پشتیبانی از فراخوان و کنگرهی تاریخی دوازدهم حزب کارگران کردستان (پ ک ک)
نزدیک به نیم سده پیش، در سایهی حکومت نظامی ترکیه، در زمانی که بردن نام «کورد» و «کردستان» جرمی سنگین شمرده میشد، و زندانها لبریز از آزادیخواهان، کارگران و تهیدستان بود، حزب کارگران کردستانپکک(PartiyaKarkerênKurdistanê) با اقدام عملی و نظری - موجودیت خود را اعلام کرد و به میدان مبارزه، پای نهاد. در آن برهه، کورد جز کوه پناهی نداشت و انکار هویت انسانی، سرکوبو خشونت ساختاری، و ستونهای نظم طبقاتی و سیاسی غالب بر گردهی جامعه برپا بودند.
بنیانگذاران این حزب، به رهبری عبدالله اوجالان، با انتخاب راهی خونین، اما برخاسته از واقعیت ستمدیدهگان، ناممکن را ممکن پنداشتند و با اعلام و آغاز مبارزهای تاریخی تاریخی و ریشهدار، برآن شدند تا مبارزهای که نه تنهابرای هویت یابی کورد و کوردستان، که برای آزادی در برابر سلطهی انکار، ستم سرمایه و دولتمحوری سامان دهند.
پککدر برابر سوسیالیسم دولتی شوروی و اقمار آن—که نه سوسیالیسمی راستین بود و نه در بردارندهی آزادی— در بسترجنگ سرد و مسئلهی تاریخی کورد را محور قرار داد. در این برهه، اگرچه سرکوب، اشغال و تخریب زیست-فرهنگ هزارانسالهی کوردها ادامه داشت، اما این مقاومت، واکنشی بنیادین به پیمانهای سایکس-پیکو (۱۹۱۶) و لوزان (۱۹۲۴) بود؛ پیمانهایی که کردستان را پارچه پارچه کرده و پروژهی بیش از یک سده آسیمیلاسیون و حذف را بنیاد نهادند. از این منظر، میتوان پیدایش پکک و جنبش نوین کوردی را دیالکتیکی تاریخی میان مقاومت و حذف و انکار و بازآفرینی دانست.
دستاوردهای جنبش آزادیخواهی کورد و مقاومت
بر پایهی اسناد، برنامهها، و پراتیک اجتماعی خود، پکک اینک به این جمعبندی رسیده است که در فرایند این دههها، با ایستادگی در برابر نفی و آسیمیلاسیون فرهنگی، اجتماعی انکار هویت زن و خلق زیر ستم چند گانه، و نیز سلطهی دولت-ملتها، به صورتبندی مفاهیم و بدیلهای فکری نوینی دست یافته است؛ از جمله «ژن، ژیان، آزادی» (زن، زندگی، آزادی)،«ژینئولوژی» (زنپژوهی)، دفاع از زیستبوم و مبارزه با اشکال مدرن بردهداری و سرمایهداری جهانی.
این جنبش، با نفی ساختار دولت-ملت و پیشنهاد جامعهی خودمدیریتی، با تجربهی عینی روژآوا، توانسته است الگویی جایگزین برای ادارهی جامعه به دست خویش، همزیستی، و مشارکت خلقها را ارائه دهد. اصل رهبری مشترک، مشارکت مستقیم زنان و مردان، و پیوند میان آزادی زن و آزادی جامعه، از ارکان این مانیفست به شمار میآیند.
بیشک، این دستاوردها به بهای گزاف بهدست آمدهاند؛ بهای جان صدها هزار انسان آگاه و آزادیخواه، انترناسیونالیست و سوسیالیست و کمونیست و آنارشیستی که در راه دفاع از امنیت جهانی و نابودی داعش، جان فدا کردند. هزاران انسان، با اندامها و بینایی از دست رفته، و صدها هزار آواره، بخشی از هزینهی این راه و ارزش آفرینیها بودهاند. دوشادوش این، مقاومت خستگیناپذیر هزاران زندانی سیاسی در سیاهچالهای ترکیه، و مرگ روزانهی برخی از آنان، نماد ایستادگی بیامان در برابر سلطه و فاشیسم است.
رهبری پکک، با ارزیابیاز پنجاه سال مبارزه، دستاوردها، تجربهها، و آزمون و خطاها، در بُرههای تاریخی، با درک ضرورتهای نوین و آگاهی، شجاعانه به فراگشت دورهای تازه در سدهی بیستویکم گام نهاد. این گذار، نه چرخشی تاکتیکی، بلکه بازآفرینی مفهومی از مقاومت، نیرو، افق جامعهی شایسته وبایستهی انسان و آینده است که در آن، انسان، زن، طبیعت و آزادی، بهجای دولت، مرز و سلطه، ساختار مییابند.
نه شکست، نه بنبست؛ زایش نوین مقاومت و آزادی
برخلاف شایعهپردازان، این فراخوان و تصمیم کنگره ۱۲، نشانهی «شکست یا بنبست» نبود؛ و نه واکنشی لحظهای، بلکه چکیدهی تاریخی از پنجاه سال تجربه، مقاومت، بازاندیشی و خلاقیت است. در کنگرهی دوازدهم، چیدَم دوغو، زن عضو شورای اجرایی کژک، با یادآوری «شهدای» جنبش، از ارزشهای سترگی یاد میکندکه در قالب آفرینش اخلاق، فرهنگ و فلسفهی زندگی متبلور شدهاند. او میافزاید:
«بدون شک، این ارزشها را منحل نخواهیم کرد. پکک، این اخلاق را آفرید—اخلاق آزادی را، فلسفهی آزادی را. در ما منش و فرهنگ آزادی را پدید آورد. اولین نقدها و ارزیابیهای بنیادین رهبری از سوسیالیسم، و همچنین نگاه به زن و خانواده، به سال ۱۹۸۷ بازمیگردد؛ به دوران کنگرهی سوم. وقتی به همهی اینها نگاه میکنیم، درمییابیم که این دستاوردها فراتر از رئالسوسیالیسم هستند. نگاهی که به زن، به طبیعت، به انترناسیونالیسم، و به سوسیالیسم جهانی چشم دارد، دیگر محدود به یک چارچوب ملی نیست، بلکه افقی جهانی را پیش چشم میگذارد.»
بنابراین، پیشنهاد انحلال حزب و کنار گذاردن سلاح به معنای پایان مبارزه و تسلیم سلاح به دشمن نیست، بلکه پایانی است از روند دیروزین و آغازی از روندی امروزین، برای ساختارهای نوینی که پیشِ رو دارد. این دوره، ضمانت اجرایی خود را در نیروی مادی زنان و پایگاههای تودهای آگاه به حقوق و هویت خویش، خودسازمانگر، خودپو و پیشتاز، با تجربهها و هزینههای پنجاه سالهی اخیر مییابد.
در واپسین ماههای سال ۲۰۲۴، حاکمیت ترکیه در برابر این مقاومت تاریخی، تجربهی درخشان خودمدیریتی در روژآوا، و پنجاه سال پایداری پکک، با بحرانهای ژرف اقتصادی، سیاسی و فروریزی مشروعیت دست بهگریان شد. در همین برههی تاریخی، عبدالله اوجالان، پس از ۲۶ سال زندان انفرادی در جزیرهی امرالی، بدون پناهبردن به دیپلماسیهای پنهان، با درک دقیق زمان و مسئولیت تاریخی، به پیشنهاد دولت باغچهلی رهبر «حزب حرکت ملی ترکیه»واکنش نشان داد و حاکمیت ترکیه را در برابر یک دوگانهی بنیادین قرار داد.
این اقدام، تجسم شجاعت، شناخت و آمادگی برای پذیرش مسئولیت بود؛ اقدامی که چهرهی واقعی تروریسم دولتی و نظام سرمایهدارانهی وابسته به ناتو را افشا کرد. حاکمیتی که همواره این جنبش را «تروریستی» میخواند، ناگزیر شد به گفتوگو با همان جنبش تن دهد و در عمل و به اجبار، مقاومت را به رسمیت بشناسد. مقاومت در کوهستانهای آزاد و روژآوا، نوروز، و آتش نوروز، و هشتم مارس، روز جهانی زن در سال ۲۰۲۵ جشنوارهی نیرو و قدرت نمایی خلق بود.
میلیونها ناظر در سراسر جهان، شاهد این چرخش تاریخی بودند: زایش دوبارهی جنبشی پرقدرت، برخاسته از زهدان جامعه، تودههای زحمتکش، و زخمخورده از نظمهای طبقاتی و سیاسی حاکم. در ۲۷ فوریهی ۲۰۲۵، عبدالله اوجالان با اعلام «فراخوان صلح و جامعهی دموکراتیک»، نخستین گام تاریخی در این فرایند را برداشت؛ فراخوانی که برخاسته از آگاهی، شناخت، شجاعت و امید بود. این نه عقبنشینی، که جهشی دیگر در روندی به چشم میرسد که همواره از دل خاکسترِ سرکوب، افق آزادی و بهروزی را در چشم انداز میبیند.
فراخوان، ریشه در نگرش جنبش و تجربهی نزدیک به ۵۰ سال مبارزه در برابر بزرگترین ارتش ناتو، دیگر قدرتهای منطقهای و داعش دارد. با بازخوانی فراخوان، روشن میشود که اهداف استراتژیک آن، تکامل پارادایم و برنامههای این جنبش برای سدهی جاری است.
فراخوان تاریخی عبدالله اوجالان؛ گذار از سدهی بیستم به بیست و یکم
در ۲۷ فوریهی ۲۰۲۵، عبدالله اوجالان، فراخوانی تاریخی و سرنوشتساز را صادر کرد؛ فراخوانی متکی بر پنج دهه تجربه، مبارزه، سازماندهی و بازاندیشی مداوم. او در این سند راهبردی، با طرح هفت ماده و یک تبصرهی تضمینی، چارچوبی را برای گذار از مرحلهی مبارزه مسلحانه و ساختار حزبی منطقهای به سیاستهای فرامنطقهای ارائه داد و به آشکارا اعلام کرد:
«کنگرهی پکک تشکیل شود، خود را منحل کند و به مبارزهی مسلحانه پایان دهد.» اما در تبصرهای کلیدی، اوجالان با تأکید بر لزوم فراهمشدن بسترهای سیاسی و حقوقی لازم»، خاطرنشان ساخت:
«بدون شک، برای اینکه سلاحها در عمل بر زمین گذاشته شوند و پکک خود را منحل کند، باید بُعد سیاست دموکراتیک و حقوقی به رسمیت شناخته شود.» بازخوانی این بند تکمیلی، از سوی زنده یاد، سری ثریا اوندر- از رهبران دم پارتی و انسان مبارزی که در پی رفت و آمدها در زندان امرالی دچار پارگی آئورت شد و «شهید آشتی» نام گرفت- بهدرستی مسئولیت را متوجه دولت ترکیه ساخت؛ چراکه تحقق فراخوان، مستلزم تضمینهای حقوقی و سیاسی مشخص، و پذیرش مشروعیت روند سیاسی است که بتواند جایگزین واکنش مسلحانه شود. اوجالان تأکید میکند که پکک در پاسخ به شرایط خاص تاریخی، با تحلیلی استثنایی، در موقعیتی استثنایی ساختار یافت و توانست به بازشناسی و بازتعریف پرسشهای تاریخی خلق کورد دست یابد؛ پرسشهایی که هم در کانون بحرانهای ژئوپلیتیک منطقه قرار دارند و حل مسئله خاورمیانهی جدید، به پرسش تاریخی کورد و کوردستان وابسته ساخته است.
امروز، جنبش با اتکا به سازمانیافتگی، آگاهی و تجارب پنجاهسالهاش، به نیرویی تودهگیر و فرامنطقهای بدل شده است. مقاومت مردم کورد در چهار بخش کردستان، و پشتیبانی میلیونی در مهاجرت، بنیان این قدرت اجتماعی بیش از ۷۰ میلیون کورد در چهار بخش کردستان—ترکیه، ایران، عراق، و شمالشرق سوریه (روژآوا)—و همچنین در مهاجرت و تبعید، از ارمنستان گرفته تا اروپا، قدرتی مادی و اجتماعی عظیم را شکل داده است. این نیروی زنده و آگاه، در همسویی با پشتیبانان و همرزمان انترناسیونالیست از سراسر جهان، به کنشگری استراتژیک فراروییده است.
در بستری که ساختارهای سنتی دولت-ملت دچار بحران مشروعیت و کارآمدیاند، و خاورمیانه در آستانهی بازترسیم ژئوپلیتیکی تازهای قرار دارد، این جنبش دیگر نه یک کنشگر کوردی و منطقهای، بلکه نیرویی تعیینکننده در همبستگیهای اجتماعی، سیاست از پایین، و طراحی آیندهای مشارکتی برای در خاورمیانه و فرامرزی است.
پیام رهبران پکک و کنگره دوازدهم
به بیان کنگره ۱۲، این حزب دریافته بود که نباید از ضرورتهای زمانه عقب بماند. پکک، همچون مادری، فرزندان خویش را آفرید و در دامان خود پرورانید. اکنون، ارزشهای به دست آمده در این فرایند، ستونهای بنیادین روندی را شکل میدهند که درآینده، به نوسازی ساختاری، بازآفرینی برنامهریزی و بازاندیشی پارادایمی نوین یاری میرسانند؛ پارادایمی که بتواند پاسخی شایسته به پرسشها و نیازهای سدهی بیستویکم ارائه دهد.بنا به بیانیهی کنگره دوازدهم، و از زبان بیش از ۵۰ تن از اعضا کمیته مرکزی، شورای اجرایی (ک جک) و ۲۳۲ نماینده شرکت کننده از سوی حزب: در این مسیر، ارزشها و تجربیاتی که در بستر مبارزه و زیستجهانی آن پدید آمدهاند، ستونهای تئوریک و عملی، بنای آیندهای نو را پیریزی میکنند؛ آیندهای که در آن، مفاهیمی چون خودمدیریتی و مشارکت مستقیم حکومت شوندگان، برابری، زیستِ پایدار، و همزیستی فرهنگی خواهر و برادری تمامی اتنیکها، به ویژه کورد و ترک و آیینها، محورهای اصلی دگرگونی جاری را ساختار میدهند. این روند بازسازی، نه یک تغییر تاکتیکی، بلکه مبارزهایاست برای بازآفرینی برنامهای نوین، که بتواند در برابر چالشهای سدهی جاری، پاسخهای ریشهای و فراروندهی جامعهای پویا را ارائه دهد.
پیشبرد فراخوان ۲۷ فوریه عبدالله اوجالان به کنگرهی ۱۲حزب واگذار شده بود. پکک نیز در بیانیهای اعلام کرد که کنگره خود را بین ۵ تا ۷ماه می در شرایط فوق امنیتی و زیر بمباران و تهاجم ارتش ترکیه در کوهستان و دو منطقه برگزار کرد. پرواز پهپادها، حملات هواپیماهای جنگی، تانک، توپ، خمپاره و غیره در روزهای برگزاری کنگره، هرگز متوقف نشدند و محاصره حزب دموکرات کوردستان (پدک) و ارتش ترکیه پیرامون کوهستانهای آزادبه هیچ رویخللی در برگزاری کنگره بهوجود نیاوردند.
دولت ترکیه در صورت ادامهی سیاستهای سرکوبگرانه خود، چیزی جزستیز و تشدید بحران، باز نخواهد یافت. آشکار است که بدون تصویب در پارلمان و ضمانت اجرایی و بدون به میدان آمدن نیروی میلیونی و سازمانیافته و مجهز و ارادهمند، سیستم سرمایهداری و دولت -ملت و نئوعثمانیسم حاکم بر ترکیه، استراتژی خود را تغییر نمیدهد. بنابراین، باید و میتوان حکومت ترکیه را با سلاح نیرومند مادی و اجتماعی و بینالمللی ناچار ساخت که صدای جامعه را بشنود. جامعهی سازمان یافته و آگاه، این سیستم هیرارشیک و طبقاتی را به سیستم جامعهی مورد نظر دگرگون میسازد. این صدای اجتماعی و نیروی میلیونی مجهز به دانش سیاسی، مسلح به خرد جمعی، آگاهی اجتماعی و طبقاتی و حقوق خویش و راهکارهای نوین سده ۲۱ است.
چشمانداز آینده: گذار از پارادیم نخست و مادیت بخشی به پارادیم دوم
به بیان رهبران جنبش، اینک هزاران گریلای آگاه در نبردی مستقیم و گاهی در فواصل چندصد متری با دشمن، در حالی که بمبافکنها با بمبهای شیمیایی، کوه و کاشانهها را به آتش میکشند، از ارزشهای به دست آمده دفاع کرده و ارادهای شکستناپذیر خویش را با رهبری مشترک، همراه میگردانند.اکنون به جای حزب لوکال و کادرها و گریلاها، جامعهای سازمانیافته و ارگانهای اجتماعی با آگاهی و شناخت متراکم تر از پنجاه سال پیش، امکان آزادی اندیشه و آگاهی را فراهم کرده و در مسیر پویندگی ذاتی گام برمیدارد. این جامعه دیگر از آسیمیلاسیون به هویتیابی رسیده و به مطالبهگری حق و حقیقت خویش پرداخته است. در شرایط کنونی،حزب در جامعه میلیونی ادغام شده و دیگر یک حزب جدا از جامعه نیست؛ بلکه به طور کامل در درون جامعهای دهها میلیونی و با گسترهای فراملی فرا روییده است. دیدار اعضای هیئت امرالی حزب برابری و دموکراسی خلقها (دمپارتی) با عبدالله اوجالان، پس از برگزاری کنگرهی ۱۲ در ۱۸ ماه مه، در زندان فوقامنیتی، حامل پیامی است ژرف و روشنگر از سوی رهبری که، با وجود ۲۶ سال اسارت در سلولی انفرادی، همچنان حضور خود را بر سپهر مقاومت به پیش میبرد؛ مبارزهای که بازتاب عزم اتنیکها و خلقهای زیر ستمی است تازندگی آزاد را به نیروی خویش، نیروی خرد و آگاهی، سازمانیابی و ابزارهای دفاعی گوناگون پایداری، شوراگرایانه مدیریت کند.
اوجالان در پیام ۱۸ می، با اشاره به «ضرورت دستیابی به توافقی نوین بر مبنای حقوق برابر خواهری و برادری»، چنین پافشاری کرد: «آنچه اکنون در حال تحقق آن هستیم، دگرگونیای ژرف در بستر یک پارادایم نوین است.»
پیشروی و کامیابی این مسیر، متکیست بر آمیزهای از مبارزهای آگاهانه، مقاومتی چندساحتی، و بهرهگیری از تمامی ابزارها و امکانات مشروعی که خلقها در اختیار دارند؛ از سازوکارهای اندیشگی و سازمانی، تا ظرفیتهای پنهان و پیدای ایستادگی که در خدمت بنای زندگی آزاد و رهاییبخشاند. پارادایمی نو در حال شکلگیریست؛ ساختاری فرامرزی، با افقهایی مبتنی بر شوراگرایی، سوسیالیسم و برابری، مشارکت اجتماعی استثمار شوندگان، پیشتازی زنان، و پیوند ارگانیک با تمامی نیروهای زیر ستم برای برپایی جامعه و مناسباتی اشتراکی.
اعلام پشتیبانی
بر این مبنا، تمامی نیروهای آزادیخواه، سوسیالیست، کمونیست و انترناسیونالیست در سراسر جهان، همانگونه که آلن بدیو و اسلاوی ژیژکو و... پاسخ دادند، انتظار میرود تا از این فراخوان و تلاشهای تاریخی کنگره ۱۲ پشتیبانی کنند.در این راستا است که پشتیبانی عملی خود از فرایند و پارادایم دوم، و روندی که جانمایهی آن گزینش مبارزه، سازمان و افق رهایی، سوسیالیسم،انسانیت و آزادی است را اعلام میدارم.تنها با سازماندهی اجتماعی، آگاهی طبقاتی و تاریخی و مشارکت فعال میلیونی استثمار شوندگان میتوان به ساختار و مناسباتی نوین و برابر با محوریت سوسیالیسم و انسانیت نیرو بخشید.
عباس منصوران
بیستم ماه می، ۲۰۲۵