۱۴۰۴-۰۳-۲۲
ک - الوند

چگونه ترامپ ۲.۰ می‌تواند نویدبخش عصرجدیدی از سرمایه‌داری اقتدارگرا باشد - برگردان

 

قدرت نظامی ایالات متحده  دراختیار ترامپ، بدون تردید تهدیدی برای صلح،  و اینده  کره زمین است. باید با همه توان و قدرت در برابر آن مقاومت کرد.

 

 لوری مک‌فارلین:

Open democracy

برگردان : ک – الوند

 

20ژانویه 2025 دونالد ترامپ پس از چهار سال دوری از زندان، به کاخ سفید بازگشته است. برای بسیاری از ناظران خارج از ایالات متحده، انتخاب مجدد یک مجرم محکوم که سعی در لغو غیرقانونی انتخابات را داشت، گیج‌کننده است

اما دومین پیروزی ترامپ اتفاقی نبود وهمچنبن نتیجه دخالت روسیه یا رأی‌دهندگان «بدبخت» نیز نبود. اگرچه ترامپ در سال ۲۰۲۱ سیاست رسمی را ترک کرد، اما نیروهایی که او را به قدرت رساندند، این کار را نکردند. این بار، او با سازماندهی بسیار بهتر، بسیار قوی‌تر و با پایگاه سیاسی متنوع‌تر وارد کاخ سفید می‌شود. ترامپ همچنین تنها نیست: در سراسر غرب، پوپولیسم راست‌گرا در حال پیشروی است، در حالی که احزاب مترقی همچنان خود را در موقعیت ضعیف‌تری می‌بینند. در جهانی که به طور فزاینده‌ای ناپایدار است، موج فزاینده راست اقتدارگرا چالش‌های بزرگی را برای اقتصاد جهانی ایجاد می‌کند. اگر  این روند سیاسی مهار نشود، این جریان پتانسیل به خطر انداختن صلح، و سرنوشت  کره زمین را دارد. برای ارزیابی کامل تهدیدی که این پوپولیسم راست‌گرا  دراینده ایجاد می‌کند و چگونگی مقابله با آن، باید شرایطی را که ترامپ در آن قدرت را به دست می‌گیرد - و همچنین برنامه‌هایی را که برای به کار بردن آن دارد - به دقت ارزیابی کنیم. مانند همه تحولات سیاسی، بازگشت چشمگیر ترامپ در خلاء اتفاق نیفتاده است. در عوض، باید آن را در چارچوب مجموعه‌ای از تغییرات عمیق سیاسی و اقتصادی  اجتماعی که چهره سرمایه‌داری غربی را تغییر شکل می‌دهند، بررسی کرد.

اولین تغییر - و تا حد زیادی مهم‌ترین آن - ظهور یک ابرقدرت اقتصادی رقیب است که می‌تواند به طور بالقوه برتری فناوری را که مدت‌هاست زیربنای هژمونی ایالات متحده بوده است، تهدید کند. خیزش اژدهای سرخ پس از ورود چین به سیستم تجارت جهانی در سال ۲۰۰۱، بسیاری از اقتصاددانان در غرب فرض کردند که مدل سرمایه‌داری دولتی چین، رشدی جبرانی را به همراه خواهد داشت، اما به سرعت از رونق می‌افتد. این نظریه اگرچه سیستم‌های تحت رهبری دولت می‌توانند در بسیج سریع منابع موجود مؤثر باشند، اما در هدایت رشد بهره‌وری و نوآوری با مشکل مواجه می‌شوند. تصور می‌شد که این امر در نهایت چین را مجبور به باز کردن اقتصاد خود و پذیرش دموکراسی لیبرال خواهد کرد. با این حال، دستاوردهای چین تا به امروز باعث شده است که چنین اظهاراتی به طرز چشمگیری ساده‌لوحانه به نظر برسند. نه تنها دموکراسی لیبرال به جمهوری خلق نرسیده است، بلکه حزب کمونیست چین (CCP) یک مدل اقتصادی متمایز را توسعه داده است که نزدیک به یک میلیارد نفر را از فقر نجات داده و کشور را به یکی از بزرگترین و پویاترین اقتصادهای جهان تبدیل کرده است. تا حدودی طعنه‌آمیز است که این دولت‌های غربی بوده‌اند که مجبور به سازگاری با مدل چین شده‌اند - نه برعکس. در سال‌های اخیر، موفقیت‌های چین، دولت‌های غربی را مجبور کرده است که از ارتدوکس بازار آزاد فاصله بگیرند و سیاست صنعتی قدرتمندی را که مدت‌ها از ابزارهای سیاست غربی حذف شده بود، احیا کنند. اهمیت ظهور چشمگیر چین برای پیروزی ترامپ در سال ۲۰۱۶ را نمی‌توان نادیده گرفت. در زمانی که اکثر آمریکایی‌ها احساس می‌کردند اقتصاد به سادگی کار نمی‌کند، ترامپ تشخیص واضح و البته نادرستی از مشکلات - چین و مهاجرت - و یک استراتژی تهاجمی برای مقابله با آنها ارائه داد، در حالی که دموکرات‌ها هیچ‌کدام را انجام نمی‌دادند. هدف او ایستادگی در برابر چین، بازگرداندن مشاغل و قرار دادن «آمریکا در اولویت» بود. سلاح مورد علاقه او، تعرفه‌ها، گسست بزرگی را با اجماع نئولیبرالی دهه‌های اخیر رقم زد. حمایت‌گرایی به رهبری بزرگترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان بازگشت. اما در واقعیت، «جنگ تجاری» ترامپ هرگز در مورد تجارت یا مشاغل نبود. همانطور که در سال ۲۰۲۰ نوشتم، این در درجه اول پاسخی به ترس ایالات متحده از دست دادن برتری فناوری در مواجهه با سیاست صنعتی موفق چین بود. از همان ابتدا، «جنگ تجاری» کمتر در مورد تجارت بود و بیشتر در مورد محدود کردن توسعه چین و جلوگیری از ظهور چین به عنوان یک قدرت فناوری رقیب بود. از زمان خروج ترامپ از کاخ سفید در سال 2021، این «بازگشت دولت» در اقتصادهای غربی سرعت گرفته و توسط دو نیروی دیگر تقویت شده است. اولین مورد، افزایش اقدامات جهانی برای مقابله با بحران آب و هوا بوده است. با افزایش تعداد کشورهایی که اهداف انتشار  الودی صفر خالص را پذیرفته‌اند، بسیاری از آنها سیاست‌های صنعتی جدیدی را برای تلاش و تقویت توانایی‌ها برای رقابت در زنجیره‌های تأمین سبز نوظهور تصویب کرده‌اند. عامل دوم، همه‌گیری کووید-19 بود که شاهد مداخله بی‌سابقه دولت‌ها در اقتصادها بود. برای مهار پیامدهای اقتصادی، کشورهای غربی دستورالعمل‌های نئولیبرالی را به نفع برنامه‌ریزی گسترده دولتی و انتقال پول نقد کنار گذاشتند. در حالی که وعده‌های «بازسازی بهتر» ناگزیر توخالی از آب درآمد، بسیاری از دولت‌ها و مشاغل برای تقویت زنجیره‌های تأمین داخلی اقدام کردند تا به کمبود مزمن تاب‌آوری که این همه‌گیری آشکار کرده بود، رسیدگی کنند.

اقتصادی نیولیبرالی برای برون رفت از بحران مزمن اقتصادی ومهارتنشهای اچتماعی ناشی ازتمرکز بیش از اندازه ثروت دردست اقلیت و گسترش فقر زمینه های به اقتدار بازگشت  نیوفاشیسم را فراهم می کند

برگردان ک - الوند

 

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر