دولت بورژوایی، فاشیسم و جنگ طبقاتی
لنین :
سرانجام جمهورى پارلمانى، در مبارزه خود عليه انقلاب، مجبور شد وسايل قدرت دولتى و تمرکز آن را توأم با اقدامات تضييقى، تقويت بخشد. تمام انقلابها، بجاى درهم شکستن اين ماشين، آن را تکميل کردهاند»(تأکيد از ماست). «احزابى که يکى پس از ديگرى در راه سيادت مبارزه ميکردند، بچنگ آوردن اين بناى عظيم دولتى را غنيمت عمده پيروزى خود ميشمردند» ("هژدهم برومر لوئى بناپارت" ص ٩٨-٩٩ چاپ چهارم، هامبورگ ١٩٠٧).
منبع دولت و انقلاب لنین.
" بورژوازی از فئودالیسم سلطنت استبدادی، ماشین بوروکراتیک – نظامی را به عاریت گرفت و ان را کمال بخشید، اپورتونیست ها (بویژه در ۱۹۱۴-۱۹۱۷ ) درآن روئیدند. ( امپریالیسم بمثابه یک عصر در کشورهای پیشرفته در کل قدرت بیش از اندازه ای به این ماشین بخشید) هدف انقلاب پرولتاریائی"داغان کرد"، "خرد کردن" این ماشین و جایگزین کردن آن با خود مدیری کامل از پائین، در محلات و در بالا قدرت مستقیم پرولتاریای مسلح، دیکتاتوری پرولتاریا!"، لنین مارکسیسم در باره دولت– وظایف انقلاب در رابطه با دولت
دولت بورژوایی، فاشیسم و جنگ طبقاتی
نقد و بررسی بر تحلیل سوسیالیستهای بینالمللی
مقالهی منتشرشده از سوی سایت «سوسیالیستهای بینالمللی» دربارهی ترامپ و جریانهای راست افراطی در آمریکا، بر خطرات فاشیسم و اقتدارگرایی در این کشور تأکید میکند. اما این تحلیل از ریشهیابی طبقاتی مسأله بازمیماند و به سطح اشخاص و جناحهای سیاسی محدود میشود. برای درک درست شرایط کنونی باید به ماهیت دولت بورژوایی و نقش آن در نظام سرمایهداری بازگشت.
نخست باید روشن ساخت که فاشیسم و دیکتاتوری پدیدههایی عارضی یا استثنایی نیستند. فاشیسم نه انحرافی از مسیر «دموکراسی» بلکه شکلی ویژه و تندتر از همان دولت سرمایهداری است. دولت بورژوایی، چه در چهرهی دموکراسی پارلمانی و چه در نقاب فاشیسم، همواره ابزار دیکتاتوری طبقۀ حاکم و سرکوب طبقات فرودست است. بنابراین، فاشیسم در ذات سرمایهداری نهفته است و در لحظات بحران، سرمایه برای نجات خود نقاب فاشیستی را آشکار میکند.
ترامپ و جناح راست افراطی با طرح دشمنسازی و اعلان جنگ به مخالفان و کارگران آگاه، در واقع زبان آشکار همان جنگ طبقاتی را به کار میبرند. این جنگ در دل هر دولت بورژوایی وجود دارد، خواه با نقاب دموکراسی و خواه با پرچم فاشیسم. دست مرئی دولت چیزی جز ابزار دست نامرئی سرمایه برای سرکوب و جنایت نیست.
آلترناتیو واقعی در برابر فاشیسم و دیکتاتوری سرمایه، نه اصلاح دموکراسی بورژوایی و نه اتکا به جناحهای دیگر طبقهی حاکم، بلکه تنها و تنها جنگ طبقاتی و انقلاب قهری کمونیستی است. این انقلاب باید با اتکا بر سازماندهی مستقل طبقاتی و آگاهی کمونیستی کارگران، دولت بورژوایی را درهم بشکند و جای آن را به دولت نوین کارگران و زحمتکشان مسلح بسپارد.
این دولت نوین چیزی جز دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا در شکل شوراها نیست؛ تنها دولتی که قادر است روند گذار از سرمایهداری به جامعهی کمونیستی را ممکن سازد. تنها با این استراتژی میتوان بساط سرمایه، جنگ، فاشیسم، تخریب محیط زیست و سرکوب را برانداخت و شرایط رهایی واقعی انسانها را فراهم کرد.
از اینرو، وظیفهی عاجل کمونیستها عبارت است از: افشای ماهیت واقعی دولت بورژوایی، فراخواندن کارگران به سازمانیابی مستقل و ایجاد حزب انقلابی طبقاتی، و آمادهسازی تودهها برای انقلاب قهری کمونیستی بهمنظور در همکوبیدن دولت سرمایه داری امپریالیستی در هر شکل و نام آن و استقرار دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا. و لغو سرمایه داری امپریالیستی جهان و ایجاد کمونیسم جهان رهائی بخش طبقه کارگر است. رهائی طبقه کارگر فقط عمل خود طبقه کارگر است. هر استراتژی، هر سیاست و ارائه راحل، فقط در خدمت سیستمی است که ذاتا ویرانگر، استثمار، خونمک و جنگ طلب و نابودی آفرین است.
«کسی که فقط مبارزۀ طبقاتی را قبول داشته باشد، هنوز مارکسیست نیست و ممکن است هنوز از چارچوب بورژوائی و خرده بورژوائی خارج نشده باشد. محدود ساختن مارکسیسم به مبارزۀ طبقاتی – به معنای آن است که از سر و ته آن زده شود، مورد تحریف قرار گیرد و به آنجا رسانده شود که برای بورژوازی پذیرفتنی باشد. مارکسیست فقط آن کسی است که قبول نظریۀ مبارزۀ طبقات را تا قبول نظریۀ دیکتاتوری پرولتاریا بسط دهد. وجه تمایز کاملاً عمیق بین یک خرده بورژوای عادی (و همچنین بورژوازی بزرگ) با یک مارکسیست در همین نکته است. با این سنگ محک است که باید چگونگی درک واقعی و قبول مارکسیسم را آزمود» لنین، دولت و انقلاب، اوت – سپتامبر ۱۹۱۷].
حمید قربانی انسان بیوطن
23 سپتامبر 2098 سال اسپارتاکوسی
آدرس اینترنتی مقاله سایت سوسیالیست های بین المللی