۱۴۰۴-۰۳-۲۱
مهرداد لطفی

تاریخ محل عبرت و حکمت؛اسپارتاکوس،کراسوس،سورنا و اُرد

کراسوس سردار پر آوازه روم بود .همو بود که قیام بردگان روم به رهبری اسپارتاکوس را با به صلیب کشیدن شش هزار برده در کاپوا شهری در سر راه رم به خون کشید.

اسپارتاکوس که بود  

قیام اسپارتاکوس در سال ۷۳ پیش از میلاد آغاز شد. اسپارتاکوس از اهالی شمال دریای اژه و از مردم تراکی بود. وی در جنگی اسیر ارتش روم شد و سپس به جمع گلادیاتورها پیوست. گلادیاتور ها برده هایی بودند که برای تفریح اشراف روم با هم می جنگیدند تا یکی کشته شود.

در پی ظلم و ستمی که بر بردگان می رفت دست به قیام زد و در این راه بردگانی بسیار به او پیوستند واو توانست لشکر های بزرگ رومی را که برای سرکوب قیام بردگان فرستاده می شد در هم بکوبد. 

   سنای روم چندین سپاه به مقابله با او فرستاد، اما همه  آن ها به وسیلهٔ برده‌ها در هم شکسته شدند. پس سنا کراسوس را مسئول سرکوب قیام اسپارتاکوس کرد.و او توانست در سال ۷۱ قبل از میلاد اسپارتاکوس را در نبردی سهمگین شکست دهد.و اسپارتاکوس و یارانش را به صلیب بکشد .  

کراسوس که بود  

مارکوس لیکینیوس کراسوس که به عنوان ثروتمندترین مرد رم شناخته می‌شد، در سال ۱۱۵ در ایبریا بدنیا آمد.

ثروت خانوادگی  و نزدیکیش با ژنرال های روم و تجهیز ارتش این ژنرال ها برای فتح دیگر سرزمین ها باعث شد که در مناطق تسخیر شده املاک بسیاری بدست بیاورد. 

 و جز این با سرمایه‌گذاری در مشاغل مختلف، از جمله سفته‌بازی املاک و تصاحب املاک    مورد منازعه در رم، ثروت خود را روز به روز بیشتر افزایش داد.    

به زودی دارایی‌های عظیم کراسوس او را به یک شخصیت تاثیر گذار در پایتخت تبدیل کرد. ثروت عظیم کراسوس به او امکان داد تا کمپین‌های سیاسی مردانی را تأمین مالی کند که پس از به دست آوردن قدرت، پاداش‌های مناسبی به او می‌دادند. به این ترتیب کراسوس ثروتمندترین مرد رم شد.

کراسوس از تجار بزرگ برده بود .بردگانی که در شرایط کاری بسیار سخت رنج می‌بردند و مجبور بودند در معادن کار کنند یا در کشتی‌های جنگی نیروی دریایی روم پارو بزنند. این آزارها و بی‌عدالتی‌ها نهایتا منجر به چندین قیام از سوی بردگان شد که یکی از بزرگترین آن‌ها قیام اسپارتاکوس بود.

در سرکوب قیام اسپارتاکوس ثروت شخصی کراسوس به کمکش آمد و او توانست با تجهیزده لژیون قیام گسترده اسپارتاکوس را سرکوب کند و اسپارتاکوس را بکشد .  

با تمامی این اوصاف کراسوس فاقد افتخارات نظامی قابل توجه بود وبه دنبال یافتن متحدانی بود تا بتواند جاه‌طلبی‌های خود را برآورده کند. به همین منظور او با ژولیوس سزار و پومپه پیمانی بست که در تاریخ به حکومت سه نفرۀ اول یا «تریوم‌ویرات اول» معروف شد.

  کراسوس از نظر ثروت و قدرت بالاتر از سزار و پومپی بود اما از نظر افتخار نظامی هم پایه سزار و پومپی نبود.سزار در کارنامه اش فتح فرانسه را داشت و پومپی پایان دادن به دزدی دریایی در دریای مدیترانه  پس کراسوس سعی کرد این افتخار را با شکست ایران  بدست بیاورد.

