۱۴۰۳-۱۲-۰۸
حمید قربانی

جنگ در اوکراین و وظیفه‌ی کارگران جهان

 

جنگ در اوکراین نه یک حادثه‌ی اتفاقی، نه نتیجه‌ی تصمیمات افراد، و نه محصول حسن نیت یا بدخواهی گروه‌های خاص است. این جنگ نتیجه‌ی تضادهای درونی سرمایه‌داری امپریالیستی و الزامات گسترش‌طلبانه‌ی آن است. جنگ‌های امپریالیستی در ذات خود ادامه‌ی سیاست‌های طبقاتی سرمایه‌داران هستند، "سرمایه دار جز سرمایه شخصیت یافته نیست" کارل مارکس، به‌گونه‌ای که نمی‌توان آن‌ها را با میانجی‌گری، توافقات دیپلماتیک، یا اراده‌ی خیرخواهانه‌ی ملت‌ها، احزاب و حتی طبقه حاکمه متوقف کرد، پایان داد و صلح بدون غرامت و پایدار داشت. جنگ ها و صلح های بین امپریالیستی در پی هم می آیند تا زمانی که نظام طبقاتی سرمایه داری امپریالیستی یا توسط طبقه کارگر و یا خود بخود درهم فروپاشد که این یعنی نابودی نسل انسان یعنی ویرانی و زیر و رو شدن سیاره زمین.

سرمایه‌داری جهانی با میلیاردها رشته و ارتباطات خود، خودبه‌خود و بر اثر تضادها و تناقضات رُشد یابنده ذاتی خویش به جنگ می‌انجامد. جنک اول امپریالیستی جهانی و دوم جهانی نمونه هائی هستند از جنگ های امپریالیسی که باعث کشتار حداقل 80 تا 90 میلیون انسان شدند والبته بعد از جنگ دوم جهانی ما با جنگ هائی مثل باصطلاح جنگ داخلی کنگو برازاویل با 11 میلیون کشته از 1961 تا 2013، کره با 5 و نیم میلیون، ویتنام با 3 و نیم میلیون... و در خاورمیانه از سال 2003 تا 2013 با حدود 5 میلیون و ادامه تا امروز که نسل کُشی در غزه را داریم. این جنگ ها نه مولود اراده‌ی شرارت‌بار افراد*1، هر چند  تنها به منافع طبقه سرمایه داری امپریالیستی خدمت می کنند بلکه نتیجه‌ی ناگزیر از پویایی‌های درونی نظام سرمایه‌داری هستند. سرمایه‌داری در بحران، به‌ویژه در مرحله‌ی امپریالیستی خود، راهی جز گسترش جنگ ندارد؛ چراکه برای ادامه‌ی حیات خود نیازمند توسعه‌ی بازارها، تصاحب منابع، و تثبیت هژمونی اقتصادی و سیاسی جهانی است. امروزه جنگ اوکراین نیز مانند تمامی جنگ‌های امپریالیستی دیگر، محصول همین منطق است.

ازاین‌رو، پایان دادن به جنگ نه از طریق سازش‌های میان دولت‌ها، نه از طریق مذاکرات صلح میان جناح‌های امپریالیستی، و نه از طریق امید بستن به حسن نیت طبقات حاکم امکان‌پذیر است. تمام این راهکارها چیزی جز توهمات خرده‌بورژوایی و توجیه‌گری برای ادامه‌ی سیطره‌ی سرمایه‌داری نیستند. جنگ‌های امپریالیستی تنها زمانی پایان می‌یابند که نظامی که آن‌ها را تولید می‌کند، یعنی سرمایه‌داری، سرنگون شود. تنها زمانی که قدرت دولتی از دست طبقه‌ی سرمایه‌دار خارج شده و به دست پرولتاریا سپرده شود، امکان پایان قطعی جنگ و برقراری صلحی واقعی و دموکراتیک فراهم می‌آید. این تنها با درهم کوبیدن دولت های امپریالیستی و ایجاد دولت مسلح طبقه کارگر امکان پذیر است. البته، در اینجا یک جنگ ویژه نیست بلکه جنگ بطور کلی است.

کارگران جهان!

قیام*2 کنید! جنگ را پایان دهید، دولت سرمایه‌داری امپریالیستی را درهم شکنید، با دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا جایگزین کنید، سرمایه را نابود کنید، کمونیسم را استقرار دهید. شما قادر و فقط شما قادر به انجام این کار هستید. این مسیر رهائی است.

ابزارهای تولید را از غاصبان بازپس گیرید، خود را از بردگی مزدی رها کنید. غاصبان را از سلطه‌ی غاصبانه به زیر کشید، زیرا آن‌ها با اعمال خون ریزانه ی خویش،ثابت کرده اند که شایسته‌ی فرمانروایی نیستند. خود بر سرنوشت خویش حاکم شوید و در نهایت سلطه و استثمار را ریشه‌کن کنید. جامعه‌ای آزاد، انسانی رها و بی‌طبقه بیافرینید.

من به عنوان یک انسان رنج دیده، آگاهی یافته بر ذات سود طلبانه و جنگ خواهانه سرمایه، شما را فرا می‌خوانم که مبارزه را از کارخانه‌ها، معادن، مزارع، و خیابان‌ها آغاز کنید. شما را فرا می‌خوانم که به ابزارهای تولید، به رسانه‌ها، و به قدرت سیاسی موجود یورش برید. جنگ را نه با درخواست از سرمایه‌داران برای مهربان‌تر شدن، بلکه با نابود کردن حاکمیت آن‌ها، بوسیله ی تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ طبقاتی و برپایی دیکتاتوری انقلابی پرولتاریای مسلح پایان دهید.

انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه جنگ جهانی اول را به پایان رساند. ارتش سرخ شوروی نیروی اصلی درهم‌شکننده‌ی ارتش فاشیستی نازیستی هیتلری بود. وحشت امپریالیست‌ها از گسترش جهانی انقلاب یکی از اساسی‌ترین عوامل پایان جنگ جهانی دوم بود. این حقیقتی است که تاریخ ثابت کرده است:
تنها راه نابودی جنگ‌های امپریالیستی، انقلاب قهری پرولتری - کمونیستی است. ما راهی جز تبدیل جنگ امپریالیستی به جنگ طبقاتی نداریم. برای واژگونی نظم امپریالیستی بایست دولت امپریالیستی را درهم کوبید، دولت مسلح پرولتارها را بر خرابه های آن ساخت!

کارگران سراسر جهان، متحد شوید، متشکل شوید، مسلح شوید و علیه این جنگ، جنگ ها و علیه تمام نظام امپریالیستی قیام مسلحانه کنید!
حمید قربانی انسان بیوطن
25 فوریه 2098 سال اسپارتاکوسی


1*- " ما باید بتوانیم این مطلب را به توده ها توضیح دهیم که شاخص جنبه اجتماعی و سیاسی جنگ «حسن نیت» افراد و دستجات و حتی توده های مردم نبوده ، بلکه وضع طبقه ای است که جنگ می راند، سیاست این طبقه است که جنگ ادامۀ آن می باشد، ارتباطات سرمایه است که نیروی اقتصادی حکم فرمای جامعه معاصر می باشد و بالاخره جنبۀ امپریالیستی سرمایه بین المللی و تایعیت مالی و بانکی و دیپلماتیک روسیه از انگلستان و فرانسه و غیره است. توضیح این نکته از روی لیاقت و به شکل قابل فهم برای توده ها کار آسانی نبوده و انجام آن بدون ارتکاب اشتباه از عهدۀ هیچ یک از ما دفعتا ساخته نیست . »

چگونه می توان به جنگ پایان داد؟

10) به جنگ نمی توان با « سازش» بین سوسیالیست های کشورهای مختلف، با « برآمد» پرولتارهای کلیۀ کشورها و با « اراده» ملت ها و غیره خاتمه داد. عباراتی از این قبیل که سراپای مقالات جراید دفاع طلبی و نیمه دفاع طلب و نیمه انترناسیونالیست و همچنین قطعنامه ها و بیانیه ها و مانیفست های بیشمار و نیز قطعنامه های شورای نمایندگان سربازان و کارگران را پر کرده است؛ چیزی نیست جز آرزومندی های پوچ ساده لوحانه و خیر اندیشانۀ خرده بورژواها. زیان بخش تر از عبارات پردازی هائی نظیر « اشکار ساختن ارادۀ ملت ها نسبت به صلح» و نوبۀ برآمد انقلابی پرولتاریا ( پس از پرولتارهای روس « نوبۀ» پرولتارهای آلمان است) و غیره چیزی نیست. این ها همان شیوۀ لوئی بلان و تخیلات شیرین و بازی با «کارزارهای سیاسی» و عملا همان تکرار داستان کربۀ واسکا است.

. جنگ مولود تکامل نیم قرنی سرمایۀ جهانی و میلیاردها رشته و ارتباطات آن است.
 جنگ مولود اراده شرارت بار سرمایه داران درنده خو نیست، گرچه بدون شک فقط به نفع آنها انجام می گیرد و فقط بر ثروت آنان می افزاید ، بدون خارج ساختن قدرت دولتی از دست سرمایه داران، بدون انتقال قدرت دولتی به طبقۀ دیگر یعنی پرولتاریا، نمی توان از جنگ امپریالیستی بیرون جست و نمی توان یه یک صلح دموکراتیک و غیر تحمیلی نایل آمد." لنین، وظایف پر.لتاریا در انقلاب ما، 1917.
2*- « ک – مارکس انقلاب و ضد انقلاب در المان

ص 118 « حال قیام کاملا مانند جنگ و یا هر چیز دیگری یک هنر است و از قوانین تسلسل پیروی می کند و در صورتی که در نظر گرفته نشوند، برای کسانی که آن را از دیده فر گذارده اند نابودی به بار خواهد آورد. این قوانین، که نتیجۀ منطقی ماهیت طرفین و خصلت شرایطی هستند که باید با آن روبرو شد، آن قدر واضح و ساده اند که تجربۀ کوتاه ۱۸۴۸ مردم آلمان را تقریبا بخوبی با آنها آشنا ساخت. اولا هرگز با قیام بازی نکنید، مگر اینکه کاملا مصمم باشید تا به آخر بروید( تحت الفظی « آماده باشید با نتایجی که به بار خواهد آورد روبرو شوید» قیام مانند معادلات جبری مقادیر نامعینی اتخاذ می کند که ارزش آن هر روز در معرض تغییرقرار دارد؛ و بدون ایجاد مشکلات عظیمی برای آنها، شکست خورده و نابود خواهد شد. ثانیا زمانی که بامر قیام دست زدید با قاطع ترین تصمیم وارد عمل شده و در موضع حمله قرار بگیرید. موضع دفاعی برای هر قیام مسلحانه بمعنای مرگ است و قبل از آن که با دشمن وارد مقابله شود، نابود خواهد شد. آنگاه که نیروهای دشمن پراکنده است، حملات ناگهانی را علیه وی انجام دهید و خود را برای پیروزی های هر چند ناچیز آماده کنید. روحیۀ پیروزمندانه ای که اولین شورش نصیب شما نموده است در سطح بالا نگهدارید و تمام آن عناصر متزلزلی را که همیشه بدنبال قویترین محرک کشیده می شوند و مدام جویای آن طرفی هستند که از تأمین بیشتری برخوردار است ، بگرد خود جمع آوری کنید، و دشمنان را قبل از آنکه نیروهایشان را علیه تان جمع آوری کنند مجبور به عقب نشینی نمائید. به قول دانتون این بزرگترین استاد شهیر سیاست انقلابی تا امروز، شهامت، شهامت و بازهم شهامت» (۱) ، کلیات آثار ،

۱- مارکس و انگلس ، انقلاب و ضد انقلاب در آلمان، ترجمه ی فارسی، صفحات ۸۱-۸۲، منبع نقل قول مارکسیسم در باره ی دولت لنین 1917

قیام مسلحانه خونین ما، تنها می تواند ضامن رهائی ما گردد!

 

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر