تا پایان قرن هشتم اثرات شوم حمله مغول هنوز ظاهر نشده است و سیر اندیشه با خون دوران درخشان نهضت علمی وادبی دوره عباسی در رگ های تفکر این دوران هنوز جریان دارد.
این دوران با توجه به غول های اندیشه در ادبیات و تاریخ و فلسفه یکی از معتبرترین دوران کلاسیک ماست و خود را در هیئت کسانی چون سعدی ،حافظ، مولوی و عطا ملک جو.ینی و خواجه رشیدالدین فضل الله و حمداله مستوفی و علامه قطب الدین شیرازی و خواجه نصیر الدین طوسی نشان می دهد.
دوران انحطاط در واقع از پایان دوره تیموری آغازمی شود و در دوران صفویه و افشاریه به اوج خود می رسد ودر واقع اثرات مرگبار حمله مغول وویرانی های تیموریان بر بدن زخمی وخسته ایران در این دوران خود را نشان می دهد.
در زمینه تاریخ در این دوران ما طبقات ناصری را داریم که تالیف منهاج سراج جوزجانی ست سال های ۶۵۷ و۸ را منعکس می کند.علاالدین عطا ملک جوینی ۶۸۱-۶۲۳ومولف تاریخ جهانگشای که در سال ۶۵۵ تالیف شده است
تاریخ شهاب الدین عبدالله وصاف شیرازی که ذیل تاریخ جهانگشای جوینی ست، جوامع التواریخ نوشته خواجه رشیدالدین فضل الله که در سال ۷۱۰ نوشته شده است تاریخ گزیده حمدالله مستوفی و نزهت القلوب مستوفی که هر دو درسال های ۷۳۰ و ۴۰تالیف شده اند مجمع الانساب محمد بن علی شبانکاره ای تاریخ روضه اولی الالباب محمد فخر بناکتی در سال ۷۱۷تاریخ معجم شرف الدین فضل الله حسینی قزوینی، تجارب السلف هندو شاه نخجوانی در سال ۷۲۴ تاریخ آل مظفر معین الدین یزدی، سلجوقنامه ابن بی بی، اخبار بر مکیان و تاریخ فیروز شاهی ضیاءبرنی ،صفوه الصفا ابن بزاز، شیراز نامه احمد بن زرکوب.
نصب الصبیان در لغت از ابونصر فراهی، لباب الالباب و جوامع الحکایات از محمد عوفی، المعجم فی معاییر اشعار العجم قیس رازی ،معیار جمالی از شمس فخری و مفتاح ابواسحاقی در عروض و قافیه وبدیع ولغت ونفایس الفنون از محمد بن محمود آملی در ۷۴۲ تالیف شده است.
علما وعرف و حکمت
ابویعقوب سکاکی مولف مفتاح العلوم در صرف ونحو ومعانی بیان وشعر،شهاب الدین سهروردی مولف عوارف المعارف در تصوف،نجم الدین رازی مرصاد العباد،اثیرالدین ابهری هدایه الحکمه و خواجه نصیر طوسی مولف اخلاق ناصری ،اساس الاقتباس در منطق اوصاف الاشراف در تصوف معیار الاشعار در عروض و قافیه تحریر اوقلیدس در هندسه تحریر مجسطی در هیئت و شرح اشارات در حکمت و تجریدالکلام در اثبات عقاید شیعه کتاب زیج ایلخانی ،نجم الدین دبیران کتاب شمسیه در منطق ،زکریای قزوینی مولف عجایب المخلوقات و آثارالبلاد،جمال قریشی مترجم بنام صراح،قاضی ناصرالدین بیضاوی مولف تفسیر انوارالتنزیل یا تفسیر بیضاوی، نظام التواریخ علامه قطب الدین محمد شیرازی شرح کلیات قانون ابن سینا در طب و دره التاج در علوم و شرح حکمه الاشراق قاضی عضدالدین ایجی صاحب مواقف در کلام علامه قطب الذین رازی شرح شمسیه و شرح مطالع در منطق.
عرفای این دوره شیخ صفی الدین اردبیلی ، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی و علاءالدوله سمنانی ست.
شعرا
شیخ فریدالدین عطار:تذکره الاولیا و منطق الطیر والهی نامه و اسرار نامه
کمال الدین اسماعیل اصفهانی
اثیر الدین عبدالله اومانی همدانی
سیف اسفرنگ
مولوی
امامی هروی
مجد همگر
بذر جاجرمی
فخرالدین عراقی
سعدی
همام تبریزی
شیخ محمود شبستری
نزار قهستان
امیر خسرو دهلوی
اوحدی مراغه ای
خواجوی کرمانی
ابن یمین
عبید زاکانی
سلمان ساوجی
صنایع وابنیه و آثار
نقاشی این دوره تحت تاثیر نقاشی چین قرار گرفت بخاطر آنکه مغولان علاقه عجیبی داشتند به زنده نگاه داشتن آداب مغولی از سویی دیگر رفت وآمد دو طرفه میان مردم چین و این سامان بود وآمدن و آوردن هنرمندان چینی به این مرزوبوم باعث رواج نقاشی به سبک چینی شد.
قلم و مرکب چینی و شکل رنگ آمیزی و ترکیب خطوط و کشیدن صورت اژدهاو نقش صورت های مغولی با چشم های بادامی و گونه های برجسته که پیش از این معمول نبود نشان از این تاثیرات دارد.
غیر از نقاشی برجسته شدن تاریخ بود که مورد توجه امرای مغول بود وتکثیر نسخه هایی نفیس از کتاب کبیر جامع التواریخ خواجه رشید الدین به امر اولجایتو.
از دیگر صنایع که آثار دست هنرمندان ایران در آن مشهود است رونق گرفتن صنایع کاشی کاری و ساختن ظروف سفالین ومنبت کاری روی پارچه و چوب وبافت پارچه های ابریشمی و قیمتی و بافت قالی و سجاده و گلیم رونق پیدا کرد .
ساخت آلات رصدی و اقسام ساعت ها و اسباب معرفت اوقات نماز در همین راستاست.
حسن خط هم اهمیت یافت و خطاطان معروف این دوره صفی الدین ارموی و جمال الدین یاقوت است.
معماری و ابنیه
مغولان در آغاز جز ویرانی وزندگی در چادر چیز دیگری نمی دانستند اما وقتی مستقرشدند و زمانی که مسلمان شدند با القائات وزیران ایرانی بسوی ترمیم خرابی ها و ساختن بنا های مختلف رفتند.
این کار از دوره غازان خان شروع شد چه به شکل ترمیم خرابی ها و ساختن شهر های جدید برای ییلاق و قشلاق شان و چه به شکل ساختن مدارس و ابنیه های مذهبی و عمارات خیریه و چه به شکل مقابر و گنبد ها برای دفن مردگانشان .
قانقاریای تاریخی
علیرغم ویرانی وحشتناک مغولان ما در دوران ایلخانان مغول هنوز آنقدر توش و توان تاریخی داریم تا بتوانیم در عرصه های مختلف تاریخ و اندیشه غول هایی را بمیدان بفرستیم.در شعر و ادب حافظ و سعدی ، در تاریخ جوینی و خواجه فضل الله رشیدی ، در علم ونجوم خواجه نصیرالدین طوسی و در عرفان عطار و سهروردی و مولوی اما ویرانی درعرصه ساخت اقتصادی و به تبع آن در عرصه اندیشه بحدی ست که با تمام شدن توش وتوان ذخیره شده و تاریخی و ورود ما به دوران پایانی تیموریان این قانقاریا خود را نشان می دهد و دوران زوال آغاز می شود . ویرانی در ساخت اقتصادی و از بین رفتن مزارع و کشته شدن کشاورزان و بردن آن ها به خان بالیغ و ویرانی شهرها زمینه را برای برآمدن اندیشه های عرفانی و شکل گیری و گسترش خانقاه ها آماده می کند تا ما بپذیریم که این سرنوشت نه در حماقت های تاریخی پادشاهان ما که در تقدیری ست که درجایی دیگر برای ما رقم خورده است.تا تن بدهیم به نکبتی تاریخی و اجازه دهیم تا قانقاریا بیاید و تمامی وجود ما را فرابگیرد. و بپذیرم سرنوشتی را که مارا به تغییر آن راهی نیست .
نگاه کنیم به تراوشات ذهنی مولوی غول اندیشه عرفانی ما در تبیین حمله مغول در فیه ما فیه :
اگر بر حق نبودند خدا به آنها نصرت عطا نمیکرد و قویشان نمی کرد.
گفت:مغولان که اول درین ولایت آمدند، عور و برهنه بودند.مرکوب ایشان گاو بود و سلاحهاشان چوبین بود.این زمان محتشم و سیر گشتهاند و اسبان تازی هرچه بهتر و سلاحهای خوب پیش ایشانست.
فرمود:
که آن وقت که دل شکسته و ضعیف بودند و قوتی نداشتند، خدا ایشان را یاری داد و نیاز ایشان را قبول کرد، درین زمان که چنین محتشم و قوی شدند، حق تعالی با ضعف خلق ایشان را هلاک کند تا بدانند که آن عنایت حق بود و یاری حق بود که ایشان عالم را گرفتند نه به زور و قوت بود؛
ایشان اول در صحرایی بودند دور از خلق بینوا و مسکین و برهنه و محتاج مگر بعضی از ایشان به طریق تجارت در ولایت خوارزمشاه میآمدند و خرید و فروختی میکردند و کرباس میخریدند جهت تن جامه خود.
خوارزمشاه آن را منع میکرد و تجار ایشان را میفرمود تا بکشند و از ایشان نیز خراج میستد و بازرگانان را نمیگذاشت که آنجا بروند،
تاتاران(مغولان) پیش پادشاه خود به تضرع رفتند که هلاک شدیم. پادشاه ایشان از ایشان ده روز مهلت طلبید و رفت در بن غار و ده روز روزه داشت و خضوع و خشوع پیش گرفت.
از حق تعالی ندایی آمد که قبول کردم زاری تو را، بیرونآی هرجا که روی منصور باشی. آن بود، چون بیرون آمدند، به امرحق منصور شدند و عالم را گرفتند.
*بریده ای از دفتر سوم تاریخ مختصر ایران
A |