رویکرد علمی نسبت با خودکشی یا رمانتیسم انقلابی در فرایند انقلاب؟!
رفیق عزیزی در مورد خودکشی کیانوش نوشتند:
«در ارتباط با کیانوش این نظر من است که بهرغم تصمیمی که گرفت که نشان از تعهد و شجاعت او بود چه درست و یا نادرست که جای بحث دارد اما خب همین تعهدش قابلاحترام است .»
بعد ادامه دادهاند: «ما جمهوری اسلامی را به دلیل نادیده گرفتن خاسته کیانوش سنجری محکوم میکنیم»
*-*-*-*-*-*-*-*-*
پاسخی کوتاه به رفیق عزیزمان
رفیق جان مسئولیت خودکشی کیانوش جمهوری اسلامی و سازمان امنیتش است، که سالها او را تحت بازجویی، شکنجه و زندان قرار دادند و دائماً هر قدمی که او برمیداشت را زیر نظر داشتند. اما سوای اینکه از طرف دوستانش همچون احمد باطبی و بقیهشان با ارادهگرایی گفتهشده که «او "آگاهانه" با زندگی وداع کرد و نه افسردگی داشت و نه تحت تأثیر دارو بود. » اما واقعیت این است که اولاً خودکشی تحت هیچ عنوان یک کنش سیاسی نیست حتی وقتیکه فرد همچون کیانوش خودکشی نکردنش را مرتبط با آزادی فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی، توماج صالحی و آرشام رضایی" قرار میدهد. دوما مگر جمهوری اسلامی به هرگونه خواست فعالین سیاسی و زندانی گوشش بدهکار است که کیانوش گفته است که اگر تا ساعت فلان و روز فلان آن۴ نفر آزاد نشوند او خودکشی خواهد کرد؟! مگر او نمیدانست که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی آنها را آزاد نمیکند، پس چرا چنین خواستی را پیش گذاشت که قابلاجرا نبود؟ آیا این خودکشیاش تلنگری به مردم ایران بود که اکثراً حتی نمیدانند در ایران چه میگذرد و برایشان فعلاً به خاطر ناآگاهی این و هزاران مسئله دیگر مسائل مهم نیست و اصلاً دنبال سیاست نیستند! متأسفانه با خودکشی کیانوش تلنگری زده نشد بلکه روز از نو و روزی از نو و جمهوری اسلامی برجایش هست و کیانوش میتوانست با زنده ماند مردم را آگاه کند! اما او بیش ازآنچه کرد نمیدانست... از کوزه هما بتراود که در اوست.. آنها کوزهای که هستی اجتماعش توسط شکنجه گران جمهوری اسلامی سخت ترک عمیق برداشت و به سختترین افسردگی دچار شده بود!
به نظر من احمد باطبی و بقیه دوستان کیانوش دارند چیزی را به مردم ناآگاه بهویژه فعالین سیاسی مخالف سلطنت و چپ تحمیل میکنند که نه علمی است و نه قابلاحترام.. رفیق من از اینکه این جوان به خط آخر زندگیاش رسید و خودکشی کرد بسیار متأثر و شدیداً متأسفم اما کارش هرگز برای من قابلاحترام نیست ... زیرا او میتوانست این راه و رویکرد را هم انتخاب کند که بماند، خودکشی نکند و موی دماغ جمهوری اسلامی بشود و مبارزه را ادامه دهد اما چنین نکرد!
علیرغم دوستان سلطنتطلب کیانوش (احمد باطبی، اردشیر زارعزاده، بهمن صادقی نور، بهروز جاوید تهرانی، فرزاد حمیدی، عباس خرسندی، کاوه شیرزاد، کوروش صحتی، حمیدرضا مبین، حمید علیزاده، سعید کلانکی، سپیده پورآقایی، منوچهر محمدی، مهرداد لهراسبی )، من معتقدم که کیانوش از افسردگی شدیدی که به او تحمیل شد و از آن رنج میبرد و به همین خاطر تصمیم گرفت که متأسفانه به زندگی خود پایان دهد.
رفیق جان در سراسر جهان مردم از افسردگی (دیپریشن) شدید رنج میبرند و بسیاری از آنها خودکشی میکنند. برای همین در همه کشورها حتی در ایران تلفن کمک به افسردگان وجود دارد که مستقیماً به روانکاو وصل میشوند که به آنها کمک کنند. حتی سازمان بهداشت جهانی دائماً به مسئله افسردگی بهعنوان یکی از امراضی حاد که جان بسیاری را در جهان میگیرد اشاره میکند. افسردگی اگر مداوا نشود شخص افسرده را میکشد و او خودکشی میکند.
حقیت تلخ ماجرا این است که کیانوش توسط نیروهای جانی وزارت اطلاعات با برنامه افسرده شد. مسئول افسردگی شدید و خودکشی کیانوش سران جمهوری اسلامی و وزارت اطلاعاتش به فرماندهی خامنهای هستند.
بنابراین باطبی ها چون رویکرد علمی در مبارزه ندارند و فکر میکنند با تحت تأثیر قرار دادن احساسات دیگران این خودکشی کیانوش را توجیه کنند که گویا یک کنش سیاسی بود... هزار بار هم مادر و برادر کیانوش و احمد باطبی ها و حتی خود کیانوش(قبل از خودکشیاش) که درک علمی از بیماری افسردگی (دیپریشن) ندارند به من بگویند او از افسردگی (دیپرشن) شدید رنج نمیبرد و خواست او این بود که جمهوری اسلامی آن چهار نفر زندانی سیاسی را آزاد کند(متأسفانه حتی کیانوش از آزادی همه زندانیان سیاسی فارغ از گرایش سیاسیشان هم صحبتی نکرد) و چون جمهوری اسلامی آنها را آزاد نکرد خودکشی کرد، من قبول نمیکنم. نه اینکه اراده گرا هستم و یا حس انسانیت ندارم، برعکس من به هر پدیدهای با رویکرد علمی برخورد میکنم و معتقدم انقلاب کردن بر مبنای احساسات و رمانتیسم یعنی شکست هر انقلاب! کیانوش در انقلاب متأسفانه با دیوار جمهوری اسلامی شدیداً برخورد کرد و شکست... چون رویکرد علمی نداشت.
رفیق جان ما کمونیستهای طرفدار سنتز نوین به هیچکسی دینی نداریم و بدهکار نیستیم به تنها چیزی که فکر میکنیم رهایی بشریت ستمکش از ارتجاع داخلی و قدرتهای امپریالیستی جهان است.
بگذار دیگران ما را به نداشتن احساس متهم کنند؛ بله ما احساساتی و رمانتیسم به انقلاب واقعی با شرکت میلیونها نفر از ستمکشان برخورد نمیکنیم ولی پرشورترین احساسات را برای رهایی کلیت بشریت ستمکش جهان بهویژه طبقه کارگر داریم.
با مهر و سپاس
برهان عظیمی
۶ آذر ۱۴۰۳
منتشرشده در لینک زیر شبکه اجتماعی تلگرام کانال کمونیسم نوین
https://t.me/New_Communism/3158
لینک بیانیه دوم "دوستان کیانوش سنجری" که در دویچه ولی منتشر شد: