۱۴۰۳-۰۶-۰۴
مهرداد لطفی

داف چیست و داف کیست

 

داف از کلمات زیر تشکیل شده است:
Dumb Ugly Fat Friend --> D.U.F.F،دوست چاق زشت احمق
واین در زمانی ست که یک زن زشت در کنار یک زن زیبا قرار بگیرد به آن زن زشت می گویند :داف

اما در معنای اکنونیش به دختر یا زنی گفته می‌شود که از دید جنسی، برای جنس مخالف جذاب باشد.و بیشتر مراد معشوقه است با جاذبه جنسی زیاد که شانه به شانه می شود با زنان فاحشه و بدکار.

زاخار

زاخار اما در مورد مردان بکار برده می شود و مراد جوانی ست  خفن، شجاع، خوشتیپ، با جربزه و در مفهوم منفی ش : بی عرضه، بی کلاس، خز و خیل، دمده و از مد افتاده، اسکل  .

اما جدا از معنا و تبار شناسی این واژه ها باید روی این موضوع تمرکز کنیم که در لایه هایی از جامعه چه اتفاقی دارد می افتد که انسان جدا از موضوعیت سوژه گیش به  «داف» و «زاخار»تبدیل می شود .و چرا و چگونه یک انسان تبدیل می شود به داف.ویژگی‌های ذاتی و سوژه‌گیش، ویژگی‌های ذهنی و بدنی این داف چیست .و چه گفتمان و مناسبات و روابطی شکل گرفته است  که انسان تبدیل می شود به ابژۀ میل جنسی  وچرا معشوق و لیلی تبدیل می شود به لکاته. 

این گزاره درستی ست که انسان نیازمند دوست داشتن و دوست داشته شدن است و در این میان میل جنسی می تواند بخشی از رابطه انسان ها را در قالب عشق تعریف کند اما تمامی این تعریف و معنا نیست .

اما چرا انسان امروزی در پی نابودی ابژۀ میل خودش است.با تبدیل یک رابطه انسانی بیک رابطه جنسی صرف چیزی مثل خوردن غذا که ما با خوردن غذا میل به غذا خوردن را نابود می کنیم.

معلوم است که وقتی این رابطه به رابطه ساده و جنسی تبدیل می شود فراق یار یعنی رسیدن به یک هماغوشی و بعد از این هماغوشی لیلی تبدیل می شود به داف و لکاته و چیزی درهمین حدود.بیهوده نیست که دیگر لیلی و مجنونی در خاطره معاصر ما شکل نمی گیرد و ما مدام آن را در افسانه های مان جستجو می کنیم و این هم خود نکته ای ست که اگر لیلی همان داف است چرا هنوز افسانه لیلی ومجنون یا رومئو و ژولیت برای ما گیرایی و جاذبه خاص خودش را دارد.

معشوقی که تماماً در وصل تعریف می شود،تبدیل به کالا می‌شود وکالا برای مصرف است و مصرف می تواند در هرکجا و هر زمان صورت بگیرد.

این کالایی شدن پدیده ای جدید البته نیست. در قرن نوزده پیش بینی اش شده بود که مناسبات سرمایه می آید و همه چیز از جمله عشق را به کالا تبدیل می کند .این کالا شدگی سوژٰه در بطن مناسباتی صورت می گیرد که روابط انسانی از معنا تهی شده اند.

مهم نیست سوژه با چه درجه ای از تحصیل و شعور اجتماعی وخصوصیات اخلاقی وارد این فرهنگ می شود این فرهنگ در کسری از ثانیه او را تبدیل می کند به داف.داف بودن را خصلت‌های سوژگی و شخصی تعیین نمی‌کند، کردارهای زبانی این مناسبات این  نقش را به او  تحمیل می‌کند. 

در این گذار از متافیزیک معناها به فیزیک معناها این گونه نیست که زن به آزادی می رسد یا رسیده است  تهی شدن روابط و انسان از کرامت های انسانی ش و تبدیل شدن سوژه  به داف یا زاخار تقلیل آدمی از یک عنصر آگاه و شعورمند به یک ابژه جنسی وکالایی و مصرفی  همه چیزمی تواند باشد الا آزادی آدمی و زن.

 داف و زاخار یک انسان برابر با دیگر انسان ها و یک موجود شعورمند و دارای ارزش ذاتی و یک غایت فی نفسه نیست .کالا فقط و فقط در مناسبات عرصه و تقاضا ارزش خودش را دارد. ارزشی برای مبادله ومصرف و این ارزش بعد از دست بدست شدن و مصرف ارزش خود را از دست می دهد.

زنی که می پذیرد در این شبکه معنا ها داف باشد دیگر نمی تواند از کالا بودن و کالا شدن و مصرفی شدن تن بزند و معترض باشد چرا بعد از مصرف بلااستفاده شده و دور ریخته می شود.

در این گذار از لیلی به داف و از مجنون به زاخار ذات آدم ها تعیین کننده نیست.مناسبات بین آدم ها ونقشی هایی که می پذیرند مهم است. مهم این است که بپذیریم و وارد این مناسبات شویم و نقشی را که تعیین می کنند بر عهده بگیریم.

 در این چنین مناسباتی که بر اساس سطحی نگری ،مصرف گرایی، ابتذال و فرار از کرامت های انسانی شکل گرفته است مهم نیست که بوده ای و چه کرده ای و قرار است چه بکنی.یک نقش بیشتر برای تو تعبیه نشده است و‌ آن داف بودن یا زاخار بودن است . 

در چنین شاکله ای از فرهنگ و ضد فرهنگ است که شکل و شمایل و لحن و بیان و رفتار داف تعیین می شود.موی مش شده، بینی سربالا ونوک تیز گونه های فیلر شده و سینه و باسن های پرشده از هرجا و هرچیز.برای برگزیده شدن و رسیدن به داف اعظم و الگویی که ارائه شده و می شود در مراسمی که برای خود نوعی مراسم اسکاراست برای نمایش تمامی آن چیزهایی که برای ساختن و پرداختن آن میلیون ها دلار و هزاران ساعت وقت صرف و هزینه شده است .  

با خواسته هایی معین از بوسیدن و جنباندن کمر و باسن و نوشیدن اشربه ها و مشربه های الکلی و غیر الکلی و دود و دم حال وهول و از این دست خزعبلات برای رساندن سود هرچه بیشتر به بازار سکس ومشروب و مواد افیونی که بزرگترین و سود آور ترین صنعت  سرمایه داری معاصر است .

 

 

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر