۱۴۰۴-۰۲-۱۸
مهرداد لطفی

فروغی ،رضا شاه و نوسازی آمرانه

در آمد

این روز ها در سایت های هواداران استبداد گذشته مدام در بوق می کنند که فروغی معمار اندیشه مدرن در ایران بود  و ما هرچه امروز داریم ازفضل و کمالات اوست که او ادیب بود و فیلسوف بود و نظریه پرداز اندیشه لیبرال بود و چه وچه وچه.

کمی روی این ادعا خم شویم و ببینیم که فروغی چه کرد و حاصل کارش چه بود.

از همان آغاز بر آمدن رضا شاه دو نگاه به روند حوادث بود دنبال کردن خط مشروطه با تمامی ضعف ها و خوردن زمین ها و بلند شدن هایش و این امید که این مسیر کٌند و پر تضاریس دموکراسی بالاخر کشور را به مسیر درست خواهد رسانید و در مقابل کسانی چون فروغی و داور و تیمور تاش بودند که یک دیکتاتوری سفید می تواند شعار های بزمین مانده انقلاب مشروطه را تحقق ببخشد و با مدرنیزاسیون آمرانه ایران می تواند در شمار ملل پیشرفته قرار بگیرد  

 محمدعلی فروغی در سال ۱۳۱۰  در نامه ای  به رضاشاه (آرشیو ملی ایران، پروندهٔ ۳۸۵-الف، برگهٔ۱۲)می نویسد : مردم ایران را باید حتی با اجبار به سکوی ترقی هدایت کرد.  

   در کشور های پیرامونی  این نوع رسیدن به مدرنیته را مدرنیته استبدادی یا آمرانه می گویند که طرفدارانی دارد.که درواقع اولویت کارایی ست بر آزادی همراه با خشونت.

در مقابل این راه راه دیگری هم هست که راه رسیدن  به مدرنیته را راه دموکراسی می داند.  

در مورد عشایر نیز بهمین طریق رفتار شد.     

   فروغی در جلسهٔ هیئت وزیران پیشنهاد داد عشایر از طریق ادغام در بوروکراسی دولتی مدیریت شوند. (  سند ۱: گزارش وزارت جنگ ۱۳۱۳)  

و رضا شاه در سال ۱۳۱۴ به فرماندهان نظامی دستور داد که هرگونه مقاومت عشایر باید با شدید ترین اقدامات سرکوب شود    

  (*کتاب «اسناد سازمان اسناد ملی»، جلد ۵، ص ۸۹*)  

در گزارش محرمانهٔ سفارت انگلیس در سال ۱۳۱۲امده است که   

  «فروغی معتقد است سرکوب عشایر تنها راه حفظ امنیت برای جذب سرمایهٔ خارجی است 

  (*آرشیو ملی بریتانیا، FO 371/15344*)  

در مسئله کشف حجاب هم  بین فروغی ورضا شاه خط مشترک و خط تباینی بود.فروغی بر کشف حجاب به صورت تدریجی اصرار داشت اما رضا شاه به اقدامات رادیکال و پر سرعت گرایش داشت 

در سندشماره ۱ : گزارش ادارهٔ شهربانی قم در سال ۱۳۱۵آمده است که   

  ۲۳ زن به دلیل امتناع از کشف حجاب، از دسترسی به بازار محروم شدند  

  (آرشیو اسناد قم، پروندهٔ ۱۳۱۵-ش۳ا *)  

اما فروغی در یاد داشتی محرمانه به وزارت معارف می نویسد : 

  اجرای کشف حجاب باید تدریجی و با همراهی علما باشد تا موجب شورش نشود.

  (*خاطرات عبدالله مستوفی، ج ۲، ص ۲۰۷*)        

- شکاف بین توصیه‌های فروغی (تدریجی‌گرایی) و اجرای شتابزدهٔ رضاشاه،  پارادوکس ذاتی پروژهٔ نوسازی آمرانه را نشان می‌دهد. 

فروغی میان لیبرالیسم و اقتدار گرایی مردد بود از سویی در کتاب سیر حکمت در اروپایش از کانت نقل قول می آورد که جرئت داشته باش عقل خودرا به کار بگیر  واز سویی دیگر در نامه ای به داور در سال ۱۳۰۷ می نویسد      

 مردم ایران هنوز برای خودگردانی آماده نیستند و نیاز به قیمومت دولت دارند.

(آرشیو خانوادگی فروغی، نامهٔ شماره ۲۲)    

فروغی به مشارکت مردم در تعمیق امور باوری نداشت تکیه گاه او به نخبگان بورکرات بود.  

پروژهٔ فروغی برای نوسازی ایران نمونه ای از مدرنیته استبدادی بود که مدرنیته را نه از مسیر دموکراسی، بلکه با پیوند عقلانیت غربی و اقتدار شرقی میسر می دانست . او آزادی را فدای کارایی کرد اما از این امرمهم همانطور که ماکس وبر می گفت:   

 مدرنیزاسیون آمرانه، همچون شمشیر دولبه است: هرچه سریعتر پیش رود، خون بیشتری می ریزد.غافل بود.      

پارادوکس مدرنیزاسیون استبدادی

 تجددآمرانه پارادوکس های خودش را داشت از یک سو، ساختارهای سنتی را با تأسیس دانشگاه یا کشف حجاب می شکست  و از سویی دیگر، خود به مانعی برای توسعه سیاسی تبدیل می‌شد.دانشگاه تهران تأسیس شد، اما اجازه ندادند تفکر انتقادی در آن رشد کند.

فضای نقد نظام سیاسی اجازه نیافت شکل بگیرد.بجای انسان های فعال و کوشا و دانشور افرادی تربیت شدند که در خدمت حکومت و افکار ایدئولوژیک آن بودند . در مدارس بیشتر آموزش ها در مورد وفاداری به شاه و میهن بود.

معیارهای سنجش پیشرفت صوری بود و در سطح می گذشت.مدام پز افزایش مدارس،

توسعه راه‌آهن ،تغییر لباس داده می شد اما از پیشرفت های ساختاری مثل نهادهای مدنی

حاکمیت قانون ،مشارکت سیاسی خبری نبود .

هر چند تجدد یک امر تاریخی و اجتناب ناپذیر بود .اما آن چه واقع شد در سطح بود .و از مشارکت مردم در این پروسه خبری نبود .بیهوده نبود که کشف حجاب ومقاومت در برابر آن به نمادمبارزه با استبداد تبدیل شد.     

یکی از ده ها دلیل شکست مدرنیزاسیون پهلوی و هیچ وپوچ شدن کارهایی مثل کشف حجاب یا ساخت راه آهن به هیچ گرفتن مردم بود .آدم هایی مثل داور و فروغی بر این عقیده بودند که ایرانی را باید با زور خوشبخت کرد و ملت نیاز به قیم دارد.این دو و بقیه کار بدستان نظام بناپارتی رضا شاه از این امر مهم غافل بودندکه نهاد سازی و مدرنیزاسیون بدون دموکراسی و آزادی بیان و احزاب راه بجایی نمی برد و حکومت به سبک و شیوه  استبداد های مدرنیستی پایان بدی دارد .

 فروغی با آن همه فهم و کمالات نمی فهمید که انسان در اندیشه مدرن نه وسیله که غایت است.و نمی شود با ایدئولوژی سازی و اسطوره های ناسیونالیستی انسان را قربانی  مدرنیزاسیون  نیم بند خود کرد. سرکوب عشایربا هر بهانه ای حاصلی جز سترون کردن کشور از مردان بزرگ نداشت.

طرفداران استبداد گذشته  اما می گویند نوسازی با دموکراسی همخوان نیست.و دموکراسی از نتایج نوسازی است نه همزمان با آن‌. با تشتت آرا نمی شود نوسازی کرد. بدون نوسازی که موجب افزایش رفاه و در نتیجه استقلال مالی منتج به استقلال فکری مردم می شود دموکراسی نه به سالاریت مردم که به سالاری الیگارشی ختم می شود. 

اینان یک نکته را فراموش می کنند که امکان این داستان هست که نوسازی به دموکراسی منتج نشود ولی بدون آزادی و دموکراسی هم  نوسازی عمر چندانی ندارد. تجربه حکومت منقرض شده پهلوی بهترین نمونه این یاد آوری تاریخی ست .

 اگر مدرنیزاسیون می توانست به دموکراسی برسد  که وضع و حال امروز ما این گونه نبود و الان ما باید یک کشور دموکراتیک بودیم .

 نهاد سازی بدون دموکراسی و آزادی بیان و حقوق بشر امکان پذیر نیست  و در نبود نهاد های مدنی  زمینه رشد استبداد فراهم می شود.

 حذف ایل بختیاری

فروغی در گزارشی محرمانه به رضاشاه نوشت: ایل بختیاری چون موریانه بر پیکر ایران است. نابودی این موریانه ها تنها با آهن ممکن است، نه قلم.این حذف قهر آمیز کجای مدرنیته قرار می گیرد.

مدرنیسم در اصل به معنی حذف تکثر نیست.عشایر  با مدرنیته آمرانه بمعنی حذف تکثر ها مخالف بودند نه با خود مدرنیسم.گیرم که این چنین بود باید راه دیگری برای قانع کردن مردم پیدا می گردند.اما حکومت می خواست همه چیز را بخدمت ایدئولوژی باستانی خود در آورد که باعث مقاومت و مخالفت می شد.

 این شکست مدرنیته آمرانه بود که باعث قدرت گرفتن ایدئولوژی مقابل یعنی اسلام گرایی شد .کلام آخر را بگویم نوسازی با کلنگ استبداد شدنی نیست .مدرنیزاسیون بدون آزادی و دموکراسی و حقوق بشر  راه بجایی نمی برد.

 

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر