امروز، جهان شاهد تشدید جنگهای امپریالیستی و تشدید استثمار و سرکوب طبقه کارگر است. این جنگها، برخلاف تبلیغات سرمایهداری، نه برای "دموکراسی" و "حقوق بشر"، نه "بر ضد دیکتاتور ها و تروریست ها"، نه "بر علیه مرتجعین مذهبی و فاشیست ها" که خود سران دولت های امپریالیست از جمله دیکتاتورها و مرتجعین هستند، بلکه ناشی از تضادهای ذاتی سرمایهداری و رقابت بین بلوکهای امپریالیستی برای تسخیر و تقسیم دو باره ی جهان است. جنگ، همانگونه که لنین و مارکس بارها با نقل قول ها از استراتژیست های جنگ تأکید کردهاند، ادامه سیاستهای سرمایهداری با ابزارهای دیگر و سیاست امپریالیستی فشرده ی اقتصاد امپریالیستی است. از اینرو، هرگونه تلاش برای پایان دادن به جنگ بدون نابودی سرمایهداری، توهمی بیش نیست.*1
جنگ: نتیجهٔ اجتنابناپذیر سرمایهداری
سرمایهداری در مرحله امپریالیستی خود، دیگر نمیتواند بدون جنگهای ویرانگر به حیات ادامه دهد. رقابت بین سرمایههای بزرگ جهانی، برای تصرف بازارها، منابع و نیروی کار ارزان، منجر به تشدید تنشهای نظامی میشود. امروز، همانطور که در خاورمیانه، اوکراین و دیگر نقاط جهان میبینیم، جنگ به یک ابزار دائمی در دستان سرمایهداران تبدیل شده است.
اما خطری که در این وضعیت نهفته است، محدود به تلفات جنگهای محلی نیست. سرمایهداری امروز در بحرانی عمیق قرار دارد، و برای خروج از آن، ممکن است به سوی یک جنگ جهانی کشیده شود، حتی در حد جنگی که میتواند به استفاده از سلاحهای هستهای و نابودی نسل انسان منجر شود.
سیاستهای "ضد جنگ" یا تثبیت سرمایهداری؟
بسیاری از نیروهای سیاسی، از لیبرالها گرفته تا "چپهای" اصلاحطلب، حتی در اسم کمونیست و مارکسیست صرفا شعارهای "ضد جنگ" را مطرح میکنند، اما این سیاستها در نهایت به تقویت جناحهایی از سرمایهداری منجر میشود. هدف این جریانها جلوگیری از بسیج مستقل طبقه کارگر و مهار خشم تودهها در چهارچوب سیستم موجود چه آگاهانه و چه ناآگاهانه است. اتخاذ چنین سیاستی که منجر به ادامه وضعیت موجود می گردد خائنانه و حتی جنایت کارانه است زیرا واقعیت این است که هیچ نیرویی در درون سرمایهداری نمیتواند جنگ را متوقف کند. تنها راه پایان دادن به جنگ، پایان دادن به نظامی است که آن را تولید میکند. جنگ زاده نیات شوم طبقه سرمایه دار نیست.
استراتژی پرولتاریا در برابر جنگ
اما پرولتاریا چگونه میتواند به این وضعیت پاسخ دهد؟ اولین وظیفه، درک این واقعیت است که جنگ امپریالیستی باید به جنگ طبقاتی تبدیل شود. در این مسیر، سه اقدام کلیدی لازم است:
چشمانداز و وظایف ما
امروز، بحران سرمایهداری به سطحی رسیده است که دیگر نمیتوان به بازگشت به "ثبات" امید داشت. این سیستم یا به سوی جنگ جهانی و نابودی کشیده خواهد شد، یا با قیام سازمان یافته و مسلح طبقه کارگر سرنگون خواهد شد. تاریخ نشان داده است که طبقه کارگر، زمانی که متشکل و آگاه باشد، میتواند سرمایهداری را سرنگون کند.
بنابراین، وظیفهٔ فوری ما نه امید بستن به "مذاکره" و "اصلاحات"، و صلح بین امپریالیستها و نوکران آنهاست بلکه تسریع در ایجاد سازمانهای انقلابی، تشکلات تودهای طبقاتی مخفی و علنی کارگران و زحمتکشان، بهویژه حزب اساساً مخفی کارگران آگاه، انقلابی و کمونیست و آمادهسازی برای لحظهای است که بحران سرمایهداری، فرصت تاریخی را برای حمله نهایی به این سیستم فاسد فراهم کند؛ یعنی به راه انداختن جنگ طبقاتی - به پیروزی رساندن انقلاب قهری کمونیستی-، درهم کوبیدن دولت سرمایه داری امپرسالیستی و ایجاد دولت طبقه کارگر – دیکتاتوری طبقاتی انقلابی پرولتاریای مسلح در شکل شوراهای مسلح کارگران و زحمتکشان، برای لغو سرمایه داری و ایجاد کمونیسم می باشد. دولت اساساً بر نیروی مادی سازمان یافته و مسلح متکی است، و نیروی مادی سازمان یافته و مسلح را تنها میتوان با نیروی مادی سازمان یافته و مسلح از سر راه برداشت.هر چه طبقه کارگر زودتر و سازمان یافته تر و بیشتر مسلح گردد، هزینه رسیدن به هدف کمتر خواهد بود! رهائی طبقه کارگر جز بدست طبقه کارگر ممکن نیست: « بگذار طبقات حاکمه از شتیدن نام انقلاب کمونیستی برخود به لرزد. در این میان، اما پرولتارها چیزی جز زنجیر خویش از دست نمی دهند، آنها جهانی را بدست خواهند آورد»، مارکس و انگلس مانیفست حزب کمونیست، 1848.
کارگران سراسر جهان، متحد شوید، سازمان یابید، مسلح شوید!
حمید قربانی انسان بیوطن
24