۱۴۰۴-۰۵-۱۴
ف رخ بین

۴۶سال سرکوب و اعدام، ۴۶سال مقاومت و مبارزه!!!

 

بار دیگر تابستان فرا رسیده است، فصلی که برای مردم ستمدیده ما و نیروهای انقلابی یاد آور یکی از وحشیانه  ترین جنایت های رژیم دار و شکنجه ی جمهوری اسلامی است: قتل عام  هزاران زندانی  سیاسی در  تابستان ۱۳۶۷!

 

در نگاهی تاریخی، این جنایت تنها یک رویداد اتفاقی و بدون ارتباط با شرایط عمومی جامعهنیست،بلکه نقطه ای از زنجیره ی خونینی است که از سرکوب های دهه ی شصت آغاز شد،این جنایت ادامه ی سیاست های سرکوبگرانه‌ای بود که از  ابتدای به روی کار آمدنجمهوری اسلامیتا به امروز نیز به اشکال مختلف ادامه دارد.  

این قتل عام نه ناشی از خشونت کور مشتی آخوند که بخش آگاهانه ای از استراتژی طبقاتی جمهوری اسلامی برای نابودی همه دستاوردهای قیام بهمن1357بود ، قیامی که نقطه اوج  انقلاب در سال های ۵۶، ۵۷ بودکه در همان مراحل تکوین و رشد خود خیلی زود توسط  امپریالیستها در کنفرانس گوادلوپ به انحراف کشیده شد و نتوانست به ثمر بنشیند و به یک انقلاب واقعی تبدیل شود.

یادآوری و بازخوانی این سرگذشت خونین و دردناک نه از سر نوستالژی،بلکه به مثابه بخشی از مبارزه ی زنده و جاری مردم ماست، چرا که  ماهیت واقعی جمهوری اسلامی اساسا تغییر نکرده  است. رژیم جمهوری اسلامی همان رژیم سرکوب گری ست که بود،با همان ابزارهای سرکوب، با همان ترس از آگاهی توده های مردم و سازمان یافتگی آنان و مهم تر از  آن با وحشت روزافزون از مقاومت آنان.

 

دهه ی شصت ،دهه ی سرکوب خونین انقلابیون، سرکوب وحشیانه سازمانهای سیاسی و سرکوب توده های ستمدیده بود.  دهه ی شصت ،گر چه دهه ی اعمال خفقان، و دیکتاتوری عریان مبتنی بر سرنیزه و شکنجه  و اعدام بود اما در همان حال دهه مقاومت در زندان ها نیز بود .

جمهوری اسلامی  که  با ماموریت سرکوب انقلاب و توسط امپریالیستها به اریکه قدرت رسانده شده بود خیلی زود به این موضوع پی برد و فهمید که نمی تواند حاکمیت خود را بدون خون، بنا و نظام امپریالیستی را حفظ کند، به همین دلیل هم به سرکوب گسترده ی نیروهای انقلابی به ویژه نیروهای چپ و کمونیست(فدایی) ، و مبارزین کرد و بلوچ و  هواداران مجاهدین خلق  دست زد و  خیلی سریع در دهه خونین 60، زندان ها به قتلگاه زندانیان سیاسی تبدیل شدند. در شهریور ۶۷ هزاران زندان سیاسی که حتی بسیاری از آنان در سال های پیش در بیدادگاههای جمهوری اسلامی محاکمه و محکوم شده بودند در سکوت ،در پشت درهای آهنین و بسته ی زندان ها دسته جمعی اعدام شدند.

این کشتارها نه از سر ضعف لحظه ای حکومت  و نه یک تصمیم لحظه ای بود ،بلکه این اقدام از ماهیت بنیادین این رژیم و نیاز آن به سرکوب سیستماتیک مخالفان انقلابی و آزادیخواه و برقراری سکوت گورستان در جامعه ما نشأت می گرفت.

جمهوری اسلامی  درست از همان فردای به قدرت رسیدن،علیه کارگران و توده های انقلابی، (خلق کرد و بلوچ  ،ترکمن ،عرب ) و به ویژه زنان پیشرو  و به پا خاسته به گونه ای اعلام جنگ کرد. چون به خوبی می دانست که نیروهای به واقع انقلابی در شرایط رشد مبارزه می توانند به راحتی پایه های این رژیم را متزلزل کنند. مهمتر از آن، رژیم جمهوری اسلامی به  یقین می دانست که قیام  ۵۷ ناقص مانده و اگر این نیروهای انقلابی و آزادیخواه در میدان باشند هر لحظه امکان تعمیق جنبش و یک انقلاب کامل و واقعی وجود خواهد داشت از این رو با یک فرمان و امضای  خمینی جلاد، پس از پایان 8 سال جنگ امپریالیستی ایران و عراق که یکی از اهدافش سرکوب انقلاب بود، بهترین فرزندان خلق راهی گورستانها شدند.

کشتار تابستان ۶۷ یک قتل عام از پیش برنامه ریزی شده سیاسی بود. یکی از بزرگترین اهداف این نسل‌کُشی، از میان بردن نسلی از پر شورترین و مبارزترین دختران و پسران انقلابی بود که با الهام از جنبش مسلحانه دهه 50 و بخصوص مبارزات قهرمانانه چریکهای فدایی خلق در این دهه، در جریان انقلاب سالهای 56-57 به میدان آمده بودند و خطر بزرگی برای نظام سرمایه داری حاکم بودند.

از سال ۱۳۵۷ تا همین لحظه جمهوری اسلامی پیوسته بر اساس سرکوب، ارعاب و خشونت سیستماتیک حکومت کرده چرا که رژیم جمهوری اسلامی یک حکومت وابسته به امپریالیسم و ارتجاعی است که بقای خودش  را در خاموش کردن هر صدای آزادی خواهی و برابری طلبی می بیند. چون هر بار  در اشکال مختلف از مبارزات خلق کرد و ترکمن صحرا (۱۳۵۸) تا جنبش ۸۸ تا دی ۹۶ ،آبان ۹۸ و خیزش بزرگ ۴۰۱ 1 مردم به خیابان ها آمدند این رژیم خونخوار فقط با گلوله، زندان، شکنجه، و اعدام پاسخ آنان و مطالبات برحقشان را داد.

بعد از گذشت چهار دهه، اکنون نیز  (۱۴۰۴) بار دیگر شاهد اوج گرفتن موج دستگیری ها آن هم به بهانه های واهی(جاسوسی برای اسراییل) و تداوم اعدام ها هستیم. فعالین کارگری، دانشجویی، زنان،معلمان و توده های رنجبر مناطق تحت ستم مانند بلوچستان و کردستان که یا هم اکنون زندانی اند  و زیر شکنجه و یا زیر حکم اعدام از قربانیان یورش اخیر جمهوری اسلامی به مردم ما هستند.

 از دیدگاه نظری  ما ( چریکهای فدایی خلق) این شدت سرکوب نه نشانه ی قدرت جمهوری اسلامی، بلکه برخاسته از ماهیت نظام دیکتاتوری حاکم و نتیجه ی ضعف آن در حل بحران های لاعلاج این رژیم دار و شکنجه است. رژیم وابسته حاکم از نظر اقتصادی ورشکسته و از نظر اجتماعی مورد تنفر طبقه ی کارگر و زحمتکشانمی باشد  که  به واقع بخش زیادی از جمعیت کشور  را تشکیل  می دهند،در نتیجه ناگزیر است به سرکوب برای بقای بیشتر خود متوسل شود.

امروز  زمانی که جمهوری اسلامی با وقاحت وبی شرمی تمام ،جوانان معترض را با پروندهای جعلی و جرم های ساختگی خودش به چوبه های دار می سپارد، ما با سیاستی تازه روبرو نیستم بلکه این تداوم همان سیاستی است که از زمان به قدرت رسیدنش بدان دست زده و این سیاست درست همان سیاست پاکسازی انقلابیون می باشد؛ یعنی همان خفه کردن هر فریاد آزادیخواهانه و حذف فیزیکی بهترین فرزندان این آب و خاک.

 

در سالگرد کشتار زندانیان سیاسی، برای ما،یادمان رفقای جان باخته  در دهه ی ۶۰ و تابستان ۶۷ نه برگزاری یک مراسم  سوگواری،که تاکید بر تعهدی است برای ادامه‌ی مبارزهتا بر انداختن دیکتاتوری و نظام استثمارگرانه سرمایه داری حاکم!هدفی که یکایک آن عزیزان برایش جان دادند. یادمان آن شهیدان سلاحی است در دست ما برای افشای هر چه بیشتر ماهیت جنایتکار و وابسته ی این دیکتاتوری برای پیوند دادن مبارزه علیه سرکوب دیروز و امروز و همچنین برای زنده نگه داشتن امید به آینده ای آزاد و انقلابی.

جنایات دهه ی ۶۰ به ویژه قتل عام تابستان ۶۷ پایان یک دوره نبود،بلکه تشدید کوششهای یک نظم فاشیستی بود که در آن اعدام،شکنجه، سرکوب سیستماتیک و امنیتی سازی جامعه ابزار بقای رژیم شد.

امروز، زندان های جمهوری اسلامی پر است از جوانان آزادی خواه، زنان مبارز، فعالین کارگری، فعالین دانشجویی، کارگرانمعترض،معلمان و…

در این رژیم اعدام مبارزان  کرد و بلوچ و عرب و افغان به یک روال تبدیل شده، انگار که جان انسانها بی ارزش ترین چیز برای این رژیم وابسته به امپریالیسم  جمهوری اسلامی است.

سیاست های جنایتکارانه علیه کارگران ،کشاورزان و  مهاجران و دیگر زحمتکشان جامعه،از فقر و بی خانمانی گرفته تا کار اجباری کودکان، کارگری با دستمزد زیر خط فقر و همچنین اخراج های گسترده ، نشان می دهد که این نظام دشمن قسم خورده ی طبقه ی کارگر و خلق های محروم ایران است.

همه و همه ی این سیاستها ،ادامه ی همان پروژه ایست که از ابتدای حاکمیت این رژیم شروع و در تابستان ۶۷ به اوج خود رسید و امروز همچنان ادامه دارد یعنی نابودی کامل مقاومت سازمان یافته، ریشه کنی امید انقلابی، و برقراری یک سلطه ی مطلق سرمایه داری به کمک ارتجاع مذهبی!

تجربه نشان داده که تنها راه نجات در برابر چنین نظمی ،نه باور و دامن زدن به افسانه اصلاح طلبی، کار آرام سیاسی و "رژیم چنج"بلکه مبارزه قهر آمیز متحدا توده ها می باشد.  تجربه ی مبارزات تمامی این سالها نشان داده که این نظام بر پایه دیکتاتوری و سرکوب بنا شده و تنها  با سرکوب می تواند دوام بیاورد.

پس راه رهایی از مسیر مبارزه ی آگاهانه و سازمان یافته ی قهرآمیز  انقلابی و آن  هم به رهبری طبقه ی کارگر می گذرد.

مبارزه ای طبقاتی، مبارزه ای توده ای و طولانی  برای در هم شکستن تمامی نهادهای قدرت بورژوازی حاکم، و مقاومتی سازمان یافته ،مسلحانه و توده ای برای  تضعیف و نابودی ماشین سرکوب و ایجادپایه های یک نظام دمکراتیک به رهبری طبقه کارگر که سلطه امپریالیسم و سرمایه داران حاکم را از ریشه قطع کرده باشد.

ما نیز (چریکهای فدایی خلق) در کنار دیگر نیروهای رادیکال و ضد امپریالیسم  بر این باوریم که تنها راه نجات مردم ما از این اوضاع ،سرنگونی انقلابی این رژیم  دیکتاتور و وابسته و بنیان گذاری نظمی نوین بر مبنای آزادی،برابری و سوسیالیسم است و تنها  با ریشه  کن کردن این نظام ضد انسانی ست که می توان بطور عملی یاد تمامی شهدای راه آزادی و سوسیالیسم را پاس داشت و به کابوس سرکوب ،شکنجه و اعدام پایان داد.

در این مسیر باید از حافظه ی جمعی خود دفاع کنیم،باید حقیقت را فریاد بزنیم باید نگذاریم فراموشی ،تحریف، و سازش جای حقیقت را بگیرد ، یادمان هر ساله ی  شهدای دهه ی ۶۰ و به ویژه تابستان ۶۷ اعلام وفاداری است به همه ی جانباختگان راه آزادی و اعلام تداوم مبارزه علیه رژیمی که تنها با سرنگونی انقلابی اش می توان به آزادی رسید.

شکنجه و اعدام و سرکوب تمام نمی شوند مگر با سرنگونی انقلابی  این رژیم منفور و پوسیده!

یاد عزیز تمامی جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم گرامی و راه سرخشان پر رهرو باد

 

ف ـرخ بین

 

۲۹ جولای ۲۰۲۵

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر