۱۴۰۴-۰۶-۱۰
شمی صلواتی
کودکان کار با رؤیاهای بلند
کودکان کار با رؤیاهای بلند - کودک در میان رؤیاها من کودک کار بودم، کودکیام را در میان کار و تلاش گم کرده بودم، اما ذهنم پر بود از رؤیاهای بلند و فرداهایی روشن. تصاویری میساختم که با دستهای خالی اما قلبی پر امید شکل میگرفتند: خانههایی با حیاطی پر از درختان میوه، برگهای سبز و تازهشان در نور طلایی خورشید میدرخشیدند، باد سبک، بوی خاک مرطوب و شکوفههای بهاری را با خود میآورد، و گلهایی در حاشیه حیاط میروییدند، که نوید عشق، زندگی و شادی میدادند. در ذهنم، کودکیام با خندههای بلند و چشمانی پر از شوق، در میان درختان و گلها میدوید و ...