در
کدام سوی این جبههقرار می گیرد؟ اگر گفته شود که نمی شود نتانیاهو و یزید را اینهمانی
کرد، آیا می شود فجیع بودن جنایت را اینهمانی کرد؟ اگر سوال سخت است، می پرسم
19-وقتی ویتکنگ ها به قوای اشغالگر یورش می بردند و بمب منفجر می کردند، آیا آنها به
راستی بدون پشتیبان خارجی به پا خاسته بودند و یا اینکه...آیا آنها تروریست بودند؟
20-جنگ کره چطور؟
21-چراوقتی حرکتی و یاخیزشی به مذاق ما جور در نمی آید هزار و یک دلیل بهم می بافیم تا
خود و اطرافیان را توجیهو متقاعدکنیم که نه... این با آنچه ما خودمان می کنیم فرق دارد...؟
22-حرفهای من بد فهمیده نشود... خیلی وقت است که به این نتیجه رسیده ام در این دنیای
پلشت که سیاس ها سکاندار هستند... هر چه یقه بدرانم و گلو پاره کنم صدایم به جایی
نمی رسد... و اگر دیدگاه را برپا کنم و از هیچ برچسبی نهراسم،بازهم خودمحوران،مغول وار
بهدیدگاهحملهمی برند. چه کسیدیدگاه را هک کرده؟ دشمن... دشمن آزادی... آزادی
من... آزادی تو... آزادی مردم ستمدیده... برای چه منظوری...؟ قدرت... تشنه گانسیری
ناپذیر...
23-اسم مهم نیست... همانطور که کشته شدن علی اکبر در صحرای کربالهممهم نیست.
مهم علت است... امروز اسمش الف است... این که بیفتد و عمرش به سر آید... فردا اسمش
می شود ب.... تا روزدیگریکهنوبت پ برسد... این روند ادامه دارد و خواهد داشت تا روزی
که مردم آگاه شوند... فرق سره را از ناسره بدانند. دیدگاه در این25سال تالش کرد تا با
کمک یارانشبارناچیزی از این بار سنگین را با خود حمل کند.... اما نگذاشتند...
24-ایکاش خیلی های دیگر هم مثل این حقیر جرأت داشتند و اعالم می کردند که در مسیری که
انتخاب کرده اند، شکست خورده اند. شکست دیدگاه بهسهعلت بود. الف. ضعف مدیریتی...
ب. ضعف فنی...پ. دشمنان آزادی...
25-دیدگاه به علت ویژگی منحصر به فردش در مدتی کوتاه همه گیر شد. اما مدیریت (علی ناظر)
نه به لحاظ علمی و نه به لحاظ تجربی توانایی هضم این واقعیت میدانی را نداشت. دست و
پا می زد تا امروز را به فردا برساند؛ در عین حالهر روز طرحی جدید و نو پیاده می کرد که
بیشتر مورد استقبال قرار می گرفت. دلیل دیگردشمنان آزادی بودند. آنها از استقبال روزافزون
ازدیدگاه به وحشت افتاده و سربازان گمنام و بدنام خود را اجیر کردند تا هرچه بیشتر از مدیر
دیدگاه انرژی بگیرند.ستون نظرات دیدگاه بهترین نمونه است. برای اولین بار یک نهاد رسانه
ای اجازه می داد تا هرکس هر نظری دارد را بدون سانسور منتشر کند. اما این امکان، یک
تهدید برای خودمحوران و فاشیست ها بود.از همه جبهه ها به این ستون حمله برده شد.
آنقدر نظرهایخارج از موضوع،بی ربط و توهین آمیز نوشته شد و آنقدر از مدیریت انرژی گرفته
شد که چاره ای نبود بجز تعطیلیآن ستون. فاشیست ها نفس راحتی کشیدند...و باالخره
مشکل فنی... که بازهم مثل دلیل اول و دوم به علی ناظر بر میگردد. اگر علی ناظر خود می
توانست به لحاظ فنی مشکالت را حل کند شاید حال و روز دیدگاه بهتر می بود. رفیقی که به
دیدگاه یاری می رساند که همیشه قدردانش هستم تا حد غیر قابل تصوری یاری می
رساند...اما کارکرد و فشار های روی علی ناظر بیشتر از آن بود که می توانست توضیح دهد.
مهمتر اینکه با پیشرفت علم انفورماتیک و ورود هکر ها به میدان. شکل و محتوای سایت ها
دچار دگرگونی شد. علی ناظر به علتنداشتن تجربه فنی نتوانست با واقعیات میدانی حرکت
کند و دائما چند مدار پایینتر بود.
26-اما... دیدگاه به لحاظ مفهوم و معنا و ویژگی هنوز حرف اول را می زند. چرا؟ چون حرف دل
مردم را می زند. چون جرأت دارد که حرف مخالف و موافق را کنار هم گذاشته و قضاوت را به
خواننده بسپرد.... چون معتقد است که دیدگاه تنها یک ابزار است و نه یک رهبر.
27-و ایکاش رهبر ها هم به همین شکل فکر می کردند که آنها تنها یک ابزار در دست خلق
ستمدیده هستند. باید اجازه دهند تا خلق از آنها به عنوان یک اهرم استفاده کند. متاسفانه
ظهور خمینیمعنای جدیدیاز رهبردر فرهنگنامه سیاسی عرضه کرد. رهبر شد ناجی....
رهبر شد تعیین کننده و سمت دهنده افکار مردم به سوی نقطه مورد دلخواهخود.... و کار به
جایی رسید که رهبر از یک سمبلو تبلورخواست های مردم،تبدیل شد به یک تندیس که
بایدآنراسجده کرد.
28-شوربختانه این حقارت فکرحامیان،به خود رهبر همسرایت کرد...تا به آنجا که فرمان آتش
کور به هر کس که سد راهش بمی بود...داد.و دیدگاه بین این دو نگرش یکسان از رهبر قرار
داشت...از دو طرف مورد فشار بود... اما فشار ها به پایان رسیدند... در قرن بیست و یکم
دیگر فشار نظامی و سیاسی و روانی الزم نیست. هک چاره تمام دردهاست.
29-اما... و...خوشبختانه هکر ها همه چیز را می توانند هک کنند بجز اندیشه و قدرت اندیشیدن
را....اگر می توانستند کهتاکنون...خمینی و آل اومی بایست خلق ستمدیده ایران را کامال
مطیعخودکرده باشند. اما چنین نیست. اگر چنین بود رضا پهلوی می بایست تا به امروز همه
را با شیرین زبانی خام کرده باشد. اما چنین نشد. مردم به زندان رفتند و اعدام شدند اما
ذهن ها استوار و فعال... راهگشا بوده اند. نه به دنبال مهدی (عج) رفتند و نه به دنبال ناجی
از جنس خاتمی.امروز...فریاد های هیستریک اولیه روح منی خمینی از اذهان نسل کنونی
پاک شده... همه به دروغ بودننه شرقی نه غربی پی برده اند و ناظر قراردادهای دراز مدت
نظامی بین اراذل روس و چینی با فاشیست های عمامه به سر هستند.
30-با این تفاسیر آیا جمهوری اسالمی جا افتاده و به یک واقعیت غیرقابل کتمان تبدیل شده
است؟ من با نظرمجاهد خلق حسین عابدینی، که درسایتسوال االن منتشر شده،
مخالفم. به نظر من آری...جمهوری اسالمی به یک واقعیت غیرقابلکتمان تبدیل شده، اما
هنوز و با تمام این وجود،می شود آنرا سرنگون کرد. اما شرط اول،درک مشخص از شرایط
مشخص است. شرط اول اینست که بفهمیم چی و کی هستیم و در کجا قرار داریم و نقطه
مختصات رژیم بر روی این صفحه چیست. نمی شود با بزرگنمایی خود و ناچیز شمردندشمن
استراتژی سرنگونی طراحی کرد.
31-آیا کانون های شورشی هنوز هم چاره کار است؟ آری... اما به شرطی که کانون ها بتوانند
آینده بهتری را برای ایران ترسیم کنند. هدف اگر فقطو فقطسرنگونی به هر قیمتی باشد،
بی شک با شکست روبرو می شود. باید کانون ها بدانند و توضیحدهند که چرا باید سرنگون
کرد. آیا دنیای پس از جمهوری اسالمی بهتر خواهد بود؟ کانون ها باید توضیحدهند که چرا
بهتر است؟ طبق چه داده ها و تجاربی به این جمع بندی رسیده اند. فراموش نکنیم که طرف
سخن آنها من نیستند. طرف سخن خلق ستمدیده ای است که در تله خاتمی و روحانی و
خمینی و خامنه ای نیفتاده. طرف سخن کسی است که محمدرضا را بیرون کرد و نمی خواهد
پس از اینهمه زجر و تنگدستی دوباره به همان چاله بیفتد. تا زمانی که به مردم توضیح ندهیم
که چرا این رژیم باید برود و توقع چه چیزی را باید داشته باشند... رژیم ماندنی است. باید
فرهنگ سازی کرد... باید اتاق فکر تشکیل داد... باید جبهه وسیع تشکیل داد... باید یک صدا
گفت سرنگونباید گردد.باید از خود شروع کرد... باید آزاداندیشی را در تو ببینند... باید مثل
دیدگاه بود که از همه طرف مورد هجمه قرار می گیرد اما حرف اول و آخرش همیشه یکی
است... نه به والیت فقیه... نه به رهبر عقیدتی... نه به پیشوا...
با درود به تمامی جانباختگان راه آزادی از دور دستهای تاریخ تا به آنها کههماکنونپای چوبه
دار در انتظارند...
زنده باشید
علی ناظر
شب پیروزی نور بر ظلمت...20دسامبر2023...سال نو میالدیبرای شما پربار باد.

علی ناظر

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر