چرا ما اینجائیم
۱-اگر تاریخ نزدیکی و ورودمان را به دوران جدید حکومت قاجار بگیریم. در سپهرذهنی سنت دنیا به دو بخش تقسیم می شد دارالمومنین و دارلکفر و قدسی بودن سرزمین های اسلامی.
ما با چنین مولفه هایی نسبت خود را با مدرنیته بر قرار کردیم.و با همین فرمان تا امروز آمده ایم.
و اگر به خشت افتادن روشنفکران ارگانیک مان را همین دوران فرض کنیم روشنفکران مان از همان آغاز می دانستند که این افکاربا این سنت صلب و عقب افتاده راه بجایی نمی برد اما از ترس تکفیر ونفوذ روحانیون در عامه مردم به این بن بست رانده شدند تا نشان دهند و بگویند مدرنیته با سنت منافاتی ندارد و اوج این گفتمان انقلاب مشروطه وانقلاب پنجاه وهفت بود که اسلام با سوسیالیسم و یا سرمایه داری منافاتی ندارد تا راهی بسوی مدرنیته باز شود اما سنت تمامی این راه آمدن ها و تقلیل مفاهیم را به چیزی نگرفت و با این باور شمشیرش را تیز کرد و در هوا چرخاند که لیبرالیسم و مارکسیسم پسر عمو های نا تنی اند و در نهایت فرق چندانی با هم ندارند و هر دو بعنوان وجوهی از مدرنیته باید از ساحت فرهنگ و سیاست و اقتصاد رانده شوند.
۲- تفکر موعود گرایی قرون ماضی نشان می دهد که ما در کجای جهان نو ایستاده ایم. از بطن جامعه سنتی ما آدم هایی با این باور بیرون آمدندو می آیند و دخیل می شوند در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی هایی که سرنوشت ما را تعیین می کند.
با همین ذهنیت ما وارد جنگ با روس ها شدیم با همین ذهنیت انقلاب مشروطه را ابتر کردیم و با همین ذهنیت به کودتای مرداد ۳۲ رسیدم و با همین ذهنیت انقلاب ضد استبدادی ۵۷ را جور دیگری فهمیدیم و زدیم وخوردیم و آمدیم و رسیدیم به جایی که امروز اینجائیم.
۳-از فردای انقلاب ۵۷ شاگردان کلاس های فردید به میدان سیاست و اقتصاد وارد شدند تا آموزه های استاد را میدانی کنند. نفی رنسانس و مدرنیته و دنباله روی از سنت های الهی به روایت اولیا.فیلسوف گنگ و گیجی که مدرنیته را از همان آغازنفهمید و می خواست تفکرات فیلسوفی را میدانی کند که مدرنیته را دیده بود و نقدش به مدرنیته برای او و شاگردانش نقدی عینی بود نه ذهنی.اگر برای هایدگر صدای ماشین صدای شیطان بود بدین خاطر بود که آنان تکنیک را داشتند و می خواستند رابطه انسان معاصر را با تکنیک تعریف کنند اما برای مردمی که با گاو آهن زمین های شان را شخم می زدند و با چرخ چاه از زمین آب بیرن می کشیدند نقد تکنیک نقد پرت و چرندی بود.
۴-از فرصت طلبان و منافقان و نان به نرخ روزخوران می گذریم اما نمی توان شکی داشت عده واقعا به آنچه می گویند صادقانه باور دارند. مایه شگفتی هم نیست که فردی با رتبه ای بالا در تحصیلات دانشگاهی حافظ نهج البلاغه و مفسر قران باشد. راه دور ی نرویم بازرگان به عنوان تحصیل کرده مکانیک از فرانسه در باز گشت به تهران تلاشی بجد داشت تا با قوانین مکانیک وجود خدا و درستی آیات قران را نشان دهد و در ریاستش بر اداره آب تهران مسئله اش کُر بودن آب بود بهمین خاطر از مراجع قم راجع به کُر بودن یا کُر نبودن آب لوله کشی استسفاء کرد .
تفکر فرقه ای درلایه های پنهان و آشکار جامعه آشکار می کند که به درجات مختلف ملا عمر هایی دارند نفس می کشند و زاد ولد می کنند.در فرانسه زندگی می کنند وتحصیلات آکادمیک دارند اماتفکرات فرقه ای دارند .
مگر حوثی ها ی هشت امامی درصنعا وطالبان سنی در افغانستان از مریخ آمده اند.
بسیاری هنوز در غارهای تفکر تاریخ گذشته زیست می کنند. و منتظر شرایطی مناسب مثل انقلاب ۵۷ هستند تا از زیر یخ های قطبی ها بیرون بیایند و جهان را از آن خود کنند.
۵-ناهمخوانی این آموزه ها با مقتضیات جهان مدرن نخست باعث شگفتی می شد وشد.پس مفسرینی که بیشتر درس خوانده های فرنگ یا دانشگاه های ایرانی بودند بر آمدند تا با تفسیر و تاویل هایی جدید چهره جدیدی از این آموزه ها نشان دهند که برای قشر تحصیل کرده قابل قبول و قابل هضم باشد .
واین که مقصود اصلی واضع شارع چیز دیگری سوای ظاهراست پس به تاویل برای راه یافتن به باطن روی آوردند :مهندس مهدی بازرگان، بی آزار شیرازی و طالقانی و شریعتی وبالاخره مجاهدین و سروش و مجتهد شبستری هرمنوتیک را به یاری طلبیدند.
۶-برای بیرون آمدن از این بن بست ذهنی و عملی راهی جز دولت توسعه بخش دمکراتیک درقالب رشد سرمایه داری وجودندارد این راهی است با کش وقوس فراوان واحتمال شکست فراوان هرچه دولت دمکراتیک تر باشد قدرت دولت و احتمال موفقیت آن بیشتر است وبا حاکمیت الیگارشیک درایران دمکراسی جان نمی گیرد مگر به ضرورت مردم از هر طبقه وصنف درنهادهای خود متشکل شوند. غرب هم در جهت قالب کردن قلابی دمکراسی صوری ویا برپانگاهداشتن همین الیگارش ها تلاش می کند تنها بدیل های موجود عینی مناسب دولت هایی مثل برزیل یا ویتنام هستند.
وضعیتی مثل چین دلخواه جناح سخت حاکم است که با بلند پروازی های منطقه ای منابع کشور را به باد می دهند ونهایت خلافت اسلامی را درنظر دارند واصلاح طلب ها هم به خیال خودشان دنبال کنار آمدن و امتیاز دادن به غرب وتضمین امنیت خود هستند.
۷-تحلیل وقایع جهان وابسته به تحلیل شرایط حاکم برجهان است.بعد از فروپاشی شوروی غرب به کشورهایی که به صورت نیم بند به آن بلوک وابسته بودند هجوم آوردتا حکومت های دلخواه خود را در این مناطق برقرار کند همه جنگ ها ی جاری دراین مناطق بر می گردد به این استراتژی و ربط زیادی هم به نوع حکومت های حاکم براین مناطق نداشت.
در نبود الترناتیو چپ سه گزینه برای انتخاب وجود دارد:
راه اول موافقت با حکومت است و راه دوم موافقت با غرب و راه سوم پدید آوردن بدیل این حکومت ها در داخل است .
آن ها که به غرب با نگاه نجات بخش نگاه می کنند با آن ها که به حکومت امید بسته اند دریک جبهه ضد مردم جای دارند راه درست راه سوم است و باید به امید این زیست.