۱۴۰۳-۰۶-۱۰

مهرداد لطفی

احمد کامرانی و ترور شاه

 

ساختن تاریخ بر اساس دروغ

احمد کامرانی درگذشت و کانال های وابسته به استبداد گذشته در بوق کردند که ضارب شاه درگذشت نگاه کنیم:

«احمد کامرانی متولد ۱۳۱۸ کاشان است. او دوست دوران تحصیل رضا شمس‌آبادی، سرباز گارد شاهنشاهی بود که به اتفاقِ هم، ترور نافرجام محمدرضاشاه پهلوی را انجام دادند»۰(سایت لیبراسیون/لیبرالیسم)

و داستان هایی از این دست که مادرش در جلو راه شاه نشست شاه از او پرسید پسرت برای چه می خواست مرا بکشد و مادرش گفت بیکار بود شاه برای او در سال ۱۳۵۰ در کاشان برای او مغازه ای خرید و احمد کامرانی کار آفرینی موفق شد .این داستان را از دهان فرح همسر شاه در مورد پرویزنیکخواه  نیز با ورژنی دیگر هم قبلاً شنیده ایم که به آن خواهیم رسید . 

یک پرسش 

چرا هواداران استبداد گذشته اصرار دارند تاریخی بر اساس دروغ یا تاریخی دروغین بسازند.چه اصراری هست تا در حافظه تاریخی مردم دست ببرند و القاء کنند تاریخ این گونه بوده است که آنان روایت می کنند و با تکرار این روایت دروغین در ذهن نسل های بعد تاریخی دروغین بر پا کنند.از دروغ و تاریخی دروغین چه کسانی سود می برند.

قبل از این که به این پرسش ها پاسخ بدهیم نخست ببینیم داستان ترور شاه چه بود .

رضا شمس‌آبادی که بود

رضا شمس آبادی در  ۱۳۱۹ خورشیدی در روستای شمس‌آباد کاشان در خانواده‌ای بسیار فقیر به دنیا آمد.در ۱۰ سالگی به کاشان مهاجرت کرد و به عنوان کارگر در کارخانۀ بافندگی آن شهر مشغول به کار شد.

در سال ۱۳۳۹بنا به تشویق احمد کامرانی دوست و همکلاسی اش  به«حزب مردم ایران»    که جناح مذهبی «جبهه ملی» بود و زیرعنوان «سوسیالیست های خداپرست» کار می کرد، نزدیک شد اما این نزدیکی دیری نپائيد.

در پرونده اش در سال ۱۳۴۰ پرتاب بطری اسید به سمت دکتر علی امینی نخست وزیر وقت که به کاشان سفر کرده بود، وپرتاب سنگ به شعبان بی مخ که به کاشان رفته بود،دیده می شود.

با اصرار خود داوطلبانه به سربازی رفت و پس از مدتی جزو محافظان گارد سلطنتی در آمد تا بتواند شاه را ترور کند.

روز ۲۱ فروردین سال ۱۳۴۴  شمس آبادی وارد فاز عملیاتی شد اما بخاطر دیر آمدن شاه نقشه اش بهم خورد.

کار به درگیری کشید و استوار بابایی و لشگری از محافظین شاه کشته شدند وشمس‌آبادی موفق نشد خودرا به شاه که در دفترش پنهان شده بود برساند و توسط استوار ساری اصلانی کشته شد.

بعد از ترور هیاتی مرکب از نمایندگان اداره دادرسی ارتش، گارد شاهنشاهی، اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران و ساواک مأمور رسیدگی به این حادثه شدند تعقیب موضوع به سازمان ضد اطلاعات ارتش سپرده شد. 

اداره اطلاعات ارتش در بازجویی از خانواده شمس آبادی به  احمد کامرانی دوست و همکلاسی شمس آبادی رسید در بازجویی از کامرانی به مهندس منصوری رسیدند . 

 در هنگامی که مامورین در خانه منصوری بودند پرویز نیکخواه از راه رسید و مأموران بدون آنکه بدانند او کیست نیکخواه را دستگیر کردند و در بازرسی از او به نامه ای که درباره حادثه کاخ مرمر به یکی از دوستان مقیم خارج خود نوشته بود و نیز تز جنگ پارتیزانی که نوشته خود او بود، دست پیدا کردند. همچنین خانه او را مورد بازرسی قرار دادند و به ماشین تایپ، کتابها، نشریات و نوشته های مارکسیستی دست یافتند و اینجا بود که ساواک پروژه نقش سازمان انقلابی در ترور شاه را کلید زد.

سازمان انقلابی که بود

سازمان‌ انقلابي‌ حزب‌ توده‌ ايران‌ در آذر ۱۳۴۳ در تيرانا پايتخت‌ آلباني‌، فعاليت‌ خود را آغاز كرد. اين‌ سازمان متشکل از دانشجویان و هواداران حزب توده بودند که نسبت به مواضع حزب و نسبت به اختلاف چین و شوروی نظر دیگر داشتند.‌ 

اولين‌ اقدام‌ عملي‌ این سازمان اعزام‌ يك‌ گروه‌ به‌ رهبري‌ پرويز نيك‌خواه به‌ ايران‌ بود. پرويز يك‌ دانشجوي‌ ايراني‌ در انگليس‌ بود كه‌ از طرف‌ سازمان مأمور شد تا براي‌ مطالعه‌ و تهيه‌ برنامه‌ براي‌ شورش‌هاي‌ دهقاني‌ و جنگ‌هاي ‌پارتيزاني‌ به‌ همراه‌ چند تن‌ ديگر به‌ ايران‌ سفر كند. پرويز همراه‌ فيروز شيروانلو به‌ ايران‌ آمد و مهندس‌ احمد منصوري‌ و منصور پوركاشاني‌ نيز به‌ آنها پيوستند.

اولين‌ اقدام‌ گروه،‌ برنامه‌ريزي‌ يك‌ كوهنوردي‌ براي‌ شناسايي‌ روستاها براي ‌عمليات‌ پارتيزاني‌ بود. اعضاي‌ گروه‌ هر كدام‌ به‌ شغلي‌ مشغول‌ و با افراد مخالف‌ رژيم‌ آشنا مي‌شوند. مهندس‌ منصوري‌ با فردي‌ به‌ نام‌ احمد كامراني‌ آشنا مي‌شود. كامراني‌، در دوران‌ مدرسه‌ خود با شخصي‌ به‌ نام‌ رضا شمس‌آبادي‌ دوست‌ بود كه‌ در آن ‌زمان‌ سرباز گارد و از محافظين‌ كاخ‌ مرمر بود. رضا كينه‌اي‌ وصف‌ناشدني‌ از شاه‌ در دل‌ داشت‌ و تصميم‌ گرفته ‌بود كه‌ از موقعيت‌ خود استفاده‌ كند و شاه‌ را به‌ قتل‌ برساند. رضا تصميم‌ خود را با كامراني‌ در ميان‌ گذاشت. كامراني‌ اين‌ خبر را به‌ نيك‌خواه‌ و منصوري‌ منتقل کرد و هر دو با آن‌ مخالفت‌ کردند.  

تنها گناه و جرم کامرانی و نیکخواه و دیگرانی که دستگیر شدند اطلاع از این ماجرا بود اما از آنجا که این امر را جدی نگرفتند خودرا برای روز مبادا هم آماده نکرده بودند.

 متهمين‌ در دادگاه‌ نظامي‌ محاكمه‌ شدند و سرانجام‌ دادگاه‌ تجديدنظر در آذر۱۳۴۴ پرويز نيك‌خواه‌ را به‌ ده‌ سال‌، منصور پوركاشاني‌ را به‌ هشت‌ سال‌ و فيروزشيروانلو را به‌ پنج‌ سال‌ زندان‌ و احمد منصوري‌ و احمد كامراني‌ را به‌ اعدام‌ محكوم ‌كرد. منصوري‌ و كامراني‌ بعداً مورد عفو قرار گرفتند‌.

شيروانلو پس‌ از يك‌ سال‌ و نيم‌ زندان‌ مورد عفو قرار گرفت‌ و در دفتر هنري‌ فرح ‌مشغول‌ به‌ كار شد. پرويز نيك‌خواه‌ پس‌ از پنج‌ سال‌ حبس‌ با نوشتن‌ نامه‌، مقاله و مصاحبه راديو تلويزيوني‌ به‌ يكي‌ از مهره‌هاي‌ رژيم‌ تبديل‌ و مسئول‌ برنامه‌ريزي‌ تلويزيون‌ ايران‌ شد  

انگیزه های ترور

تیمسار سید محسن هاشمی‌نژاد رئیس وقت گارد جاویدان که در زمان این ترور مسئول حفظ جان شاه بوده رضا شمس آبادی را فردی متعصب از یک خانواده متعصب معرفی کرد که توسط گروهی تحت تاثیر مسائل مذهبی تحریک شده بود تا شاه را ترور کند.وی از افراد این گروه فقط نام پرویز نیک‌خواه را می برد.در طرف مقابل محسن مبصر که به عنوان مشاور به کمیسیون تحقیق ترور دعوت شده بود اتهام شرکت پرویز نیکخواه در ترور شاه را بی اساس و بدون دلیل عنوان کرد. 

این ترور را باید بر بستر جو ملتهب جامعه از جمله در گیری های  ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ 

 و ترور حسنعلی منصور، نخست‌وزیر، در بهمن ۱۳۴۳ توسط گروه محمد بخارایی دید.

 از یاد نبریم که تیراندازى به شاه دو ماه و بیست روز پس از ترور نخست‌ وزیر صورت گرفت.

ساواک تا آخر ماجرا نتوانست اثبات کند رضا شمس آبادی با منصوری یا نیکخواه در ارتباط بوده است.

  بعد از وقایع سال ۵۷ نیزسازمان انقلابی نتواست سندی ارائه بدهد دال بر این که شمس آبادی تحت تاٍثیر گروه نیکخواه بوده است.

تمام اسناد حکایت از آن داشت که این ترور یک امر فردی بوده است.

احمد کامرانی در تاریخ ۱۰ ابان ۱۳۴۴ در دادگاه بدوی به اعدام محکوم شد. این رأی در ۲۴ آذر همان سال در دادگاه تجدیدنظر تأیید شد، اما طی فرجام‌خواهی در ۵ دی ۱۳۴۴، حکم وی به حبس ابد تبدیل شد. 

کامرانی به مناسبت جشن‌های دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران مورد عفو قرار گرفت و در ۲۰ آبان ۱۳۵۰ از زندان رهایی یافت.

فرح ،همسر شاه در خاطراتش از دیدار نیکخواه با شاه  می نویسد:«شاه به او گفت :مردک برای چه می خواستی مرا بکشی و نیکخواه گفت:اشتباه کردم . مرا ببخشید ».

در دادگاه نیکخواه خودرا بی گناه دانست و در سال های بعد هم که به معاونت تلویزیون رسید هیچ زمانی این ترور را بگردن نگرفت. 

منابع

 تاریخ سی ساله:بیژن جزنی

 ویکی پدیا

 خاطرات فرح پهلوی:کتاب اسرار زندگی شاه و فرح

  من یک شورشی هستم:عباس سماکار

 نشریه الفبا-مصاحبه با غلامحسین ساعدی

 تاریخ ایرانی-جدال چریک با نادم-نامه جزنی در باره ندامت نیکخواه

  چپ درایران به روایت اسناد ساواک:پرویز نیکخواه

 سمت درست تاریخ:بیژن جزنی و پرویزنیکخواه:محمود طوقی

مهرداد لطفی

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر