۱۴۰۴-۰۴-۰۶
رضا بی شتاب

12 شبانروز آدمکُشی وُ ویرانی وُ دلواپسی...

اِلحاقِ حقیقت به حِقارت

 

آن شوکتِ پوشالی تان گشته شرافت!

از هیبت وُ از هیمنه ها بانگِ روایت

در سایۀ سالوس وُ جهانخواری وُ جادو

با جانِ دل آزردۀ انسان وُ تجارت!

جانسوزتر از قصۀ انسان چه شنیدی!؟

هر روزِ خدا جانِ تو آماجِ جهالت

در لاف حریفِ علف وُ عقلِ معلق

دیوانه که جنگ آوَرَد وُ صلح وُ حکایت

چون مرگِ مفاجات وُ تباهی شده نصرت

خفت زِ شما شرم کُنَد شرم وُ شماتت

در سیطرۀ آتش وُ فریادِ دلِ ما

از دستِ تو آتش چه کُنَد غیرِ شکایت

انسان که شده اشک وُ پریشانی وُ اندوه

نامش چه گذاری تو بجز جرم وُ جنایت

جز محنت وُ ذلت زِ شما چیست بگویید!

تن ها وُ سَرا سوخته در دستِ اسارت

ما لقمۀ مرگیم وُ تُو انبازِ ترازو

مأنوس به کابوس وُ به منقارِ شقاوت

بازی نه به انجام رسیدست وُ نه آغاز

روز وُ شبِ ما وحشت وُ سرشارِ شرارت

خاکسترِ سردست وُ درآن آتشِ پنهان

بر آتش این کوره دَمَد نفت وُ حرارت

با مدعیان غارت وُ کُشتار مُباح ست

هر لحظه زمین لرزد ازین خوف وُ خسارت

خونابه روان زمزمۀ آب سرابست

در بوقِ هیاهو دَمَد این رسمِ جسارت!

هر سو بنگر سفرۀ پیروزیِ دجال

برپا شده بر کُشتۀ این خانه ضیافت

صف در صفِ سوگ اند وُ هراسان شده انسان

غوکان همه غوغاییِ ارشاد وُ رشادت

جانها به عذابست وُ به زندان وُ سرِ دار

در کُشتنِ آمالِ بشر ننگ وُ اجابت

آزادی وُ انسان عبث وُ در گِروِ جنگ

تعزیز وُ مجازاتِ سخن گشته عبادت

هر جاهل وُ جانی شده در هالۀ تقدیس

الحاقِ حقیقت به تَهِ چاهِ حماقت

بیماری مزمن شده این جاه پرستی

سرحلقۀ نادانی وُ حِقدست وُ حقارت

قدرت طلبان در پسِ پندار خزیدند

در جامِ جهان زهر وُ برآورده قیامت

دیدی که چه آورده بلاهت به سرِ ما

این واعظِ آزادی وُ این ظلم وُ ضمانت!

دشمن به کمین در پسِ هر سنگر وُ سنگی

آمادۀ ویرانگری وُ قتل وُ خباثت

خصم آمده دلسوخته وُ خستۀ جانان!

هیهات ازین فاسد وُ بیمار وُ طبابت

مصلوبِ ستم آدم وُ آوارۀ دنیا

هیهات زِ اهریمن وُ اوهامِ دیانت

دریوزه رئیس ست وُ ریاکارِ پلیدی

رخسارۀ سُرخابِ سفاهت به امامت

افسوس وطن در غُل وُ زنجیرِ فقیهان

گردیده گرفتار به چنگالِ ولایت

بر چهرۀ پتیارۀ بدنام وُ پُر از گَند

بنگر که فضاحت شده افیون فقاهت

فرقی نکند دشمنِ ایرانِ گرانقدر

کِی کرده زِ کردارِ بلاوار قباحت

در مخمصۀ خصم دچار آمده ایران

برخیز تو استورۀ تاریخ وُ مهابت

آزادی وُ انسان که به فرجام برآیند

روشن شود این خانه زِ خورشیدِ عدالت

پنجشنبه 5 تیرماه 1404///26 ژوئن 2025

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر