گرفتار میان سنت ومدرنیته
سنت به ذات چیز بدی نیست.بسیاری از جشنها ومراسم ملی ما ریشه در سنت چند هزار ساله ما دارد.مگر عید نوروز سنت بدی ست.
اما فرهنگ کنونی ما در کل پیچیده و جمع اضداد است. میل به سنت و سنت گرایی عادتی است که ما قرنها دچارش بوده ایم ،چرا که دچار بحران هویت فرهنگی هستیم.
در نسل گذشته جدال سنت و تجدد جدالی ویرانگر بود تا آمد و آمد و در سال ۵۷ یکی جا را برای دیگری تنگ کرد و سنت موفق شد تجدد را از صحنه براند.
اما نسل جدید که خودرا نسل زد می نامد از تابوهای سنتی تاحدودی گذشته است و بدنبال هویتی نو برای خود می گردد،اما در میانه این رها کردن و این جستجو در میانه سنت و مدرنیته حیران است .
کارکرد مناسک و آئين ها
آدمی برای گریز از تنهایی و ترس و بی پناهی خود در این عالم پر هیاهو به دنبال راهی می گردد تا اندکی از این بی پناهی بکاهد. مناسک و آئین های نمادین یکی از راه هایی ست که به اوکمک می کند بجای کنار آمدن با سختی ها و تحمل رنج و پذیرش مسئولیت به تنهایی این بار را از دوش خود بردارد وبر دوش دیگری بگذارد وکمی نفس تازه کند.
نگاه کنیم به این ایام وچگونگی بر خورد این نسل با مراسم عاشورا.از یک سو این مراسم را کارناوالی می بیند که می تواند در آن خودش را نشان دهد ومحلی باشد برای دید و بازدید و نوعی نمایش مد برای آرایش و لباس و نوعی آزادی نسبی و رها شدن از قید و بند خانوداگی و حکومتی و ارشادی و یافتن نوعی همزمانی و همزبانی و در کنارش اگر امکان و فرصتی بود دمی به خمره زدن و لذت بردن از شرایطی که سنت برای او فراهم کرده است و از سویی دیگر آخرین مد لباس ها و آرایش ها را در دنیا دنبال می کند و با صدای بلند می گوید می خواهد آنگونه زندگی کند که هم سن و سالانش در اروپا و امریکا زندگی می کنند.
از یک طرف در استادیوم آن شعار پرچم فلسطین را می دهد و یکباره با باند و اکو به خیابان می آید تا در عزای حسینی کاری بکند کارستان وبر سر و روی خود گل می مالد و قمه می زند .این سر گشتگی را چگونه فهم کنیم.
البته این سرگشتگی تنها میان سنت و مدرنیته نیست ،سرگشتگی میان وظیفه و مناسک هم هست .از رفتن به کنه همین داستان برساخته عاشورا می ترسد. جدا از آن که این داستان بواقع این گونه بوده است یا نه چرا که برایش مسئولیت می آورد،ایستادن در برابر ستم وبیشتر تمایل دارد بسوی برداشتی از این ماجرا برود که هزینه ای در کار نیست مظلومیتی که اشک او را در می آورد وتا حدودی ترجمان وضعیت او نیز هست این گونه می تواند مشابهات های تاریخی را از یاد او ببرد.
بگذریم از این توجیه کم مایه که عزاداری محرم برمیگردد به سوگ سیاوش در تاریخ ایران باستان در حالی که این همانی تاریخی در ذهن هیچکدام از کسانی که در دستههای عزاداری سینه میزنند،محلی از اعراب ندارد و به مخیله شان خطور نمی کندکه دارند برای سیاوش سوگواری میکنند.
این دلخوش کردن به این مشابهت های تاریخی که این همان است و ماهم همانیم و برای رسیدن به آن گذشته تاریخی راه درازی در پیش نیست نشان از کم فهمی ما از این مناسک و گرفتاری تاریخی ما دارد .
این وظیفه مانیست که داوری کنیم این مناسک خوب است یا بد یا اینجا محل این داوری نیست اما اگر بیندیشیم که این مناسک بداست برگشت دادنش به تاریخ و مرگ سیاوش از بدیش چیزی کم نمی کند و بد با ارجاع تاریخی خوب نمی شود.
تبلیغ و ضد تبلیغ
از پروپاگاندای ِمذهبی حکومتی می گذریم که این روزها دیگر بین طرفدار حکومت هم جاذبه چندانی ندارد. در و دیوارشهر زیر سونامی تبلیغاتی مذهب و عکس ها و شعار ها دارد خفه می شود .همین سونامی مدارس و دانشگاه هاو مراکز آموزشی را در برگرفته است اما این دیسکورس ِو این گفتمان واین پروپاگاندا بی روح وبی رمق شده است و تبلیغ از شدت تکرارش به ضد تبلیغ بدل شده است و این قانونی اینجایی و همه جایی ست.
