۱۴۰۴-۰۴-۱۱

ایوب دباغیان

جنگی از سر نیاز یا فاجعه‌ای انسانی؟ تحلیل طبقاتی نبرد ۱۲ روزه ایران و اسرائیل

١٠ تیرماه ۱۴۰۴

مقدمه:

در ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ / ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، بار دیگر خاورمیانه به آتش کشیده شد؛ اما نه با درگیری‌های نیابتی در غزه یا جنوب لبنان، بلکه این‌بار با جنگی مستقیم، سنگین و بی‌سابقه میان اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران. آغاز این نبرد، با مجموعه‌ای از حملات هوایی و سایبری اسرائیل به تأسیسات کلیدی نظامی، هسته‌ای و مراکز فرماندهی سپاه پاسداران در عمق خاک ایران بود؛ حملاتی که شماری از فرماندهان ارشد نظامی را نیز هدف قرار داد.

پاسخ ایران نیز سریع و گسترده بود: از شلیک ده‌ها موشک بالستیک و پهپادهای انتحاری گرفته تا فعال‌سازی هم‌زمان محورهای نیابتی در لبنان، سوریه و یمن. اما آن‌چه این درگیری را از سایر تقابل‌های پیشین متمایز کرد، نه فقط شدت و دامنه‌ی آتش، بلکه ماهیت سیاسی و روانی آن بود. این جنگ، بیش از آن‌که واکنشی دفاعی یا تاکتیکی باشد، محصولی بود از بن‌بست‌های درونی، بحران‌های انباشته و نیازهای استراتژیک هر دو رژیم.

این مقاله، با نگاهی ریشه‌ای، منطقه‌نگر و طبقاتی، می‌کوشد نشان دهد چگونه این جنگ نه صرفاً بر بستر یک حادثه، بلکه از دل ضرورتی ساختاری زاده شد؛ ضرورتی برای تحکیم قدرت، انحراف افکار عمومی و حفظ توازن سیاسی برای دو نظام اقتدارگرا در لحظه‌ای حساس از تاریخ منطقه.

 

۱. اسرائیل: جنگ برای بقا، نمایش قدرت و بحران‌سازی

دولت اسرائیل، به‌رهبری ائتلاف راست‌گرای نتانیاهو و افراطی‌ترین چهره‌های سیاسی، مدت‌هاست در بحران مشروعیت داخلی و فشارهای بین‌المللی فرو رفته است. جنبش‌های اعتراضی یهودیان سکولار، بحران اقتصادی ناشی از جنگ غزه، و شکاف‌های اجتماعی عمیق‌تر شده‌اند. در این شرایط، نیاز به یک دشمن خارجی فعال، همانند جمهوری اسلامی ایران، به‌عنوان ابزاری برای انحراف افکار عمومی و ایجاد وحدت ملی دروغین کاملاً حیاتی بود.

علاوه بر این، جنگ مستقیم با ایران برای اسرائیل فرصتی طلایی جهت آزمایش سامانه‌های دفاعی جدید، دریافت کمک‌های نظامی بیشتر از آمریکا، و ترمیم اتحادهای منطقه‌ای با دولت‌های عربی (مانند عربستان و امارات) محسوب می‌شد. تل‌آویو به‌خوبی آگاه بود که ایران نیز در شرایط بحرانی است و شاید با محاسبه‌ای پرریسک وارد پاسخ‌گویی مستقیم شود. این جنگ، در نگاه اسرائیل، یک «سرمایه‌گذاری روی تهدید» بود.

 

۲. جمهوری اسلامی ایران: نیاز به جنگ برای مهار انفجار اجتماعی

در سوی دیگر، جمهوری اسلامی در یکی از بحرانی‌ترین دوران‌های حیات خود قرار دارد. خیزش‌های مردمی از «زن، زندگی، آزادی» تا اعتراضات کارگری و بازنشستگان، بی‌سابقه‌ترین شکل تهدیدهای درونی را رقم زده‌اند. اقتصاد کشور در فروپاشی کامل است، فساد در لایه‌های بالای حکومت نهادینه شده، و شکاف بین مردم و حکومت عمیق‌تر از همیشه است.

رژیم ایران با علم به این شرایط، واکنش نظامی به حملات اسرائیل را نه‌تنها خطر، بلکه فرصت تلقی کرد: فرصتی برای نمایش اقتدار دروغین، بسیج رسانه‌ای داخلی، تحریک احساسات ملی‌گرایانه، و سرکوب شدیدتر هر صدای مخالف به بهانه‌ی شرایط جنگی. برای رژیم، این جنگ یک نعمت غیرمترقبه بود، اگرچه ویران‌گر برای مردم.

 

۳. جنگ از سر نیاز: تقاطع بحران‌های داخلی و محاسبه‌های منطقه‌ای

جنگ ۱۲ روزه نه جنگی دفاعی بود، نه برآمده از یک درگیری تصادفی یا حادثه‌ای محدود. این جنگ تجلی برخورد دو حکومت بحران‌زده بود که هر دو برای بقا نیاز به دشمنی عینی داشتند. جنگ به‌مثابه راه فرار از بحران مشروعیت، ابزار مهندسی افکار عمومی، و بازتولید ساختارهای امنیتی در درون.

هر دو طرف از این درگیری استفاده کردند تا:

  • افکار عمومی داخلی را از مسائل واقعی منحرف کنند؛
     
  • سرکوب داخلی را توجیه کنند؛
     
  • بودجه‌های نظامی را افزایش دهند؛
     
  • و در سطح بین‌المللی، خود را در موقعیت «قربانی» یا «مدافع منطقه» نشان دهند.
     

۴. نقش ایالات متحده: پدرخوانده‌ی نظم جنگی در خاورمیانه

هیچ تحلیلی از جنگ اسرائیل و ایران بدون بررسی نقش ایالات متحده آمریکا کامل نیست. ایالات متحده همواره ضامن برتری نظامی اسرائیل و هم‌زمان تنظیم‌گر توازن قوا در منطقه بوده است؛ اما در جنگ ۱۲ روزه، این نقش فراتر از حمایت دیپلماتیک یا نظارت سیاسی رفت و وارد عرصه‌ی مداخله‌ی مستقیم نظامی شد.

در این جنگ:

  • آمریکا از عملیات آغازین اسرائیل مطلع بود و حتی برخی تحلیل‌گران معتقدند با آن هماهنگ شده بود؛
     
  • با آغاز پاسخ‌های موشکی ایران، نیروهای آمریکایی در منطقه در وضعیت آماده‌باش کامل قرار گرفتند، اما مستقیماً وارد درگیری نشدند؛
     
  • ایالات متحده از طریق واسطه‌هایی چون قطر، عمان و حتی فرانسه، پیام‌هایی برای کنترل دامنه تنش‌ها ارسال کرد تا جنگ از محدوده‌ی قابل‌قبول خارج نشود؛
     
  • اما مهم‌تر از همه، در حمله به مرکز هسته‌ای فوردو در استان قم ـ که در عمق کوه‌های زاگرس ساخته شده و با توانایی اسرائیل قابل انهدام نبود ـ این آمریکا بود که وارد عمل شد و با استفاده از بمب‌های سنگرشکن فوق‌مدرن، آن را نابود کرد. این مداخله، نه‌فقط نشان‌دهنده‌ی مشارکت فعال آمریکا در عملیات تهاجمی بود، بلکه عملاً ورود رسمی به جنگ، ولو در سطح محدود را رقم زد.
     

این درگیری همچنین به‌صورت غیرمستقیم موجب:

  • افزایش فروش تسلیحات به کشورهای منطقه شد؛
     
  • تحکیم نقش لابی‌های نظامی‌ـ‌صنعتی آمریکا در دولت ترامپ و کنگره؛
     
  • مهار تلاش‌های احتمالی اروپا برای نزدیکی به ایران از مسیر دیپلماتیک؛
     
  • و تثبیت دوباره موقعیت ایالات متحده به‌عنوان تنظیم‌گر نهایی معادلات خاورمیانه.
     

در واقع، ایالات متحده شاید جنگ را نخواسته باشد، اما یک جنگ محدود و مدیریت‌شده را مفید، سودآور و استراتژیک یافت. در عین حال، با ورود مستقیم به صحنه، نشان داد که نه تنها بی‌طرف نیست، بلکه وقتی لازم باشد، خود دست به ماشه می‌برد تا نظم مطلوبش را برقرار کند.

 

۵. بازندگان اصلی: مردم ایران، اسرائیل، فلسطین و منطقه

در این جنگ، نه نتانیاهو پیروز شد و نه خامنه‌ای. پیروز واقعی، ساختار جنگ‌سالار، نظامی‌گرای، و سرکوب‌گر قدرت بود. اما بازندگان اصلی، بار دیگر مردمان بی‌پناه بودند:

  • مردم ایران، که هدف موشک‌ها شدند، در حالی‌که صدای انفجار، روی فقر، گرانی، سانسور و سرکوب سایه افکند؛
     
  • مردم اسرائیل، که در ترس و ناامنی به‌سر بردند، بی‌آنکه راه‌حلی واقعی برای بحران خود ببینند؛
     
  • مردم فلسطین و لبنان، که درگیر تبعات موج جدید جنگ و تحمیل‌های منطقه‌ای شدند؛
     
  • و منطقه‌ای که بار دیگر در باتلاق خشونت فرو رفت، بدون هیچ افق صلح یا آزادی.
     

در پایان: این جنگ ما نبود، این صلحِ آن‌ها نیست!

جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل، نه از اراده‌ی مردم که از نیاز رژیم‌ها به دشمن‌سازی و نمایش قدرت زاده شد. در جهانی که صدای انقلاب‌های کارگری، خیزش‌های زنان، و مقاومت توده‌ها بلندتر می‌شود، جنگ‌افروزی ابزار حفظ نظم‌های پوسیده و ضد انسانی است.

ما باید با صدایی رسا بگوییم:

نه به جنگ، نه به رژیم‌های جنگ‌طلب!

نه به اسرائیلِ اشغال‌گر، نه به جمهوری اسلامیِ سرکوب‌گر!

نه به آمریکا، پدرخوانده‌ی جنگ‌های بی‌پایان!

آری به صلح، آری به آزادی، آری به همبستگی خلق‌ها!

ایوب دباغیان

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر