اول ماه مه، بنام روز جهانی کارگر نام گرفته شده است! در این نوشتار سعی خواهم کرد در ابتدا از تاریخچه روز جهانی کارگر به صورت بینالمللی و همچنین ایران سخن بگویم، از موقعیت خاص ایران در روز جهانی کارگر ۲۰۲۴ نیز خواهم گفت به سختی و دشواریهای سایر بخشهای طبقه کارگر از جمله زنان، الجیبیتی+ و مهاجرین نیز پرداختهام! اما پیش از آن، از جانب خودم به عنوان یک فعال اکو-سوسیالیست و فعال حقوق جامعه الجیبیتی+ روز جهانی کارگر را به تمام کارگران ایران و جهان فارغ از تفاوتهای ملی، فرهنگی، زبانی، جنسی و جنسیتی تبریک میگویم.
تاریخچه روز جهانی کارگر
ايده تعطیلی یک روز به نام و برای کارگران برای اولين بار در استراليا متولد شد. در سال ۱۸۵۶ کارگران تصميم گرفتند بعنوان سمبل هشت ساعت کار در روز، در يک روز معين کار را تعطيل کنند، دور هم جمع شوند و به جشن و شادى بپردازند. کارگران روز ٢١ آوريل را بعنوان جشن هشت ساعت کار در روز تعيين کردند. در آغاز کارگران استراليا اين روز را فقط براى سال ۱۸۵۶ در نظر داشتند. اما اين اولين جشن آنچنان تاثير عميقى بر روى تودههاى کارگر استراليا داشت و آنچنان روحيه آنها را براى حرکات جديدتر بالا برد، که تصميم گرفتند اين روز را هرساله جشن بگيرند.
بدين ترتيب ايده جشن کارگرى بسرعت پذيرفته شد. از استراليا آغاز گرديد و به ساير کشورها گسترش پيدا کرد تا اينکه سرانجام همه کارگران جهان را در بر گرفت. ابتدا کارگران آمريکا تجربه کارگران استراليا را دنبال کردند و در سال ۱۸۸۶ تصميم گرفتند که اول ماه مه روز توقف سراسرى کار باشد. در اين روز ۲۰۰ هزار کارگر کار را ترک کردند و بر خواست ٨ ساعت کار تاکيد نمودند. سپس براى چند سال پليس و پيگرد قانونى مانع تکرار تظاهرات کارگران آمريکا در چنين ابعادى شدند.
با اين وجود در سال ١٨٨٨ کارگران تصميم گرفتند که مراسم اول ماه مه را دوباره جشن بگيرند و تاريخ مراسم بعدى را اول ماه مه سال ۱۸۹۰ اعلام کردند.همزمان جنبش کارگرى در اروپا رشد و تحرک زيادى پيدا کرد. قدرتمندترين بيان و تجلى اين جنبش در «کنگره بين الملل کارگران» در سال ١٨٨٩ بود. اين کنگره با شرکت ٤٠٠ نماينده تصميم گرفت که هشت ساعت کار بايد در صدر خواستههاى کارگران قرار گيرد. پس از آن نماينده اتحاديههاى فرانسه، لاوين از منطقه بوردو، با اراِئه قطعنامهاى از کنگره خواست که توقف کار در روز اول ماه مه به اين منظور در دستور کار همه کارگران جهان قرار گيرد. سپس نماينده کارگران آمريکا با تائيد پيشنهاد رفيق کارگر خود از کنگره درخواست کرد که کارگران در اول ماه مه سال بعد يعنى ١٨٩٠ دست به اعتصاب عمومى بزنند. بدين ترتيب کنگره انترناسيونال روى تاريخ اول ماه مه جشن عمومى کارگران تصميم گرفت و به عنوان روز جهانی کارگر نامگذاری شد.
تاریخچه روز جهانی کارگر در ایران
در طی بیش از ۱۰۰ سال از برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در ایران، کارگران تجارب متفاوتی از برگزاری مراسم این روز دارند.
در روز یازدهم اردیبهشت ١٣٠١، اولین مراسم رسمی روز جهانی کارگر در ایران، با سخنرانی علی آقا کاوه، کارگر چاپخانه، در مسجد سپهسالار تهران شروع شد. کاوه در این سخنرانی در مورد فواید اتحاد کارگران و لزوم اجرای قانون اساسی سخنانی ایراد کرد.
نشریه پیام فلزکار در شماره هفتم خود که آن را در اردیبهشت ١٣۹١ منتشر کرد، با بررسی تاریخچه برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در ایران، تاریخ اولین مراسمی را که کارگران ایرانی در این روز برگزار کردند، ١١ اردیبهشت ١٢۷۹ عنوان کرد. مراسمی که تنها با شرکت ١٣ نفر و آن هم به طور مخفیانه در شهر باکو برگزار شد.
قابل ذکر است که در تمام بررسیهای تاریخی صورت گرفته در مورد برگزاری روز جهانی کارگر در ایران، هیچکدام از منابع تاریخی، اشارهای به تاریخ مطرح شده از طرف نشریه پیام فلزکار نداشتند.
منابع تاریخی دیگری، اولین مراسم روز جهانی کارگر در ایران را گرامیداشت این روز در عمارت خیریه تبریز در ١١ اردیبهشت ١٢۹۹ ذکر کردند. در این مراسم شیخ محمد خیابانی از «باسکرویل»، معلم آمریکایی که در جریان جنگ تبریز کشته شد، تجلیل به عمل آورد. اما میرجعفر پیشهوری، در کتاب «آخرین سنگر آزادی» نوشته است که مراسم برگزارشده در تبریز، جنبه ویژه کارگری نداشته است.
روزنامه حقیقت در تاریخ هشتم اردیبهشت ١٣٠١، سه روز قبل از روز جهانی کارگر، با انتشار مقالهای نوشت : «اول ماه مه باید تعطیل بشود. این تعطیل هرج و مرج نیست. این تعطیل انقلاب هم نیست. این تعطیل است که باید ملت از حکومت با زور حقوق خود را مسترد دارد. این عید نیست بلکه این روز دادخواهی است. این روزی است که دولت باید موجودیت ملت را بفهمد. باید به حکومت فهماند که تو نوکر ملت هستی. باید موافق خواهش ملت رفتار کنی.»
همزمان با برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، عدهای از مخالفان با کارگران شرکت کننده در این مراسم درگیر شدند. در سال ١٣٠٢، مراسم روز جهانی کارگر با محدودیتهای بیشتری از طرف دولت وقت مواجه شد. روزنامه کار ایران در تاریخ ١١ اردیبهشت ١٣٠٢، خبر اعتصاب تعدادی از کارگران در شهر تهران را به مناسبت روز جهانی کارگر منتشر کرد.
با به قدرت رسیدن رضا خان در سال ١٣٠۴، برگزاری مراسم روز جهانی کارگر غیرقانونی اعلام شد. از سال ١٣٠۴ تا ١٣٠۸ اعتصابهای مختلف کارگری در آستانه روز کارگر در سطح ایران برگزار شد. برای نمونه در ١٣ اردیبهشت ١٣٠۸، اعتصاب ١۴ هزار نفری کارگران تصفیه خانه آبادان با خواسته به رسمیت شناختن اتحادیههای کارگری و «عید اول مه» برگزار شد.
با آزاد شدن فضای سیاسی بعد از سقوط رضا خان، اتحادیهها و سندیکاهای کارگری فرصت لازم را برای برگزاری مراسم روز جهانی کارگر به دست آوردند. در سال ١٣٢۵ یکی از بزرگترین گردهماییها و اعتراضهای کارگری به مناسبت روز جهانی کارگر در شهرهای مختلف ایران برگزار شد.
در تهران، راهپیمایی روز جهانی کارگر با حضور ۶٠ هزار نفر برگزار شد. در آبادان، همدان، کرمانشاه، نایین، کرمان و رفسنجان، شورای متحده مرکزی کارگران ایران، راهپیماییهای هزار نفری را برای بزرگداشت این روز سازمان داد. بعد از مراسم هزاران نفری روز جهانی کارگر در ١١ اردیبهشت ١٣٢۵ در ایران، برگزاری این مراسم باز با محدودیتهای گذشته همراه شد.
در فاصله سالهای ١٣٢۶ تا ١٣٣٠ که محمد مصدق برگزاری مراسم در این روز را آزاد اعلام کرد، شماری از فعالان کارگری و اعضای اتحادیههای کارگری دستگیر شدند.
بعد از کودتای ٢۸ مرداد ١٣٣٢، برگزاری مراسم روز جهانی کارگر در ایران به کارگاهها و دامنه کوهها محدود شد. در سال ١٣۴۶ و در بیست و دومین دوره مجلس قانونگذاری، روز ٢۴ اسفند که مقارن با تولد رضا خان بود، به عنوان روز کارگر به رسمیت شناخته شد.
بعد از انقلاب در سال ١٣۵۸، کارگران توانستند پس از سالها در روز جهانی کارگر راهپیمایی کنند. روزنامه کیهان در تاریخ ١٢ اردیبهشت ١٣۵۸، با تیتر درشت نوشت: «بزرگترین رژه کارگری در ایران برگزار شد.»
بر اساس گزارش روزنامه کیهان، سندیکاها و اتحادیههای کارگری در برگزاری مراسم روز جهانی کارگر شرکت داشتند. در آن روز، دو مراسم مختلف در تهران برگزار شد. برگزارکنندگان مراسم اول که سندیکاها و اتحادیههای کارگری و نیز سازمانها و گروههای چپ سوسیالیست و مارکسیست بودند، مسیر راهپیمایی را از خانه کارگر تا میدان سپه اعلام کردند.
به گزارش روزنامه اطلاعات در تاریخ ١٢ اردیبهشت، در مسیر راهپیمایی کارگران در این روز، درگیریهایی با گروههای مذهبی در خیابان جمهوری به وجود آمد.
در مراسم دوم در آن روز که با فراخوان حزب جمهوری اسلامی برگزار شد، کارگران کارخانههای مختلف در تهران، در میدان "امام حسین" تجمع کردند. سخنرانان این مراسم محمد بهشتی و ابوالحسن بنیصدر بودند.
از سال ١٣۵۹ تا ١٣۶٠، برگزاری مراسم روز جهانی کارگر با راهپیمایی کارگران و تجمع آنها همراه بود. از سال ١٣۶١ اما با محدودتر شدن فضای سیاسی و کمتر شدن آزادیهای مدنی، مراسم روز جهانی کارگر همانند گذشتههای نه چندان دور خود به کوهها رفت و به گروههای کوهنوردی کارگری محدود شد.
با شروع دهه ۸٠ هجری خورشیدی، مراسم روز جهانی کارگر با بازگشایی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه همراه بود. اگر چه فعالان سندیکایی تهران در سال ١٣۸۴موفق شدند مراسم این روز را در تالار باختر واقع در میدان انقلاب برگزار کنند، اما از بازداشت و دستگیری در امان نماندند، سرکوبی که کماکان ادامه دارد....
شرایط حساس روز جهانی کارگر در ایران
روز جهانی کارگر در شرایطی درسال ۲۰۲۴/۱۴۰۳ در ایران برگزار میشود که تورم در تاریخ رژیم ایران در ۵۰ سال گذشته افزایش پیدا کرده است، ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده، کارگران و مزدبگیران حق تشکلیابی ندارند و سرکوب میشوند، زندانهای رژیم ایران مملو از فعالین کارگری است که حق و حقوق خود را دنبال میکردهاند و حتی حامیان کارگران مانند سپیده قلیان و آنیشا اسداللهی را هم بازداشت کردهاند! حتی یک روز مانده به اول ماه مه، فعالین حاضر در تجمعات بازنشستگان در اهواز را بازداشت میکنند! پرستاران که بخش جدانشدنی از جنبش کارگری ایران هستند با فشار کاری دست به خودکشی میزنند، فرهنگیان و بازنشستگان در اعتراض به عدم افزایش حقوق هر هفته در خیابانها هستند، مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی رژیم ملاها از حذف سفر و لبنیات از سفره اکثریت مردم سخن میگویند و اعلام میکند در سال گذشته ۸ میلیون نفر به آمار کسانی زیر خطر فقر هستند اضافه شدهاند و حتی رسانههای رژیم ملاها میگویند دیگر خانهدار شدن هم برای همگان یک آرزو است که در تهران حتی باید یک فرد ۱۰۰۰ سال صبر کند تا صاحب خانه شود و از ۲۵ مهر با آوردن گشت ارشاد که نام درستش گشت کشتار است فضای سرکوب را در کنار فقر و نیستی در جامعه دو چندان کرده است!
تمام تفاسیر بالا نشان میدهد که در ایران تحت حاکمیت رژیم ملاها، کارگر نام دیگر درد است! کارگرانی که حتی نمیتوانند خواسته خود را بیان کنند چرا که مورد سرکوب قرار میگیرند و با مستند سازی مانند مستند سناریو سوخته برنامه امنیتی ۲۰:۳۰ آنها را جاسوس دولتهای غربی اعلام میکنند! کارگران و زحمتکشان خود میبینند هیچگونه چشمانداز روشنی برای خود متصور نیستند از همین رو در تجمعات خود خواستهایشان را به مبارزات کل جامعه گره میزنند و از شعارهای صنفی فراتر میروند و تمام حاکمیت را به چالش میکشند!
کارگران و زحمتکشان بارها در شعاری خود گفتند: «حسین، حسین، شعارشون، اختلاس، افتخارشون» ، «اسلام پله کردن، مردم ذله کردن» ، «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست» ، «حجاب رو رها کن، فکری به حال ما کن» ، «زندانی سیاسی، آزاد باید گردد» و حتی در خیزش انقلابی مردم ایران مانند خیزش پرخروش زن، زندگی، آزادی شعر پرطنین «نه غزه، نه لبنان» را سر دادند و در خیزش انقلابی با اعتصابات سراسری خود و شکل دادن تجمعات با شعارهای مرگ بر خامنهای نشان دادند کارگران یک بخش مهم و وزنه علیه دیکتاتوری رژیم ملاها هستند که نه تنها در خیزش انقلابی مشارکت فعال دارند بلکه به صورت کارزار هفتگی خود سیاستهای تروریستی رژیم ملاها در خاورمیانه و سرکوب داخلی و سواستفاده از مذهب را نیز افشا میکنند!
کارگران در ایران آگاه هستند و میبینند که رژیم ملاها با هزینه ثروت جامعه در جهت برنامه مشمئزکننده اتمی که عامل آسیب به محیطزیست است, برنامه موشکی که نه تدافعی بلکه تهاجمی برای تنش در خاورمیانه است! (مانند عملیات جنگافروزانه ۲۵ مهر به اسرائیل، حمله به پایگاههای آمریکایی در خاورمیانه، تجهیز گروههای تروریستی و فاشیست اسلامی مانند حماس، جهاد اسلامی، حزب الله لبنان، نیروهای مقاومت اسلامی عراق، حوثیهای یمن)، تجهیز دستگاه سرکوب، وجود ارتش مضاعف دوم مانند سپاه تروریستی پاسداران، بودجه برای نشر آثار تروریست بزرگ خاورمیانه قاسم سلیمانی در بنیاد قاسم سلیمانی، دادن رانت حکومتی به حوزه علمیه و مکانهای خرافه و جهل، دادن بودجه به بیش از ۳۰۰ مرکز برای گسترش و تکمیل حجاب اجباری و..... کارگران ایران را به فقر و نیستی رسانده است. از همین کارگران ایران آگاه هستند که اگر میخواهند زندگی انسانی داشته باشند باید ابتدا بزرگترین سد آنها که رژیم ملاها است را بردارند! از همین رو همواره در صف نخست تمام خیزشهای انقلابی هستند و بیشترین قربانی را نیز در این خیزشها میدهند!
با توجه به شرایط سیاسی-اجتماعی کنونی طبقه کارگر ایران باید چه کند؟
به گمانم لازم نیست دیگر ما فعالین چپ سوسیالیست و مارکسیست یا حتی تئوریسینهای سیاسی به طبقه کارگر ایران بگوییم چه کنند و خود را قیم طبقه کارگر بدانیم و بگوییم چون در فقر و نیستی و سرکوب هستند قدرت آنالیز ندارند پس ما بیاییم و بلندگوی آنان باشیم! خیر کارگران به خوبی آگاه هستند که اگر میخواهند رها شوند باید در گام نخست رهایی از رژیم ملاها را خواستار شوند و آن را بارها به روشهای مختلف فریاد زدهاند!
در واقع اگر کارگران و جنبش کارگری در کشورهای دموکراتیک در تلاش برای مبارزه طبقاتی با سرمایهداران برای به زیر کشیدن دیکتاتوری بورژوایی و استقرار دموکراسی کارگری است، طبقه کارگر ایران یک گام عقبتر از طبقه کارگر غربی است! چرا که اگر طبقه کارگر غربی امروز به توانایی کنش رسیده است ابتدا توانسته در روند دموکراتیزاسیون جامعه مشارکت داشته باشد!
از همین رو طبقه کارگر ایران باید ابتدا با از بین بردن سد رهایی خود که همان جمهوری نکبت اسلامی حاکم بر ایران است بتواند در روند دموکراتیزاسیون جامعه مشارکت داشته باشد تا با ایجاد یک جامعه دموکراتیک مبتنی بر عدالت اجتماعی که در عرصه سیاست اقتصادی از یک اقتصاد مختلط حمایت کند که بر مالکیت عمومی دولتی، مالکیت اجتماعی شوراهای کارگری، مالکیت خصوصی بازار، ملیسازی منابع طبیعی و صنایع مادر تاکید داشته باشد و همزمان از اجرایی شدن دولت رفاه اجتماعی در جهت خدمات عمومی رایگان، اجرای سیاست اقتصادی پایدار بر اساس حفظ محیطزیست-زیستبوم و مالیات بر درآمد بر بازار در جهت خدمات رفاهی اجتماعی و توزیع متوازن ثروت نیز دفاع کند اثرگذاری داشته باشند که مانع از آن شوند اپوزیسیون راست و سرمایهداران تنها تغییرات مورد نظر خود را اعمال کنند و بتوانند با جهتگیری عدالت اجتماعی و روند دموکراتیزاسیون جامعه مبارزات طبقاتی خود با سرمایهداران را پی بگیرند!
در کنار این روند، جنبش کارگری ایران میتواند با استفاده از دموکراتیزاسیون با سایر جنبشهای کارگری در کشورهای مختلف ارتباط گرفته و حرکتی همسو در جهت مبارزات با سیستم جهانی کاپیتالیستی را پی بگیرند و بتوانند در روند انقلاب جهانی در جهت استقرار دموکراسی کارگری نقش خود را ایفا کنند!
اما شاید یک عده بپرسند که شما که از روند دموکراتیزاسیون دفاع میکنید! کدام جامعه دموکراتیک به سمت انقلاب کارگری و استقرار دموکراسی کارگری رفته است که شما طبقه کارگر ایران به به آن حواله میدهید؟ اما من این است که شکست سوسیالیسم جزیرهای که به اسم طبقه کارگر در بلوک شرق و به مرکزیت شوروی تأسیس شد بر همگان آشکار گردید که تنها نام کارگر و سوسیالیسم را یدک میکشید اما در عین حال خود نمونه دیگری از جامعه سرمایهداری بود که این بار جای سرمایهداران این دولت بود که استثمارگر بود از همین رو این که یک دولت کارگری در یک کشور واحد پدیدار شود بر اساس تز استقرار سوسیالیسم در ضعیفترین حلقه انحصارات امپریالیستی که لنین تئوریسین مارکسیست و رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه داده بود به شکست انجامید! (این دلیلی بر بیاعتباری نظریات لنین نیست بلکه هر تئوریسین سیاسی ممکن است تحلیل نادرست داشته باشد و نباید به آنها به چشم قدیس نگاه کرد)
این که در این متن گفتم باید حرکت همگام جهانی باشد هم یک متن ابداع شده توسط من نیست چرا که در اصول کمونیسم، فردریک انگلس میگوید باید یک انقلاب جهانی باشد که ابتدا در کشورهای متمدن دموکراتیک رخ دهد و این که ابتدا در دموکراتیزاسیون و اقتصاد مختلط دفاع میکنیم هم باز ابداع من نیست بلکه مارکس در مقدمه فقر فلسفه مینویسد آنچه از نظر اقتصادی ممکن است اشتباه باشد، از نظر تاریخ جهانی ممکن است صحیح باشد! پس تمام آنچه گفته شده نه ابداعات بلکه در واقع بر اساس متون کلاسیک کارگری و سوسیالیستی است.
همچنین این که چرا در کشورهای دموکراتیک انقلاب رخ نداده را باید در وجود جوامع پیرامونی وابسته و عدم استقلال آنان دانست که کشورهای دارای انحصارات امپریالیستی با صدور سرمایه و استثمار کارگران ارزان قیمت جوامع پیرامونی باعث رشد و بقای این سیستم استثمارگر میشوند! از همین رو اگر در جوامع پیرامونی دموکراتیزاسیون رخ دهد و همزمان طبقه کارگر دارای قدرت و بیان سیاسی باشد میتواند با قطع کردن دستهای استثمار شرکتهای چندملیتی استثمارگر یا حتی کم کردن استثمار باعث شود این شرکتها سودهای کلان دیگر از استثمار دریافت نکنند و نتوانند با ثروتی که از استثمار درآوردهاند کارگران میهن خود را راضی نگه دارند و همین امر باعث خواهد شد بین کنش کارگران پیرامونی و کارگران در انحصارات امپریالیستی حرکتی همگام شکل بگیرد که موجب جرقه انقلاب کارگری میشود که میتواند آن را وسعت جهانی ببخشد! از همین رو دموکراتیزاسیون در روند انقلاب جهانی کارگری یک عنصر کلیدی است!
طبقه کارگر، چندهویتی است!
باید این مورد را مورد توجه قرار داد که طبقه کارگر یک طبقه چند هویتی است که در بین آن هویتهای ملی، فرهنگی، زبانی، جنسی و جنسیتی متفاوت وجود دارد که در بین آنان افراد ظلمهای مضاعفی را تجربه میکنند!
برای مثال در ایران کارگران کورد، تورک، لر، بلوچ، عرب، تورکمن، گیلک و..... ظلم و ستمی را کارگر در مرکز ایران تجربه میکند را تجربه نمیکند بلکه با عدم توسعه، ستم ملی، سرکوب تحت نام تجزیهطلبی، غارت ثروت و انتقال آن با مرکز روبرو است! یا کارگران مهاجر مانند افغانها در ایران حتی حق شهروندی هم برخوردار نیستند و خونشان پای خودشان است که توسط کارفرمایان به عنوان کارگر ارزان قیمت به کار گرفته میشوند و بدترین نوع استثمار را تجربه میکنند و در کنار آن با نگاه بیگانهستیزی و فاشیستی بخشی از جامعه نیز باید مبارزه کنند!
همچنین زنان کارگر در وضعیتی بسیار بدتر از مردان قرار دارند که به علت آن که به عنوان جنس درجه دوم در ایران شناخته میشوند که تحت قیومت مرد قرار دارند هیچگاه از موقعیت برابر با دیگران برخوردار نیستند و همواره حقوق کمتری از مردان دریافت میکنند و علاوه بر این نگاه مردسالارانه که ستم طبقاتی به زنان را در پی دارد باید با انواع سرکوب سیاسی و اجتماعی مانند حجاب اجباری که باعث مرگ زنان در محیط کار میشود هم مبارزه کنند!
بخشی دیگری از طبقه کارگر عموما دیده نمیشود اقلیتهای جنسی و جنسیتی یا همان جامعه الجیبیتی+ ایران است که هم توسط رژیم ایران و هم توسط جامعه و حتی بخشی از اپوزیسیون که غالبا اپوزیسیون راست ناسیونالیست هستند انکار میشوند!
از همین رو در روز جهانی کارگر جامعه الجیبیتی و به خصوص کارگران و زحمتکشان ترنس، همجنسگرایان و به خصوص همجنسگرایان زن بخشی از طبقه کارگر هستند که نباید مطالباتشان نادیده گرفته شود!
متاسفانه در تمام جهان افراد ترنس و همجنسگرایان در طبقه کارگر با تبعیضات زیادی از جمله حقوق کمتر از دیگران روبرو هستند و در زمان تعدیل نیرو هم در صف نخست تعدیلشدگان قرار میگیرند و حتی بسیاری با کمک قوانین و تفکرات راست محافظهکار به همجنسگرایان شغل نمیدهند و این موقعیت برای لزبینها به واسطه زن بودن و نگاه مردسالارانه تشدید هم میشود.
اما در کشورهای دموکراتیک با کمک دموکراتیزاسیون جامعه و تلاش جنبشهای الجیبیتی+ با وضع قوانین ضدتبعیض بخشی از ظلم و ستمهایی که بالا اشاره شده است ملغی یا کمرنگ شده است، اما در ایران تحت حاکمیت رژیم هموفوب ولایت فقیه که اساسا همجنسگرایان مجرم هستند و به رسمیت شناخته نمیشوند علاوه بر معضلات بالا که گفته شد با خطر تهدید و ارعاب توسط کارفرما روبرو میشوند که با کمک قانون همجنسگراستیزانه بیاید و کارگران همجنسگرا را استثمار کند.
از همین رو در روز جهانی کارگر باید صدای همجنسگرایان کارگر را منعکس کرد و گفت مطالبات آنها جدا از مطالبات سایر کارگران نیست و باید شنیده شود و بدون قید و شرط از آنها حمایت کرد.
برآیند
برآیند آن چه در بالا برای شما گردآوری کردم گمان نکنم آنچنان دشوار باشد، تمام آنچه گفته شد در پی آن بود که بگوییم در روز جهانی کارگر باید بتوانیم خواستهای طبقه کارگر را به خواستهای جامعه در زمان کنونی گره زده تا راه برای مبارزات طبقاتی در جهت رهایی کارگران گشوده شود و در این راه باید تمام تنگنظریهای سیاسی و اجتماعی را کنار گذاشته و طبقه کارگر را به عنوان عنصری چند هویتی بپذیریم و به عنوان یک جنبش انقلابی و متنوع آن را بدانیم که با عاملیت سیاسی و اجتماعی آن یادآور شویم که دموکراسی محقق نمیشود مگر آن که طبقه کارگر سیادت سیاسی را بر دست بگیرد! از همین رو در اول ماه مه بیاییم متحد و همصدا با تمام کارگران، تشکلها، جنبشها، احزاب و سازمانهای مدافع حقوق کارگران فارغ از تفاوتهای ملی، فرهنگی، زبانی، جنسی و جنسیتی این سیادت سیاسی طبقه کارگر را فریاد بزنیم.
«اول ماه مه، روز جهانی کارگر مبارکباد، کارگران، زحمتکشان، مزدبگیران، استثمارشدگان، سرکوبشدگان، محرومان و هر آن که تحت ستم هستی باید برای رهایی متحد شویم تا دموکراسی کارگری که دموکراسی اکثریت جامعه است را با استقرار شوراهای کارگران و زحمتکشان مستقر کنیم و جامعه آزاد و برابر را برای همگان پدید بیاوریم.
ووکاشین پاکروان
فعال اکو-سوسیالیست (تروتسکیست)
فعال حقوق جامعه الجیبیتی+