هژمونی ایالات متحده تا «جنگ همه علیه همه - برگردان
“بوریسکاگارلیتسکی
ترامپ پس از 100 روز اول ریاست جمهوریاش، پایینترین میزان محبوبیت ریاست جمهوری را در تاریخ ایالات متحده از زمان شروع چنین سنجشهایی ثبت کرد. تعداد شهروندان ناراضی افزایش یافت، در همان حال حمایت رأیدهندگان کاهش یافت. ا
رئیس جمهور و حلقه نزدیکانش همچنان مصمم هستند و اصرار دارند که مردم ایالات متحده در نهایت دستاوردهای دولت او را به رسمیت خواهند شناخت.
برای بسیاری از ناظران، این وضعیت پیروزی تکبر و بیکفایتی به نظر میرسید. با این حال، حتی اگر کسی چنین ارزیابیهایی را بپذیرد، یک سوال اساسی مطرح میشود. چگونه چنین افراد بیکفایتی به رهبری بزرگترین قدرت جهان رسیدند؟
در واقع، این مخالفان ترامپ بودند که راه او را برای رسیدن به قدرت هموار کردند. حداقل برای یک دهه اندی ،شروع بحران اقتصادی - 2008، 2010 زمانی که تناقضات بحران سرمایهداری نئولیبرال به طور کامل اشکار شد، محافل ایالات متحده (و تا حدودی اروپا نیز) تلاش زیادی کردند تا از ظهور هرگونه جایگزین سازنده برای سیستم موجود جلوگیری کنند.
تمام نیروهای سیاسی، به ویژه نیروهای چپ که برای اصلاحات بنیادی و ضروری تلاش میکردند، به طور سیستماتیک به حاشیه رانده شدند .
باید اعتراف کرد که برنی سندرز و هوادارانش در ایالات متحده خود را به این وضعیت تسلیم کردند و اساساً شروع به بازی برای باخت کردند، گویی درگیر بازیای بودند که شکست شرط شرکت در آن بود. در نتیجه، تنها جایگزین باقی مانده شامل چهرههای غیرمسئول، بیکفایت و غیرلایق بود که به عنوان "بلندگوهایی که هرگز نمیتوانستند به قدرت برسند" شناخته شدند.
در ابتدا، این موضوع آنقدر واضح بود که هیچ کس فریادهای آنها را جدی نگرفت. حتی اولین دوره ریاست جمهوری ترامپ بین سالاهایه2016 تا 2024 نیز نتوانست درسی به سیستم بدهد. آنچه اتفاق افتاد به عنوان یک تهدید سیستماتیک تلقی نشد، بلکه یک نقص تصادفی بود که با موفقیت و بدون عواقب جدی اصلاح شد.
گذشته از همه اینها، در سال 2020، ترامپ در انتخابات شکست خورد و کاخ سفید را ترک کرد، در حالی که عملاً به هیچ یک از وعدههای خود عمل نکرده بود. در همین حال، اوضاع همچنان در حال تغییر بود و نه به نفع اما سیستم. صرف نظر از آنچه مفسران تلویزیونی، کارشناسان، روشنفکران و مشاوران سیاسی میگفتند، تناقضات درونی سیستم خود را نشان میدادند و مشکلات حل نشده همچنان انباشته میشدند و زمینه را برای بحرانی جدید، این بار سیاسی، فراهم میکردند. مشکلات انباشته شدند، اما هیچ کس آنها را حل نکرد. از این رو، یک بحران سیاسی جدید در سال 2024، دموکراتها انتخابات را باختند نه به این دلیل که ایدههای ترامپ قانعکنندهتر شده بود، بلکه به این دلیل که سیستم لیبرال حتی هواداران خود را نیز خسته کرده بود.
در آخرین لحظه، با درک این تهدید، و با ترساندن رأیدهندگان از وحشتی که پس از پیروزی ترامپ ایجاد میشد، آنها را بسیج کند. اما تا آن زمان، انزجار و تحقیر مردم نسبت به طبقه سیاسی قدیمی، همراه با تضعیف روحیه میانهروها، حتی از ترس از یک آزمایش ترامپیستی نیز پیشی گرفته بود.
رأیدهندگانی که میتوانستند جلوی ترامپ را بگیرند، به سادگی حاضر نشدند. برخی حتی از روی کینه به جمهوریخواهان رأی دادند - به هر حال، با ترامپ، حداقل همه چیز سرگرمکننده خواهد بود. و سرگرمی شروع شد. جامعهشناسی ترامپیسم صد روز اول ریاست جمهوری ترامپ با فوریتی غافلگیرکننده مشخص شد، زیرا دولت جدید، بدون تأمل زیاد، بلافاصله تمام کارتهای خود را روی میز گذاشت. این حمله سریع، نه تنها تغییر قابل توجهی ایجاد نکرد، بلکه هرج و مرج محض ایجاد کرد.
اما یک سوال واضح مطرح میشود: چرا ترامپ اینقدر عجله دارد؟ و مهمتر از آن - او به کجا میشتابد؟ اعمال تعرفه بر جزایر خالی از سکنه یا اخراج هزاران کارمند دولت بر اساس معیارهای رسمی بدون ارزیابی عملکرد واقعی آنها - میتوان همه اینها را به بیکفایتی اداری نسبت داد. یا آن را به گردن خود نشگرشی و بیثباتی عاطفی رئیس جمهور انداخت. اما دلایل بسیار عمیقتر هستند. مانند هر ائتلاف پوپولیستی، رأیدهندگان ترامپ بسیار ناهمگن هستند و گروههای اجتماعی با منافع واگرا (و گاهی اوقات متناقض) را متحد میکنند. چنین ائتلافی میتواند تا زمانی که در اپوزیسیون باقی بماند، عمل کند. انسجام آن با اعتراض مشترک علیه ساختار قدرت موجود حفظ میشود، حتی اگر منابع نارضایتی از گروهی به گروه دیگر بسیار متفاوت باشد. اما وقتی به قدرت رسیدند و با وظیفه تصمیمگیریهای واقعی در سیاستگذاری مواجه شدند، مشخص میشود که برخی از بخشهای جنبش از این تصمیمات سود میبرند، در حالی که برخی دیگر نه چندان، و بسیاری دیگر در واقع در نهایت وضعیت بدتری پیدا خواهند کرد. هرچه ترامپ در مورد احیای صنعت ایالات متحده بگوید، هواداران طبقه کارگر او به احتمال زیاد با موج جدیدی از تورم به جای فرصتهای شغلی جدید مواجه خواهند شد - که خانوارهای در حال حاضر در تنگنا را بیشتر فقیر میکند. بلوک ترامپیستها محکوم به فروپاشی است. چنین فروپاشی اجتنابناپذیر است، حتی اگر برخی از جنبههای سیاستهای ترامپ در کوتاهمدت "کارساز" باشند.
به همین دلیل است که برای او بسیار مهم است که به کار خود ادامه دهد.