۱۴۰۴-۰۵-۰۶
امین بیات

به هر قیمتی شده باید جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم

     معروف است که گفته اند: « دیر و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد.»

جمهوری اسلامی ،حکومتی ضد ایرانی ،اشغالگر و تروریست پرور،واپسگرا و موجب نا امنی در ایران و منطقه شده است،باید اشغالگران ضد ایرانی و تروریست را از سر زمین ایران بیرون و کشور را از اشغال مشتی عرب تبار شیعه مذهب عقب مانده ،آزاد کرد، آنهم بهر قیمتی که شده ،البته آگاهانه  ازاین لغت استفاده کردم،بله «بهر قیمتی که شده»، چون به نفع مردم ایران است.

رژیم دد منش جمهوری اسلامی از بدو بدست گرفتن قدرت ،یا سپردن قدرت توسط آمریکا و کشورهای اروپائی در گوادالوپ به مزدوری بنام خمینی، و استقرار در ایران ،چندی نگذشت که زیر حرفهای خود که در پاریس زده بودند ،زدند،و ساختارهای قدرت و نظم فرهنگی مذهبی را بر جامعه و بمردم ایران تحمیل کردند،و به مرور زمان توانستند تعدادی از گروههای سیاسی – اجتماعی از جمله زنان که نیمی از جمعیت ایران را تشکیل میدهند و اقوام که بخش مهمی از سر زمین ایران را تشکیل میدهند را از صحنه ی سیاسی و فرهنگی و دخالتگری با انواع شیوه های تروریستی،طرد کنند،آنهم نه بسادگی بلکه با سرکوب – باز داشت- زندان -شکنجه واعدام ،موفق به حذف آنها شدند.[ab1]                                                                                                                                                                            ودر مرحله ی دیگری ،طبقات زحمتکش جامعه کارگران، معلمان،پرستاران،بازنشستگان و... را با برنامه ریزی مورد تعدی و آزار قرار دادندو وضعیت اسفبار زندگی را برایشان دشوارتر کردند.

بهمین دلایل ساده نیروهای نامبرده در جامعه را مجبور کردند که صدای اعتراضشانرا هر روز بلند ترکنند،و در طول زمان مردم از اقشار مختلف اجتماعی به این نتیجه رسیدند که با سیاست مماشات و وعده و وعید ها کار جائی  نمی رسد،مجبور به اتخاذ سیاست مقابله به مثل و «بر هم زدن»نظم سیاسی مذهبی شجاعانه اقدام کردند، و در برابر رژیم ستمگر مذهبی و اشغالگر قرار گرفتند و شعار مرگ بر کلیت رژیم سر دادند،و رژیم هم به هیچ وجه عقب نشینی نگردو به بازداشتهاو اعدامها ادامه داد، تا وضعیت اقتصادی با ورشکستگی کاملمواجه شده و قدرت سرکوب را نیز حاکمیت بکلی از دست داده است.

خیزش اجتماعی و مبارزات تشکیلاتی مردم عملا در جامعه وارد فاز جدیدی شده ، مانند جنبش «زن،زندگی،آزادی»که ازسال ۱۴۰۱ توسط زنان -جوانان-اقلیتهای قومیاز کرد،بلوچوترک که بخش اعظمی از جامعه هستند را سازماندهی میکنند،و با حضورشان در خیابانها ،و دادن شعار ها توانستند جایگاه خود را به افکار عمومی معرفی کنند،و سد راه ادامه عوامل ارتجاعی مذهبی شوند.

چیزی نگذشت که بمرحله دیگر مردم رسیدند و آن سازماندهی اعتراضات و اعتصابات کارگران- بازنشستگان -معلمان- پرستارانو ... بود، تا نظم مذهبی نابرابر حاکم بر جامعهرا از لحاظ سیاسی -اجتماعی  و فرهنگی به چالش بکشند، و با تعرض و اعتراض و بر هم زدن کنترل سرکوبها ،به حذف صداهای سرکوبگر ،به اختلال نظم دولتی همت ورزیدند، البته نه برای اینکه در قدرت سهیم  شوند، بلکه اقدام به نفع کلیت رژیم متجاوز به حقوق مردم کردند، و فضای سیاسی کشور را به نفع اکثریت جامعه تغییرات کلی دادند و فضای سیاسی در خیابانها را تصاحب کردند.

در حقیقت سیاست ورزی و حضور مردم در طی زمان و شرکت در انتخاباتهای قلابی و نگرفتن نتیجه بنفع مردم ،در زمان کنونی در شرایط جنگی در مقابل سرکوبگران حزب الهی قرار گرفته اند.    مطالبات امور سیاسی و صنفی مردم از دولت تبدیل به ظهور یک سیاست حقیقی و برای کسب قدرت شده است،و دامن به بحرانهای موجود میزنند،زنان و جوانان  بیکار و مورد ستم قرار گرفته  تحت فشار با عملکردهای خلاقانه ، نافرمانی مدنی،صحنه هارا تبدیل به میدان جنگ کردند.      .

و امروز کار بجائی رسیده که عملااعتراضات آگاهانه ضد جنگ با شعارهای صلح طلبانه صحنه های جنگ افروزی را به نفع مردم تغییر داده و موجب عقب نشینی حاکمیت جنگ طلب ضد ایرانی شده است، و با حضور نیافتن در پروژه های جنگ طلبانه دولتی خود یک عمل سیاسی حساب شده از جانب مردم اتخاذ و سازماندهی شده.

سیاست رهائی از حکومت مذهبی جمهوری اسلامی توسط مردم جهت ایران آینده بجائی رسیده که دیگر به هیچوجه بهائی  به لاطائلات و نقشه ها و بمیدان آوردن کادرهای سوخته به صحنه سیاسی برای باز تولید آنها بقدرت مانند میرحسین موسوی  دیگر خریداری ندارد،همانگونه که نزدیکی بنی صدر به مسعود رجوی بجائی نرسید نزدیکی رجوی به موسوی نیز آینده ای نخواهد داشت ،زیر هر دوجریان  پایگاهی آنچنانی در جامعه ندارندو مردم با سازماندهی از پائین ترین اقشار جامعه به بالا   به فردگرائی  بهائی نمی دهند، مردم با تاکید بر آزادی،جدایی دین از دولت ، خواستار برقراری و کسب «عدالت اجتماعی»شده اند و هم زمان اقدام به نقد مناسبات سرمایه داری هم رسیده اند.

اپوزیسیون سلطنت طلب به رهبری فرزند شاه وابسته  به بیگانه بنظر من شانسی به تنهائی برای کسب قدرت در جامعه آینده بعد از سرنگونی با پشتیبانی سرمایه داری جهانی و بخصوص آمریکا و اسرائیل راندارند.

اپوزیسیون جمهوریخواه اگر در شرایط کنونی در جا نزند و با درس آموزی از سیاستهای غلط گذشته نخواهد بیاموزد و اقدام به سازماندهی و مشارکت با طبقه تعیین کننده جامعه یعنی طبقه زحمتکش جامعه و اقدام موثر در تغییرات زیر بنائی نکند ،به مسئولیت تاریخی که بعهده اش واگذار شده ،عمل نکرده یعنی در مقابل مردم قرار گرفته، و ارتباط مابین آگاهی سیاسی و عمل سیاسی،وبا حضور نداشتن در محیط مبارزه، نمیتوانند ایفای نقشی موثر داشته باشند،و از رادیکالیسم نوشتاری نظری  گذشته و به سازماندهی و همکاری مشترک بصورت شورائی مستقل دامن بزنندو به همبستگی اجتماعی کمک کنند.

عملیات برنامه ریزی شده تروریستهای موساد در تهران و اغلب شهرهای ایران نتیجه ای جزفرار پاسداران یا کشته شدن آنها ندارد،پاسداران باید اسلحه را زمین بگذارند و از شغل پاسداری و سمت خود را واگذار کنندو خود با خانواده خود را هرچه زودتر از مرز عراق عبور داده و در کنار حرم حسین و علی و نزدیک به قبرستان دارالسلامسکنی گزینند تا زنده بمانند.

من معتقدم که اگر خامنه ای مزدور کلیه شرایط ترامپ را هم به پذیرد ،در نهایت باید قدرت را بمردم واگذار کندو بی سرو صدا به پیشواز مرگ یا به استقبال ترور توسط موساد برود.

در جنگ ۱۲ روزه موساد سیستم بانکی جمهوری نکبت اسلامی را هک کرد،بانک سپه که یکی از بزرگترین بانکها و نهاد مالی و مرکز سپاه پاسداران بود و به نیروهای امنیتی و تروریستی خدمات بانکی میدادو تامین مالی سیستم موشکی را هم عهده دار بود، پاک سازی شد.

کسانیکه بگرد همگرایی حول طرحموسوی هستند، همانا در حمایت از این طرح در خدمت بقای جمهوری اسلامی قدم بر داشته اند،موسوی خود یک جنایتکار ضد ایرانی بیش نبوده و نیست و گذشته او قابل بخشش نمیباشد.

بجای چنین طرحی اپوزیسیون و احزاب مترقی ایرانی که دارای پایگاه حد اقل مردمی در ایران هستند اگر پیمان همبستگی با هم بر قرار کنند و اتحاد استراتژیک بصورت شورائی تشکیل دهند، و سازماندهی اعتراضات سراسری و اعتصابات ،نافرمانی مدنی ،علیه حاکمیت را باهم رهبری کنند،و حاکمیت استبدادی مذهبی را در تنگنا قرار دهند ،بزگترین خدمت به مبارزات سراسری مردم کرده اند،با رشد فکری جوانانو آگاهی به ارتباطات دیجیتال،میتوانندبه جنبشهای مدنی ،کمک رسانی کنند و دمکراسی مشارکتی را به پیش ببرند.

متاسفانه اپوزیسیون ایرانی در خارح از کشور بخش زیادی از آنهادارای پرونده مثبتی نیستندو در طول سالهابعد از انقلاب نتوانستند به ایجاد اتحاد کوچکترین سهمی ایفا کنند،و مردم نیز در طول زمان نشان دادند که به هیچکدام از نیروهای اپوزیسیون از قشرهای مختلف اعتمادی ندارند ،بنا بر این اول باید در درون جامعه تصمیمات اصولی گرفته شودو اپوزیسیون آن پشتیبانی کند.

نسل جوان امروز در ایران از تحمیل ایدئولوژی مذهبی بخصوص در حوزه های فردی- اجتماعی و ملی متنفرند،و از نظام اسلامی گذر کرده اندو رژیم را با بحران مشروعیت مواجه کرده اند.

سئوال اساسی اینجا مطرح میشود ،حالا که اسلام گرایی به آخر خط رسیده ،و افق آینده هنوز در تاریکی بسر میبرد،راست سلطنت طلب ،ملی گرا های جدید مذهبی با شعار باز گشت به گذشته آنهم با حمایت مالی نیروهای امپریالیستی و موسادتلاش میورزند که خلع موجود را به نفع خود پیش ببرند و با حملات موساد و تجاوز اسرائیل و حمایت آمریکا بسیاری از این نیروهای ارتجاعی ،مزورانه نقاب ملی گرایی و وطن پرستی بر چهره خود زده اند.

مرز بین ملی گرایی  راست افراطیو وطن پرستی جمهوریخواهان و ملی گرایی دیده میشود،همچنانکه در مقطع انقلاب ۵۷ عملکرد آنها دیده شد، رهایی ایران از طریق بزرگ کردن فرد انجام نخواهد گرفت و تنها در سایه دمکراسی،صلح طلبی،ضد جنگ،همبستگی اجتماعی امکان پذیر است.

ملی گرایی آن روی سکه ی مذهب گرایی است عملکردشان مشروعیت دادن به قدرت است همچنانکه در ۵۷ انجا م دادند ،کشیدن خط میان مرز بین خودی و غیر خودی ،تبعیض و حذف مخالفان را در پی داشت.

میر حسین موسوی نخست وزیر خمینی در دوران جنگ ، یک جنگ طلب بود ،امروز مزورانه بار دیگر او را طرفداران «ملی گرا» و حزب الهیش به صحنه سیاسی لرزان و در حال سقوط جمهوری اسلامی بر گردانده اند و گذشته ننگین او را نا دیده میگیرند که یکی از خونین ترین دوران تاریخ معاصر ایران بوده است، از جمله پاک سازی دانشگاه،اعدام گسترده کشتار۶۷،و باز گشت جنبش سبز در سال ۸۸ یعنی «باز گشت به دوران طلایی امام» در حالیکه گفتار دینی او در بیانیه دیگر جایگاهی در جامعه و اعتباری ندارد،و مردم بکلی از دین عبور کرده اند، طرفداران و پشتیبانان بیانیه موسوی همان سیاست ننگین ۵۷ را تکرار میکنندو عملکردی ضد ایرانی از خود نشان میدهند،نظام مورد نظر موسوی همان نظامی است که خود در راسآن گمارده شده بود.

موسوی مزورانه در بیانیه به هیچوجه و آگاهانه به«اصل ولایت ففیه»اشاره ای نکرده،و به مسئله حجاب اجباری سر پوش گذاشته، ازتبعیض جنسیتی و اعدامها بی تفاوت گذشته،و تنها عقب نشینی او اینکه «دین باید از سیاست و قانونگذاری جدا شود »بسنده کرده است ، این بیانیه تکرار دور باطل «اصلاح طلبان» و هیچ تفاوتی با «اصول گرایان» ندارد.

امضا کنندگانو فعالان سیاسی و مدنی روشنفکری از طیف جمهوریخواهان و حتی مجاهدین ، با گذشته مملو از خون دوران موسوی  کاری ندارند، حمایت کنندگان تنها به تحریف تاریخ پرداخته و در خدمت بقای رژیم ترورستی جمهوری اسلامی از نوع موسوی ،نقاب شرم از صورت برگرفته اند.

مردم و خانواده هائیکه خون فرزندانشان در سالهای ۹۶ و ۹۸ ،در «جنبش زن،زندگی ،آزادی»در خیابان و زندان ریخته شد نخواهند گذشت و به مشتی فرصت طلب و ملی مذهبی تحت عناوین مختلف برای آینده ایران نسخه و برنامه تنظیم و پیاده کنندو خاک به چشم مردم به پاشند.

تاریخ،جمهوری جنایتکار اسلامی رفراندم قلابی در سال ۵۷ را فراموش نکرده اند، و نتیجه آن تثبیت یک نظام ایدئولوژیک مذهبی و تمامیت خواه بیش نبود.

امروز وظیفه اپوزیسیون مستقل ، آزادیخوه و دمکرات ،تلاش برای ساختن یک بدیل یا آلترناتیو مترقی برای بعد از جمهوری اسلامی است،چرا خود پیشقدم حرکتی که به آلترناتیو منتهی شود ،نمیکنند ، دنباله رویاز بیانیه موسوی  اصل خیانت به مردم ایران است و بازی در زمین رژیم ،نام و نشان امضاء کننده گان ماهیت پشتیبانی  آنها را کاملا مشخص و بر ملا میکند.

ستونهای اقتصادی و سیاسی در جمهوری اسلامی پوسیده و در هم شکسته شده  و در اثر بحرانهای اقتصادی و سیاسی ،چپاول ثروت ملی،تهدیدهای امنیتی در داخل و خارج ،تحریم های شکننده،سرکوبهای سیاسی،جنگ طلبی،تهدید همسایگان،گرفتن تصمیمات غیر عقلانی  در جمهوری اسلامی،موجب گرفتن تصمیمات بین المللی در مورد پایان دادن به کلیت جمهوری اسلامی ، شده، و در این میان عنصر حیله گری پس از ۱۵ سال بازداشت خانگی ،جهت انتقام گیری از یار ناپاک خود خامنه ای مزدور وارد میدان شده،موسوی در دهه شصت دارای مسئولیتهای مختلفی بود ،نقش در اعدامها،در سرکوبها در ایجاد فضای امنیتی، و... او باید در مقابل قانون پاسخگو در یک دادگاه مستقل و ملی باشد، پیشنهاد موسوی تنها توهین به شعور اجتماعی بود که عدهای  فرصت طلب را  دوباره به دام قدرت و ثروت ،انداخت و مسئله حقوق انسانی مردم را تحت الشعاع قرار داد.

هدف نهائی مردم در ایران ،بله تشکیل مجلس موسسان،و تدوین قانون اساسی  میباشد  ،اما بعد از سرنگونی کلیت نظام جنایتکار اسلامی ،این امر در دستور کار باید قرار بگیرد،اگر ریگی به کفش طرفداران  بیانیهموسوی نیست.

در خاتمه مسئلهای مهم را با هموطنان گرامیم در میان میگذارم و آن اینکه: جمهوری اسلامی چون میداند که به پایان کارش  فرارسیده و رفتنی است ،اما قبل از رفتن کامل با برنامه ویرانی زیرساختهای کشور را با تصمیمات غیر عقلانی مسئولین ،دستگاههای امنیتی اسرائیل و آمریکا را وادار به بمباران زیر ساختهای کشور میکند که در آینده مدعی شود که ما کشور را ویران نکردیم بلکه این بیگانگان متجاوز  بودند که ایران را به ویرانه تبدیل کردند.

28.juli.2025

https://facebook.com/amin.bayat.9

amin.bayat@googlemail.com

www.youtube.com/aminbayat6906


 [ab1]

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر