بهمن سالگرد پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۷ میباشد، انقلابی که جامعه ایران علیه دیکتاتوری، سرکوب، تبعیض، فساد، فقر صورت گرفت، اما به راستی چرا این انقلاب که اهداف روشن آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی داشت به موفقیت نرسید!
عدهای به اشتباه خود انقلاب را عامل آن میدانند و با شعار فتنه ۵۷ از آن نام میبرند و عدهای دیگر هم ناآگاهی مردم را مثال میزنند که فریب روحالله خمینی را خوردند، اما هیچکدام با واقعیت عینی ارتباطی ندارد.
جرقه انقلاب را نه قشر روحانیون شیعه بلکه مشخصا جوانان، دانشجویان و روشنفکرانی زدند که خواستگاه فکری سوسیالیستی و سکولار داشتند، گرچه بین اپوزیسیون عملگرا آن زمان تنها مجاهدین خلق مسلمان بودند اما از یک اسلام ملی و دموکراتیک سخن میگفتند و در نقطه مقابل شاید جالب باشد بدانید که همین روحانیون امروز حاکم بر ایران در آن زمان در کنار دربار ایستاده بودند.
نیروهای سوسیالیست و مارکسیست که تنها نیروی انقلابی درون جامعه بودند از دانشگاه تا محیط کار و از خیابان تا کوچهها نبض خیابان را به دست گرفتند و مبارزات آنها در قلب مردم ایران نفوذ پیدا کرد و در آثار خوانندگانی از جمله بتی، داریوش، فرهاد و فریدون فروغی خود را نمایان کرده بود.
در مقابل حکومت دیکتاتوری سلطنتی پهلوی برای مقابله با این بخش جامعه که سکولار و سوسیالیست بودند دست به تشکیل سازمانیابی شبکه روحانیون شیعه زد و به گفته داریوش همایون وزیر دربار حکومت پهلوی توسط ساواک سازماندهی شدند، هدف این اقلام کاملا مشخص بود، مجاهدین خلق را مارکسیست اسلامی بنامند و مسلمان نمادین اعلام کنند و نیروهای سوسیالیست را کافر و ملحد نام نهند تا از باور مذهبی مردم در جهت مقابله با نیروهای انقلابی استفاده کنند.
روحانیون شیعه برای این اقدام نیاز به تریبون داشتند، داریوش همایون میگوید در دوران حکومت سلطنتی پهلوی مساجد از ۲۰۰ عدد به ۵۵ هزار عدد رسیدند و بودجه حوزههای علمیه عملا ۲۰۰ برابر شد.
حکومت سلطنتی پهلوی تنها به این بسنده نکرد بلکه سپاه دین را زیر نظر سازمان اوقاف بنا نهاد که هدفش تبلیغ دین اسلام با مشورت روحانیون شیعه بود و فرح دیبا (پهلوی) همسر محمدرضا پهلوی دیکتاتور وقت ایران با تشکیل مرکز ملی-اسلامی ایران با همکاری حسن نصر و مشارکت اسلام دوستانی مانند علی شریعتی و روحانیونی مانند مصباح یزدی و مکارم شیرازی که این روزها در حکومت قدرت دارند به تدوین فرهنگ ملی ایران بر پایه شریعت اسلامی میپرداخت که حتی قضاییه هم بر اساس فقه اسلامی بود و مانند حکومت اسلامی ولایت فقیه حتی برای روابط رضایتمندانه خارج از ازدواج از زنا، روابط بین دو همجنس از لواط استفاده میکرد و جرم بود و قتل زن به دست شوهر برای حفظ آبرو مجازاتی نداشت و چند همسری عملا منعی نداشت!
همچنین سازمان امنیتی ساواک بنابر درخواست روحانیون شیعه برای فعالیت علیه بهائیان به فرقه شیعه حجتیه دست باز را داده بود تا علیه بهائیان فعالیت کند و همزمان روحانیون شیعه مانند مکارم شیرازی با نگارش کتابی با نام فیلسوفنماها علیه سوسیالیسم و مارکسیسم از محمدرضا پهلوی جایزه دریافت کرد و کتابش که بیش از ۳۰ بار تجدید چاپ شد.
حتی زمانی که دولت فرانسه قصد داشت روحالله خمینی را از پاریس به الجزایر تبعید کند که با عدم دسترسی به رسانههای بینالمللی از حکومت سلطنتی دفاع کند، محمدرضا پهلوی مخالفت کرد و گفت تمام امکانات برای آقای خمینی فراهم شود، چرا که شاه، خمینی را خطری نمیدید و خمینی هم هیچگاه تا پیش از ۱۳۵۶ از سلطنت گذر نکرده بود و تنها نصیحت میکرد و خواهان اصلاح بود و شاه تصمیمی برای حذف او نداشت و حتی همگام با شاه مبارزه مسلحانه را نفی میکرد و آن را دسیسه ملحدین علیه جامعه اسلامی عنوان کرد و زندانیان سوسیالیست و مارکسیست را نجس نامید!
همزمان حکومت پهلوی، سازمان مجاهدین خلق ایران و اپوزیسیون سکولار و سوسیالیست از دانشجویان تا سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سازمان پیکار، حزب دموکرات کوردستان ایران، حزب کومهله کوردستان ایران، حزب کارگران سوسیالیست و.... را زیر ضرب و سرکوب برد و اعضای آنان را بازداشت و اعدام میکرد، حتی رژیم سلطنتی پهلوی پارا فراتر نهاد و غلامحسین ساعدی شاعر و نویسنده مطرح تورک ایرانی را بخاطر خواندن کتاب مارکسیستی بازداشت کرد و خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان شاعران سوسیالیست را تنها به دلیل اشعار انتقادی و نگارش نوشتههای مارکسیستی با اتهام بی پایه ترور و ربایش ولیعهد روبرو کرد تا اعدام روبرو شوند و بدون دردسر اعدام شوند! همچنین بیژن جزنی تئوریسین سوسیالیست ایرانی زمانی که در حال تدارک مراسم گرامیداشت غلامرضا تختی بود با اتهام بدون سمد حمل سلاح برای عملیات تروریستی بازداشت و در تپههای اوین اعدام شد و حکومت به دروغ گفت هنگام فرار کشته شده است! همانند واقعه آتش زدن زندان اوین در میانه خیزش انقلابی ژن، ژیان، ئازادی توسط رژیم اسلامی ولایتفقیه!
در واقع حکومت سلطنتی پهلوی با سرکوب اپوزیسیون چپ و سوسیالیست و دست باز به راست مذهبی اسلامی شیعه به رهبری روحالله خمینی و پاسخ ندادن به همان مشکلاتی که مردم علیه آن اعتراض میکردند باعث شد که شبکه روحانیون که توسط خود حکومت سلطنتی سازماندهی شده بودند بیایند در نبود نیروهای انقلابی که یا اعدام شده بودند و یا در زندان بودند، سوار موج انقلاب مردم شوند و خود را صدای اعتراض مردم در خارج از ایران اعلام کنند و انقلاب دموکراتیک ضدسلطنتی برای آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی را به سرقت ببرند و دیکتاتوری، سرکوب، تبعیض و فقر و دولت پلیسی بدتری نسبت به حکومت سلطنتی در ایران برپا کنند که حتی عدهای با نوستالژی سلطنت بیایند و دیکتاتوری آریامهری را تقدس کنند.
اینگونه بود که انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران ربوده شد و آرزوهای سرخفام بهمن به یغما رفت، اما در همان فردای آمدن جمهوری اسلامی ایران همان نیروهای چپ سوسیالیستی که علیه شاه بودند با اعلام ماهیت حکومت ولایت فقیه علیه آن موضع گرفتند، از سازمان چریکهای فدایی خلق ایران - اقلیت تا حزب کومهله و حزب دموکرات و سازمان پیکار و...... یکصدا مقابل رژیم اسلامی ولایتفقیه ایستادند که که همان کادر باقیمانده از زندان آریامهری راهم ابن بار رژیم اسلامی حاکم اعدام کرد.
سرکوب خشن رژیم اسلامی ولایتفقیه موجب شد این جریانات نام برده در بالا با اندک افراد خود به خارج از ایران رفته و خود را مجدد سازماندهی کرده و جذب نیروی سیاسی بپردازند، در در این پروسه مبارزات، این نیروهای سیاسی به افشای ماهیت رژیم اسلامی ولایتفقیه مشغول شدند و با آغاز دهه هشتاد خورشیدی و گسترش اینترنت در ایران با ارتباط با جامعه باعث شدند که آگاهی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در ایران گسترش پیدا کند!
مبارزاتی که بدون شک بیهوده نبود و در نتیجه آن همه تلاش و خون، خیزشهای انقلابی متفاوتی از جمله دی ۹۶، آبان ۹۸ و ژن، ژیان، ئازادی در سال ۱۴۰۱ به وقوع پیوست که در واقع ادامه دهنده همان اهداف انقلاب بهمن ۱۳۵۷ یعنی آزادی، دموکراسی، عدالت اجتماعی است.
در یک کلام میشود گفت که بهمن نمرده، بلکه اهداف انقلاب بهمن ۵۷ همچنان خروشان میجوشد که با انقلابی دیگر علاوه بر حکومت ستمشاهی که در سال ۱۳۵۷ سرنگون شد اکنون حکومت ملاهای اسلامیست سرکوبگر را سرنگون کرده به دیکتاتوری سلطنتی ضمیمه کنند و به جای آن یک جامعه آزاد، برابر، سکولار و مبتنی بر عدالت اجتماعی را مستقر کنند که تمام ایرانیان فارغ از تفاوتهای ملی، فرهنگی، زبانی، مذهبی، بیمذهبی و جنسی و جنسیتی از حقوق برابر و فرصت برابر برای پیشرفت برخوردار باشند! جامعهای که بدون شک با مبارزات مردم و نیروهای سیاسی برابریخواه دموکراتیک تشکیل خواهد شد، نباید به آن شک کرد چرا که جامعه ایران نشان داده دیکتاتوری و سرکوب را به هیچ وجه تحمل نمیکند.
ووکاشین پاکروان
فعال اکو-سوسیالیست و حقوق کوئیر