مهندس مهدی بازرگان ونزدیکی و دوریش با سکولاریسم
یک پیش بینی داهیانه
فریدون آدمیت در مقاله آشفتگی در فکر تاریخی(خرداد ۱۳۶۰ ) می نویسد دکتر محمد مصدق در پاسخ به دکتر علی شایگان که مهدی بازرگان را برای پست وزارت فرهنگ پیشنهاد داده بود گفته بود:
اگر کار فرهنگ به دست او (مهدی بازرگان) بیفتد، اول کاری که بکند این است که چادر به سر دختربچههای مدرسه بکند.
مهندس بازرگان که بود
مهدی بازرگان تبریزی در۹ شهریور ۱۲۸۶ در خانوادهای آذربایجانی در محلهٔ سنگلج تهران به دنیا آمد. پدرش عباسقلی تاجر سرشناسی بود و در تهران به نام حاج عباسقلیآقا بازرگانِ تبریزی شناخته می شدو نام بازرگان از همین جا آمده است .
تحصیلاتش را در مدرسه سلطانیه تهران و دارالمعلمین مرکزی به پایان رساند. و در سال ۱۳۰۷ برای تحصیل راهی فرانسه شد.در رشته ترمودینامیک تحصیل کرد و در سال ۱۳۱۳ به ایران بازگشت.
کریم سنجابی وزیر فرهنگ دولت اول مصدق، بازرگان را به سمت معاون خود تعیین کرد وکمی بعد مصدق او را به سمت رئیس هیئت مدیره خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس به آبادان منصوب کرد تا این تأسیسات را در کنترل بگیرد. پس از آن ریاست شرکت آب و فاضلاب تهران را بر عهده گرفت و موفق شد نخستین شبکه لولهکشی آب را در تهران احداث کند.
پس از کودتای ۲۸ مرداد بازرگان به همراه شاپور بختیار و سید رضا زنجانی اولین افرادی بودند که به مخالفت پرداخته و اقدام به تأسیس نهضت مقاومت ملی کردند.
در سال ۱۳۳۴ و در پی شناسایی چاپخانه مخفی نهضت مقاومت ملی توسط فرمانداری نظامی تهران، همراه چند تن دیگر به زندان افتاد.
در سال ۱۳۳۹در تشکیل جبهه ملی دوم شرکت داشت و در کنگره ۱۳۴۱ جبهه ملی نیز از سوی اعضای کنگره به همراه طالقانی به سِمَت عضو شورای مرکزی جبهه ملی انتخاب شد.
اختلافاتش با سران جبهه ملی باعث شدمستقل از جبهه ملی عمل کند. و در سال ۱۳۴۰ به همراه محمود طالقانی و یدالله سحابی، نهضت آزادی ایران را پایهگذاری کرد.
در سوم بهمن ۱۳۴۱ نهضت آزادی اقدام به انتشار اعلامیهای در اعتراض به انقلاب سفید نمود که باعث دستگیری او شد. و در محاکمه سالهای ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ به ۱۰ سال زندان محکوم شد. او پس از دورهٔ کوتاهی در زندان قصر به زندان برازجان در استان بوشهر تبعید شد و در سال ۱۳۴۶ پس از پنج سال زندان و تبعید آزاد شد.
با پیروزی انقلاب، نخستوزیر دولت موقت شد اولین اختلافش با آیت الله خمینی بر سر مسئلهٔ همهپرسی بود. آقای خمینی همه پرسی در مورد جمهوری دموکراتیک را نپذیرفت و بازرگان تن داد به «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم.
کمی بعد دولت موقت، برای جلوگیری از تصویب لایحهٔ ولایت فقیه، طرح انحلال مجلس را ارائه داد، اما با مخالفت آیت الله خمینی مواجه شد.
در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ و درست یک روز بعد از آنکه دانشجویان پیرو خط امام، سفارت آمریکا در تهران را تصرف کردند و دیپلماتها و کارکنان را گروگان گرفتند، دولت موقت با نخستوزیری مهدی بازرگان استعفا کرد.
بازرگان در دوره نخست مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده تهران، به مجلس راه یافت.
اما دیگر به مجلس راه نیافت هرچندتا پایان عمر خود در تمام دورههای انتخابات ریاست جمهوری و مجلس ثبت نام می کرد اما از سوی حاکمیت رد صلاحیت میشد.
از کارهای تشکیلاتی او می توان به تشکیل نهاد هایی چند اشاره کرد :
مکتب متاع (۱۳۳۵)
انجمن اسلامی مهندسین (۱۳۳۶)
انجمن اسلامی پزشکان (۱۳۳۷)
انجمن اسلامی معلمان(۱۳۳۸)
انجمن اسلامی بانوان(۱۳۳۸)
شرکت انتشار (۱۳۳۸)
شرکت انتشارات قلم(۱۳۳۹)
مجتمع فرهنگی و مسجد جامع نارمک(۱۳۳۹)
هنرستان کارآموز (۱۳۴۱)
مکتب متاع مخفف مکتب تربیتی اجتماعی عملی است که در سال ۱۳۳۵ به ابتکار بازرگان و با همکاری ابراهیم یزدی،کاظم یزدی ،عزتالله سحابی ،احمد آرام ، کتیرایی ،مرتضی مطهری ،مهدی حائری یزدی،کاظم حاج طرخانی ،غلامرضا سعیدی ،باقر رضوی شروع بکار کرد.
جلسات در خانه افراد انجام میشد و مسائل روز مورد بحث قرار میگرفت. این جلسات تا اوایل انقلاب ادامه پیدا کردند.
آخرین جلسه مکتب متاع در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ در منزل سحابی انجام شد که در پایان آن آیت الله مطهری پس از خروج از جلسه توسط گروه فرقان ترور شد.
این سازمان و سازمان هایی از این دست پوششی برای فعالیت های سیاسی بازرگان بودند که تا حدودی از سوی حکومت تحمل می شد.
مهدی بازرگان در ۳۰ دی ۱۳۷۳ در ضمن سفر درمانی، در زوریخ درگذشت
اندیشه بازرگان
شاید بتوان تمامی بود و نبود بازرگان را در این تعبیر باستانیِ پاریزی خلاصه کرد که او را مؤمن آل هندسه مینامید.
تمامی دستاورد او از سفر فرانسه اش این بود که مذهب و تجدد منافاتی با یکدیگر ندارند. ومحرک اصلی تمدن غرب چیزی جز خدا و دین نیست ،اما این سؤال پیش میآمد که اگر دین علتالعلل پیشرفت اروپاییها بود، چرا دین در جوامع دیندارتری مانند ایران و پاکستان باعث پیشرفت نشد.؟ پاسخ بازرگان این بود که تفسیر سنتی ما از مذهب مارا عقب نگاه داشته است.و این نشان می داد که او در درک مبانی پیشرفت غرب به تمامی راه بجایی نبرده و به بیراهه رفته است.
از متون مقدس تفسیری پوزیتیویستی داشت.اما از آن جا که به مسئله روششناسی در علوم اعتقادی نداشت ابتناء اعتبار گزارههای دینی به علوم تجربی را کاری غلط می دانست.
او حقیقت نهایی را موضوع بحث انسانی نمیدانست و به استقلال ذهنی و آزادی فرد انسانی در ساحت معرفتشناسی ارزشی قائل نبود. بلکه خدا را به مثابه حقیقتی نهایی و مستقل از ذهن بشر باور داشت که از بیرون خودخواهی و خودبینی آدمی را کنترل میکند.
در نزد او سعادت بدون خداپرستی قابل دستیابی نبود.ایده ای که نسبتی با اندیشه های لیبرالی نداشت.
بازرگان از سال ۱۳۳۱ تا سال۱۳۷۳ که درگذشت در زمینه نزدیک شدن به ساحت سکولاریسم چیزی نزدیک به ۴۲ سال کارنامه ای در حد صفر داشت .در سال های آخر عمرش به این نتیجه رسید که دین برای آخرت مردم است و دنیای مردم را باید به مردم سپرد تا خود تصمیم بگیرند کارهای شان را چگونه سامان دهند.اما این هم آن قدرعمق و مایه نداشت که راه به سکولاریسم ببرد.
پرسش بنیادی اما اینجاست که این همه سخت جانی در اندیشه های دینی از چه روست و چرا آدمی در قد وقامت بازرگان با تحصیل در فرانسه و آن هم در مکانیک و فیزیک و حشر و نشر با اندیشمندان سکولار موفق نمی شود از تفکرات سنتی جدا شود و خود را به اندیشه های مدرن نزدیک کند.
او با دوچشم خود دید که حکومت دینی با یک کشور چه می کند اما در تمامی این سال ها سعی کرد در انتخابات مجلس و ریاست جمهوری شرکت کند و بخشی از این جریان باشد.اما رقیب حاضر نشد او را به بازی بگیرد چون نیازی به مشاطه گری آدم هایی چون او نداشت. تاریخ مصرف بازرگان گذشته بود اوج فاجعه آنجا بود که بازرگان می اندیشید هنوز می تواند برای دین حکومتی و حکومت دینی کارساز باشد .
راه دشوار اندیشیدن
در جوامع سنتی اندیشیدن و رسیدن به تفکر نقاد راه دشواری ست .در یک جامعه سنتی که غیر از روحانی کتاب خوانی وجود ندارد و بالاترین پله مطالعه خواندن توضیح المسایل بعنوان توضیح تمامی مجهولات است.عده بسیاری درهمین مرحله باقی می مانند و با تقلید از مرجع اعلم سنگینی بار انتخاب و اندیشیدن را از روی مغز خود بر می دارند.
اما گروهی دراین مرحله متوقف نمی شوند و با نقد دین و نه الزاماً نفی دین راه را ادامه می دهند.
نقد رادیکال دین برای جوانی که دریک جامعه سنتی تربیت یافته است بسیار مشکل است و کندن از آن آموزش هایی که با شیر مادر در وجود او عجین شده است تقریباً ناممکن است و اگر تلاش بسیار کند باز هم در لابلای ذهن او رگه هایی باقی می ماند که در بزنگاه ها خود را نشان می دهد.
عده ای دیگر راه را ادامه می دهند تا به مرحله عقل نقاد برسند .اما درجامعه ای بسته که در آن فیلسوفانش متکلمانی بوده اند که می خواستند با فلسفه دین را اثبات کنند نزدیکی به میراث فکری دیگر مردمان که محصول چندین قرن مبارزه فکری وعملی در دوران رنسانس است کار ساده ای نیست و هضم این میراث برای آن ذهن تازه بیدار شده بسیار صعب و دشوار است وباز بسیاری دراین مرحله باز می ایستند و تصور می کنند با آموزش دربست میراث فکری غرب کار به انجام می رسد. اما از این امر غافلند که در آن میراث افکار بسیار گوناگون و متضادی وجود دارد و نمی توان همه را از نظر فکری هضم کرد پس بسیاری به عادت قدیم مرجع تقلیدی از میان دانشمندان غرب انتخاب می کنند و خیال خود را از ادامه اندیشیدن راحت می کنند.
در دوران مشروطه که دوره بیداری ذهن ایرانیان است ما با همه این جریانات مواجه ایم. درمیان آن ها دو گرایش عمده قابل بررسی اند:
آن هایی که با میراث انقلاب فرانسه به میدان آمدند
و آن ها که با افکار چپ به میدان مبارزه پای نهادند.
هستند متفکرانی که با عقل نقاد خود هنوز در پی آنند تا راه را بیابند و ایران را وارد فازتوسعه کنند و با مدرنیته آشتی دهند. اما اکثریت به همان عادت قدیم با انتخاب مرجع تقلیدی درغرب یا شرق پیش می روند و تقریباً عقل را بازنشسته کرده اند و این تازه آغاز راه دشوار اندیشه در جامعه به خواب رفته ماست.