در تظاهراتِ ۱۵ شهریورِ مجاهدین خلق شرکت میکنم. و چرا؟!
الف. سازمان مجاهدین خلق ایران فراخوان داده است که در روزِ شنبه مورخهی ۱۵ شهریورماهِ ۱۴۰۴(۶ سپتامبرِ ۲۰۲۵) در «بروکسل» تظاهرات گستردهای را برگزار میکند.
هدف اعلامشدهی تظاهرات فوقالذکر، نفی جرثومههای تاریخی شاه و شیخ(استعمار و ارتجاع)، تأکید بر مبارزهی انقلابی و «از پایین» در سپهر استراتژیِ قهرآمیزِ «کانونهای شورشی» و همچنین برپاییِ یک جمهوری دموکراتیک مبتنی بر برنامهی ده مادهایِ «مریم رجوی» است.
ب. از ابتدای پدیدآیی جنبشِ سرفرازِ «زن، زندگی» آزادی»؛ جنبش انقلابی و «بر علیه وضع موجود» در جامعهی ایران با زائدهی جمهوری اسلامی در داخل و خارج ایران مواجه شد؛ فاشیستهای پهلویمآب.
این جنبشِ تا مغزِ استخوان «سرکوبگر» که در قیامِ ۱۳۹۶ بههمتِ والای اطلاعاتِ سپاه تروریستی پاسداران و وزارت جهنمی اطلاعات بر روی صحنه فرستاده شد، به مرور، متناسب با ظرفیتهای نهادینهشدهی ضدِ انقلابیاش مورد توجه گسترهی ارتجاع منطقه و امپریالیسم(مشخصاً فرزندخواندهاش؛ دولت حرامزادهی اسرائیل) قرار گرفت.
وحشیبازیهای افسارگسیختهی فاشیستهای پهلویمآب در هنگامهی قیامِ ۱۴۰۱؛ حمله و هجوم، ضرب و شتم، تهدید و ارعاب و... را همهگان در سپهر سیاست ایران شاهد بودهاند. شبکه ایکس هنوز و همچنان به لوث وجودِ سرشار از پلیدی، رذالت و خباثتِ این فرومایهگان آلوده است. وعدهی میگیریم و میکُشیم و میدَریم، و «هر استان یک خاوران»، بیدنده و ترمز ادامه دارد. عقدهگشاییهای مُهوع دربارهی ۵۷تیها - با تمام تفاوتهایشان در حوزهی اندیشه و عمل- با قدرتِ دوپینگِ رسانهای و لشگرِ سایبریِ جمهوری اسلامی به پیش میرود.
شعار جنایتکارانهی «مرگ بر سه فاسد...» آشِ حسرتالسلطنه و شرکاء را چنان شور کرده است که بهفرموده و بهناگاه، حتا حجت کلاشیها، رضا تقیزادهها و... هم «چپ» میشوند- طوفان خندهها- و زیرِ تیغ اعدام میروند. منتظرالخدمتهای ساواکیِ حضرتاش چنان اختیار از کف دادهاند که با اگزوز کامیون از خجالتِ گندهسلطنتطلبها؛ امیر طاهریها، شهرام همایونها و... در میآیند. یا سنگِ مزارها را میشِکانند بهمانند موردِ سنگِ مزارِ پدرِ مانا و توکا نیستانی یا عفونتِ مغزیشان را بر سنگِ مزارِ غلامحسین ساعدی تخلیه میکنند.
یک عمُر از «امروز فقط اتحاد» دَم میزدند اما حتا به همطبقهایهایشان در «جورج تاون» هم رحم نمیکنند و به کمتر از الوهیّتِ «شاه- خدا» رضایت نمیدهند. در شعبدهی مونیخ ۲ با شالارتانیسم عریان، آفتابپرستهایی چون علیرضا نوریزادهها، مهدی نصیریها و یک مُشت بریده و تواب و پشیمان از گذشته و «مزدور» را بهعنوان جمهوریخواه و چپ و... حُقنه میکنند به خلقالله. آشکارا از یک زنِ مُسن و بیمار که عزیراناش، ۵۷تی بودهاند، در هنگامهی انقلابِ ضدِ سلطنتیِ شعار ظفرمندِ «مرگ بر شاه» سر داده بودند و سپس بهموجبِ شعار سرخفامِ «مرگ بر خمینی» بر خاک افتادهاند، سوءاستفاده میکنند از برای اینکه پروژهی دادخواهی را ملوث کنند. در همین مکارهبازار پروژهی الوهیّت- عبودیّت را همهگان به دو چشم خود مشاهده کردهاند.
و...
در این میان چه خوشبختانه و چه شوربختانه- بهموجب عدم حضور و نقشآفرینیِ چپِ سازمانیافته- مجاهدین خلق یک «ظرفیتِ مشهود» برای مقابله با فاشیستهای پهلویمآباند؛ چه آنها را در طیف راست قرار بدهیم و چه بهمانند راقم این سطور آنها را در چهارچوبِ «جبههی خلق» همچنان و تا همیشه «چپ» بدانیم، آنها بهعنوان یگانه سازمانِ بازماندهی جنگ سرد که ظرفیتهای سازماندهیشان در داخل و خارج، و از همه مهمتر در عرصهی «بینالمللی» را حفظ کردهاند، میتوانند نقشِ سد را در مقابلِ طوفانِ فاشیسم ایفاء کنند.
باری! همین نقش کمی و کیفی که از ۱۴۰۱ به اینسو فزآینده هم شده است، شایستهی حمایت است. «فاشیسم از رگِ گردن هم به ما نزدیکتر است» و «ما» تجربهی سوسیالدموکراتها و اسپارتاکیستها در آلمان در هنگامهی عروجِ «نازیها» را در اختیار داریم.
ج. جمهوری اسلامی در بیدادگاه قوهی قضائیه که بهموجبِ محاکمهی غیابی بیش از ۱۰۰ تن از اعضای شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق تشکیل شده است- چرا محکوم به اعدامشدهها را دوباره محاکمه میکنند؟!- از زبانِ قاضی جنایتکار؛ امیررضا دهقانی برای همهی ایرانیهای خارج از کشور خط و نشان کشیده است که «از این پَس چنانچه ایرانیانِ مقیم خارج از کشور به دعوت متهمین یا سازمان متهم این پرونده در هر کجای دنیا چه در مقابل کنسولگریها، سفارتخانهها، مراکز فرهنگی یا هر مرکز دیگری در خارج از کشور به دعوت متهمین این پرونده و یا متهم ردیف اول(شخصیت حقوقی آن) میتینگی تشکیل دهند و حاضر شوند، رئیس این دادگاه دادگاه از دادستان محترم کل کشور میخواهد، از وزیر امور خارجه میخواهد از این پس چنانچه ایرانیانی در خارج از کشور به دعوت متهمین این پرونده در هر کجایی حاضر شوند بهمعنای هواداری از تشکیلات سازمان مجاهدین خلق قابل تعقیب در این دادگاه میباشند... هر نوع هواداری و حمایت از این متهمین از سوی این دادگاه بهمعنای مواجهه با جرم جدیدی بوده... لذا از این پس شرکت در میتینگ آنها در هر نقطهای در خارج از ایران نیز دادگاه مکلف به اقدام قانونی در برابر آن میباشد»(شبکهی خبر ۱۹ تیرماه ۱۴۰۳).
باری! اینکه هر فرد متناسب با نوع نگرش سیاسیاش به کدام گردهمایی برود یا نه، از کدام سازمان، حزب و... پشتیبانی کند یا نه و... از حقوق بدیهی و انکارناپذیریست که صرفاً در میان وحوشِ آدمیخوار ولایت «جرم جدید»یست و بس!
ما؛ تبعیدی و پناهندهی سیاسی هستیم. خانه و کاشانه، و چه بسا خانواده و عزیزانمان را رها کردهایم تا «آزادانه» حرفمان را بزنیم و نظرمان را بگوییم. لذا در مقابلِ تهدید و ارعابِ جمهوری اسلامی و دستهای مرئی و نامرئیاش در مواجهه با جامعهی تبعیدی میبایست با تمام قوا ایستادهگی کرد.
راقم این سطور در طولِ حیات سیاسیاش افتخارِ «مبارزهی مسلحانه» با جمهوری اسلامی در قامتِ پیشمرگِ کومهله(سازمان کردستان حزب کمونیست ایران) را در کارنامه دارد و حکمام «اعدام» است. از اینرو با افتخار از «جرم جدید»، «اقدام قانونی» و ایضاً غیر قانونی جمهوری اسلامی بر علیهام استقبال میکنم. و البته که هر اقدام مقتضی به منظور ارتقاء و افزایش جرائمام را مرتکب خواهم شد.
د. از اینرو به عنوان یک فعالِ سیاسی مستقل، کمونیست و باورمند به مبارزهی مسلحانه:
- با تأکید بر اختلاف عمیق ایدهئولوژیک با مجاهدین خلق؛
- با تأکید بر اختلافِ فزآینده با سبک کار این سازمان؛
- با تأکید بر اختلاف عمیق بر سرِ عدم موضعگیری مریم رجوی دربارهی محکومیتِ قتل غیر نظامیها در جنگ ۱۲ روزه و عدم ابراز همدردی با بازماندهگان؛
- با تأکید بر اختلاف عمیق با مادهی ۸ برنامهای ده مادهای که «بازار آزاد» را بدون هیچگونه تبصرهای میپذیرد؛
- با تأکید بر تضاد آشتیناپذیر با «عدهای خاص» از هواداران این سازمان که فضای سیاسی، تحلیلی و مجازی را همگام با سایبریهای جمهوری اسلامی و فاشیستهای پهلویمآب به عرصهی توهین، تحقیر، ترور شخصیت و پروندهسازیهای رقتانگیز بر علیه فعالین سیاسی و «مستقل» بدل کردهاند.
در ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، در تظاهراتِ مجاهدین خلق شرکت میکنم.