جنگ ِعلنن اعلام شده ی تروریست های اسلامی به رهبری وهدایت ِرژیم ِراهزن و جنایت پیشه ی حاکم بر ایران و با سلاح های اهدایی این رژیم با نظام ِ سرمایه داری ِ جهانی، نقاب ِ انقلابیگری ِ دروغین از چهره ی چپ ِ ضد ِ سرمایه داری هم برداشت.
رژیم ِتروریست با اتکاء به سازمان ها و فرقه های اسلامی در منطقه، و یا خرید ِ مزدور در اروپا و آمریکاو دیگر کشورهای سرمایه داری، و تامین ِ سلاح ِ آنها با پول های ربوده شده از دارایی های ریالی و ارزی مردم ِ ایران،هم آغاز کننده ی جنگ ِ جنایتکارانه ای است که در هفتم ِ اکتبر به شیوه ی شبیخون به ساکنان ِاسراییل آغاز شد و هم سپس با پرتاب ِشبانه ی بیش از 300 موشک وپهپاد، ادامه دهنده ی جنگی است که خود آغازکننده اش بود، و هرگزنه تنها آن را پنهان و کتمان نکرده بلکه علنن به آن افتخار هم می کند. در واقع، این جنگی است تحمیلی نه فقط به مردم ِاسراییل، بلکه همچنین بدتر و جنایتکارانه تر از آن به مردم ِ ایران و فلسطینی هایی که هیچ نقش و نفعی در آن ندارند، و عواقب ِ آن نیز بیش ازهرکسی گریبانگیر ِاینهاشده است.به خصوص این ایرانی های مالباخته هستند که بی آن که بخواهند هزینه ی تجاوز تروریسم ِ اسلامی به مردم ِمنطقه را می پردازند. این ایرانی ها هستند که اکنون بیش از پیش ِاین چهل و شش سال حاکمییت ِ رژیم ِ تبهکار، تحت ِشدیدترین فشارهای اقتصادی وسرکوب های سیاسی ِرژیم ِمتجاوزبه حقوق ِانسان ها قرار دارند.
رژیم ِ جنگ طلب ادعا می کند که جنگ اش علیه ِ اسراییل برای رهایی ِ« خلق ِ فلسطین» و « آزادی ِ قدس» است. اما چه کسی است که نداند این رژیم نه در فکر ِ رهایی ِ مردم ِ فلسطین، بلکه در صدد ِ تحمیل ِ یک حکومت ِ اسلامی- استبدادی به الگوی ِ خود و دست نشانده و فرمانبر ِ خود به فلسطینی ها است. همچنان که نیروهای وابسته به آن در منطقه ی خاورمیانه نیز با همین نگرش والگوی حکومتی است که وکالت و نیابت ِ آن را بر عهده گرفته اند و در میلیارد میلیارد دارایی های ربوده شده ی ایرانی ها با آن شریک و سهیم هستند.
از سوی دیگر، و در چارچوب ِ همین جنگ ِ توسعه طلبانه ی تروریسم ِ اسلامی، صدها کیلومتر دورتر از میدان ِ جنگ و انسان های مستقیمن در معرض ِ آسیب های جانی و مالی ِآن، چپ ِ فرقه سالار ِ ضد ِ سرمایه داری ِ جاخوش کرده در دموکراسی ِ نظام ِ سرمایه وجود دارد که خودرامدافع و حامی ِ« خلق ِ فلسطین» می داند. خلق ِ فلسطینی که در این جنگ ِ ناخواسته و تحمیلی ازقربانیان ِ مستقیم ِ تروریسم ِ اسلامی است. تروریسمی که در تمام ِوجوه و ابعاد ِ اعتقادی سیاسی ِ تجاوزکارانه اش شامل ِ « حرکت ِ مقاومت ِ اسلامی» یا حماس، و دار و دسته ی « جهاد ِ اسلامی» هم می شود، که خود را نماینده و حاکم بر مقدرات ِ فلسطینی ها می دانند، و چپ ِایرانی نه تنها با مرام و تروریسم ِسیاسی اعتقادی ِ آنها به مثابه ِ نیروهای کمکی و برونمرزی ِ رژیم ِ اسلامی ِحاکم بر ایران مرزبندی ندارد، بلکه آنها را نماینده و سخنگوی « خلق ِ فلسطین» هم به شمار می آوردوبا این موضعگیری ِجانبدارانه از تروریسم ِ منطقه ای و جهانی،خود را در پارادوکس ِبی برون رفت ِ نظری وعملی قرار می دهد. چراکه: این همان چپ ی است که از یک سو خود را قییم و وکیل ِ تام الاختیارِ شهروندان ِ ایرانی می داند که سال هاست مستقیمن زیر ِ سلطه ی اجبار و سرکوب ِاعتقادی- سیاسی ِرژیم ِ تروریستی قرار دارند که در عین ِ حال، تامین کننده ی پول و سلاح ِ حماس و جهاد ِ اسلامی و خط و نشان دهنده به آنها برای کشتار و ترور ِمخالفان اش در منطقه و در دیگر نقاط ِ جهان است. یعنی در واقع حماس و جهاد ِ اسلامی ِ مورد ِ حمایت ِ چپ ِ ایرانی شریکان وهمدستان ِ این رژیم در تمام راهزنی های پولی و مالی و جنایت ها و کشتارهای اش ازشهروندان ِایرانی اند،و پارادوکس ِادعا وعمل درهمین« یار ِدارا بودن و دل به سکندر داشتن» ِ چپ ِ ایرانی است. به بیان ِ واضح تر، چپ در ایران خود را مخالف ِ تروریسم ِ حاکم، و حامی ِ شهروندان سرکوب شونده می داند در حالی که در منطقه و خصوصن در فلسطین هم موافق و مدافع ِ حماس و جهاد ِ اسلامی ِ تروریست است و هم به ادعای خودش حامی ِ« خلق ِ بی پناه ِ فلسطین». تناقض گویی ذاتی ِچپ ی است که دراروپا و آمریکا خود از دموکراسی و موهبات و مزایای آن به قدر ِ کافی بهره مند است، اما به ایرانی های نیازمند و خواهان ِ همان موهبات می گوید برای دموکراسی تلاش نکنید چون که دوران ِ آن به سر رسیده است. با چنین خصوصییت ِ تناقض آمیزی چپ ِ ضد ِ سرمایه داری بیش ترین لطفی که می تواند در حق ِ فلسطینی ها و ایرانی ها بکند این است که به آنها اجازه دهد خود ِ شان مقدرات ِ زنده گی و مشکلات ِ سیاسی اعتقادی ونیازهای تاریخی ِتا کنون برآورده نشده شان راحل کنند و برآورده سازند، و چیزی خارج ازاین نیازهای تاریخی- دورانی به آنها دیکته و تحمیل نکند. بهترین لطفی هم که باید در حق ِ این جامعه ها و مردمان ِ تحت ِ حاکمییت ِ تروریسم ِ اسلامی بکند این است که دست از تبلیغ ِ سوء علیه ِ دموکراسی و آزادی های سیاسی یی که خود دارد بردارد، و بگذاردایرانی ها و فلسطینی های محروم هم به اینآزادی های تاریخی دست یابند.
فلسطینی هارا نمی دانم،اما می دانم ایرانی ها یکبار در 1357 فریب ِیک مرتجع ِ ضد ِ دموکراسی را خوردند و چهل و شش سال است تاوان ِآن فریب ِ تاریخی را می دهند، و این معنا و مفهوم ِ نظری و عملی اش این است که ایرانی ها دیگر نباید هرگز از یک سوراخ دو بار گزیده شوند! امیدوارم مردم ِ فلسطین هم راه ِرهایی از مارگزیده گی و برون رفت ازدوباره کاری هایبیهوده رااز ایرانی ها یاد گرفته باشند!