۱۴۰۳-۰۸-۰۱

مهرداد لطفی

مجاز بودن قتل بی گناهان

 

آیا قتل بی‌گناهان برای نجات بی‌گناهان مجاز است سر نام مقاله ای ست که حمید نامجو در نقد اقتصاد سیاسی ۱۹/۱۰/۲۰۲۴ نوشته است ذیل بررسی  نمایش نامه ترور که نوشته فردیناند فن شیراخ حقوقدان و نویسنده‌ی معاصر آلمانی ست. 

این نمایش حول این مسئله می چرخد که آیا ما مجازیم که برای نجات جان۷۰ هزار نفر هواپیمایی حامل ۱۶۴ مسافر بیگناه را با موشک بزنیم.واگر خلبانی مرتکب چنینی عملی شود قهرمان است یا جنایتکار.

 داستان در مورد محاکمه افسری به‌نام «لارس کخ» خلبان نیروی هوایی آلمان است که تصادفی متوجه می شود هواپیمایی ربوده شده است و تروریست ها قرار است هواپیما را به استادیوم مونیخ بزنند که ۷۰ هزار تماشاچی در آن دارند یک مسابقه فوتبال را تماشا می کنند.

لارس کخ از قانون اساسی آلمان مطلع است که «هرگز نباید جان را با جان سنجید» اما لارس این قانون را گردن نمی گذارد و حاضر می شود بخاطر ۷۰ هزار نفر ۱۶۴ مسافر را با موشک بزند.

فن شیراخ از ما می پرسد که آیا کار لارس کخ درست بوده است یا نه.فن شیراخ می خواهد از این نتیجه به نتیجه ای کلی تر برسد و کدی اخلاقی بسازد برای همه آدم ها و همه زمان ها و مکان ها.

بحث اصلی این است که آیا می شود جان آدمی را تقلیل داد به عدد و رقم و در تصمیم گیری در مورد جان آدم ها به سراغ جدول شمارش اعداد رفت و ۱۶۴ را در مقابل ۷۰ هزار گذشت و چشم بسته گفت شکی نیست که ۷۰ هزار بیشتر است از ۱۶۴ و باید از ۱۶۴ به نفع ۷۰ هزار گذشت . این کدی اخلاقی برخاسته از اخلاق پراگماتیستی است ودر مقابل این اخلاق ما با اخلاقی دیگر روبروئیم «جان را نباید هرگز با جان سنجید». 

فن شیراخ می داند پایان این اخلاق پراگماتیستی و تقلیل جان آدمی به عدد و رقم چیست . باز شدن دست حکومت ها برای گرفتن وکشتن آدم های بیگناه با این توجیه وبهانه که نفع کلی 

تری در این دستگیری ها و شکنجه ها در ذهن علاملان کار بوده است و. دیگر نمی توان به این پرسش پرداخت که چه کسی و چگونه تشخیص می دهد و حکم صادر می کند که کشتن و 

شکنجه ده نفر برای نجات جان صد نفر لازم است .باز شدن دست حکومت های استبدادی و توتالیتر برای کشتن هر مخالفی با چنین حکمی کلی .

جدا از آنچه که در پایان این دادگاه ونمایشنامه اتفاق می افتد و این که بیشتر تماشاچی ها حکم به برائت لارس کخ می دهند باید گفت خلبان لارس کخ از نظر قانونی مرتکب امر خلافی شده است چرا که او از مرجعی قانونی حکمی مبنی برزدن هواپیما نداشته است. پس مجرم است.و قاعده اخلاقی پراگماتیستی نمی تواند او را از مجازات برهاند.اگر تبرئه لارس کخ ملاک کار قراربگیرد از فردا هر کس می تواند هر کاری بکند و مورد باز خواست هم قرار نگیرد چرا که او به ذعم خودش مرگ یکنفر را برای نجات جان صد نفر لازم می دیده است 

مسئله اصلی بر می گردد به دادن مجوز به هرکس برای کشتن دیگری بخاطر منفعتی بزرگتر . یک گپ بزرگی در این اخلاق پراگماتیستی هست و این که مرجع تعیین این سود چه کسی ست .اگر واگذار کنیم به فرد که سنگ روی سنگ بند نمی شود و از فردا هرکس می تواند دیگری را با این بهانه بکشد که من از زیانی بزرگتر جلوگیری کردم. اگر این حق به دولت ها داده شود که آنان با این حق مدام مردم را می کشند وشکنجه می کنند برای منافعی که معلوم نیست مرجع درست بودن آن چه کسی ست .تحت عنوان نجات جان دیگر انسان ها بهانه و مستمسکی برای شکنجه و کشتن مخالفین. 

دادن این مجوز به دولت ها،افرا و سازمان ها و احزاب غلط است چون  امکان سوء استفاده  از این قانون بسود سرکوب مخالفین خود وجود دارد.

 

مهرداد لطفی

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر