برگردان: رویکرد گرامشیایی به ضعف انقلابی در خیزشهای بهارعربی
| ||
نقد اقتصاد سیاسی اسفندماه 1402 | رویکرد گرامشیایی به ضعف انقلابی در خیزشهای بهار عربی | |
| جان چالکرافت | |
ترجمهی حامد سعیدی | ||
چکیده
این مقاله رویکرد گرامشی را در مورد ضعف انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA - مِنا) به بحث میگذارد.بنا نداردتحلیل ازبالابهپاییناز نحوهی سرکوب کنشگرانارائه کند، بلکه ارائهی رویکرد تحلیلی ازپایینبهبالا را مدنظر دارد که فعالیتکنشگران را ارزیابی میکند. این نوشتار با تکیه بر خوانشی از گرامشی، کار میدانی در مصر و پژوهش متأخر بر روی اعتراضات در مِنا، با اتخاذ مفهومی گرامشیایی از فعالیت دگرگونساز(Transformative Activity)،آن را از سال 2011 به اینسو در این منطقهبهکار میبندد. مقاله استدلال میکند که عناصر اصلی فعالیتدگرگونساز در آرای گرامشی شامل گروههای اجتماعی فرودست، مفاهیم جهان، ارادهی جمعی، سازمان، استراتژی/تاکتیک و بلوک تاریخی است. و نیز برهان این است که فعالیتدگرگونسازْ مفصلبندی ارگانیک ایندقایقمتفاوت را در وحدتی پیچیده و متمایزدر بر میگیرد. با تکیه بر اینبینش،این مقاله نشان میدهد که چگونه میتوان ضعف انقلابی در این منطقه (مِنا) را از 2011 به اینسو به مدد تحلیلی انتقادیاز دشواریها در مفصلبندی ارگانیکِ بسیج انقلابی درک کرد.
کلیدواژهها: عاملیت، بهار عربی، مفصلبندی، گرامشی، خاورمیانه و شمال آفریقا، ارگانیک، سیاستورزی مردمی، پراکسیس، مقاومت، انقلاب، جنبشهای اجتماعی، فعالیت دگرگونساز.
***
همانطور که آنتونیو گرامشی (1891-1937)، انقلابی و روشنفکر کمونیست، با شکست انقلاب در ایتالیا پس از سال 1920 مواجه شد، اکنون نیزفعالان و دانشگاهیان در سراسر منطقه با بسیاری از ناکامیها و ضعفهای خیزشهای انقلابی سال 2011 در خاورمیانه و شمال آفریقا روبهرو هستند.[1] اینک که در سال 2021 بهسر میبریم، هنوز شعار محبوب و مردمی «نان، آزادی و عدالت اجتماعی» تحقق نیافته است.[1] در این زمینه، کتاب مهم آصف بیات درمورد خیزشهای 2011، انقلاب بدون انقلابیون،[2] از شرحوتحلیلهای ازبالابهپایین ـ که اساساًمتکی است بر متغیرهایی همچون قدرت دولتی، نقش ارتش، رانتگرایی، «فراگیری» استبدادی، ساختارهای حزبی و/یا شاخصهای توسعهمحور ـفاصله میگیرد.[3] بیات که از گرامشی و نیز از تجربههای شخصی خود و مطالعهی انقلابات جهان سوم در دهههای 1960 و 1970 الهام میگیرد، توجهاش صرفاً محدود به نولیبرالیسم و قدرت رژیم سیاسی نمیماند. در عوض، کتاباش به این خاطر متمایز است که ضعفها و معضلات خودِ انقلابیون را با رویکرد «ازپایین» به پرسش میگیرد: پرسشگریهایی همچون فقدان بینش انقلابیِ انقلابیون، ضعفشان درمورد مسائل اجتماعیـاقتصادی، فرمهای سازمان بدون رهبرشان، عدم آمادگیشان، استراتژیهای ناقصشان، و ناکامیهایشان در ایجاد پیوند با پایهی تودهای.
میتوان گفت کتاب بیات مهمترین کتاب در میان تعدادی از آثارپراهمیتتاکنونی در اینزمینه[4]است که تحلیلهای آن برای کنشگران نقاط اتکای بسیار بههمراه دارد، است. کتاب او همچنین به این دلیل متفاوت است که از مطالعات جنبشهای اجتماعی استفاده نکرده است،[5] و از اینرو بهمنبع الهامبخش نظریِروزافزونِمتداولی برایپژوهیدناعتراضات در خاورمیانه و شمال آفریقا بهطور کلی و خیزشهای 2011 بهطور خاص بدل شده است.[6]
مقالهی پیشِرو با اقتباس از روش بیات،بنا دارد بینشی گرامشیایی از فعالیتدگرگونسازبسطوگسترش دهد و کاربرد آن را برای ضعف انقلابی در مِنا از 2011بهاینسو بهتصویر بکشد.بخش اول این مقاله، بلوکهای سازندهییک چارچوب گرامشیاییِ انتقادی را برای مطالعه و نقد فعالیتهایدگرگونسازتشریح میکند.در ادبیاتمربوط به این موضوعْ جایی برایدرافزودهایمشارکتی هست، تا آنجاکه معنای فعالیتدگرگونساز در سنت طولانی گرامشیاییتکینیا بیرقیب نیست.بهعلاوه، استفادههایی که پژوهشگران، قطعاً در مطالعات خاورمیانه، از آثار گرامشی کردهاند غالباً بر هژمونی، انقلاب منفعل (پاسیو)، اقتصاد سیاسی و فعالیتنخبههاپرتو انداختهاند تا مبارزهی مردمی.[7]بخش دوم مقاله نشان میدهد که چهگونه نقدی گرامشیایی از فعالیتدگرگونسازْ میتواند پرسشهایشایانی را مطرح کند و فرضیههایسودمندی را در رابطه با ضعفهای انقلابی از سال 2011 بهاینسو ارائه دهد.
این مقاله متکی است به آموزههایجدید و غنیای از پژوهشهای ثانویه در مورد اعتراضات درمِنا، کار میدانی در مصر بین سالهای 2010 و 2014، و خوانشهای دستاول ترجمههای انگلیسی موجود از نوشتههای گرامشی. برای این منظور، آثار سیاسی و فرهنگی پیش از زندان و دو مجلداز گزیدهها از دفترهای زندان گرامشی را مطالعه کردهام.[8]اگرچه کتابشناسی در باب گرامشیهماکنون هزاران مقاله و کتاب را دربر میگیرد، اما تنها مجموعهای کلیدی از مهمترین تفاسیر انگلیسیزبانِ آثار گرامشی را بازخوانی کردهام.[9] این امر ملهم از شارحان اصلی رویکردهای گرامشی، مانند استوارت هال بوده است.[10]ادبیات روبهرشدی در مطالعات خاورمیانه از گرامشی برای درک عاملیت، فرهنگ عامه و بسیج اجتماعی استفاده میکند.[11]سرانجام، ایننوشتار از غنای قابلتوجهی در بحثهای پسااستعماری، فمینیستی، عدالت جهانی، روابط بینالملل، دموکراسی رادیکال، دگرباش (کوییر)، مطالعات فرودستان، و پژوهشهایگرامشیاییِ اکولوژیکیبهره میبرد.[12]
چرا گرامشی؟
چرا در مبحث فعالیت دگرگونسازْبه آرای گرامشی تکیه میکنیم.شهرهی گرامشی بیشاز هر چیز به خاطر نظریهیمنحصربهفرد هژمونیاشاست.گرامشی برای نسلهایی از دانشمندان، سیاستمداران و کنشگران دلیلی برای شکست انقلاب کمونیستی ارائه میکند. ورای توجه به مسائل عاملیت،میتوان بهطور قابلقبولی استدلال کرد که تحلیل گرامشیْما را به غوروبررسی مسائلی از این دست هدایت میکند: قدرت پایدار نظم سرمایهداریِ بورژوایی و توانایی دولت، سرمایه و گروههای حاکم برای جلب رضایت تودههایمردم،از طریق تکثیر اقشار خردهبورژواییمیانجیمند، اشاعهیتصورات بورژوایی در جامعهی مدنی، خریدن افراد از طریق رشوه،گزینش افراد برای همکاری، جذب کردن، منحرف ساختن و سرکوب اعتراضات انقلابی. در واقع، رویکردنوگرامشیایی در حوزهی روابط بینالملل معمولاً بر روشهایی متمرکز شده که هژمونی جهانی ایالات متحدهی آمریکا نهتنها از طریق سیاستهای بینادولتی، که بهواسطهی نهادهای بینالمللی و گفتمان نولیبرالی اعمال شده است ـرویکردی که فرسنگها با تمرکز بر مبارزات مردمیفاصله دارد.[13]
با این حال، زندگی گرامشی وقفانقلاب کمونیستی و مبارزات پرولتاریایی شد و جاناش را نیز بهمعنای واقعی کلمه فدای این راه کرد. وی زندگی خود را صرف پاسخ به این پرسش لنین کرد: «چه باید کرد؟» پرسشگری او از هژمونی صرفاً برای ردیابی و فهماندن قدرت ساختاری نظام سرمایهداری نبود، بلکه یافتن نقاط ضعف، موقعیتها و مکانهایی برایتصرف و تغییر بود. پرسشگریاو از فرودستبودگی، به همین ترتیب، صرفاً برای ردیابی قدرتهای هژمونیِ حکشده بر بدنها، شناسایی قدرت، و یا تجلیل از وجود {نیروهای} فرودستِ اصیل و مقاومت درونی و بیواسطه نبود.واقعیتی که در ادبیات موجود کمتر کنکاش شده،این است که نوشتههای پیش از زندان گرامشی، توضیحات متعددی برای ضعف انقلابی کمونیستی در ایتالیا ارائه میدهد که بیشتر بر پراکسیس انقلابی تأکیدمیورزد تا هژمونی بورژوایی. او،برای مثال، در نوامبر 1923 یادآور میشود که:«دلیل اصلی شکست احزاب انقلابی ایتالیا عبارت بود ازنداشتن ایدئولوژی، عدم اشاعهی آن در میان تودهها، و عدم تقویت آگاهی مبارزان کمونیست با اطمينان از منش اخلاقي و رواني. آیا جای تعجب نیست که برخی از کارگران فاشیست شدهاند؟»[14]او همچنینبهنفاق داخلی و عدم ابتکار خود حزب سوسیالیست ایتالیا در لحظههایسرنوشتساز و ناکامی کمونیستها در جدایی زودتر از حزب سوسیالیست ایتالیااشاره میکند.[15]گرامشیشکلهای پراکسیس ـیعنی فعالیت آگاهانه، جمعی و هدفمندانهی تاریخاً قوامیافته که فرودستبودگی را به چالش میکشد و مناسبات اجتماعی جدیدیرا میآفریند که در آن موقعیت فرودستی بهبود مییابد یا از میان میرود و هژمونیدوبارهشکل میگیرد ـ را به پرسش میکشاند. دریافتی که گرامشیاز پراکسیس دارد میتواند به ما کمک کند تا به فعالیتدگرگونساز در عصر حاضربیندیشیم.
درک این نکته حیاتی است که پراکسیساز منظر گرامشیهم به هژمونی و هم به فرودستبودگینظر دارد، آن را به چالش میکشد، با آن مواجه میشود و تغییراتی را در آن اعمال میکند.بهعنوان نمونهای از این موضوع، مقالهی معروف گرامشی در سال 1926 «برخی جنبههای مسئلهی جنوب» را در نظر بگیرید که در آن ابتدا به شکل نارسمعنای جدیدی برای اصطلاح «هژمونی»[2] پیشنهاد شده است.گرامشیبر آن است که شووینیسم و غرضورزی در میان پرولتاریای صنعتیِ شمال ایتالیا علیه دهقانان نیمهاستعماری جنوب ایتالیا،یکسره نتیجهی هژمونی بورژوایی است، یعنی تصورات اشاعهیافتهی بورژوایی در جامعهی مدنی که بهطور ناخودآگاه به درون پرولتاریارسوخ کرده است. با این اوصاف، این نوع شووینیسم، توأمان، تجسمی است که پراکسیس پرولتاریا را عقیم میسازد و مانع از اتحاد {شمال} با جنوب میشود. به این ترتیب، این امر جنبه و خصیصهی مهم موقعیت فرودستبودگی خود پرولتاریا است؛ جنبهای که گرامشی و کمونیستهای تورین در پی غلبه بر آن بودند.[16]گروههای اجتماعی فرودست نمیتوانند بدون تغییر موقعیت خود و مناسبات و شکلهای هژمونی موجود، در دیدگاه گرامشیجایگاه عاملیتکسب کنند. «فلسفهی پراکسیس» گرامشیکه میانهای با تفکر ازبالابهپایین ندارد، به فرودستبودگی، پراکسیس و هژمونی در قالب وحدتی پیچیده، دیالکتیکمند و متمایزمیاندیشد.
مهمتر از همه، میتوان تأکید کرد که شاید اساسیترین وظیفهی نظری گرامشیاین بود که سنت ایدهآلیستی آلمانی و ایتالیایی و گاه سنت ارادهگرایانهای را که به ارث برده بود، با ساختارگراییکلان ماتریالیسم تاریخی که در بحبوحهی مبارزهی سیاسی با آن مواجه شد، درهم آمیزد. آثار گرامشی مبارزهای است گسترده همراهبا محدودیتها و امکانهای فعالیتدگرگونساز، خارج از مفاهیم مارکسیسم کلاسیک، است که در آن «عاملیت» انقلابی،در تحلیل نهایی، توسط کارکردهای مادی شیوهی تولید سرمایهداری تعیین میشود.گرامشی، در دورهی حیات لنین، با نوشتن دربارهی اهمیت آگاهی و ارادهی جمعی، اینرویهی فکری را کنار گذاشت. از ایننظر، این واقعیت که گرامشی در دفترهای زندان از مارکسیسم بهعنوان «فلسفهی پراکسیس»یادمیکند، قابلتوجه است.همانطور که پیداست، این عبارت اسمرمزی برای مارکسیسم بود تا از زیر تیغ سانسور زندان رد شود و به بیرون راه یابد. منتها مفهوم «فلسفهی پراکسیس»سنجهای از آن چیزی بود که گرامشی در مارکسیسم برایش ارزش قائل بود و بازتابی از دغدغهی اصلی گرامشینسبت به خود پراکسیس (یعنی فعالیتدگرگونساز) است.[17]از زمانیکه گرامشی براینخستین بار قلم بر کاغذ نهاد، ارتدکس نبودنوی در این زمینهمورد نقد قرار گرفت.[18]بنابراین، مورد مناسبی هست که نشان دهد سهم کلیدی گرامشی دقیقاً دستوپنجه نرم کردناش با امکانها و محدودیتهای فعالیتدگرگونساز است.همانگونه که آلف نیلسِن و لاورنس کاکس عنوان میکنند، پرسش گرامشی این است که چهگونه «تاریخ خود را بسازیم».[19]بنابراین، خواندن گرامشی برای تحلیل فعالیتدگرگونساز، علیرغم و شاید به این دلیل که لزوماً نکتهی اصلی در دریافت اندیشهی او نبوده، کاملاً موجه است.
پراکسیس و مفصلبندی ارگانیک
پراکسیسنزد گرامشیحاوی فعالیتی آگاهانه است که در میان گروههای اجتماعی فرودست،[20]درگیر در ساختارهای هژمونیک پیچیده و تا حدی متناقض،موجود است.[21]گروههای فرودست آگاهی انتقادیخلق میکنند، مفاهیم جدید و ارادهی جمعیجدیدی را شکل میدهند و اهداف، خواستهها و مقاصد خود را تعریف میکنند.[22]آنها خود را سازماندهی میکنند و از طریق سازماندهیْیک سیر اقدام جمعی، استراتژیها و تاکتیکها را تعیین میکنند.[23]آنها تبدیل به شخصیتها/بازیگران واقعی و مؤثر تاریخی، سوژههای فعالی میشوند که ابزارها و اهداف را با هم انطباق میدهند، و اتحادها و پیوندهایی را در یک بلوک تاریخینوظهور ایجاد میکنند و نیروهای متخاصم را در این فرایند درگیر میکنند.همانطور که پیتر توماس اشاره میکند: «مردم بدل به نویسندهیخودتعیینخواهی سرنوشت و خوداندیشی جمعیشان میشوند، «خود را» به سمت تعالی (sublation) «واقعیتبدوی سیاست»یا غلبه بر تمایز بین حاکمانو بندگان«رهبری میکنند».[24]هدف این است که به یک«وضعیت پسافرودستبودگی»دست بیابند.[25]
مؤلفههای اصلی پراکسیس در نوشتههای گرامشی در مورد اِشغال کارخانه در اوت و سپتامبر 1920که گرامشی آن را بسیار الهامبخش و ماندگاربرمیشمارد، بهوضوح نشان داده شده است. او مینویسد که در اینجا کارگران «نمیتوانند به هیچ کس جز خودشان تکیه کنند.» از اینرو، آنها باید روحیهی ابتکار خود را بسطوگسترش دهند: آنها از یکابژهی منضبط و صنعتی به سوژهای مسئولیتپذیرتبدیل میشوند.آنها باید برای خودشان شخصیتی جمعی، روحی جمعی، ارادهای جمعیخلق کنند (مورب در متن اصلی آمده است).[26]گرامشیاز «فرایند رهایی درونی» مینویسد«که از طریق آن کارگر از مجری به مبتکر، از توده به رهبر و راهنما، از عضله به مغز و هدف تبدیل میشود.»[27] گرامشی ادامه میدهد: «کارگر… [درمیان فعالیت حزبی] شیوههای بدیع زندگی را "کشف"و "اختراع"میکند،"آگاهانه"در فعالیتهای جهانیمشارکت میکند،میاندیشد، پیشبینی میکند،مسئولیتپذیر و سازماندهنده میشود نه فردی که سازمان داده میشود و احساس میکند پیشاهنگی را تشکیل میدهد که بهپیش میرود و تودههای مردم را به دنبال خود میکشاند.»[28]گرامشی بعدها نوشت، جنبش تورین به تودهها آگاهی «تئوریک» داد تا خالقارزشهایتاریخی و نهادی باشند [تأکید در متن اصلی آمده است].»[29] تکوین عاملیتِدگرگونساز در اینجا مستلزم تغییر وضعیتفرودستی یعنی «شخصیت تاریخی،بازیگر اصلی» نبودن به «مسئولیتپذیر» بودن است زیرا [عنصر فرودست تغییریافته] دیگربه [تنهایی] مقاومت نمیکند، بلکه عاملی است که لزوماً فعال و ابتکار عمل را بر عهده میگیرد».[30]
واژهی «ارگانیک»بهکرّات در آثار گرامشی پدیدار میشود، نهفقط در ارتباط با «روشنفکران ارگانیک»، بلکه همچنیندر پیوند با گسترش «غیرارگانیک» {ناسازگارانهی} گروه اجتماعی فرودست، تصورات ارگانیک از جهان، «ارگانیسم» یا سازوارههاییک سازمان جنبش و تدوین «ارگانیک» استراتژیها، تاکتیکها و بلوکها.بحث در اینجا این است که این اصطلاح غنی حاوی نقد گرامشی از فعالیت دگرگونساز است.مهمتر از همه، واژهی ارگانیک دلالت بر بسیاری از روابط و پیوندهای درونیِ ظریف و پیچیده در ساختن بازیگر تاریخی دارد.برای شناسایی انواع پیوندهایی که مرتبطاند، میتوانیم به طور مفید از «مفصلبندی» صحبت کنیم - خود گرامشی گهگاه از این اصطلاح استفاده میکند: آنهایی که هم به یکدیگر پیوند میخورند و هم وحدت (بالقوه)ی عناصر ناهمسان را بیان میکنند.[31]این عناصر متمایز و ناهمسان عبارتند از: فرودستبودگی و رهبری، اقتصادیـشرکتی و اخلاقیـسیاسی، احساس پرشور و دانش انتزاعی، آگاهی و عمل، ارادهی جمعی و سازماندهی، خودانگیختگی و برنامهریزی، عمودی و افقی،متمرکزسازی و خودمختاری، ابزار و اهداف، روبنا و زیربنا، و نظریه و کردار.
درآرای گرامشی، رهبری واقعی، که قادر به سمتوسو بخشیدن و استقرار شکلهای جدیدی از نظم است، دارایصورتبندی ارگانیکی است که مبتنیبر مفصلبندیهای بسیار پیچیدهی این عناصر متمایز و گاه متناقض است.مبارزهای که بهطور ارگانیک مفصلبندی شده است، آگاهی و عمل را در جاییکه آگاهی و عمل (کار ذهنی و یدی) بهشدت از هم جدا شدهاند (یعنی در موقعیتهای اجتماعی فرودستانه) گرد هم میآورد، و نظریه و کردار را در جاییکه تضادهای بیننظریه و کرداربا خشونت تمامپدیدار و تجربه میشود (یعنی در موقعیتهایفرودستانه) یکپارچه و متحد میکند.این «تنوع تجارب، علایق و ارزشهای ...مردم[یِ] متکثر، پودرشده و پراکنده را به...نیرویی»[32] که قادر به ایجادمناسبات اجتماعی جدید است، هماهنگ میکند.رهایی زمانیدستیافتنی میشود که هژمونی و پراکسیس،نظریه و کردار، به وحدتیتکین، زنده و متمایز تبدیل شوند.
دو نکتهی دیگرجالب توجهاند. یکم، بازیگر اصلی تاریخی بهمعنای زنده بودن، ارگانیک است: یعنی این بازیگرْ درونماندگار در ساختار نیست و یا جبروار از آن مشتق نشده است، بلکه دارای قدرتهای زایشی است که ریشه در برهمکنشهای پیچیده و حتی دراماتیک با محیط پیرامون دارد.دوم، مفصلبندی ارگانیک یک «کار طولانی»، رشدی آهسته، شکننده، «مولکولی»، نامرتب، بیآلایش، و در معرض بسیاری از موانع است. ظهور فعالیت دگرگونسازامری خودانگیخته و تماماً ازهمگسیخته نیست.
ضعف انقلابی از 2011 به اینسو
مفهوم گرامشیاییِ فعالیتدگرگونساز میتواند به درک ضعف انقلابیپسا-2011 کمک کند.شواهد متعددی وجود دارد که نشان میدهد مشارکت و خودکنشورزیِ مردمیِ گروههای اجتماعی فرودست، نیرویدگرگونسازعظیمی به خیزشهای 2011 بخشید.[33]به همین ترتیب،بینش گرامشیبیانگر این است که مفصلبندیارگانیک حاوی محدودیتهاییاند که موجب ضعف {در جنبشهای انقلابی} میشوند.بازخوانی گرامشی دربارهی «بحران اتوریته» بهشدت تداعیکنندهی تاریخ مصر پس از 2011 است. وی مینویسد که:
بحران [اتوریته و خیزش مردمی] موقعیتهایی را پدید میآورند که در کوتاهمدت خطرناکاند، زیرا اقشار مختلف مردم [آنهایی که تازه فعال شدهاند، ازجمله خردهبورژوازی] همگی قادر نیستندبهگونهای یکسان و با ریتمی هماهنگ، خود را بهسرعت بازسازی کنند و با جریان تحولات وفق دهند .... [در حالیکه] طبقهی حاکم سنتی،به اعتبار کادرهایورزیدهی متعدد خود، شخصیتها و برنامههای خود را تعویض کند و سریعتر از توان طبقات فرودست، کنترلی را که در حال از دست رفتن است، دوباره بازیابد.شاید، [طبقه حاکم سنتی] به قربانیهاییتن دهد و با توسل به وعدههایعوامفریبانه، خود را در معرض آیندهایناروشن قرار دهد: اما بههر حال قدرت را حفظ و حتی موقتاً تثبیت میکند و از آن برای سرکوب مخالفین و متفرق ساختن کادرهای رهبری آن، که طبعاً نمیتوانند چندان پرشمار و کارآزموده باشند، استفاده میکند.[34]
شباهتهای فراوانی بین این توصیف کلی و روند تحول در مصر هست، جاییکه گروههای حاکم(با عزل رئیسجمهور، حسنی مبارک) به قربانی تن دادند، (با وعدهی دموکراسی)خود را در معرض آیندهای نامعلوم قرار دادند اما قدرت را حفظ و بازسازماندهی کردند و مخالفین خود را بیشازهمه از طریق کودتای نظامی در ژوئیهی 2013 درهم کوبیدند. اینفراز مبین این واقعیت است که احساسات زودگذر و خودانگیختهی ضددولتی کافی نیست.شکلگیریاشکال نوین ارادهی جمعی و بلوک تاریخی مستلزم تلاش و آمادگیدرازمدت و مردمیاست و نیز فراگیری و تعمیق مستمر همچونتنوع فرودستی، فرهنگی، سازمانی و راهبردیرا میطلبد.
تصوری جدید از جهان که بهطور ارگانیک با معضلات، کردارها و خواستههای گروههای اجتماعی فرودست مفصلبندی میشود،امریکه میتوانستمبنای نوع جدیدی از ارادهی جمعی باشد، حوزههایگوناگون را متحد کند و ـبا اتکا به «نقد پایهای از نظام» [رژیم/ نظم سیاسی][35] ـ اساس نوع جدیدی از جامعهی سیاسی رابسازد، در خیزشهای 2011 قویاً مفصلبندی نشدیاوسیعاًگسترش نیافت.روشنفکران ارگانیکِبا اصالت، والا و محبوب حضور چندان برجستهای در این خیزشها نداشتند.[36]وائل غنيم، مدیر اجرایی گوگل و مدیر وبسایت محبوب کولینا خالد سعید، کسیکهپس از 18 روز از زندان آزاد شد و برایلحظاتی در مقابل تشویق جمعیتانبوه در مصر قرار گرفت، با هدف جلوگیری از ایدئولوژی «تهدیدآمیز» و «سیاست»، به دنبال اجماع عمومی بود و از تکنیکهای بازاریابی برای تعیین اینکه چه چیزی محبوب است و چه چیزی محبوب نیست، استفاده کرد.[37]به نظر نمیرسد که کنشگران در تبدیل شعارهای الهامبخشِ مردمی به چشماندازها و برنامهها ـدر ارتباط با وضعیت بینالمللی، دولت، جامعهی سیاسی، جامعهی مدنی، اقتصاد، اقلیتها، زنان، جنسیت و تمایلات جنسی ـ آنقدر که امکانپذیر است پیش رفته باشند.[38]
در مصر، محدودیتهای جدی برای بازاندیشی دولت وجود داشت. همانطور که آنه الکساندر و مصطفی باسیونیاشاره کردهاند: «آیا مردم دولت را در تصور خود بازسازی میکنندیا اینکه دولت مردم را بازسازی میکند؟مشکل این بود که صرفاً تعداد انگشتشماری جرأت طرح این سؤال را به خود راه دادند، چه رسد به استدلال کردن برای نوع دیگری از دولت، دولتی که قادر به تحقق خواستههای انقلاب ژانویه باشد.»[39]در مصر، ارتش از اعتماد تودههایوسیع مردمیدر هیأتپاسدار شرافت ملی و امنیت اقتصادی و سیاسی برخوردار بود: تنها لایهی نازکی از کنشگری، چه پیش و چه پس از 2011، انتقادیموشکافانه از آنچه انور عبدلمالکْ زمانی بهعنوان «جامعهی نظامی» مصر آن را به نقد کشیده بود، وارد کردند.»[40]بسیاریبر این باور بودند که دستکم باید به نیروهای مسلح مصر فرصت داده شود تا در رأس دولت قرار گیرند.وائل غنیم تا 25 ژانویهتلاش کرد تا به معترضان بالقوه اطمینان دهد که ارتش مصر «پرافتخار» خواهد بود.[41]حتی کنشگران فرهیخته، دموکراتیک و چپ در مصر بعضاً از بهکار بردن واژهی «کودتای نظامی» پس از 3 ژوئیه 2013 اکراه داشتند. بسیاریمعتقد بودند که ارتش میتواند دورهی گذار دموکراتیک را هدایت کند و سپس به پادگانها بازگردد، یا از ارتش توقع میرفتاخوانالمسلمین را از میان بردارد، یا نظم را عموماً{بر جامعه} اعمال کند.در واقع، معترضانی که در مصر پرچمها را به اهتزاز در میآوردند،خود را بهعنوان شهروند مصریسرافراز میدیدند و غرور ملی را تجربه میکردند، چنین میپنداشتند که نقش ارتش بهعنوان پاسدار افتخار ملیحتی ممکن است با خیزش 25 ژانویه تقویت شده باشد.[42] از اینرو، میتوان این فرضیه را مطرح کرد که این مسائل بیانگر محدودیتهایی برای کار فکریِوابستهبهدولت و بینش انتقادی در مصر بود.
ظاهراً بسیاری از کنشگرانباورهای متعارفِ لیبرالدمکراتیک در مورد اهمیتنوشتن قانون اساسی، انتخابات ریاستجمهوری و پارلمانی، رقابت چند حزبی، حاکمیت قانون و حقوق بشر را پذیرفتهاند و انرژی زیادی را صرف جدلهای پرشوروحرارتدربارهی این موضوعات کردند. و اماپرسشهایبدیلدرخصوص بسیج مردمی و ساختارهای عمیقتر قدرت جنسیتی، دولتی و اقتصادیرا از زیر ذرهبین نقد و بررسی خارج کردهاند. برای مثال، دموکراسی رادیکال و افقیگرایی بهعنوان برنامهای در میانگروههای اجتماعی فرودست ـ حتی زمانی که کردارهای ازپایینبهبالا(در کمیتههای مردمی، اتحادیههای کارگری مستقل، جنبش اِشغال خیابانی، فضاهای فرهنگیبدیل، دموکراسی مستقیم در محیطهای کار، و تطهیر («پاکسازی») عناصر فاسد از محل کار و سایر نهادها)[43] قرابتهایی با افقیگراییداشت ـ بهطور گستردهای شناخته شده، اشاعهیافته یا پسندیدهنبود.[44]در مصر، برخی از کنشگران آنچه را که بیات «هنجارمندی نولیبرالی» مینامد، پذیرفتند؛ نگرشی که خواستههای سیاسی را از خواستههای اقتصادی جدا میکند، اولی را در اولویت قرار میدهد، و اجازه میدهد که دومی بهعنوان مسئلهای متعلق به «بخش خاص اقتصادی»، غیرسراسری و منفعت شخصی به تصویر کشیده شود.در مصر، تحلیل انتقادیِ اجتماعیاقتصادیجایگاه محوری در تفکر و سازماندهی مدنیدمکراتیک نداشت. برعکس، مطالبات کارگران اعتصابی معمولاً ازمسائل اقتصادیشرکتی فراتر نمیرفت و به عرصهی اخلاقیسیاسی نیز وارد نمیشد.[45] فعالیت انقلابی لزوماً هنجارهای جنسیتی موجود را به چالش نمیکشید: نیکولا پرات میگوید اعتراض انقلابی علیهحسنی مبارک از سویی شامل سیاستاعادهی مردانگی و از سوی دیگربازنویسی هنجارهایمسلط بر حرمت زنان است.[46]
در مصر و فراسوی آن، تنها تعداد کمی از کنشگران دیدگاههای جدیدی از وضعیت منطقهای، بینالمللییا فراملیرا بسطوگسترشدادند.در واقع استدلال این بوده که چارچوببندی استراتژیکاز سویکنشگران لیبیایی که برای جلبتوجه غرب و اجرایی کردن «مداخله» طراحی شده بود، گستراندنِدرک غنیتر و معنادارتر را با انسداد مواجه ساخت و تا حدی نتوانست به فراسوی تعاریف سرهنگ قذافی از قدرت و جمعبودگیراه یابد.[47] بدین ترتیب،بسط دادن تصورات جدیدی که میتوانستبنیانهایاشکال جدیدی از همبستگی، ارادهی جمعی، هدف و کردار ـ چه در لیبی و چه فراملی ـمحصور شد و راه را برایتجزیهیاپوزسیون هموار کرد.برخلاف آنچه در مصر پس از 1952 یا ایران پس از 1979 حادث شد، به نظر میرسد کمترین تعداد کنشگران در تونس در سال 2011 خود را بهطور جدی با نظریه و عملِ صدور انقلاب به خارج از مرزهای ملی درگیرکرده باشند.در عوض، تمرکز و تصوری داخلی و ملیِ قاطعانهتداوم یافت. استدلال میشود که کنشگران بحرینیبهطور فزایندهایدر تلاشاند محدودیتهای تحمیلشدهاز سویباور(doxa) غیرسیاسیِعرصهی بینالمللی حقوق بشر را دریابند.[48] بهرغم اینها، چنین آگاهی انتقادیای در میانکنشگرانخاورمیانه و شمال آفریقاعموماً بسیارناهمسان است، جایی که زبان و گفتارهای حقوق بشری میتوانند بر آگاهی {عمومی} مسلط شوند و عرصه را بهروی تفکر انتقادی در مورد معنا و علل سرکوب و رهایی و نیز مسائل مربوط به خودکنشوری و دگرگونی مردمیتنگ کند.[49]
از نظر سازماندهی، نقاط قوت در انتقاد از شیوههای قدیمیتر سازماندهی لزوماً انطباقی با نقاط قوت در توسعهیرسانهی جدیدیا «پلتفرمها» نداشت.[50]تردیدهاییدربارهی وجود تلاشهای مستمر برای«دموکراسی خیابانها»ی مصر مطرح شده است.[51] برخی کنشگران ممکن است اعتقاد زیادی به سازماندهی اینترنتی و رسانههای اجتماعی داشته باشند، مبنی بر اینکه این رسانهها «ممکن است دولتها را در حالت تدافعی قرار دهد» و راههایاطلاعرسانی برایپیشبرد ارتباطات در سیاست را به ارمغان آورد. اما وجود رسانهها «عزم رژیمها برایمقابله به مثل» را با توسل به تمامی ابزارهاکاهش ندادهاند و هنوز «از تغییرژرف پویاییهای اجتماعییابازپیکربندیبازگشتناپذیرِ قدرت سیاسیفاصلهی زیاد دارند.»[52]غنیماطمینان داد که خود را با هیچ «سازمان، حزب سیاسییاهر جریانی از این دست» تداعی نکند، زیرا فکر میکرد که مصریها از هر گونه وابستگیِ بیاعتباریگریزان خواهند شد.[53]او خودش فردی سازمانساز نبود و بهسرعت از میدان مبارزهی مردمی خارج شد. برخلاف تونس، اتحادیهیاصلی دولتگرا در مصر، فدراسیون اتحادیههای کارگری مصر (ETUF)، تمایلی به گسستن از رژیم و پیوستن به کارگران اعتصابی نداشت.[54]در مراکش، ساختار اتحادیهای کثرتگرا تنها در نتیجهی مواجهه با فشار محدودی از پایین، وادار شد با روند کمژرفا و سطحی اصلاحات قانون اساسی به رهبریکاخ سلطنتی همراهیکند.[55]اعتصابات کارگری در مصر بهشکلی ناهماهنگدر سطح برخی کارخانهها، حرفهها یا بخشهای خاص باقی ماندند.[56] گسترش سریع اتحادیههای مستقل کارگری از سوی کارگران شهری در مصر پس از 2011، نتوانست ضمانتی برای جلوگیری از اقداماتدولتی برای جذب نیرو پس از 2013 باشد و این سازمانها را به موازات چالش مهم «آموزش نسلی از کنشگران در مهارتهایی مانند چانهزنی جمعی و مدیریت اتحادیهها»،بهطور بالقوه از محتوا تهی کرد.[57]فرانچسکو دِ لِلیس استدلال میکند که روند اصلی در فعالیتهای همبستگی دهقانی در مصر شامل بنانهادن بوروکراسیِ قانونی،پدرمآبانهو اتحادیهای است، فرایندی که به موقعیت سازمانها نسبت به حمایت از بسیج مردمیبرتری میبخشد و این اتحادیههای جدید را از پایگاه تودهای خود دور کرد و آنها را پس از 2013 در برابر اقدامات دولتی برای جذب نیرو آسیبپذیرساخت.[58]
بینش گرامشیْسبکهای سازمانیِ افقی را بهسان روشهایی کمارزش، مدرنیستی و پیشتازانه رد نمیکند. لاله خلیلی به درستی استدلال کرده است که «اعمال آمرانه» میتواند همبستگی را هم متلاشی و هم تقویت کند.[59]تاریخآوانگاردیسم چپ در منطقه ـ مشتمل بر اقتصادگرایی، بوروکراتیزهشدن، فرقهگرایی، اقتدارگرایی و دولتگرایی آن - بر امروز این جنبش سنگینی میکند.[60]دیدگاه گرامشی لزوماً مسئلهی عاملیت را بر حسب میل و اشتیاقِ {تودهها} براییکشهریار مدرنِهمهبین،استثنایی و جدید که قدرت دولتی را قبضه و نظمی جدیدرا بر جامعه تحمیل کند،نمیسنجد.مهمتر از آن دیدگاهی است که استفان گیل ارائه میکند: «شهریار پسامدرن»: شکلی از شخصیت/بازیگر تاریخی که بر اساس جستوجوی طولانی برای وحدت در میان تنوعی که بهشکل اندامواراز مبارزات و فراگیری گروههای اجتماعی فرودست نشأت میگیرد، تکوین و توسعه مییابد؛ چشماندازی که در آن قدرت دولتی در هر صورت تنها یک «خندق بیرونی» (و نه نقطهی پایان) جنگ طولانیِ فرسایشی است که به واسطهی آنیک نظم اجتماعی جدید ساخته میشود.[61]
با این اوصاف، سازماندهی صرفاً افقیکافی نیست. در صورتی که به جنبههایگریزناپذیر و عمودی آن اذعان نشود، {سازماندهی مبارزاتی} محدود و محصور میشود. چنین سازماندهیای باید در تاریخ و آگاهیِ گروههای اجتماعی فرودست گنجانده شود، نه اینکه فرض شود که بهطور ذاتی و جهانشمولوار وجود دارد؛ بایدتصدیقکرد که مفهومی خاص و ماهوی از جهان دارد که مرتبط است بایک سنت گفتمانیطولانی و مناقشهآمیز.[62]سازماندهی باید شامل فردیت جمعی، روحی جمعی و ارادهای جمعی باشد و درنتیجهبابرتریجوییهای قدرتمند سروکار دارد. سازماندهی قابل تقلیل به خلأ طاقتفرسایفراروند و تسهیلکننده (بوروکراتیزه کردن در ظاهری دیگر) از یکسو، و به فضایی برای ایجاد نزاع آزاد توسط افراد رُک، خودمختار و پیشقراول از سوی دیگر نیست.مسائل رهبری جنبش داخلی، از جمله مسائل جنسیتی،گرایش جنسی و طبقاتی، و مسائل بیرونی اتحاد و تشکیل بلوک را نمیتوان کنار گذاشت.و در نهایت، افقیگرایی باید توسعهیاستراتژی و برنامهایژرفتر، مانند ظرفیت اقدام سریع و مؤثر در بحبوحهیپیشآمدهای متغیر را لحاظ کند.اگر بتوانافقیگرایی را به این شکل، مثلاً بهعنوان خودمختاری دموکراتیک کنفدرال، بازمفصلبندی کرد، احتمالاً ظرفیت دگرگونساز آن افزایش مییابد.
در خصوص استراتژی و تاکتیکها، از منظر گرامشیایی باید بدون شک از خود پرسید که آیا چشماندازی استراتژیک در مقیاس وسیع برایتلاشی و تجزیهی هژمونی و «انضباطِ» بلوک مسلط و ایجاد نظمینوین وجود دارد؟[63]یکی از بحثهای کلیدی مَها عبدالرحمن این است که کنشگران برای شرایط انقلابی آمادگی نداشتند و هیچ طرحی برای تصرف و/یا تغییر قدرت سیاسی تدوین نکرده بودند.[64]آنها با سقوط سریع دیکتاتور چنان سرگشته و متحیر ماندند گویی برق از سرشان پریده است. برشت دِ اسمتراههایی را تحلیل کرده که استراتژیهای مرتبط با قدرت مردمی قادر به یورش نیرومند به مراکز استراتژیکِ قدرت دولتی در طول خیزش نبودند و در برابر سزاریسم نظامی (حکومت مطلقهی نظامی) آسیبپذیر بودند.[65]به قول بیات،کنشگران تاکتیکهایفراوانی داشتند، اما از چشماندازههای استراتژیک کمتریبرخوردار بودند. شعار «ارتش و مردم یک بازو هستند» ممکن است تاکتیکی هوشمندانه، پویا و خُرد در طول خیزشبوده باشد، اما همهنگام تلهای در استراتژی بزرگتری از تغییر و تحول بود، زیرااین تاکتیکْ ارتش را بهسوی تسخیر قدرت سوق داد و همزمان محبوبیتبیکران آن را تقویت کرد.[66]اگر سلمیه (اعتراض مسالمتآمیز) بهطور قاطع تاکتیک آگاهانهی جوانان تحصیلکرده بود، در عین حال رویارویی فیزیکیِ حیاتیِ فقرا علیه پلیس و نهادهای دولتیاغلب کم اهمیت جلوه داده میشد، پیشبینی نشده بود و نیز از سوی بسیاری از بازیگرانِ «صاحب نفوذ و اتوریته»، که غالباً در قالب گردآوردِ مقاومت مدنی و اقدامات قانونی و اِنجیاو-محورمیاندیشیدند، بهعنوان بخش جداییناپذیر از ذهنیت و استراتژی انقلاب نظریهپردازی نمیشد.علاوه بر این، نقدهایی بهراهبرد ائتلاف ملی سوریه برای مداخلهی غرب صورت گرفته است.[67]در بینش گرامشی، این استراتژی بر این پیشفرضِمحالاستوار است که رستگاری از عرش آسماننازلخواهد شد.
سرانجام، شواهد فراوانی وجود دارد که نشان میدهد چهگونه وحدت در تنوع بلوک انقلابی در گذر زمان از بینرفتهیا در آغاز راه شکننده و سطحیبوده است. زمانیکه رویاروییهای خیابانی در مصر بین سازماندهی فمنیستی رادیکالِ طبقهی متوسط و گروههای اجتماعی فرودستِ مردانه و دگرهنجارگرا شکل گرفت، شکافها {در صفوف نیروهای اجتماعی} بهسرعت آشکار و عمیق شدند.[68]کنشگری فمنیستی و کوییر (دگرباش) همچنین با یک دستگاه عریضوطویل حقوق بشری و جنسیتیکه از منابع فراوان و حمایت مالی شرکتها برخوردار و نیز تحت کنترل دولتی و مرتبط با سازمان ملل متحد بود، مواجه شد؛ دستگاهی که قادر بود کنشگران «جامعهی مدنی» را که به دنبال موقعیتهای شغلی باثباتی بودند، در خود جذب و ادغام کند.[69]فرقهگرایی ضد قبطی در اوایل اکتبر 2011 به روشهایی که اتحاد را تضعیف میکرد دوباره عرضاندام کرد. برای مثال، این رویداد زمانی اتفاق افتاد که رسانههای دولتیسرکوب خونین تظاهرات مختلط قبطی/مسلمان توسط نیروهای امنیتی را بهعنوان حملهی قبطیها به «برادران میهنپرست ما» در مقام مجریان قانون توصیفکردند.[70]حوزههای انتخابیهی اخوانالمسلمین از اعتراضات خیابانی عقبنشینی، «از بسیج تودهای و رویکرد ائتلافی گستردهتر اجتناب»،[71] از اقتصاد نولیبرالپشتیبانی کردند، و نیز پیگرد قانونیِ پلیس را کمرنگ جلوده دادند، و به این امید بسته بودندکه جایگاهی در دستگاه دولتی در کنار ارتش کسب کنند.[72] علاوه بر این، سازماندهی اینترنتی {در شبکههای مجازی}نتوانست نوشدارویی در برابر حذف و محرومسازی طبقاتی و جنسیتیباشد.[73]در واقع، محمد زیانی مطالعهیعمدهاش پیرامون«مشاجرهی دیجیتال»[3]در تونس را با هشدار در مورد خطری که فعالان سایبری از «نگرانیهای مردم عادی» فاصله خواهند گرفت، به پایان میرساند.[74]
تاجاییکه به فقرا مربوط میشود، احساسات ضد دولتیِ آنان درصورتیکه اعتراض به فساد، مثلاً در مصر، مزیتی برای مشاغل، بازتوزیع ثروت و امنیتبه ارمغان نیاورد، طبعاً میتواند زودگذر باشد.[75]در تونس، نظام حاکم جدید شامل ناکامی در مسائل مربوط به عدالت اجتماعی، کنار گذاشتن یا نادیده گرفتن خواستهای اجتماعی و اقتصادیِ بیثباتکاری و کارگران صنایع یا بخش دولتی، مناطق پیرامونی، بیکاران، و اقشار مردمیِ «اتحادیهی عمومی کارگران تونس» (UGTT)، و یکبردار قدرتمند تقسیم و محرومسازی بود.[76]در مراکش، «بسیجسازیها{ی اجتماعی} همواره چندپاره باقی ماندند، زیرا اعتراضات بیثباتکارها و کارگران باثبات با جنبش 20 فوریه[4]ادغام نشد».[77]دِ لِلیسبر آن استکه برخی از کنشگران طبقهی متوسط در مصر با حوزههایانتخاباتیِ دهقانی پیوندهای نزدیکتری نسبت به آنچه بیاتمیخواهد به ما القا کند داشتند،[78] اما برای هر دو نویسنده، این سؤال بهدرستیجایگاه محوریدارد. کمونتههای روستایی،بااینکه حتی مطالبات مؤثر اجتماعی و اقتصادی را مطرح میکردند، معتقد بودند که کاری که انجام میدهند سیاسی نیست و هیچ شباهتییا ارتباطی با فعالیتهای شهری و طبقهی متوسط ندارد.[79]بر اساس کار میدانیای که در سالهای 2014 و 2015 در مصر علیا صورت گرفته،یاسمین لاویل دریافت که «کشاورزان، جوانان بیکار، رانندگان، تاجران خردهپا، یا کارگران موقت بخش دولتی»،یعنی کسانی کهبهدلیل سطح پایین تحصیلات، موقعیت اجتماعی پایینتریابیثباتی حرفههایشان، خود را جزو فقیرترین قشر جامعه میدانستند، با چشم حقارت و بدگمانی به اعتراضات کارگران صنعتییا متخصصان بخش دولتی (مانند پزشکان یا معلمان) مینگریستند. پاسخدهندگان او «نمیتوانستند از مطالبهی دستمزد بهتر یا بهبود شرایط کاری افرادی که وضعیت بسیار بهتری داشتند، از جمله پزشکان، وکلا، معلمان، سایرمستخدمین دولت و گاه کارگران صنعتی، حمایت کنند.دومی، حداقل، از داشتن شغلیبرخوردار بود.»لاویل خاطرنشان میکند که «هیچشواهدی دال بر تلاشهای کارگران متخاصم برای بسیج حمایتیفراتر از حرفه یا بخششان ...» نیافته و این بیانگر «محدودیتی جدی برای جنبش کارگری در مصر به طور کلی»است.[80]این اشکال تقسیمبندی و چندپارگی در اینجا را میتوان بهعنوانمحدودیتهایی برایمفصلبندی ارگانیک مبارزات و در نتیجه ظرفیتدگرگونساز بلوک انقلابی تصور کرد.
در مجموع، دیدگاه گرامشی نشان میدهد که کمبودهادر ارتباط بامفصلبندی ارگانیکخیزشهانقش مهمی در محدود ساختن ظرفیتهایدگرگونساز آنها ایفا کردهاند. پژوهشهای بیشتر بهطور قابلتوجهی این موضوع را غنیتر، پرسشهای دقیق و متنوعتر را طرح،برخی از فرضیههای ذکر شده در بالا را تأیید، رد یا اصلاح میکند، و نیز یک شرحنظاممند اولویتبندیشدهتررا میپروراند،و بافتارها و پویاییهای تاریخی و هژمونیک را پر میکند.
نتیجهگیری
این مقالهای رویکردی گرامشیایی درمورد ضعف انقلابی در خاورمیانه و شمال آفریقا از 2011 به اینسو ارائه کرد. با تکیه بر خوانش ژرف گرامشی، استدلال میکند که عناصر اساسی فعالیتدگرگونساز در آرای گرامشیمشتمل است بر گروههای اجتماعیفرودست، تصورات از جهان، ارادهی جمعی، سازمان، استراتژی/تاکتیک، و بلوک تاریخی، و اینکه مفهوم « مفصلبندی ارگانیک»زمینهای را برای نقد اینکه این عناصر چگونه با هم پیوند میخورند فراهم میکند.ایننوشتار با اتکا به مجموعهایغنی از پژوهشهای اخیر نشان میدهد که چگونه رویکرد گرامشی میتوانداستنباطی قابلفهم از ضعف انقلابیبه دست دهد. این رویکرد ما را قادر میسازد تا خطرات کوتاهمدت خیزش مردمی را ببینیم، بدون اینکهبههیچوجه آن را بهعنوان هرجومرج و خشونت انکار کنیم. توجه را معطوفبه توسعهنیافتگی مفاهیم جدید اقتصادی، سیاسی، بینالمللی، فرهنگی و جنسیتی از جهان، کمپشتی تملکشان در میان گروههای اجتماعی فرودست، و شکنندگیهمترازی اشکال جدید ارادهی جمعی، هدف و آرزوها میکند. و نیز بر خطرات اجتناب از سازمانیابی تأکیدمیورزد و محدودیتهایچشمانداز استراتژیکِ بسیاری ازکنشگرانرا برجسته میکند. این مقاله به ضعفهای ناشی از تفرقه و چندپارگی در بلوک انقلابی، بهویژه در رابطه با مفصلبندی گروهها و رهبریهای اجتماعی فرودست اشاره میکند.در مجموع، ضعف انقلابی را از نظر کمبودها در مفصلبندی ارگانیکِ بسیج انقلابی تجزیهو تحلیل میکند.این نشان میدهد که این محدودیتها میتوانند به شرح و تفسیر «از پایین»یاری رساند که چرا بسیج تودهایتحت نام نان، کرامت و عدالت اجتماعیقادر به بازسازی ریشهای شرایط هژمونی موجود نیست. این مقاله خود را با بسیاری از استدلالهای نویسندگانی مانند آصف بیات و مها عبدالرحمن همسو میداند، در حالیکه تلاشینظاممند برای پیوند دادن چنین استدلالهایی با دیدگاه گرامشی انجام میدهد.
بهطور کلی، امید است که این مشارکتْپژوهشگران را به سوی گستره و قدرت رویکردهای گرامشی سوق دهد و هژمونی مطالعات جنبش اجتماعی مرسوم را بهمرور کماثر و تضعیف کند، جزئیات نظری را به تحلیلهای تاریخی و سیاسی گرامشیاییها که کارشانبر مناطق شمال آفریقا و آسیای جنوب غربیتمرکز دارد، بیفزاید و به تحریک و تشویق تحقیقات انتقادی بیشتردر باب فعالیتدگرگونساز در مطالعات خاورمیانه، و به تقویت فرایندطولانی و دشوارفراگیری انقلابی، کمک کند.
یادداشتها
[1]همهی عبارتهای داخل [] از نویسنده و عبارتهای داخل {} از مترجم است.
[2]Egemonia
[3]Digital Contention
[4]حركة 20 فبراير: حرية عدالة مساواة M20Fev
[1]Gilbert Achcar (2016) Morbid Symptoms: Relapse in the Arab Uprising (London: Saqi Books).
[2]Asef Bayat (2017) Revolution without Revolutionaries: Making Sense of the Arab Spring (Stanford:Stanford University Press).
[3]For instance, Saïd Amir Arjomand (ed.) (2015) The Arab Revolution of 2011: A ComparativePerspective (Albany, NY: SUNY Press); Jason Brownlee, Tarek Masoud & Andrew Reynolds (2015)The Arab Spring: Pathways of Repression and Reform (Oxford: Oxford University Press); StevenHeydemann&ReinoudLeenders (2014) Authoritarian Learning and Counter-Revolution, in Marc Lynch(ed.) The Arab Uprisings Explained: New Contentious Politics in the Middle East (New York: ColumbiaUniversity Press), pp. 75-92.
[4]Maha Abdelrahman (2015) Egypt’s Long Revolution: Protest Movements and Uprisings (London:Routledge); Joel Beinin (2015) Workers and Thieves: Labor Movements and Popular Uprisings inTunisia and Egypt (Stanford: Stanford University Press); John Chalcraft (2012) Horizontalism in theEgyptian Revolutionary Process, Middle East Report and Information Project, 262, pp. 6-11; JohnChalcraft (2014) Egypt’s 25 January Uprising, Hegemonic Contestation, and the Explosion of the Poor,in Fawaz Gerges ed. The New Middle East: Protest and Revolution in the Arab World (Cambridge:Cambridge University Press), pp. 155–179; John Chalcraft (2015) What Difference does ContestationMake? Agency and its Limits in the Arab Uprisings in The Arab ‘Revolutions’ in ComparativePerspective, Contestation, Transformation and the Nature of the State, Eberhard Kienle & Nadine Sika(eds.) (London: I. B. Tauris), pp. 65–94; John Chalcraft (2016) Popular Politics in the Making of theModern Middle East (Cambridge: Cambridge University Press), pp. 514–521; Brecht de Smet (2014) ADialectical Pedagogy of Revolt: Gramsci, Vygotsky, and the Egyptian Revolution (Chicago: HaymarketBooks); Mona Khneisser (2018) The marketing of protest and antimonies of collective organization inLebanon, Critical Sociology, pp. 1–22; Aziz Krichen (2018) La Promesse du printemps (Paris:Sorbonne); H_elaYousfi (2017) Trade Unions and Arab Revolutions: The Tunisian Case of UGTT(London: Routledge).
[5]For a survey see Gemma Edwards (2014) Social Movements and Protest (Cambridge: CambridgeUniversity Press). For more recent ‘strategic interaction perspectives’ see James Jasper and Jan WillemDuyvendak (2015) Players and Arenas: The Interactive Dynamics of Protest (Amsterdam: AmsterdamUniversity Press).
[6]Joel Beinin &Fr_ed_ericVairel (eds.) (2013) Social Movements, Mobilization, and Contestation in theMiddle East and North Africa, 2nd ed.(Stanford: Stanford University Press); Mounia Bennani-Chraïbi(2017) Beyond Structure and Contingency: Toward an Interactionist and Sequential Approach to the2011 Uprisings, Middle East Critique, 26:4, pp. 373–395; Donatella Della Porta (2016) Where Did theRevolution Go? Contentious Politics and the Quality of Democracy (Cambridge: Cambridge UniversityPress); Jeroen Gunning & Ilan Zvi Baron (2013) Why Occupy a Square? People, Protests andMovements in the Egyptian Revolution (London: Hurst); Neil Ketchley (2017) Egypt in a Time ofRevolution: Contentious Politics and the Arab Spring (Cambridge: Cambridge University Press); CharlesKurzman (2012) The Arab Spring Uncoiled, in Mobilization: An International Journal, 17(4), pp.377–390; Fr_ed_eric Volpi (2017) Revolution and Authoritarianism in North Africa (London: Hurst);Fr_ed_eric Volpi & James Jasper (eds.) (2018) Microfoundations of the Arab Uprisings: MappingInteractions between Regimes and Protesters (Amsterdam: Amsterdam University Press); QuintanWiktorowicz (2004) Islamic Activism: A Social Movement Theory Approach (Bloomington: IndianaUniversity Press). An important work that does not draw on social movement studies is Charles Tripp(2013) The Power and the People: paths of resistance in the Middle East (Cambridge: CambridgeUniversity Press).
[7]Nazih A. Ayubi (1995) Over-stating the Arab State: Politics and Society in the Middle East (London:I.B.Tauris); Eric Davis (2005) Memories of State: Politics, History, and Collective Identity in ModernIraq (Berkeley: University of California Press); Yasser Munif (2013) The Arab Revolts: The Old IsDying and the New Cannot Be Born, in Rethinking Marxism, 25:2, pp. 202–217; Yaseen Noorani (2010)Culture and Hegemony in the Colonial Middle East (London: Palgrave Macmillan); Roberto Roccu(2012) Gramsci in Cairo: Neoliberal authoritarianism, passive revolution and failed hegemony in Egyptunder Mubarak, 1991–2010, PhD dissertation, The London School of Economics and Political Science;and CihanTu_gal (2009) Passive Revolution: Absorbing the Islamic Challenge to Capitalism (Stanford:Stanford University Press).
[8]Antonio Gramsci (1977) Selections from Political Writings (1910-1920) Trans. John Mathews, ed.Quintin Hoare (London: Lawrence and Wishart); Antonio Gramsci (1978) Selections from PoliticalWritings (1921-1926) Trans. and ed. Quintin Hoare (London: Lawrence & Wishart); Antonio Gramsci(1971) Selections from the Prison Notebooks ed. and trans. Quintin Hoare and Geoffrey Nowell Smith(London: Lawrence and Wishart); Antonio Gramsci (1995) Further Selections from the PrisonNotebooks ed. and trans. Derek Boothman (London: Lawrence & Wishart).
[9]Perry Anderson (2017) The Antimonies of Antonio Gramsci (London: Verso); John M. Cammett (1967)Antonio Gramsci and the Origins of Italian Communism (Stanford: Stanford University Press); JosephV. Femia (1987) Gramsci’s Political Thought: Hegemony, Consciousness and Revolutionary Process(Oxford: Clarendon Press); Renate Holub (1992) Antonio Gramsci: Beyond Marxism andPostmodernism (London: Routledge); Frank Rosengarten (2015) The Revolutionary Marxism of AntonioGramsci (Chicago: Haymarket Books); John Sanbonmatsu (2004) The Postmodern Prince: CriticalTheory, Left Strategy, and the Making of a New Political Subject (New York: Monthly Review Press);Anne Showstack Sassoon (1987) Gramsci’s Politics, 2nd ed. (London: Hutchinson); Peter D. Thomas(2010) The Gramscian Moment: Philosophy, Hegemony, Praxis (Chicago: Haymarket Books); Peter D.Thomas (2013) Hegemony, Passive Revolution and the Modern Prince, in Thesis Eleven, 117, 1, pp.20–39; and Peter D. Thomas (2018) Reverberations of the Modern Prince: from ‘heroic fury’ to ‘livingphilology, ‘in Thesis Eleven, 147 (1), pp. 76–88.
[10]Carl Boggs (1986) Social Movements and Political Power: Emerging Forms of Radicalism in the West(Philadelphia: Temple University Press); Stuart Hall (1988) The Hard Road to Renewal: Thatcherismand the Crisis of the Left (London: Verso); and Raymond Williams (1977) Marxism and Literature(Oxford: Oxford University Press).
[11]Maha Abdelrahman (2004) Civil Society Exposed: The Politics of NGOs in Egypt (London: I.B.Tauris); Asef Bayat (1997) Revolution without Movement, Movement without Revolution: ComparingIslamist Activism in Iran and Egypt, in Comparative Studies in Society and History, 40, 1 (Spring), pp.136–169; John Chalcraft (2009) The Invisible Cage: Syrian Migrant Workers in Lebanon (Stanford:Stanford University Press), pp. 9–13; John Chalcraft (2011) Labour Protest and Hegemony in Egyptand the Arabian Peninsula, in Sara Motta and Alf Gunvald Nilsen (eds.) Social Movements in theGlobal South: Dispossession, Development and Resistance (London: Palgrave Macmillan), pp. 35-58;John Chalcraft (2012) Egypt’s Uprising, Mohamed Bouazizi and the failure of neoliberalism, in TheMaghreb Review, 37, Nos 3–4, pp. 195–214; Chalcraft, Popular Politics; John Chalcraft & YaseenNoorani (2007) Counterhegemony in the Colony and Postcolony (London: Palgrave); Stephanie Cronin(ed.) (2008) Subalterns and Social Protest: History from Below in the Middle East and North Africa(London: Routledge); Eric Davis (1994) History for the Many or History for the Few? TheHistoriography of the Iraqi Working Class, in Zachary Lockman (ed.) Workers and Working Classes inthe Middle East: Struggles, Histories, Historiographies (Albany, NY: SUNY Press); De Smet, Dialectical Pedagogy; Francesco De Lellis (2018) The Left and the Peasant Question in Egypt:Theoretical Thinking and Political Praxis, from Nasser's Agrarian Reforms to 2015, PhD dissertation,L’Orientale, Naples; Alia Mossallam (2013) HikayatSha‘b: Stories of Peoplehood: Nasserism, PopularPolitics and Songs in Egypt, 1956–1973, PhD dissertation, London School of Economics and PoliticalScience; Sharri Plonski (2017) Palestinian Citizens of Israel: Power, Resistance and the Struggle forSpace (London: I.B. Tauris); Nicola Pratt (2005) Identity, Culture and Democratization: The Case ofEgypt, in: New Political Science, 27:1, pp. 69–86; Rebecca L. Stein & Ted Swedenburg (2004) PopularCulture, Relational History, and the Question of Power in Palestine and Israel, in Journal of PalestineStudies, 33, 4 (Summer), pp. 5–20.
[12]Colin Barker, Laurence Cox, John Krinsky & Alf Gunvald Nilsen (2013) Marxism and Social Movements (Leiden: Brill); William K. Carroll (ed.) (2010) Organizing Dissent: ontemporary Social Movements in Theory and Practice (Toronto: University of Toronto Press); Vinayak Chaturvedi (2000) Mapping Subaltern Studies and the Postcolonial (London: Verso); Laurence Cox & Alf Gunvald Nilsen (2014) We Make Our Own History: Marxism and Social Movements in the Twilight of Neoliberalism (London: Pluto); Catherine Eschle& Bice Maiguashca (eds.) (2005) Critical Theories, International Relations and ‘the Anti-Globalisation Movement’: The Politics of Global Resistance (London: Routledge); Cristina Flesher Fominaya (2014) Social Movements and Globalization: How Protests Occupations and Uprisings are Changing the World (London: Palgrave Macmillan); Stephen Gill (2000) ‘Towards a Post-Modern Prince? The Battle in Seattle as a Moment in the New Politics of Globalisation, in Millennium, 29, 1: pp. 131–40; Barry K. Gills (ed.) (2000) Globalization and the Politics of Resistance (London: Palgrave Macmillan); Richard Howson (2012) Challenging Hegemonic Masculinity (London: Routledge); Alex Loftus (2015) Political Ecology as Praxis, in: T. Perrault, G. Bridge, & J. McCarthy (eds.), The Routledge Handbook of Political Ecology, (London: Routledge); pp. 179–187; Sara Motta & Alf Gunvald Nilsen (eds.) (2011) Social Movements in the Global South: Dispossession, Development and Resistance (London: Palgrave Macmillan); Mark McNally & John Schwartzmantel (2009) Gramsci and Global Politics: Hegemony and Resistance (London: Routledge); Alf Gunvald Nilsen & Srila Roy (eds.) (2015) New Subaltern Politics: Reconceptualizing Hegemony and Resistance in Contemporary India (Oxford: Oxford University Press).
[13]Robert Cox (1996) Approaches to world order (Cambridge: Cambridge University Press).
[14]Gramsci, Political Writings (1921-1926), pp. 171.
[15]Ibid, pp. 290, 417.
[16]Ibid, p. 444.
[17]Schwartzmantel, Gramsci and Global Politics, p. 80.
[18]Palmiro Togliatti (1979) On Gramsci and Other Writings, Donald Sassoon (ed.) (London: Lawrenceand Wishart), pp. 21-27.
[19]Laurence Cox & Alf Gunvald Nilsen (2014) We Make Our Own History: Marxism and SocialMovements in the Twilight of Neoliberalism (London: Pluto Press).
[20]برای درک تنوع این دستهبندی، مراجعه کنید به Green, Gramsci Cannot Speak, p. 2.
[21]Gramsci, Selections from Prison Notebooks, p. 333.
[22]Ibid, pp. 130, 349.
[23]Ibid, pp. 194, 334–335; Gramsci, Political Writings (1910-1920), pp. 68, Gramsci, Political Writings(1921-1926), p. 93.
[24]Peter D. Thomas (2018) Reverberations of The Prince: From ‘Heroic Fury’ to ‘Living Philology,’ InThesis Eleven, 147, no. 1 (August), p. 82.
[25]Marcus Green (2002) Gramsci Cannot Speak: Presentations and Interpretations of Gramsci's Concept ofthe Subaltern, in Rethinking Marxism, 14:3, pp. 1–24.
[26]Gramsci, Political Writings (1910-1920), p. 345.
[27]Ibid, p. 333.
[28]Idem.
[29]Gramsci, Selections from Prison Notebooks, p. 198.
[30]Ibid, pp. 336–337.
[31]Stuart Hall (1986) On Postmodernism and Articulation: An Interview with Stuart Hall, ed. by LawrenceGrossberg, in Journal of Communication Inquiry (June), 10, 2, pp. 45–60.
[32]Thomas, ‘Heroic Fury’, p. 86.
[33]See Chalcraft, Popular Politics, pp. 516–517.
[34]Gramsci, Selections from Prison Notebooks, pp. 210–211.
[35]De Smet, Dialectical Pedagogy, p. 381.
[36]Although a number of important organic intellectuals were engaged, especially in Syria; see furtherYassin al-Haj Saleh (2017) The Impossible Revolution: Making Sense of the Syrian Tragedy (London:Hurst); and also De Smet, Dialectical Pedagogy, pp. 255–271.
[37]Wael Ghonim (2012) Revolution 2.0 (London: Fourth Estate). Khneisser’s ‘Marketing of Protest’argues that marketing techniques and striving for consensus among activists in Lebanon in 2015 andsince has diluted political radicalism.
[38]Cf, regarding Tunisia, Amin Allal & Vincent Geisser (eds.) (2018) Une d_emocratisation au-dessus detout soupc¸on? [A democratization above all suspicion?] (Paris: CNRS _Editions).
[39]Anne Alexander & Mostafa Bassiouny (2014) Bread, Freedom, Social Justice: Workers and theEgyptian Revolution (London: Zed Books), p. 321.
[40]Anwar Abdel-Malek (1968) Egypt: Military society: The army regime, the left, and social changeunder Nasser (New York: Vintage Books).
[41]Ghonim, Revolution 2.0, p. 140.
[42]Some activists were quick to register their critique of this kind of consciousness, see further AhmadShokr (2011) The 18 Days of Tahrir, Middle East Report and Information Project, vol. 258 (Spring),available online at: www.merip.org/mer/mer258, accessed February 2, 2019.
[43]Alexander &Bassiouny, Bread, Freedom, Social Justice, pp. 216, 291–292, 297–300, 325.
[44]Chalcraft, ‘Horizontalism’; Alia Mossallam (2012) Hadheehee Al Araadeymuharara: ‘These areliberated territories’: Everyday resistance in Egypt; dismantling state power, experimenting withalternatives and the growing movement from 2000-2010, in Larbi Sadiki (ed.) Democratic Transition inthe Middle East: Unmaking Power (London: Routledge).
[45]Christopher Barrie & Neil Ketchley (2018) Opportunity without organization: Labor mobilization inEgypt after the 25th January revolution, in: Mobilization, 23(2), pp. 182–186.
[46]Nicola Pratt (2018) Gender, Popular Culture, Revolution and Counter-Revolution in Egypt, BRISMES Paper, (27 June).
[47]Kawther Nuri Alfasi (2018) Political Agency and the Symbolic Legacy of Authoritarian Regimes: TheCase of Libya. PhD dissertation, University of Warwick, UK.
[48]Kavan Bhatia (2018) Social Movements in Authoritarian States: An analysis of the human rightsmovement in Bahrain. PhD dissertation, University of Manchester, UK.
[49]Nicola Perugini & Neve Gordon (2015) The Human Right to Dominate (Oxford: Oxford UniversityPress). Such languages impose a certain liberal grammar, foreclosing radical alternatives, part of LilaAbu-Lughod’s critique in (2013) Do Muslim Women Need Saving? (Cambridge, MA: HarvardUniversity Press).
[50]Abdelrahman, Egypt’s Long Revolution.
[51]Alexander, ‘Bread, Dignity’, p. 325.
[52]Mohamed Zayani (2015) Networked Publics and Digital Contention: The Politics of Everyday Life inTunisia (Oxford: Oxford University Press), p. 11.
[53]Ghonim, Revolution 2.0, p. 61.
[54]Beinin, Workers and Thieves; and Dina Bishara (2018) Contesting Authoritarianism: Labor Challengesto the State in Egypt (Cambridge: Cambridge University Press).
[55]Feltrin, Between the Hammer and the Anvil, pp. 28, 190–219.
[56]Beinin, Workers and Thieves; Joel Beinin & Marie Duboc (2013) A Workers’ Social Movement on theMargin of the Global Neoliberal Order, Egypt 2004–2009, in Beinin &Vairel (eds.), Social Movementsand Contestation, pp. 205–227; and Barrie and Ketchley, Opportunity without organization,pp. 182–186.
[57]Bishara, Contesting Authoritarianism, pp. 145, 153.
[58]Francesco De Lellis (2018) The Left and the Peasant Question in Egypt: Theoretical Thinking andPolitical Praxis, from Nasser's Agrarian Reforms to 2015, PhD dissertation, L’Orientale, Naples,pp. 176–202.
[59]Laleh Khalili (2007) ‘Standing with My Brother’: Hizbullah, Palestinians, and the Limits of Solidarity,’in Comparative Studies in Society and History, 49, 2 (Apr.), pp. 276–303.
[60]Chalcraft, Popular Politics, pp. 388–392.
[61]Anderson, Antimonies of Gramsci, pp. 16-25; and Gill, ‘Postmodern Prince?’
[62]See for instance, Barbara Epstein (1991) Political Protest and Cultural Revolution: Nonviolent directaction in the 1970s and 1980s (Berkeley: University of California Press).
[63]یعنی برای «تجزیهی اتحادهایی که آنها را [یعنی متخصصان اجبار سرکوبگرانه، همراه با مدیران ارشد، رهبران سیاسی، سردبیران اصلی رسانهها و غیره] قادر میسازد تا بهطور مؤثر اجبار را اعمال کنند». نقلقولبرگرفته از: Cox and Nilsen, We Make Our Own History, p. x.
[64]Abdelrahman, Egypt’s Long Revolution.
[65]De Smet, Dialectical Pedagogy, pp. 352–361.
[66]Ketchley recognizes this point, Egypt in a Time of Revolution, p. 157.
[67]Jasmine Gani (2015) Contentious Politics and the Syrian Crisis: Internationalization and Militarizationof the Conflict, in Fawwaz Gerges (ed.), Contentious Politics, pp. 127–154.
[68]Marta Agosti Pinilla (2019) ‘The Female Protestor: Sexual violence and the making and unmaking ofthe state in Egypt post January 25, 2011,’ PhD dissertation, SOAS, University of London.
[69]bid.
[70]Magdalena C. Delgado (2015) Contentious Copts: The Emergence Success and Decline of the MasperoYouth Movement in Egypt, in Gerges (ed.), Contentious Politics, pp. 259–280.
[71]Ketchley, Time of Revolution, pp. 100–101.
[72]Alexander, ‘Bread, Dignity’, pp. 216, 291–292, 297–300, 325.
[73]Shakuntala Banaji & Cristina Moreno Almeida (2017) From Passion to Activism?: The Politics,Communications and Creativity of Participatory Networks in the MENA Region, Paper, LSE MiddleEast Centre (June).
[74]Zayani, Digital Contention, p. 202.
[75]Andrea Teti, Pamela Abbott & Francesco Cavatorta (2018) The Arab Uprisings in Egypt, Jordan andTunisia Social, Political and Economic Transformations (London: Palgrave Macmillan).
[76]LorenzoFeltrin (2018) Between the Hammer and the Anvil: The Trade Unions and the 2011 ArabUprisings in Morocco and Tunisia, PhD dissertation, University of Warwick, UK; and Allal, Unedemocratisation.
[77]Feltrin, Hammer and the Anvil, p. 28.
[78]De Lellis, The Peasant Question.
[79]Hebatallah Khalil (2017) Revolution in Parallel Times: An Ethnography of an Egyptian Village in Flux,Paper Presentation, MESA Conference (21 November).
[80]YasmineLaveille (2016) Contestation in Marginalised Spaces: Dynamics of Popular Mobilisation andDemobilisation in Upper Egypt Since 25 January 2011, PhD dissertation, London School of Economicsand Political Science, pp. 227-230.
منابع
Abdel-Malek, A. (1968) Egypt: Military society: The army regime, the left, and social change under Nasser (New York: Vintage Books).
Abdelrahman, M. (2004) Civil Society Exposed: The Politics of NGOs in Egypt (London: I. B. Tauris).
Abdelraham, M. (2015) Egypt’s Long Revolution: Protest Movements and Uprisings (London: Routledge).
Abu-Lughod, L. (2013) Do Muslim Women Need Saving? (Cambridge, MA: Harvard University Press).
Achcar, G. (2016) Morbid Symptoms: Relapse in the Arab Uprising (London: Saqi Books).
Alexander, A., &Bassiouny, M. (2014) Bread, Freedom, Social Justice: Workers and the Egyptian Revolution (London: Zed Books).
Alfasi, K. N. (2018) Political Agency and the Symbolic Legacy of Authoritarian Regimes: The Case of Libya. PhD dissertation. University of Warwick, Department of Politics and International Studies.
Allal, A. & Geisser, V. (eds.) (2018) Une d_emocratisation au-dessus de tout soupc¸on? [A democratization above all suspicion] (Paris: CNRS _Editions).
Arjomand, S. A. (ed.) (2015) The Arab Revolution of 2011: A Comparative Perspective (Albany, NY: SUNY Press).
Ayubi, N. A. (1995) Over-stating the Arab State: Politics and Society in the Middle East (London: I. B. Tauris).
Barker, C., Cox, L., Krinsky, J., & Nilsen, A. G. (2013) Marxism and Social Movements (Leiden: Brill).
Barrie, C., &Ketchley, N. (2018) Opportunity without Organization: Labor Mobilization in Egypt after the 25th January Revolution, In: Mobilization: An International Quarterly, 23(2), pp. 181–202.
Bayat, A. (1997) Revolution without Movement, Movement without Revolution: Comparing Islamist Activism in Iran and Egypt, In: Comparative Studies in Society and History, 40(1), pp. 136–169.
Bayat, A. (2017) Revolution without Revolutionaries: Making Sense of the Arab Spring (Stanford: Stanford University Press).
Beinin, J. (2015) Workers and Thieves: Labor Movements and Popular Uprisings in Tunisia and Egypt (Stanford: Stanford University Press).
Beinin, J. &Vairel, F. (eds.) (2013) Social Movements, Mobilization, and Contestation in the Middle East and North Africa, 2nd ed. (Stanford: Stanford University Press).
Beinin, J., &Duboc, M. (2013) A Workers’ Social Movement on the Margin of the Global Neoliberal Order, Egypt 2004-2009. In: Beinin, J. &Vairel, F. (eds.) (2013) Social Movements, Mobilization, and Contestation in the Middle East and North Africa Second Edition (Stanford: Stanford University Press), pp. 205–227.
Bennani-Chraïbi, M. (2017) Beyond Structure and Contingency: Toward an Interactionist and Sequential Approach to the 2011 Uprisings, In: Middle East Critique, 26(4), pp. 373–395.
Bhatia, K. (2018) Social Movements in Authoritarian States: An analysis of the human rights movement in Bahrain. PhD dissertaion (Faculty of Humanities, University of Manchester).
Bishara, D. (2018) Contesting Authoritarianism: Labor Challenges to the State in Egypt (Cambridge: Cambridge University Press).
Boggs, C. (1986) Social Movements and Political Power: Emerging Forms of Radicalism in the West (Philadelphia: Temple University Press).
Brownlee, J., Masoud, T., & Reynolds, R. (2015) The Arab Spring: Pathways of Repression and Reform (Oxford: Oxford University Press).
Cammett, J. M. (1967) Antonio Gramsci and the Origins of Italian Communism (Stanford: Stanford University Press).
Carroll, W. K. (ed.) (2010) Organizing Dissent: Contemporary Social Movements in Theory and Practice (Toronto: University of Toronto Press).
Chalcraft, J. (2009) The Invisible Cage: Syrian Migrant Workers in Lebanon (Stanford: Stanford University Press).
Chalcraft, J. (2012) Horizontalism in the Egyptian Revolutionary Process, In: Middle East Report and Information Project, 262, pp. 6–11.
Chalcraft, J. (2016) Popular Politics in the Making of the Modern Middle East (Cambridge: Cambridge University Press).
Cox, L., & Nilsen, A. G. (2014) We Make Our Own History: Marxism and Social Movements in the Twilight of Neoliberalism (London: Pluto).
Cox, R. W. (1996) Approaches to world order (Cambridge: Cambridge University Press).
Davis, E. (2005) Memories of State: Politics, History, and Collective Identity in Modern Iraq (Berkeley: University of California Press).
De Lellis, F. (2018) The Left and the Peasant Question in Egypt: Theoretical Thinking and Political Praxis, from Nasser's Agrarian Reforms to 2015, PhD dissertation, L’Orientale, Naples.
Delgado, M. C. (2015) Contentious Copts: The Emergence Success and Decline of the Maspero Youth Movement in Egypt. In: Gerges, F. (ed.), Contentious Politics in the Middle East (London: Palgrave Macmillan), pp. 259–280.
Della Porta, D. (2016) Where Did the Revolution Go? Contentious Politics and the Quality of Democracy (Cambridge: Cambridge University Press).
de Smet, B. (2014) A Dialectical Pedagogy of Revolt: Gramsci, Vygotsky, and the Egyptian Revolution (Chicago: Haymarket Books).
Edwards, G. (2014) Social Movements and Protest (Cambridge: Cambridge University Press).
(2005) Eschle, C. &Maiguashca, B. (eds.) Critical Theories, International Relations and ‘the Anti-Globalisation Movement’: The Politics of Global Resistance (London: Routledge).
Feltrin, L. (2018) Between the Hammer and the Anvil: The Trade Unions and the 2011 Arab Uprisings in Morocco and Tunisia. PhD dissertation, Department of Politics and International Studies, University of Warwick.
Femia, J. V. (1987) Gramsci’s Political Thought: Hegemony, Consciousness and Revolutionary Process (Oxford: Clarendon Press).
Fominaya, C. F. (2014) Social Movements and Globalization: How Protests Occupations and Uprisings are Changing the World (London: Palgrave Macmillan).
Gani, J. (2015) Contentious Politics and the Syrian Crisis: Internationalization and Militarization of the Conflict, In: Gerges, F. (ed.), Contentious Politics in the Middle East (London: Palgrave Macmillan), pp. 127–154.
Gill, S. (2000) ‘Towards a Post-Modern Prince? The Battle in Seattle as a Moment in the New Politics of Globalisation, Millennium: Journal of International Studies, 29(1), pp. 131–140.
Gills, B. K. (ed.) (2000) Globalization and the Politics of Resistance (London: Palgrave Macmillan).
Gramsci, A. (1971) Selections from the Prison Notebooks, Hoare, Q. & Smith, G.N. (eds. & trans.) (London: Lawrence and Wishart);
Gramsci, A. (1977) Selections from Political Writings (1910-1920) Mathews, J. (trans.) & Hoare, Q. (ed.) (London: Lawrence and Wishart).
Gramsci, A. (1978) Selections from Political Writings (1921-1926),. Hoare, Q. (ed. & trans) (London: Lawrence and Wishart). 102 J. Chalcraft
Gramsci, A. (1995) Further Selections from the Prison Notebooks, Boothman, D. (ed. & trans.) (London: Lawrence and Wishart).
Green, M. (2002) Gramsci Cannot Speak: Presentations and Interpretations of Gramsci's Concept of the Subaltern, Rethinking Marxism 14(3), pp. 1–24.
Gunning, J., & Baron, I. Z. (2013) Why Occupy a Square? People, Protests and Movements in the Egyptian Revolution (London: Hurst).
Hall, S. (1986) On Postmodernism and Articulation: An Interview with Stuart Hall, Journal of Communication Inquiry, 10(2), pp. 45–60. Grossberg, L. (ed).
Hall, S. (1988) The Hard Road to Renewal: Thatcherism and the Crisis of the Left (London: Verso).
Heydemann, S., & Leenders, R. (2014) Authoritarian Learning and Counter-Revolution. In: Lynch, M. (ed.) The Arab Uprisings Explained: New Contentious Politics in the Middle East (New York: Columbia University Press), pp. 75–92.
Holub, R. (1992) Antonio Gramsci: Beyond Marxism and Postmodernism (London: Routledge).
Howson, R. (2012) Challenging Hegemonic Masculinity (London: Routledge).
Jasper, J. &Duyvendak, J. W. (eds) (2015) Players and Arenas: The Interactive Dynamics of Protest (Amsterdam: Amsterdam University Press).
Ketchley, N. (2017) Egypt in a Time of Revolution: Contentious Politics and the Arab Spring (Cambridge: Cambridge University Press).
Khalil, H. M. (2017) Revolution in Parallel Times: An Ethnography of an Egyptian Village in Flux, MESA Paper (21 November).
Khalili, L. (2007) ‘Standing with My Brother’: Hizbullah, Palestinians, and the Limits of Solidarity, ’ In: Comparative Studies in Society and History, 49(2), pp. 276–303.
Khneisser, M. (2018) The Marketing of Protest and Antimonies of Collective Organization in Lebanon, In: Critical Sociology, pp. 1–22. doi.org/10.1177/0896920518792069
Krichen, A. (2018) La Promesse du printemps (Paris: Editions de la Sorbonne).
Kurzman, C. (2012) The Arab Spring Uncoiled, In:Mobilization: An International Quarterly, 17(4), pp. 377–390.
Laveille, Y. (2016) Contestation in Marginalised Spaces: Dynamics of Popular Mobilisation and Demobilisation in Upper Egypt Since 25 January 2011. PhD dissertation, London School of Economics and Political Science.
Loftus, A. J. (2015) Political Ecology as Praxis. In: Perrault, T., Bridge, G. &. McCarthy, J. (eds.), The Routledge Handbook of Political Ecology, pp. 179–187. (London: Routledge).
Motta, S., & Nilsen, A. G. (2011) Social Movements in the Global South: Dispossession, Development and Resistance (London: Palgrave Macmillan).
McNally, M., &Schwartzmantel, J. (2009) Gramsci and Global Politics: Hegemony and Resistance (London: Routledge).
Mossallam, A. (2012) Hadheehee Al Araadeymuharara: ‘These are liberated territories’: Everyday resistance in Egypt; dismantling state power, experimenting with alternatives and the growing movement from 2000-2010. In Sadiki, L. (ed.) Democratic Transition in the Middle East: Unmaking Power (London: Routledge).
Mossallam, A. (2013) HikayatSha‘b, Stories of Peoplehood: Nasserism, Popular Politics and Songs in Egypt, 1956–1973, PhD dissertation, London School of Economics and Political Science.
Noorani, Y. (2010) Culture and Hegemony in the Colonial Middle East (London: Palgrave Macmillan).
Munif, Y. (2013) The Arab Revolts: The Old is Dying and the New Cannot Be Born, In: Rethinking Marxism, 25(2), pp. 202–217.
Nilsen, A. G. & Roy, S. (eds.) (2015) New Subaltern Politics: Reconceptualizing Hegemony and Resistance in Contemporary India (Oxford: Oxford University Press).
Patnaik, A. K. (1988) Gramsci’s Concept of Common Sense: Towards a Theory of Subaltern Consciousness in Hegemony Processes, Economic and Political Weekly, 23(5), pp. 2–5.
Perugini, N., & Gordon, N. (2015) The Human Right to Dominate (Oxford: Oxford University Press).
Pinilla, M. (2019) The Female Protestor: Sexual violence and the making and unmaking of the state in Egypt post January 25, 2011 (PhD dissertation, Department of Anthropology and Sociology, SOAS, London).
Plonski, S. (2017) Palestinian Citizens of Israel: Power, Resistance and the Struggle for Space (London: I. B. Tauris).
Pratt, N. (2005) Identity, Culture and Democratization: The Case of Egypt, In: New Political Science, 27(1), pp. 69–86.
Pratt, N. (2018) Gender, Popular Culture, Revolution and Counter-Revolution in Egypt, Unpublished BRISMES Paper (27 June).
Roccu, R. (2012) Gramsci in Cairo: Neoliberal authoritarianism, passive revolution and failed hegemony in Egypt under Mubarak, 1991-2010. PhD dissertation, The London School of Economics and Political Science.
Rosengarten, F. (2015) The Revolutionary Marxism of Antonio Gramsci (Chicago: Haymarket Books).
Saleh, Y. (2017) The Impossible Revolution: Making Sense of the Syrian Tragedy. Foreword by Yassin-Kassab, R. Trans. Mahmood, I. (London: Hurst).
Sanbonmatsu, J. (2004) The Postmodern Prince: Critical Theory, Left Strategy, and the Making of a New Political Subject (New York: Monthly Review Press).
Sassoon, A. S. (1987) Gramsci’s Politics, 2nd ed. (London: Hutchinson).
Shokr, A. (2011) The 18 Days of Tahrir. In: Middle East Report and Information Project, Vol. 258 (Spring). Available at: www.merip.org/mer/mer258. accessed February 2, 2019.
Stein, R. L., & Swedenburg, T. (2004) Popular Culture, Relational History, and the Question of Power in Palestine and Israel, In:Journal of Palestine Studies, 33(4), pp. 5–20.
Teti, A., Abbott, P., &Cavatorta, F. (2018) The Arab Uprisings in Egypt, Jordan and Tunisia: Social, Political and Economic Transformations (London: Palgrave Macmillan).
Thomas, P. D. (2010) The Gramscian Moment: Philosophy, Hegemony, Praxis (Chicago: Haymarket Books).
Thomas, P. D. (2013) Hegemony, Passive Revolution and the Modern Prince, In: Thesis Eleven, 117(1), pp. 20–39.
Thomas, P. D. (2018) Reverberations of the Prince: From ‘Heroic Fury’ to ‘Living Philology.’, Thesis Eleven, 147(1), pp. 76–88. In: no. August),
Togliatti, P. (1979) On Gramsci and Other Writings, ed. by Sassoon, D. (London: Lawrence & Wishart).
Tripp, C. (2013) The Power and the People: Paths of resistance in the Middle East (Cambridge: Cambridge University Press).
Tu_gal, C. (2009) Passive Revolution: Absorbing the Islamic Challenge to Capitalism (Stanford: Stanford University Press).
Volpi, F. & Jasper, J. (eds.) (2018) Microfoundations of the Arab Uprisings: Mapping Interactions between Regimes and Protesters (Amsterdam: Amsterdam University Press).
Wiktorowicz, Q. (2004) Islamic Activism: A Social Movement Theory Approach (Bloomington: Indiana University Press).
Williams, R. (1977) Marxism and Literature (Oxford: Oxford University Press).
Yousfi, H. (2017) Trade Unions and Arab Revolutions: The Tunisian Case of UGTT (London: Routledge).
Zayani, M. (2015) Networked Publics and Digital Contention: The Politics of Everyday Life in Tunisia (Oxford: Oxford University Press).