 در تابستان سال۵۳ قبل از میلاد ،لژیون‌های رومی به فرماندهی کراسوس از رود فرات گذشتند ودر نزدیکی شهر باستانی حران با جنگجویان ایرانی درگیر شدند.    

کراسوس تصور غلطی از ارتش ایران داشت.ارتش پارت متکی به تیراندازانی  بود که سوار بر اسب به دشمن حمله می کردند و کراسوس که درکش از جنگ مبتنی بر حمله با پیاده نظام سنگین بود این آرایش را نوعی بی نظمی نظامی می دید .

جنگ با بیست هزار کشته و ده هزار نفر اسیر به پایان رسید تیراندازان پارتی موفق شدند کراسوس و پسرش را بکشند .و سر هردو را به پایتخت بفرستند. فرماندهی این جنگ با سورنا سردار بزرگ اشکانی بود. 

سورنا که بود

سورنا از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف دوره اشکانی، بود که قلمرو آن‌ها در سیستان قرار داشت.این خاندان وظیفه تاج‌گذاری شاه پارت را به‌طور موروثی بر عهده داشتند. 

 سورنا سرداری قدبلند، خوش‌سیما با موهای بلند، خردمند، قدرتمند، جنگجو و شجاع بود.    

سورنا در سال۸۲ پیش از میلاد بدنیا آمد . پدرش آرش و مادرش ماسیس بود.دوره کودکی او در عهد حکومت ارد اول بود و در عصر پادشاهی مهرداد چهارم اشکانی به درجه سپهبدی دست یافت؛ سپس در دوره حکومت ارد دوم، فرمانده جنگ ایرانیان با روم شد. سورنا در دوره شاهی ارد دوم از لحاظ ثروت و شهرت، بعد از شاه اشکانی قرار داشت و هنگام تاج‌گذاری شاه، به‌علت جایگاه خانوادگی خود در خاندان سورن، تنها کسی بود که اجازه داشت کمربند پادشاهی را برای شاه ببندد. او همچنین به‌علت متحد کردن مردم سیستان برای پشتیبانی از شاه اشکانی در جنگ با روم نقش مهمی در تحولات سیاسی عصر خود داشت. 

سورنا با وجود عمر کوتاهی که داشت، از شهرت زیادی در بین مردم برخوردار شد.و به واسطه پیروزی در جنگ حران، به قدرت و محبوبیت ویژه‌ای در بین مردم دست یافت. واین چیزی نبود که از چشم ارد دور بماند. پس در صدد قتل او بر آمد و دستو ر داد او را به بهانه ای بکشند.

 اٌرد که بود 

اُرد دوم نخست به همراه برادر بزرگتر خود مهرداد پدرش فرهاد سوم را مسموم کرد و کشت.

 پس از این کار، مهرداد که برادر بزرگتر بود به شاهی رسید، ولی سلطنت او بیش از سه یا چهار سال دوام نداشت. وی بسیار سخت‌گیر و بیرحم بود. از این رو بزرگان کشور و عامهٔ مردم بر او شوریدند و پس از مبارزاتی که بین او و ارد دوم درگرفت، ارد او را از بین برد و خود بر تخت شاهی نشست. 

ارد مدتی پس از پایان نبردهای ایرانیان در غرب آسیا و به خاطر کشته شدن پسرش پاکور از سلطنت بیزار شد و مقام شاهی را به پسر دیگرش فرهاد چهارم واگذار کرد. فرهاد پس از رسیدن به شاهی همهٔ برادران خود را کُشت. ارد که هنوز در قید حیات بود، او را به خاطر این کار مورد سرزنش و نکوهش قرار داد. فرهاد هم به سروقت او رفت  و او را در سال ۳۷پیش از میلاد به قتل رساند.

 

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر