شادی چیست؛نجات دهنده کیست
امروز هم گذشت
نجات دهنده نیامد
و تو می گویی:بدبخت ملتی که منتظر است
نجات دهنده بیاید
تا شادی را میان آنان قسمت کند
شادی چیست
نجات دهنده کیست
نجات دهنده کیست
استعاره ای روشن
از مردم ساده ای که نان در هفت تپه به قناعت می خورند
و قایق های کهنه شان را هر روز
در آب روشن دریا می شویند
فرزندانشان را به معادن ذغال سنگ می فرستند
و نام گرسنگان زمین را به هجای درست می دانند
دیشب خواب دیدم که خواهر دل شکسته ام فروغ
از ظهیرالاسلام آمده است
با دامنی پر از شکوفه های هلو
و در دستانش فاخته ای بود
که آوازی روشن می خواند
همه چیزمثل روز روشن بود
مادرم کنار حوض نشسته بود استکان ها را می شست
پدرم داشت در زیر درخت توت ترانه ای را از بنان زمزمه می کرد
و من داشتم در میان کتاب های مدرسه ام
با پروانه ای که در پیله اش خوابیده بود حرف می زدم
فروغ گفت باید بروم به بابا طاهر
باید الف بامداد را ببینم
باید از او بپرسم
چرا مردم خواب آن کس را نمی بینند
که مثل هیچ کس نیست
تا بیاید
و سینمای فردین را بین تمامی مردم قسمت کند
چرا به خیابان نمی آیند
و در پشت پنجره های بسته
برای آمدن باران دعا نمی کنند
شادی چیست
شادی طلسم سلیمان است
آب زلالی در جام چهل کلید
که ما را
از دست غول بیابان نجات خواهد داد
شادی پلی ست
که ما را به دشت های پر باران می برد
تا باور کنیم
سهم هر آدم از تخیل دریا
موج هایی ست
که کابوس های مارا با خود به ناکجای جهان می برد