بخشی از کلیتی هستند که محرک خشونت 7 اکتبر بودند.
اگر نمیتوانید رابطه علت و معلولی بین خشونت اسرائیلدر برابر نسلهای فلسطینیهاو جنایات حماس را ببینید، پس هیچ بینشی نسبت به ماهیت انسان ندارید. خودتان را هم نمیفهمید.
شنبه 7 سپتامبر 2024، برابر با 1۷ شهریور 1403
برگردان به فارسی از نادر ثانی
برای سالهامن در کنار جادهایکه از کنار زندان مگیدو در شمال اسرائیلمیگذشت زندگیمیکردم، جایی که به تازگی فیلم جدیدیدر روزنامه اسرائیلی"هاآرتص" از نگهبانان اسرائیلیکه در حال شکنجهکردن دستهجمعی فلسطینیهاهستند منتشر شده است. من صدهابار با ماشین از کنار زندان مگیدو رد شدهام. با گذشت زمان به سختی متوجه ساختمانهای خاکستری چمباتمهزده آن که با برجهای دیده بانی و سیم تیغ احاطه شده بودند، میشدم.
چندین زندان بزرگ مانند مگیدو در شمال اسرائیل وجود دارند. این زندانهااماکنی هستند که فلسطینیهاپس از ربوده شدن از خانههایشان، اغلب در نیمههای شب، به آنهاسپرده میشوند. اسرائیل و رسانههای غربی میگویند که این فلسطینیها"دستگیر شدهاند"، گویی که اسرائیل در حال اجرای نوعی رویه قانونی قانونی در مورد نواحی تحت ستم و اشغالی خود است. در حقیقت، این فلسطینیهاربوده شدهاند.
این زندانهاهمیشه نزدیک به جادههای اصلی اسرائیل قرار دارند، احتمالاً به این دلیل که برای اسرائیلیهازمانی که بدانند فلسطینیهادر چنین تعداد زیادی حبس شدهاند،آرامش پیدا میکنند. (باید اشاره کنم که انتقال اسرا به خارج از سرزمین اشغالی، به خاک اشغالگر، جنایت جنگی است)
حتیپیش از بازداشتهای گسترده در 11 ماه گذشته، تشکیلات خودگردان فلسطین تخمین زده بود که ۸۰۰ هزار فلسطینی - یا۴۰ درصد از کل جمعیت مرد فلسطین - مدتی را در یک زندان اسرائیل گذراندهاند. بسیاری از آنهاهرگز به هیچ جرمیمتهم نشده و هرگز محاکمه نشده بودند. این تفاوتی ایجاد نمیکند - میزان محکومیت فلسطینیان در دادگاههای نظامیاسرائیل نزدیک به 100 درصد است. به نظر میرسد چیزی به نام یک فلسطینی بیگناه وجود ندارد.
در عوض، حبس نوعی مراسم وحشتناک گذر از کودکی به نوجوانی است که نسلهافلسطینی آن را تحمل کردهاند، مراسمیکهاز جانب بوروکراسی مدیریت سیستم اشغالگر آپارتاید اسرائیل به فلسطینیهاتحمیل میشود.
شکنجه، حتیدر مورد کودکان، از زمان شروع اشغال تقریباً۶0 سال پیش در این زندانهاامری عادی بوده است، امری که مرتباً توسط گروههای حقوق بشر اسرائیلی مستندسازیشده است.
زندانیکردن و شکنجه کردن فلسطینیهااهداف متعددی را برای اسرائیل دنبال میکند. روحیه فلسطینیهارا به صورت فردی و جمعی در هم میشکند. نسل به نسل به آنان آسیب وارد میکند و ترس و سوءظن بین آنان ایجادمیکند. و به استخدام گروه بزرگی از خبرچینان و چرخ پنجمیهای فلسطینی که مخفیانه با پلیسمخفی اسرائیل، شین بت، برای خنثی کردن عملیات مقاومت فلسطین علیه نیروهای اشغالگر غیرقانونی اسرائیل کار میکنند، کمک میکند.
باید توجه داشته باشیم که این نوع مقاومت فلسطینی به طور خاص در حقوق بینالملل مجاز است. به عبارت دیگر، آنچه غرب به عنوان "تروریسم" محکوم میکند، در واقع طبق اصولی که غرب پس از جنگ جهانی دوم ایجاد کرد، قانونی است. در این دوگانگی به بیان ملایم، تضادی نهفته است.
تحقیر و آسیبی که به طور سیستماتیک بر این صدهاهزار فلسطینی و جامعه وسیعتر فلسطین وارد شده است - و نشان ندادن کامل نگرانیاز سوی به اصطلاح "جامعه بینالمللی" یا بدتر از آن، همدستی آن - ناگزیر باعث افزایش افراط گرایی مذهبی در میانجامعه فلسطینیهاشده است، جامعهای که زمانی عمدتاً سکولار بود.
اگر عدالت وجود نداشته باشد و اگر هیچ جبرانی از سوی نهادهای بینالمللی ایجادشده توسط غربی که هم سکولاریسم خود را در بوق میاندازد و هم ارزشهای مسیحی خود را به رخ میکشد، وجود نداشته باشد، فلسطینیهانتیجه میگیرند که شاید بتوانند عدالت - یا حداقل تلافی - را نه از طریق "مذاکرات" نگرانی تقلبیبلکه از طریقشرکت بیشتردر مقاومتی خشونت آمیز که به نام اسلام انجام میشود بیابند.
این امر ظهور گروه حماس در اواخر دهه 1980 و رشد بیامان محبوبیت آن را توضیح میدهد. ستیزهجویی بیعذرخواهیاسلامیحماس در تضاد با ناسیونالیسم سکولار سازگارتر فتح بود که مدتهاتوسط محمود عباس رهبریمیشد. حمایت از حماس چیزی بود که اسرائیل از آن خوشحال بود، چرا که متوجه بود که اسلامگرایی آرمان فلسطین را در نظر غربیهابیاعتبار کرده و غرب را بیشتر به اسرائیل پیوندمیدهد.
اما سیستم شکنجه اسرائیل – چه در زندانهای"عادی" مانند مگیدو و چه در زندان غولپیکر فضای بازی که اسرائیل از غزه ساخته است – همچنین منجر به عزم هرچه بیشتر گروههایی مانند حماس برای رهایی خود از طریق خشونت شد. اگر اسرائیل نمیتوانست با فلسطینیهاصحبت کند، اگر تنها زبان شمشیر را میفهمید، پس این زبانی بود که فلسطینیهامیبایست با آن با اسرائیل صحبت میکردند. این دقیقاً دلیل جنایات 7 اکتبر بود.
اگر از آنچه که در روز 7 اکتبر به اتفاق افتاد وحشت کردهاید، اما از آنچه که اسرائیلدر خلال بیش از نیم قرن در زندانهای خود با فلسطینیهاانجام داده است بیش از این وحشتزده نیستید، در این صورت یا در جهل عمیق هستید–امری که با توجه به عدم پوشش رسانهای از سلطه استبدادی اسرائیل بر فلسطینیان تعجبآور نیستـ و یا در انکارریشهای زندگی میکنید.
اگر نمیتوانید ارتباط علت و معلولی بین آزارهای وحشیانه فلسطینیان نسل به نسل و جنایات 7 اکتبر را ببینید، پس هیچ درکی از ماهیت انسان ندارید. شما هیچ آگاهی باطنی ندارید که اگر شما، پدر و پدربزرگتان در زندان اسرائیل شکنجه میشدند، چگونه رفتار میکردید. ضربه شدید روانیایرا که در خانوادههاییکه رنگ مو یاهیکلی متفاوت دارند نسل به نسل منتقل شده است درک نمیکنید.
صحنههای فیلمبرداری شده در مگیدو، تصاویر مردان نحیف،در هم ریخته از ضرب و شتم در زندان، ناپدید شدن صدهاپزشک در اتاقهای شکنجه اسرائیل، فیلم تجاوز به یک مرد فلسطینی توسط زندانبانان اسرائیلییافتههایی از سازمانهای اسرائیلی و بینالمللی مبنی بر اینکهشکنجه به طور سیستماتیک ادامه دارد میباشند در برابر چشمان ما هستند. اما بسیاری از ما به دور نگاه میکنیم وبه تفکر جادویی دوران کودکی خود باز میگردیم که در آن، زمانی که چشمان خود را میپوشاندیم، جهان ناپدید میشد.
شرایط وحشتنک سیستم زندان اسرائیل پدیده تازهای نیست. این شرایط در خلال دهههاادامه داشتهاند. آنچه جدید است این است که اسرائیلتجاوزات خود را تشدید کرده است. و اینکه اسرائیل اکنون از جنایاتی که قبلاً مانند یک راز تاریک پنهان کرده بود لذت میبرد.
اسرائیل از دست رفته است. اسرائیلدر اعماق چاه سیاهی از نسل کشی است. پرسش این است که آیا به خود اجازه میدهید که به درون همان خلاء مکیده شوید؟ آیا قرار است همچنان چشمان خود را بپوشانید؟ آیا شکنجه پیکرهای انسانها به این دلیل که شما ترجیح میدهید آن را نبینید پایان مییابد؟