قرار است به کجا برسیم؟
آقای حاتم قادری پژوهشگر و استاد علوم سیاسی ایرانی است. او عضو بازنشسته ی هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس و همچنین از مدرسان مؤسسه رخداد تازه(!) است. ایشان مدتی است به نقد حکومت جمهوری اسلامی پرداخته و در رسانه هایی مانند بی بی سی و سایت های دیگر به انتقاد بی پروا از حکومت به ویژه سیاست های خامنه ای ادامه می دهد. انتقادها معیاری است برای شناختن دین یا ایدیولوژی ایشان. ببینیم لب کلام آقای قادری چیست؟
قادری براین باور است که ایرانیان به ولایت خو کرده اند و حتا انقلاب مشروطیت را هم ناقص می داند چرا که در دوران مشروطه ، پارلمان برای مهار کردن سلطهُ شاه مردم را به صحنه آورد و قدرت متمرکز رضا شاه سلطه را برگرداند. در نهایت به نوعی جبرگرایی باوردارد. «او لازمه گزار از فرهنگ، دیانت و حکومت زعیمگرا در ایران را ایجاد ستادی در خارج ایران میداند که بر پایه ۳ اصل ناسیونالیسم انسانی، رگههایی از سوسیالیسم و همچنین فدرالیسم این کار را انجام دهند.»
همان طور که آشکار است ایشان هم مانند شریعتی دستگاه فکری جدیدی ساخته اند و عجیب این جاست که ملی مذهبی ها با یکدیگر بر سر این که چرخ را دوباره اختراع کنند رقابت دارند و چرخشان هم همیشه مربع از کار درمی آید! گویا این تخم لقی که شریعتی شکست و فاجعهُ جمهوری اسلامی رابا یک ایدئولوژی اسلامی قلابی و تق و لق که در نهایت گرته برداری از مارکسیسم بود، رقم زد و این همه بلا بر سرما ریخت مایه ی عبرت نشده که نشده.
جبر جغرافیایی و جبر فرهنگی دو ایده مرتبط هستند که حکم میکنند رفتار انسان و توسعه ی جامعه در درجه ی اول توسط محیط فیزیکی (جبر جغرافیایی) یا عوامل فرهنگی (جبر فرهنگی) اداره میشود. جبر جغرافیایی استدلال میکند که عوامل محیطی مانند آب و هوا و جغرافیا، توسعه ی جامعه را رقم می زند، در حالی که جبر فرهنگی استدلال میکند که تأثیرات فرهنگی، هنجارها و ارزشها هستند که افراد و جوامع را شکل میدهند.
طرز فکر اول به سبب آنکه حق انتخاب انسان را قبول ندارد مدت هاست از مقبولیت خارج شده است زیرا که استدلال می کنند عوامل اکولوژیکی، اقلیمی و جغرافیایی به تنهایی مسئول پیدایش و تطور فرهنگهای انسانی و تصمیمات فردی هستند. به این ترتیب، شرایط اجتماعی عملاً هیچ تأثیری بر توسعه فرهنگی ندارند در حالی که می بینیم بسیاری از کتاب ها و رسانه ها و دیگر دستاوردهای بشری ، نوآوری ها و غیره، زندگی و افکار ابنای بشر را تغییر می دهند. سپردن مسایل به سیراجباری تاریخ و سلب اختیار انسان به معنی نفی استقلال انسان و ایمان نداشتن به خود است.
این نظریه به نژاد پرستی هم منتهی می شود چنان که سال ها استعمارگران با توسل به گرم بودن مناطق جنوبی آنها را به تنبلی متهم می کردند و این که کشورهای شمالی به سبب سردسیر بودن فعالند و بدین ترتیب استعمار خود را توجیه می کردند که پنبه ی این نوع استدلال ها سال هاست زده شده است زیرا این خاصیت انسان برای تغییر است و کسی نمی تواند جلوی خواست انسان را بگیرد و انسان برای به دست آوردن آن چه می خواهد خواستار تغییر است و در این راه از پای نخواهد نشست .
اما در مورد ناسیونالیسم انسانی ؛ نخست مفهوم ناسیونالیسم انسانی آقای قادری بر من مجهول بود. مگر جز اینست که برخی ناسیونالیسم را در پیوند با حقوق بشر تعریف می کنند که با توجه به این که اغلب کشورهای دموکرات که ناسیونالیست نیزهستند و اعلامیهُ جهانی حقوق بشر را قبول کرده اند و این امری جا افتاده است و قبول آن در تناقض با هویت ملی نیست و رهبران ملی ما چون مصدق و بختیار مخالف آن نبوده اند.
اما وقتی ابداع ناسیونالیسم انسانی آقای قادری را در کنار فدرالیسم قومی ایشان بگذاریم متوجه می شویم که او نه تنها ناسیونالیست انسانی نیست بلکه طرفدار ناسیونالیسم قومی است که به نهایت عقب مانده و ضد مدرنیته است و تیشه به ریشه هویت ملی ما می زند. شاید بی جهت نیست که اقای حاتم قادری با شهریار آهی همصحبت شده است. شخص معلوم الحالی که علناً هوادار تجزیه ی ایران است .
پرسش اینست شما که ادعا میکنید ملت ایران ولایت خوست(که البته خطاست) و می خواهید راهی برون رفت پیدا کنید ؛ راه حلتان فدرالیسم قومی است که یک نفر به عنوان خان بزند بر سر رعیت ها و ملاک در آن سیستم قوم و طایفه باشد؟ بدین ترتیب شما که مروج ولایتمداری هستید!
این امر تعجب آور نیست. از کوزه همان تراود که در اوست ؛ استادان حکومت امت پرور جمهوری اسلامی هم باید امثال قادری باشند. امروز به نظرمی آید که ضدیت با ملت و هویت ایران در بخش بزرگی از اصلاح طلبان نهادینه شده و قادری فقط یک نمونه ی آنست.
اما آنچه تعجب آور است اظهار نظر این استاد در مورد وقایع اخیر غزه و فلسطین است که حماس و ج ا را مقصر می داند و می گوید: از آنجا سنگاپور در نیامد، سلیکون ولی در نیامد!؟(1)
عجب !فی الواقع استاد چه توقعی از فلسطینی که آب و غذایش قبل از جنگ جیره بندی بود و حالا هم قطع شده است دارد؟ خدا رحم به دانشجویان استاد بفرماید که آنها چه محصولاتی خواهند داشت یا رب العالمین .
نکتهُ اصلی اینجاست که ایشان منتهای تمدن را در این دو نقطه می جوید و به خیالش هر کشوری باید در رسیدن به این مراجع کوشش بکند. حالا کجای این ها اسلامی است، معلوم نیست و اگر قرار است اسلام مرجع نباشد چرا باید تکنولوژی و بازارهای مالی مرجع قرار بگیرد، این هم معلوم نیست. در حقیقت ایشان هم مثل باقی اسلامگرایان شیفته و مبهوت غرب است و از غرب هم فقط این دو را می فهمد.
تمام غرب ستیزان ایرانی با کج فهمی خود از غرب ایدئولوژی بافته اند تا در نهایت به جای رسیدن به کعبه ی آمال خود ما را به این جایی برسانند که الان رسیده ایم. کج فهمی این ها این قدر مایه ی دردسر نبوده که قدرتی که به ناحق به چنگ آورده اند. به این وسیله بوده که این همه تباهی ایجاد کرده اند. قدرت را از این ها بگیریم، موهوماتشان مال خودشان، بنشینند و عشق کنند.
شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴
2025, Aug 30