واقعه ذات العیون یاجنگ هزار چشم
جنگ انبار یا ذات العیون، یکی از سلسله جنگهایی بود که منجر به اشغال ایران توسط اعراب شد.
این جنگ در دوران خلافت ابوبکر و در سال ۱۲ هجری به وقوع پیوست .فرماندهی این جنگ با خالد بن ولید بود.
انبار شهری استراتژیک بود و قبل از حمله اعراب معروف بود به پیروز شاپور در غرب فرات و در ۶۲ کیلومتری غرب بغداد واقع بود.
انبار توسط شاپور یکم مورد بازسازی و تجدید بنا قرار گرفت و در آن انبارهای بزرگ اسلحه و موادغذائی برای سپاهیان ایجاد شد. اهمیت شهر انبار بدان جهت بود که در سر اولین نهر بزرگی که قابل کشتیرانی بود و از فرات جدا میشد و به دجله میریخت، واقع بود.
این شهر بسبب موقعیتی که داشت در ضبط و نظم امر آبیاری سواد بسیار مهم شمرده میشد. از این رو در کار لشکر کشی نیز برای ایران و روم هر دو اهمیت تمام داشت. شهر از جهت نظامی انبار ذخایر بود: ذخایر گندم و جو برای لشکریان و هم ذخیرهٔ مهمات جنگ .
و جز این محلی برای مرزبانی ایران بود ساکنان آن اعراب نصارا، مسیحیان نسطوری و مسیحیان یعقوبی و یهودیان بودند.
جنگ انبار
چنانکه از روایت طبری و بلاذری بر میآید، در سال ۱۲ هجری خالد بن ولید پس از تسخیر حیره، پایتخت خاندان لخمی آهنگ انبار کرد.مردم انبار وقتی از مقصد خالد باخبر شدند، دور تا دور شهر خندق کندند، و در درون و پشت خندقها سنگر گرفتند. گویند مقدمهٔ سپاه خالد در آن روز در فرمان اقرع بن حابس از سرداران عرب بودهاست.
طلحه گوید:وقتی خالد از حیره در آمد اقرع بن حابس بر مقدمه سپاه بود و چون اقرع در یک منزلی پیش از انبار فرود آمد گروهی از مسلمانان شترشان بچه آورد اما توقف نمی توانستند کرد و ناچار شدند بچه شتران را که راه رفتن نمی توانست بر پشت شتر نهادند و تا انبار برفتند که مردم آنجا حصاری شده بودند.
هنگامی که سپاه خالد در رسید عربان انبار از بالای حصار بانگ زدند که انبار در خطر افتاد شتر بچه شتر می برد .
شیرزاد فرامانروای ساباط بود ودر میان عربان وعجمان آن دیار کس چون او معتبر و والاقدر نبود .
شیرزاد چون آن بانگ شنید گفت چه می گویند.
برای وی توضیح دادند گفت این قوم برای خویش فال بد می زنند وهرکه برای خویشتن فال بد زند دچار آن شود بخدا اگر خالد جنگ نیاغازد با وی صلح کنم.
در این اثنا خالد با مقدمه سپاه بیامد و بدور خندق گشت وجنگ آغازکرد که هنگام جنگ از حمله شکیب نداشت و به تیراندازان خویش گفت:
انى ارى أقواما لا علم لهم بالحرب، فارموا عيونهم و لا توخوا غيرها، فرموا رشقا واحدا، ثم تابعوا، ففقئ الف عين يومئذ، فسميت تلك الوقعه ذات العيون، و تصايح القوم: ذهبت عيون اهل الأنبار!
کسانی را میبینم که جنگ نمیدانند؛ پس چشمانشان را نشانه کنید وبه جز آن کاری نداشته باشید .تیراندازان پیاپی تیر رها کردند و آن روز هزار چشم کورشد و این جنگ را ذات العیون نام دادند.آن گاه بانگ بر آمد که دیدگان مردم انبار برفت .شیرازد پرسید چه می گویند .وچون برای وی توضیح دادند گفت اباذ، اباذ .
****
منابع
تاریخ طبری جلد سوم صفحه ۱۹۲-۱۹۱
زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام
زرین کوب، بامداد اسلام
زرین کوب، تاریخ ایران بعد از اسلام
مرادیان، خدامراد. کشور حیره در قلمرو شاهنشاهی ساسانیان.