به بهانه ترور چارلی کرک
به بهانه ترور چارلی کرک: راست-افراطی و چپ-افراطی خطری برای موجودیت یک کشور
خبر کوتاه بود! چارلی کرک فعال محافظهکار در دانشگاه یوتا توسط تایلر رابینسون جوان ۲۲ ساله آمریکایی ترور شد و در بیمارستان درگذشت! رابینسون علت ترور را اظهارات نفرتپراکنانه چارلی کرک عنوان کرده و گفته به تنهایی این اقدام را انجام داده است!
اما این ترور فارغ از این که جان یک انسان را گرفت یک واقعیت را پیشاروی ما قرار داد و آن این است که هم گفتمان راست-افراطی و هم چپ-افراطی هر دو خطری برای دموکراسی و جامعه هستند که باعث خواهند شد خشونت گسترش پیدا کرده و راه گفتمان بسته شود! همچنین چارلی کرک فارغ از این که چه عقیدهای داشته یک انسان بوده و مسالمتآمیز و بدون خشونت دیدگاهها خود را بیان میکرده! از همین رو ترور او یک حمله به آزادی بیان است که پیامی تلخ را منعکس میکند و آن این است که از این پس کسی برای گفتن نظراتش امنیت ندارد! از همین رو چه با چارلی کرک موافق باشیم و چه مخالف، اگر به دموکراسی، آزادی بیان و تکثر دیدگاههای متفاوت باور داریم باید این ترور را بدون لکنت زبان محکوم کنیم!
میدانیم که بسیاری از نظرات چارلی کرک با اساس مبانی لیبرال-دموکراسی در تضاد بوده! از ضدیت او با حقوق الجیبیتی تا مخالفت با حق سقط جنین برای زنان و حمایت او از اعدام، سنگسار، پدر سالاری و قوانین شریعت و تقابلش با سکولاریسم! تفکراتی که بسیاری از ما لیبرالها با آن مخالفیم! اما یادمان نرود این دیدگاه چون با کسی مخالف هستیم پس باید او را حذف کنیم، نمیتواند ما به به نتیجه درست برساند برعکس ما را به بیراهه فاشیسم میبرد! از همین رو به عنوان یک همجنسگرای لیبرال که این متن را نگارش میکنم با برخورد خشونتآمیز با افرادی که چه مخالف با جامعه لیبرال یا لیبرالیسم فرهنگی و حتی مخالف با جامعه الجیبیتی هستند مخالف بوده و گفتمان و تبادل نظر را به جای آن تشویق میکنم!
همچنین پس از ترور چارلی کرک برخی از افرادی که خود را لیبرال میدانستند گفتند که او با گفتارهای نفرتپراکنانه باعث شده برخی تحریک شوند و دست به ترور او بزنند! اما این استدلال نادرست است چرا که بر همین اساس باید محافظهکاران هم فعالان لیبرال، سوسیال-دموکرات و مارکسیست را که ارزشهای محافظهکاری مانند مذهب، سنت، بازار آزاد، ارزشهای ملی و....را مورد حمله قرار میدهند تحت این عنوان که از دید ما نفرتپراکنی میکنند را حذف کنند! پس چنین استدلالی از اساس و پایه نادرست است!
اما این گفتمان حذف نظرات از کجا میآید؟ اگر بخواهیم واقعیت را نگاه کنیم از منظر تاریخی نه جریان راست-افراطی بلکه جریان چپ-افراطی بود برای نخست این نگاه را گسترش داد و مدعی شد گفتمان با برخی ایدهها همانند راسیسم و فاشیسم جایی ندارد و باید با گلوله به آن پاسخ داد! در حالی بسیاری از افراد راسیست و فاشیست افرادی بیسواد و بدون پشتوانه استدلال علمی هستند که با گفتمان لیبرال و دموکراتیک نه تنها رسوا بلکه حتی منزوی هم میشوند! به همین جهت چپ-افراطی با گفتمان رادیکال حذفی خود عملا باعث میشود راه گفتگو و روشنگری در جامعه بسته شده و عملا راست-افراطی در جایگاه مورد ظلم واقع شده قرار بگیرد و عوام بیش از پیش به آن جذب شوند! حمایت عوام از چارلی کرک در ایالات متحده و حتی ایران بدون آن که بدانند کرک چه دیدگاهی داشته گواهی بر این حقیقت است!
همچنین چپ-افراطی با قرار دادن خود به عنوان یگانه مدافع افراد تحت ستم و تبدیل کردن آنان از هویت مدنی به هویت سیاسی و از بین بردن اتحاد جامعه با فرقهگرایی باعث میشود که بخشهای مختلف جامعه هر یک هویت خود را جدا از جامعه بدانند و در تقابل با بخشهای دیگر خود را تعریف کنند همین امر باعث میشود راست-افراطی با بهانه شکاف اجتماعی بتواند بخش محافظهکار جامعه را به سمت خود کشانده و دیدگاههای خود را گسترش دهد! همچنین این سیاست باعث میشود که تلاش ما لیبرالها به عنوان نیروهای میانهرو که در جهت زدودن تبعیض و حقوق مدنی در چارچوب یک جامعه منسجم برای بخشهای مختلف جامعه تلاش میکنیم نه تنها به سرانجام نرسد بلکه به حاشیه نیز برده شود!
از همین رو برای آن که راست-افراطی را منزوی کنیم باید ابتدا گفتمان چپ-افراطی در جامعه را افشا کرده و به مقابله با آن بپردازیم و با طرد اجتماعی آن و جایگزین کردنش با یک گفتمان لیبرال و دموکراتیک بتوان با قدرت استدلال، حاکمیت قانون، حقوق بشر و سیاستهای ضدتبعبض و تلاش برای حقوق مدنی برابر در چارچوب یک جامعه منسجم برای همه راست-افراطی را هم افشا و طرد کرد!
چرا که گسترش هر دو تفکرات افراطی در دو طیف راست و چپ عملا باعث نابودی دموکراسی، گسترش خشونت و در نهایت انهدام اجتماعی خواهد شد که میتواند آینده یک کشور را با خطر موجودیت روبرو کند!
ووکاشین پاکروان