گسترش آئین ها و مناسک فتح تمامی فضاها و تفریحگاه ها خفه کردن فضای آموزشی و شنیداری و گفتاری این گونه نیست که یک جامعه سراسر دینی بسازد هم چنان که پسوند اسلامی بانک ها و دانشگاه ها و نه بانک ها را دینی کرد ونه دانشگاه ها ومدارس را .
برای محوِ هر سوژه، بهترین راه نمایاندن بیش از حدّ آن است. این گزاره درستی ست . وقتی همه چیز مقدّس می شود، باید منتظر باشید که جامعه بجایی برسد که دیگر هیچ چیز برایش مقدّس نباشد.
مفاهیم باید معنایش را یا لااقل معنای امروزیش را در روابط میان انسانها پیدا کند و نشان بدهد که کار کرد اجتماعیش چیست و کجاست.
اما با جامعه ای از دست رفته ومفاهیمی که دیگر در واقعیت تلخ زندگی مردم جایی ندارد
آدم ها دچار یک سردر گمی می شوند که امروز شده اند راستی و درستی در کار و رابطه که از شدّت تکرار بی تاثیر و بی معنا شده اند در حالی که در عینیت رد پا ونشانی از این مفاهیم نیست . واگر کارکردی هم دارند کارکردی کژو کوژ وبی معنا و دروغین است.
یک جامعه وقتی بمعنی واقعیش دینی می شود که پشت مفاهیم حقیقتی نهفته باشد و این حقیقت نهفته کارکردش را در زندگی اجتماعی آدم ها نشان دهد. در جامعه ای که فساد و ارتشاء و دروغ و تقلب و ریا یک نورم قابل قبول تلقی می شود مفاهیم دینی چگونه خودرا از میان سنگلاخ این سوٰژه ها نشان بدهد که دارای حقیقتی ست .
اگر روزگاری در پشت مناسک دینی حقیقتی و کارکردی نهفته بوده است و این مناسک برای ادای وظیفه ای نهادینه شده بودند جدا از منبع و مشروعیتش و رها از این و از آن مسلک اما امروز از آن وظایف وکارکردها خالی شده اند و تبدیل شده اند به رفتاری بی معنا برای کامل کردن پروژه ای که یا بهانه ای این دنیایی دارد یا معامله ای آن دنیایی .
خب باید دید حاصل این پروپاگاندای حکومتی چیست.اشغال فضای فکری و شنیداری مردم تا برسیم بیک جامعه توده ای که فکر وذکرش مناسکی باشد که پایی در حل مشکلات مادی و معنوی مردم ندارد و بیزار کردن نسل زد از این همه تبلیغ و تقدیسی که او رد پایی از این قدیسان و شهیدان را در حاکمان ریزو درشت اطراف خود نمی بیند.
و آن سوی این حرف ها وحدیث ها جامعه ای که از هرگونه معنویت و قدسیتی تهی است و قبله آمال خود را یا در آن سوی آب ها می بیند بهمین خاطراست که خطر مرگ را بجان می خرد و تا با سوار شدن بر کشتی های فرسوده خود را به سرزمین رویاها برساند و یا غرق شود یا با حسرت به اتومبیل های لاکچری نگاه کند که طبقه نوکیسه به مدد رانت و فساد و ارتشاء به آن رسیده است نفس به نفس دختری شیک و آن چنانی با صدها قلم آرایش که بوی عطر و اودکلان چند میلیونیش هوش از سر جوان در تنگنا افتاده پایین جامعه می پراکند. گرفتا
و ما گرفتار بین دو وادی تحجر وتجددی بیمایه مدام دور و دورتر می شویم از مدرنیته ای که دهه ها قبل غرب از آن گذشته است و حالا دارد با سرعت هرچه بیشتر در راه شیری بجلو می رود و ما درگیر دنیایی از مشکلات و خسته و لنگ آب ونانی که ترک ها وافغان ها به گروگان گرفته اند یا امریکا و اورپا.
و دلخوش به معنویتی که ماداریم و آنها ندارند ومدام توشه آخرت برای خود انبار می کنیم در حالی که روزگارمان سگی نیست از سگ هم بدتر است .
این که گفته می شود سنت های فرهنگی را باید شناخت وآنچه که به درد زندگی معاصر می خورد حفظ کرد و آنچه که نمی خورد و به کارمان نمیآید، دور ریخت حرف بیراهی نیست.
اما بخشی از سنت های فرهنگی ما با مناسک دینی یکی شده اند مناسکی که ریشه در اعماق تاریخ دارد.باید روزی ما عزم خودرا جزم کنیم وببینیم این مناسک و سنت ها چه سودی برای امروز ما دارد.