۱۴۰۳-۰۷-۰۴

امین بیات

چالش و موشکافی دیالکتیک در نو اندیشی- دانستن یا ندانستن انسان را به امور فلسفی می کشاند

https://facebook.com/amin.bayat.9

Amin.bayat@googlemail.com

گذر زمان انسانمدرن را مجبوربه چالش یا موشکافی دیالکتیک و نواندیشی در امور دانستن یا ندانستن -پیشرفت یا عقبگرایی به امور فلسفی می کشاند.

روند پیشرفت علمی و صنعتی در تکامل جهانی شدن است- انسان آگاه را وا میدارد که از برتری طلبی خود نسبت بدیگران دوری جوید- و رقابتها را در مسیر مسالمت آمیزجستجو کند-اطلاع رسانیو ارتباطات گذشته با پیشرفتهای باور نکردنی امروز-ارتباطات جمعی اینترنتو اطلاع یابی با سرعت در گذر است- و نتایج مثبت آن یکی دستیابی به همه نظرات و تجزیه و تحلیل هاازاقشار و نظرات مختلف طبقاتیسهل و آسان شده است- میزان خود شناسیو احساس بر تر بودن نسبت به دیگران از افکار آدمی خارج شده است.

دوران فخر فروشی و حقارت دیگران در کسب معلومات اجتماعی-سیاسی-فلسفی-ادبی-صنعتی و...گذشته - هر کدامبه نوبه خود افراد مورد علاقه اشانرا بگرد هم جمع آوری کرده است-علیرغم اینکه به چه طیف طبقاتی متعلق باشند  و با داشتن اختلاف عقیدهو نظر بگرد یک میز اشتراکی که زندگی مشترک نامیده میشود گرد آورده شده است.

بر خلاف گذشته دیگر حذف و نابودی یا ترد مخالف نظری جایگاهی آنچنانی نداردو این روند در حال تکمیل تر شدن در کلیه ی زمینه ها است.

انتشار نظر شخصی در مورد آزادیدیگر طبقاتی نیست -در مقابله با حکومتهای مستبد و استبدادی هر فردی جانبدار آزادی باشد در مقابل زور و ستم  و اجحاف هم نوع خود  اندیشه را به نقد نظری می کشاندو از حقوق شهروندی و قانونمداری تبلیغ و پیروی میکند.

در برابر آنانیکه هنوز سخت بسوی استبداد مذهبی و استبداد سرمایهدر حرکتندو منافع خود را در این روند ها می بینندو جستجو میکنند در اشتباهند زیرا با مقابله در برابر استبداد و طلب آزادی و آزادیخواهی آنهم بنفعاکثریت جامعه در جهت بهتر شدن وضعیت کار -زندگی و آرامش آنهم نه فقط برای خود بلکه برای مخالف هم در تلاشنددر غیر اینصورت جامعه بشری بسمت تعامل و دیلکتیک اگر نرود و اختلاف فیمابین طرفداران کسب آزادی و سرکوبگران آزادی به جنگ  و رویا رویی کشیده خواهد شد و پر مسلم است که اقلیت مذهبی مستبد و سرکوبگر در برابر اکثریت ۹۰٪در ایران بازنده و معدوم خواهد شد.

در واقع آنچنانکه  در افکار عمومی مشاهده میشود  حد اقل روشنفکران ایرانی با گذراندن و دیدن عملکردهای رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی  آنکه مستقل وغیر وابسته عمل کردند و بیشتر به آزادی اندیشه انسانی پایبند بودند با وجود مشکلات فراوان برای بدست آوردن  آزادی مبارزه کردند و می بینیم که مردم عادی هم تغییر روش و عقیده داده و بجای حمایت کور کورانه از شاه و شیخ امروز بدنبال آزادی بیان و عقیده در خیابان حضور دارند و میکوشند که در جامعه نیروهای استبدادی مذهبی و سرمایه داری را وادار به قبول آزادی پوشش- زبان و قلم -کار و زندگی کنند و تا به امروز موفقیتهایی هم کسب کرده اند و آینده را با روشهای پیشنهادی خود در حال تضمین کردن میباشد.

با این وجود روشنفکران مستقل و آزادیخواه در باز نگری اندیشه های خود کوشا و در کنکاش بسر میبرند و در حالیکه در مرحله اولبه  به خطاهای نظری و کرداری خود اعتراف میکنند و بصورت آزاد و با میل وعقیده مستقل خود بدنبال بستر سازی مفیددر جامعه میباشد جامعه ای که دارای قرادادهای اجتماعی میان اقشار مختلف  آزادی و برقراری عدالت اجتماعی بنفع عمومی باشد.

پس از ۴۶ سال که از سلطه یا اشغال ایران توسط مشتی شیعه بنیاد گرای مذهبی عقب مانده قرون وسطایی از نوع تشیع بر مردم ایران با گسترش خرافات  جهل  - زور گویی دزدی اموال مردم زندان -شکنجه و اعدام  آزادیخواهان- گسترش گرسنگی -بیکاری و...میگذرد -هنوز مدعی این هستند که در ایران آزادی  جایگاهی ندارد و  فرمان آخوندی جنایتکار چه از لحاظ داخلی و بین المللی  تعیین کننده است -جای تعجب اینکه افکار عمومی بین المللی با افشای آشکار جنایات این رژیم هنوز از خواب غفلت بیدار نشده -البته این در حالیست که بخشی از اپوزیسیون وابسته و سرگردان هم در خدمت سرمایه و هم ثنا گوی عقبگرایی مذهبی در خواب غلفت آرمیده است.

حالا که همه یا اکثریت  مردمان ایران دریافته اند که اوضاع کشور مان باعملکرد شاه  که سهم بسزایی درآ وردن آخوند ها و گذاشتن بجایخود و رفتن - و بخصوص عملکرد ایران بر باد دهه جمهوری جهل و جنایت اسلامی به واقعیت اوضاع نابسامان  کشورو با مشکلات بیشمار روبرویند- طرحی یا از چه سیاستی باید نیروهای مختلف پیروی کنندکه مردم بتواننداز یک زندگی آرام و شرافتمندانه بر خوردار باشند.

البته روشن است تا مردم به يک آگاهی نسبی دست نیابند که بنظر من به آن دست یافته اند- و این تنها بخشی از اپوزیسیون اعزامی جمهوری اسلامی بخارج از جمله گنجی ها -واحدی ها-افشاریها  بنی صدریها و افراد وعناصری که هنوز بنام اسلام در تلاشند که بجای جمهوری اسلامی - جمهوری اسلامی آنها بر مردم حاکم شود خاک به چشم مردم و بخصوص جنبش « زن-زندگی-آزادی» می پاشند و بخیال خود راه بهشت را برای خود هموار میکنند - عقب مانده ایی بیش نیستند و آن افراد و نیروهایکه با اینکونه افراد همکاری و میکرفون میدهند - باید گفت که شما هم ریگی بکفش دارید – مردم اگر کوتاهی کنند و از آگاهی اجتماعی بهره نگیرندو از تفکر دانش و فلسفه چیزی دریافت نکنند نخواهند توانست سر نوشت خود را خود رقم بزنندهمچنانکه در ۵۷ نتوانستند و غرب امپرلالیستی ملا ها را بر آنها حاکم گردانید و شرایط را چناان رقم زد که خلایق هر چه لایق- اما ۴۶ سال طول کشید مردم با فدا کردن جان و ثروت خود  اشتباه گذشته را جبران کردند ولی بخشی از باصطلاح اپوزیسیون از جمله دادرو دسته حزب  توده خاین و وابسته هنوز میان مردم و جانیان جمهوری اسلامی در کنار آخوند های مزدور  قرار دارند.  

پس در این مرحله مردم دریافته اند که باید به روحانیت و دین شیعه تشیع پشت کنندو آنرا برای همیشه از وجود خود پاک کنند که خوشبختانه جنبش «زن-زندگی-آزادی» این برنامه را در دستور کار دراز مدت خود دارد-بهر حال مردم یا ۸۵٪به این نتیجه رسیده اند که روحانیت ریا کار – دزد و جنایتکار -عقب مانده و  امروز که هیچ در آینده هم آخوند در سرتاسر ایران نباید چایگاهی داشته باشد-حکومت آینده مذهبی  حد اقل نیست.

مرحله بعد باید در مورد داشتن استقلال فکری نطری و عملی  مردم از هوشیاری بالایی برخوردار باشند که به هیچ حکومت وابسته ای تن در ندهندو بکار کرد ایدولوژیک ها دل نه بندند -و تنها بدنبال مدیریت مدرن و کار دستهجمعی و در دفاع از صلح و حفظ محیط ذیست  با سازماندهی افقی -حق و حقوق برابر زن و مرد را در دستور کار خود قرار دهیم-و در نقد فرهنگی با هم کوشا باشیم- بدنبال تز های رهایبخش شکست خورده و روی صفحه کاغذ نباشیم بلکه بدانیم که آزادی فقط در خیابان و مشترک بدست می آید-برای رسیدن به دمکراسی در سطح ملی ابزار مخصوص بخود را لازم دارد-فرهنگ سازی مترقی کنیم.

امروز توجه ما و وظیفه ما باید معطوف به آینده مردم باشد-و زیاد به گذشته و پشت سر نگاه نکنیم حتی اگر عده ای ما را فریب دادند -البته نه آگاهانه بلکه روزگار انچنان بود-فریب خوردن از قدرتهای سرمایه داری و عوامل داخلی آنها-دست پروردگان «ک-گ-ب» و دست نشاندگان «سی-آی-ای»روش کار خود را از این جماعت نوکران سرمایه جدا کنیم-فرقه ی دیگری که دست پرورده «سیا» یعنی «ساواک»و طرفداران آنهاکه حتی امروز هم که رسما در قدرت نیستند دست از تهدید –بر نداشته اند- البته هر انسانی باید بخاطر اشتباهاتشاگر اگاهانه بوده حساب پس بدهد؛ و جلوی تفتیش عقاید بنوعی گرفته شود؛ و از همکاری با آنانیکه پشت به جوانان مستقل کردند و در خدمت شیخ و آخوند مزدور هرزه در آمدند بشدت به پرهیزید زیرا آنها باعث تداومحیات استبداد مذهبی شدند؛بجای مبارزه با آنها خود بدام فاشیسم مذهبی گرفتار شدند؛آنها در کلیه آزمایش ها شکست خوردندو از رو  نرفتند – امروز هم بخشی از آنهامانند راه فدایی اصلاح پذیر بودن رژیم جنایتکار را نشخوار میکنند-و از آگاهی تاریخی نمیخواهند بهر مثبت بنفعمردم بگیرند-جای تعجب ندارد  نمیدانستند که آخوند ها جنایتکارند  و مستبد در تاریخ گزارشات انبوهی ازجنایات مذهب علیه مردم ذکر شده و دیدیم که نوبت بخود این مزدووران بیگانه نیز رسید- با آخوند در حوزه های مکاری برای چیمماشات  کردند-آیا تنها برای بالا رفتن از نردبان قدرت نبود که به آنهم نرسیدند-ولی مامور بودند و چاره نداشتند دستور از کرملین آمده بود-هنوز که هنوز است این طیف و امثالهم که در ۵۷ بمردم خیانت کردند به خود وعملکرد گذشته خود نقد تاریخی نکرده اند-تا رفیق همدردیو هم آشنایی با نسل مبارز امروز پیدا کنندو متحد علیه وضع موحودقیام همگانی را تقویتنمایندو دامن به چالش میان سنتهای مذهبی و تجدد- و به نفع تجدد وارد معرکه مبارزه شوند.                                                  

امروه با دیدن شرایط اسفبار مردم باید سعی شود به روان  تعادل به بخشیم تا متحد در خدمت مردم قراربگیریم-و بفکر رفع نابسامانیها و کاستیهای مردم باشیم-تنها  به امر ملی توجه خاص بکنیم و روابط جهانی را نیز زیر نظر داشته باشیم-درست است که نسل گذشته بعلت وجود استبداد سیاسی و دیکتاتوری شاه واکنش سخت و بنیاد گرا نشان دادو نظام گذشته با نوکری ارتشیان وابسته و نیروهای بیگانه با سازش نیروهای باصطلاح مترقی و ملی بسازش کشیده شدند-نمیدانستند که چهنظامی را دارند جایگزین نظام سرنگون شده میکنند-بالاخره دیدیم  که  نظام جایگزین هزاران بار از دیکتاتوری شاهعقب مانده و خرافاتی تر  بود که به اریکه قدرت نشاندندکه هزاران برابربیشتر اقدام به شکنجه و کشتار مردم همت ورزید -دست از منزه طلبی های بیجا  بر داریم-از مظلوم نمایی و منزه طلی و شهید پروری چیزی بدست نمی آید-دامن به پیشروی کاروان روشنفکری مدرن زده و بیرحمانه به خرافات مذهبی بر خورد کنیمو به عقبگرد تاریخی تن ندهیم-عقب گردی که موجب تقویت فاشیسم مذهبی شدو در یک کلام «سره از ناسره»را از هم تشخیص دهیم-تن به رژیم کودتا ندهیم که قرار است یکبار دیگر بقدرت بوسیله سرمایه داری جهانی  برسانند- همانند طرحهای بیگانه در دوران ۵۷ یک شبه ساواک محمد رضا شاهی و ارتش شاهنشاهی تبدیل به ساواما و ارتش ذوب در ولایت شدندو تبدیل به مشتی اراذل و شگنجه گر بی هویت شدندو در راس برنامه هایشان بدستور خمینی هرزه و وحشی آدم کش یکشبه حذف احزاب  مخالف در دستور کار فرمانبرداران تهیه شده پیش نویس شده در گوادالوپرا به اجرا در آوردند.

جایگزینی امت اسلامی عقب مانده با ملت ایران را باید بهر شیوه ممکنه تعویض نمود و بجای تکرار شعار «روح منی خمینی»آنرا تبدیل به ننگ بر خمینی واعوان و انصارش کرد-و دست عوامل تشیع را از ایران کوتاه نمود.

بنا بر این چاره جویی و با فاصله گرفتن از رفتار های نادرست گذشته و الگو برداریها-امروز جنبش عظیم و اصیل «زن-زندگی-آزادی»با پوشش روشنفکری آگاه و مدرنو با قبول مسُولیتها  پا به میدان مبارزه گذاشته و هر روز در جهت وسعت بخشیدن به دامنه مبارزه و ایجاد امکانات مبارزاتی چه عملی و چه نظری از گذشته عبرت گرفته و بگذریم و بیش از هر چیز ی از اسلام و تشیع فاصله بگیریم-و ملا ها را بگورستان تاریج روانه کنیم و مردمی که به دام دسیسه های بیگانه  در ۵۷ و با سرنگون کردن نظام سلطنتی از چاله به چاه عمیق چمکران افتادند را به روی زمین هدایت کنیم و خواستهای حاکمیت ملت را دوباره مطرح کرده و به آنها دست بیابیم .

رهبران باصطلاح «جبهه ملی» ایران در دوران انقلاب نشان دادند که باپیروی  از خمینی - شکل دادن به جمهوری اسلامی به جنایت  علیه مردم ایران با ارتجاع مذهبی  بهیک فاجعه ملی- دامن زده و بمردم ایران خیانت کردند ؛ این بدان معنی بود که یا بعنوان رهبر یک تشکیلات شناخته شده از جامعه اطلاعی نداشتند یا اگر داشتند آگاهانه مردم را به گژراهی کشاندند ؛افراد و عناصری که طرفدار «جبهه ملی »آن دوران بودند و حمایت کردن نیز یا از عواقب عملکرد دولت دستنشانده جمهوری اسلامی بی اطلاع بودند و گر نه آنها نیز دستشان به این جنایت آغشته شده؛ و امروز آفراد و عناصر وابسته به «جبهه ملی »اگر رهبری گذشته را محکوم نمیکنند و از مردمطلب بخشش ندارند اینها نیز همکار جنایتکاران هستند؛یکی از عوامل عقب ماندگی در جامعه ایران در گذشته «مردسالاری» و خود محور بینی تو خالی بودهو تنها برای رسیدن به قدرت و ثروت اسامی مردم پسند انتخاب میکردند .

یکی دیگر از عوامل عقب ماندگی در جامعه ایران غرب زدگی بوده است که به آن امروز وابستگی به شرق نیز اضافه شده که راه درستینیست بلکه خطرناکتر از غرب استو عملکردی ضد ایرانی داردغرب زدگی سیاسی منظور است نه مدرنیته  که در آینده با نفع غرب زدگی ایران و ایرانی باید آزادیو استقلال خود را بدست بیاوردو ادامه جنبش مشروطه که به امر مشروعه نیز آغشته بود را ادامه دهد؛ مگر میتوان قبول کرد که رهبران «جبهه ملی» از برنامه کنفرانس گوادالوپ بی خبر بودند؛ پس پشتیبانی از رژیم آخوندی آکاهانه بوده است و به این جماعت دیگر اعتمادی نباید کرد؛البته اگر نسل بعد از ۵۷ «جبهه ملی» عملکرد رهبران گذشته را محکوم کنند قابل قبول است؛و الی بر گزاری جلسات و پیشنهاد ها یاین جماعت با نامهای پر طمطراغسر گرمی بیش نیست  تنها عشوه گری با مذهبیون ارتجاعی در خارج از کشور که ادامه هما ن خط ۵۷ استو در آینده نقشی نخواهند داشت.

بهر حال مردم که تعیین کننده اصلیتحت نام ملی گرا در جامعه بودند و هستند باید از بیعتی که با مذهب و دولت تروریستی جمهوری اسلامی در طول زمان کرده اند عقب نشینی آشکار از خود نشان دهندو به کلیه عوامل رژیم « اصلاح طلب» و «اصولگرا»که ماهیتا هیچ تفاوتی با هم ندارند رفتار های جنایتکارانه با مردم داشته اند –فاصله گرفته و علیه هردو جناح مبارزه کنند برای سرنگونی آنها.

تدارک برنامه ای که عوامل جمهوری اسلامی  از جمله خمینی- خامنه ایبرای نابودی ایران براه انداختند به نقطه پایانی خود نزدیک شدهو از جهات مختلف در حال فروپاشی است-بگفته خود عوامل رژیم۷۰٪مردم که البته بالای ۸۰٪ است دیگر اعتقادی به مذهب و شیعه و تشیع ندارند و جمهوری اسلامی را نمیخواهند-در نتیجه در آینده هم دین رسمی نداریم-تحمیل نظری مذهبی و تشیعدیگر در میان مردم جایگاهی ندارد و در آینده مردم جشن و پایکوبی سراسری از آزاد شدن از قید و بند های خرافات مذهبیبه راهخواهند انداخت-و گاها «خدا»را هم نفع خواهند نمود-مشروعیت نظام جایگزین باید رای اکثریت قریب باتفاق مردم را در یک انتخابات آزادکنترل شدهبدست بیاورد-در ضمن شیطانبا خود و ادامه کارش به تامل نشسته زیرا او واقع بینانه به اطراف خود مینگرد و می بیند افراد شایسته تر از او و شیطان تر از او مانند دکتر پزشکیانهای دلقکدر دولتهای جنایتکار اسلامی  وجود دارند او نیز به آسمان هفتم با خر  سفر کرد و حضورا استعفای خود را به «خدا» تقدیم کرد.

نیروهاییکه میخواهند به این شرایط خود و مردم برسند  باید مقاومت -کند و کاو- ابتکار عمل  و ... را برای گشایش دریچه آزادی به روی مردم تمرین دمکراسی کنند-ونوعی تخلیه وجدان کنند-این یک نبرد برای ادامه زندگی است-بدون این نبرد نمیتوان بهار آزادی را دید.

مشاهدات و خبرهای روزمره حکایت از این دارد که زنان و مردان ایرانی در طی ۴۶ سال گذشته دریافتند که روحیه حاکم بر جمهوری اسلامی تنها و تنها جنایت علیه مردم ایران بوده و روز به روز افزایش یافته و اگر این روش ادامه یابد تباهی و بد بختی نسل جوان  ویران تر از امروز خواهد شد-خوبست که دیده  میشود جوانان امروز عشقی بالاتر از مبارزه برای کسب آزادی و سر بلندی وطن ندارند و این خواست با برچیده شدن بساط آخوند ها میسر خواهد شد.

فروتنی را کنار بگذاریم -متحد از همه اقشار مختلف جامعههمچون جنبش اصیل «زن-زندگی-آزادی»شجاعت داشته باشیم و بفکر آینده ی جوانان باشیمو تنها متحد میتوان جمهوری جهلو جنایت را از قدرت پایین بیاوریم- بهر شیوه ایکهخود جوانان از زن و مرد در خیابانها اتخاذ کرده و میکنند و مورد پسند خودشان است از شر آخوند خود را خلاص کنند-بعد از سرنگونی به مخالفین خود که در کنار شما بودند در انجام سرنگونی با روشی دمکراتیک بر خورد شود -شرایط را برای اجرای یک انتخابات آزادرا آماده کنیم-در تداوم یک مجلس موسسان ملی بر پا کنیم تا قانون اساسی دمکراتیک و مدرن  تدوین کنندو در یک کلام قانونمدار باشیم-فکر نکنید این پیشنهاد ها خیال پردازی  است و بیشتر از حد خوش بین بودن است -نه من میدانم نسل جوان مترقی تر و فهمیده تر از ما هستندو دلتنگی خود را با همرایی مخالفین نظریشان برای شادی در رفاه عموم تبدیل  به عشق به وطن و هم وطن ودر صورت آرامش آنهامی بینند و نه ظاهر نمایی و خودستایی میکنند-تا زمانیکه شکل و روش گفتار و عملکرد ما با محتوای نظری تفاوت داشته باشد -بجایی نمی رسیم -باید مقداری از حقیقت قبل از رسیدن به آن برای همگان روشن شده باشد و مرزهای مبارزه برای رسیدن به آزادی را قبلا گوشزد کرده باشیم و پذیرفته باشیم نه اینکه یکبار دیگر برای مردم ایران از پیش همچون ۵۷ نسخه را نوشته باشند.

اگر به حقوق مخالف خود احترام گذاشتیم به این معنی است که از حقوق خود دفاع کرده ایم -اشتباه نکنید مخالف نظری سیاسی ایرانی مورد نظرم هست نه مخالفین تروریست آدم کش حزب الهی که ضد ایرانی هستند -کمی به عقب اگر توجه  کنیم مردمان ایران زمانی رعیت و برده ارباب بودند و مجلس پر از اربابان بیسواد بودو آنها برای مردم نقشه میکشیدند-و روزگاری بنده و برده بعد از خدا یعنی شاه شدند و اعلحضرت بزرگ ارتشداران  که دورانی دستور از بیگانه میگرفت برای مردم تعیین و تکلیف میکرد و اگر کسی نمی پذیرفت  زندان -شکنچه و اعدام میکرد و در نهایت میگفت اگر قبول ندارید پاسپورت بگیرید و از ایران بروید و آنها که بهر حال چه در گذشته و حال ایران را ترک کردند تعداشان بیش از ۸ میلیپن نفر رسیده-و بخشی از همین افراد دارو دسته طرفدار سلطنت هستند که حقشان است و عده ای ساواکی که امروز هم برای ما خط و نشان و تهدید و مرگ میخواهند -شرم هم ندارندعقلشانرا هم در قربت به اجاره داده اند تا بتوانند زندگی کنند و حقوقی دریافت نمایند.

بعد از ۴۶ سال امروز آخوند و ملای کثیف و آدمکشتعیین میکند که مردم چطور باید زندگی کنند-چه رقم لباس به  پوشند -چه غذایی با این گرانی بخورند که حلال باشدو اگر کسی امتناع ورزید او را دستگیر زندانی و به شیوه قرون وسطایی شکنجه و اعدام میکنند.

یعنی در حقیقت زور گویی و تعدی به حقوق اولیه مردم بوسیله عده ای محدود همیشه ادامه داشته و چه جنایتها که نکردند تا به امروز -آیا روند تحول در درازای تاریخ تغییری کرده یا نه -یعنی هر فردی در زندگی اگر خود را شناخته باشد و خودشناسی انجام داده باشد-ایدعالیست نباشدو با خرد و اخلاق مداری به این نتیجه رسیده باشد و البته با صلابت انسانی  بصورت علمی  قادر است ادعا کند با تجزیه و تحلیل و منطق انسانی بدون هیچ ملاحظه ای که «خدا»  هم دروغ است .

دست یابی به آزادی کار هر کسی نیست -زیرا خیلی ها آزادیخواه بودن و جان و مال خود را در این راه از دست دادند و به آن نرسیدند متاسفانه-اما نسلی کهبه آزادی دست بیابد در حقیقت وجدان خفته پیشینیان خود را شاد کردهو خود را آرامش داده است-پس با کمک گرفتناز روانشناسی سیاسی و انسانی باید بدنبالراه چاره گشت-و با کمک روان شناسان آگاه موانع سر راه را با تدبیر بر چید -امید ها و فراز و نشیب ها – یاس و توهم زدایی و گذراز آنها که گذشته اند و گذشته گان خوش فکر و انقلابی ما نتوانستند به آزادی برسند وبا توهم رسیدن به آزادی در گذشتند یادشانرا گرامی بداریم- اما اگر خوب و بهتر به آنها فکر کنیم میتوانیم متحد و همدست و همساز آزادی را با مبارزه به زود بگیریم- و این در حالیست که هنوز هستند کسانیکه آینده خود را با استبداد چه دینی و چه غیر دینی و وابسته با گره محکم بسته اند- و تلاشهای آزادیخواهان را ندیده می انگارند – آیا به بن بست رسیده و به آن تفکر کرده اندو خود فریبی نمیکنند -بنظر من اینگونه افراد عقب مانده و مریض هستند علاجشان مرگ است– هم خودشان راحت میشوند و هم ملیونها انسان سالم . دیدیم که سلیمانی -ریسیی و امثالهم با مرگ راحت شدند .

بنظر من نسل اندیشمند و قلم امروزی همیشه در ذهن خود دغدغه وطن و آبادانی  آنرا داشته اندو دارندو با تحول فرهنگی در گشایش راه رسیدن و هموار کردن آن به آزادی سیاسی -اجتماعی و اقتصادی -به  نفع  ترقی و مدرنیته ایفا کرده اند.

با مشاهده وضعیت رفت بار جامعه در ایران و تبلیغاتی که توسط روزنامه نگاران و سیاسیون وابسته و متعهد به حکومت اسلامی جهل و جنایت ؛ با شستشوی مغزی جوانان از زن و مرد صورت میگیرد  در حقیقت دیگر به این نتیجه رسیده اند که حنایشان رنگ ندارد؛ جمهوری اسلامی دیگر در افکار نه در داخل و نه در سطح بین الملل  اعتباری نداردو به یک دولت تروریستی مورد ارزیابی همهگان قرار داردو دولت حمهوری اسلامی را موجب ناامنی در کشورهای همسایه ایران و منطقه ارزیابی میکنند و اخیرا موج تروریسم و پشتیبانی از جنگ اکراین نیز دسیسه و بهانه را به کشور های سرمایه داری غرب برای حمله نظامی به جمهوری اسلامی داده است؛این آش را برای مردم ایرانآماده کرده اندو امروز از عملخود که چنین رژیمی را را در ۵۷ بر مردم ایران تحمیل کردند پشیمان و شرمنده اند.

بیایید در این جهان پهناور و روشن خود را از مخفیگاه بیرون بیاوریم – رسما و کتبا خود را معرفی کنیم نظرو عملکرد خود را اشکار به نمایش بگذاریم و تنوع موسیقی دلنشین آهنگهای سیاسی  مختلف را بشنویم و به بینیم-و ترانه های ساخته و پرداخته خود را نیز انتشاردهیم.

با چنین پیش فرضی  روند اخلاق مداری-آموزش طبیعی سیاستمداری-گوش شنوا داشتن با توجه به ریتم و تن صدا  سخن دگر اندیشان -که متاسفانه در تاریخ یگصد ساله اخیر جمعی بیشمار را در بر میگیرد  از آنها که در قید حیاتند و توسط مستبدین حاکم یا به حاشیه رانده شده اند یا اخراج از وطن و یا زندگی را از آنها گرفته اند-مردم ایران متاسفانه در انقلاب ۵۷ داستانی را به نمایش و از ان پشتیبانی کردند و در خیابان تاتر آنرا بازی کردند و موجب وضعیت فعلی خودشان بودند امروز این شرایط اما باب طبع آنها دیگر نیست-اما ستمگران مستبد حاکم در عیش و نوش عزای مردم هنوز سر مست و هر روز خون بیشتری  را می نوشند.

از این گونه زوایا که بنگریم مردم عقل و تفکر پوسیده ۵۷ خود را رها کرده و به تحقیق و تفحص در مورد دین تشیع با آخوند به مطالعه و بررسی عملکرد ۴۶ ساله آنها پرداخته و در یافته که با مشتی وحشی و حیوان درنده در جنگلی و سر زمین باستانیش ایران روبرو است-نتیجه این تفحص ورود به رنسانس و ترویج انسانگراییامروزی و پشت کردن به خرافات ۱۴۰۰ ساله مذهبی است.

کشور بزرگ و مردم شجاع و عاشق ایرانامروز بر عکس ۵۷ نه بر اساسسنت خرافاتی مذهب در کنکاش به سر میبرند و میدانند که آموزش و پرورش در طی ۴۶ سال اخیر به ۱۴۰۰ سال گذشته بر گشته دانشگاه مرکز تروریستهای حماس -حزب الله و حشدالشعبی و... شده-باید آنرا تغییر دهند و آموزش و پرورش فرزندان ایرانی بدست ایرانیان اصیل و میهن پرست و مدرن- خسارات واردهرا جبران کنند.

واقعیتی است که در دوران سلطنت محمد رضاشاه پهلوی مردم در رفاه نسبی و آسایش بسر میبردند و پهلوی بدنبال مدرنیزاسیون بود-اما چرا مردم  انقلاب کردند و آنها را از ایران بیرون کردند- مهمترین مسیله بی توجهی سلسله پهلوی و بخصوص پهلوی دوم به فرهنگ و تحول طلبی اجتماعی بود- محمد رضاشاه الگوی رفتن به زیارت کربلا با همسر و فرزند بود-مذهب زدهبا حضور در مراسم عزاداریها و مماشات با آخوندها و بر گزاری مراسم عزاداری در دربار-پیامدهای اینگونه رفتارهایعقب مانده و اشاعه رواج تاتر های مسخره در ایام محرمو غیره بود- پیامدهای اینگونه رفتارها تو دهنی مردم در انقلاب ۵۷ به او و یارانش بخصوص به مزدوران دستگاه جنایتکار سازمان امنیت او بود-حالا سرمایه داری جهانی برنامه دیگری داشت مردم از آن بی اطلاع بودند و حتی بخشی از نیروهای سیاسی که بدام سرمایه داری و اسلام منتخب سرمایه افتادند و با حمایت از خمینی فرق نمیکند هر نیرویی که حمایت کرد به ایران و ایرانی خیانت کرد—شاه افکاری آغشته به باورهای عقب مانده مذهبی داشت-در دربارش آخوند ها را به عیش و نوش مشغول کرده بود و او فکر میکرد که افسار بگردن آخوند انداخته  بر عکس رضا شاه که عمل گرا بود -در دوران پهلوی دوم دیدیم که بازدارندگان بهار آزادی مردم آنچه را که نباید بکنند توسط ساواک  انجام دادند این عوامل توطیه گر -نیرنگ باز -تبهکارانی که باید بدست عدالت سپرده میشدند- امروز بقایای این شکنجه گران و قاتلین مزدور سرمایه در صفوف و در کنار جانیان جمهوری اسلامی در خدمتند-حتی شعار مرگ بر چپ مستقل هم میدهند.

شاه نتوانست از پیامدهای انقلاب فرانسه الگو برداری کند-اتفاقی بی نظیر و بی همتا در تاریخ- با این انقلاب مردم فرانسه سر افراز دو سردمدار گرفتن سرنوشت خود بدست خود شدند-که با یک شور و شعف سراسری باعث حرکت اندیشمندان بسمت ترقی و تعالی بودند-این انقلاب باعث تحول در آگاهی مردم شد-که کمتر از اثرات فلسفه هگل در طرح آگاهی رسانی نبود.

با وقوع انقلاب در فرانسه آگاهی برای پیدایش آینده ای روشن برای مردم فرانسه رقم زده شد-همچنانکه هگل هم در دستور کار خود طرح روز افزون آگاهی دادن را داشت که دارای دست آورد تاریخی اندیشه شد-و هگل توانست این اندیشه را بصورت گسترد در افکار عمومی تشریح کند-دیالکتیک هستی انسان و آگاهی انسان را بهم ربط میدهد-دیالکتیک را طرفداران آگاه مارکسیست بهتر توانستند به ابزار تولید تبدیل کنند-عقلانیت در طی زمان همیشه در حرکت و پیشرفت بوده و رعایت منطق در فکر و عمل با هویت گرایی انسانی را با خودگرایی تعقیب کرده و واقعیت ها را باز شناخته و برای نسل بعدی به ارمغان گذاشته -تا نسلهای بعدی با بکار گیری آنها از روش فرهنگ انتقادی علیه دروغ پردازیها و خرافات -هذیان گوییهای مذهبی و با ریا و تزویر-فساد و دزدی و رشوه خواری ایستادگی و افشاگری کنند برای بهتر شدن وضعیت جامعه و شان انسانی بکار گیرد تا جلو شعبده بازی چادو و جنبل را که سد راه انسانیت است را بگیرد-شاه چه کرد و چه چیزمثبتیبعد از خلع سلطنتش توسط سرمایه داری جهانی- چه دست آوردی یا چه ارمغانی برای نسل بعد از خود یا جوانان وطن گذاشت-واقعیت میدانیو عملکرد او سپردن  و جایگزین کردن آخوند بجای خودش بود-امروز هم عوامل امنیتی دستگاه سلطنت که تلاش میورزد بهمت سرمایه داری جهانی دوباره بقدرت برگردانده شوند -خط و نشان کشیدن و کشتار مخالفینغیر وابسته به رژیم آخوند ها - را در دستور کار آینده دارند.

امروز حتی در کشورهای غربی عقبگرایی بسوی افکار خرافی و مذهبی سمت و سوی بیشتری بخود گرفته-و بدینوسیله از همبستگی اجتماعی فاصله گرفته و دامن به جنگهای نیابتی میزند-نشانه بارزی از اضمحلال عقلانیت و انسانگرای است-در شرق و آسیا که فرسنگها از این جهت عقب مانده تر و در منجلاب دروغ و خرافات فرو رفته و بوی تعفن آن جهان را فرا گرفته -این خود نشانگر شکست هر دو سیستم مدرن و عقب مانده را نشان میدهد-و سر نوشت بشریت را به مذهب حالا انواع آن گره زده اند-هر کدام در تلاشند دیگری را نابود کنند-نمونه آشکار و فراموش نشدنی در ایران خود ما بعد از انقلاب ۵۷ بود که نیروهای باصطلاح «مترقی و آزادیخواه و دانشگاه دیده» از همه اقشار جامعه چه جدل و دعوای بر سر عقب ماندگی مسخره و ارتجاعی در جهت تحول مذهبی از نوع شیعه و سنی به راه انداختند و هر کدام بازیچه  دست سرمایه داری بنوعی شدند و سعی در پیشقدم شدن و جیره خواری و نوکرمنشی سیستم مذهبی عقب مانده طرفدار سرمایه از خود بروز داشتند  و احمقانه هرکدام خود را بر دیگری پیروز معرکه نامیدند -امروز بعد از ۴۶ سال مردم باید تاوان بی عقلی و بی خردی و عقب ماندگی نیروهایی باشند که از خرافه گرایی از تشیع از سنی گری دفاع مشروع کردند تا رژیم فاسدمذهبی-دیکتاتوری مذهبی-را بقدرت برسانند-و آنرا با آه و ناله و گریه با زبان روزه- تثبیت کنند و شعار ضد امپریالیست بودن رژیم آخوندی را تکرار و به آن افتخار کنند-تظاهرات زنان در روزهای اول انقلاب را بایکوت کنند-درهمه انتخاباتهای نمایشی و مسخره  شرکت کنند -بر طبل غرب ستیزی بکوبندو خود را در چاه خرافافات مذهبی مدفون کنند-در خدمت خشگ مغزان و خشک مفسدان حوزه های علمیه در آیند آنهم با در جیب داشتن مدارک قبولی در مارکسیست بودن-توجیه گر نظری و همسو با جاهلیت قدم بردارند -باعث و بانی این همه جنایت توسط آخوند های جنایتکار شوند.

بنیاد گرایان اسلامی در ایران  خود میگویند  هدفشان بازگشت به صدر اسلام است-چنین وحشیگری و پیروی از اخوانالمسلمینمصرو همچنین داعش – این جماعت وحشی زیبا ترین دختران ایران را تازیانه زدند و کشنند- زنده یاد شاملو نوشت که «صدای پای فاشسیسم » میآید- چرا نویسندگان -هنرمندان و نیروهای سیاسی بجز بخش محدودی برای نمونه «سازمان جنبش مستقل کارگری» و سازمان « وحدت کمونیستی» در ایران  بقیه بااستثنا همه از خمینی و رژیم دست پخت سرمایه داری جهانی پشتیبانی کردند-در حقیقتاکثرا آرمان شهر را به بیغوله تبدیل کردند  و بیغوله را به آرمانشهر ترجیح دادند و یک نظام توتالیتر  خودکامه-ترجیح دادند و بالای سر زندگی مردم گماردند و خود عاقبت مجبور بفرار شدند-بخشی از فراریان عناصر مزدور ی مانند اکبر گنجی پاسدار-محسن کدیور آخوند-محسن سازگارا  - مهدی آزاد -اعتمادی-علیجانی -بنی صدر و ده ها عنصر مذهبی دیگر( میراث خواران انقلاب اسلامی) بودند که خیانتشان اظهر و من الشمس است..

سنت عرفانی- پٰژواک و آشکارا به چالش کشیدن حجاب اجباریرا جنبش «زن- زندگی-آزادی» به چالش کشیدو نه مردان که با بی توجهی به تاریخ و عدم  رعایت حرمت نیمی از جمعیت کشور -نگاه زن در ایران  امروز بمردان نسبت میدهند- زن ستیزی مردان را باید افشا کنند وخواهان برابری حقوق اجتماعی زنان بشوند و این خواست تنها با عمل مبارزاتی علیه زن ستیزان ممکن است.

امروز دولتهای مدرن و مترقی که سکولاریسم را قبول کرده اند و بطور مشخص و صریحو بدون مکث توضیح میدهند که دین دیگر نمیتواند در زندگی شخصی آنها دخالت داشته باشد-چرا که آزادی دین و ضد دین و عقاید مذهبی را فقط از طریق ترد دین  رسمیدر کشور می پذیرندکه بنفع عموم است.

امید واریم که تدوین کنندگان قانون اساسی آینده در ایران بعد از جمهوری اسلامی آنقدر هوشمند عمل کنند و از تجربیات  ننگین گذشته دریافته باشند که  در قانون اساسی جدید  اثری از دین نباشد و ایران در آینده دین رسمی ندارد-دین و دینمداری امری خصوصی است -و شهروندان ایرانی در امر انتخاب دین با نظر کرد منفی ۴۶ ساله دین حد اقل توجه داشته باشند در انتخاب- لاییک بودن و ضد دین بودن نیز آزاد -در و سنت مردانهفلسفه سقراط و افلاطون را رد کرده و ساختار موجود را درهم بکوبند-و نظرات هگل را ستایش و مورد احترام به قرار دادهای اجتماعی جهت بهبود زندگی جمعی.

هگل سه اصل پایه و اساس نظر اور تشکیل میداد:اولی ارج نهادن و برسمیت شناختن نظر مقابل (در خانواده-محل کار-در اجتماع و در کارخانه و...)- دومین اصل در ارتباط با مناقشات و هموار ساختن شناخت از هم. و سومین اصل او آسیب شناسی  جامعه در ساختن روابط اجتماعی  بود.

امروز اما نظرات  هگل جایگاه قبلی خود را از دست داده و از بالا ی نردبان به پله های پایین تر آمده است-و تفاوت ماهوی با شعار مارکس که خواستش تغییر ماهوی و بنیادین جهان بوده است که در بر گیرنده آزادی و عدالت اجتماعی بود.

ایران آرمانشهر امروز  به ایران عصر آدم کشی تنزل یافته -فرا دستان در پوشش فکری حزب اللهمسلح به اسلحه گرم در برابر فرو دستان در خیابان ایستاده اندکه فقط سنگ برای دفاع بطور محدود در اختیار دارند که باید بفکر آینده خود باشند و سنگ را کنار بگذارند و وسیله دیگری از چشمان خود در برابر گلوله محافظت کنند در برابر دکه های دین فروش فریبکارو بنیاد گرایان باصطلاح مومن-جنگ الکترونیک تکنولوژی و فن آوری جدید و مدرن راه تجاوز پاسداران جنایتکار را با انفجار هزاران دستگاه بی سیم در لبنان -ایران و سوریه و کور کردن چشم سفیر جمهوری اسلامی در لبنان یک نمونه برای آینده است.

دیلکتیک روشی از فلسفه و با منطق ارتباط دارد-دیالکتیک با پیکار در مباحثه و مناظره بکار میرود-روشی فلسفی است-و سرنوشت منطق را محک میزند-زمانیکه دو نظر فلسفی با هم در تضاد قرار بگیرند به کنشی خردگرایانه  نیاز است که آن دو را با روش بکار گیری دیالکتیک بهم ربط بدهند و شناخت را بدست بیاورند-هگل از وجود تضاد و تناقض از لحاظ دیالکتیک به این نتیجه رسید که طبیعت و جامعه در حال دگرگونی است  و بالاخره مارکس بر اساس منطق هگل نظرات مادی خود را تشریح و تدوین کرد و به ماتریالیسم دیالکتیک دست یافت یعنی ترکیبی از فلسفه مادی و منطق هگلی که مارکس این دو را بهم مرتبط کرد ونظریهمارکسیسم را ارایه داد.

21.09.2024

 

امین بیات

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

۱۴۰۳-۰۷-۰۵