۱۴۰۴-۰۷-۱۸
حمید رحمانپور

*اروپا و انقلاب های  مخملی انقلاب در ایران و نقش غرب*

 

۰۹.۱۰.۲۰۲۵ میلادی 

 

 چکیده :

 

در سال‌های اخیر، اروپا با تکیه بر نهادهای سیاسی و رسانه‌ای خود، نقش فعالی در شکل‌دهی و هدایت جنبش‌های سیاسی در کشورهای پیرامونی ایفا کرده است. این مقاله با تکیه بر نمونهٔ اخیر گرجستان، به بررسی ماهیت این مداخلات، تأثیرات آن بر جوامع، هدف، و پیوند آن با تجربهٔ تاریخی ملت‌هایی چون ایران می‌پردازد. نویسنده بر ضرورت استقلال، آگاهی طبقاتی و سازمان‌یافتگی نیروهای مردمی تأکید دارد و دخالت قدرت‌های خارجی را خطری جدی برای هر جنبش دموکراتیک و انقلابی می‌داند.

 

۱ . انتخابات گرجستان و الگوی تکراری مداخله 

 

یکشنبهٔ گذشته در گرجستان انتخابات محلی و استانی برگزار شد. همانند انتخابات پارلمانی پیشین، این‌بار نیز اپوزیسیون غرب‌گرا — که از سوی اتحادیهٔ اروپا پشتیبانی می‌شود — شعار سرنگونی حکومت را سر داد. تظاهرکنندگان به سوی کاخ ریاست‌جمهوری حرکت کردند و با نیروهای پلیس درگیر شدند. در این درگیری‌ها تعدادی مجروح و شماری بازداشت شدند و در نهایت نیروهای انتظامی معترضان را متفرق کردند.

انتخابات با پیروزی قاطع حزب حاکم پایان یافت. این رخداد، بار دیگر نقش مستقیم و آشکار نهادهای غربی در سیاست داخلی کشورهای شرقی و پسا‌سوسیالیستی را نشان داد؛ نقشی که از پشتیبانی علنی اتحادیهٔ اروپا و حضور فعال سازمان‌های غیردولتی تأمین مالی شده از غرب نشأت می‌گیرد.

 

۲ . سه تذکر مقدماتی 

 

پیش از پرداختن به تحلیل کلی، سه نکتهٔ اساسی باید مورد توجه قرار گیرد:

 

نخست، انقلاب جاری در ایران یک انقلاب توده‌ای است که نیروهای متنوع با گرایش‌ها و منافع متفاوت در آن نقش دارند. برخی از این نیروها ضدانقلابی یا هدایت‌شده از خارج‌اند. یکی از وظایف نیروهای انقلابی، شناسایی و مهار این جریان‌هاست تا از مصادرهٔ انقلاب به سود نیروهای ارتجاعی جلوگیری شود.

 

دوم، هدف این نوشته دفاع از هیچ قدرتی، از جمله روسیه یا چین، نیست؛ بلکه انتقادی است از رفتار امپریالیستی قدرت‌های غربی که گسترش نفوذ خود را به قیمت تضعیف دیگر ملت‌ها دنبال می‌کنند.

 

سوم، نوشته‌های نویسنده از دیدگاهی سوسیالیستی نگاشته شده‌اند و قصدی برای بی‌طرفی ژورنالیستی ندارند. هدف، طرح پرسش‌های سیاسی و طبقاتی است، نه تکرار روایت‌های رسمی قدرت‌ها.

 

۳ . مداخلات غرب: از گرجستان تا آمریکای لاتین 

 

رویداد اخیر گرجستان تنها نمونه‌ای از ده‌ها مورد مداخلهٔ غرب در کشورهای دیگر است. تجربهٔ کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین نشان داده است که مداخلات غربی معمولاً با وعدهٔ دموکراسی آغاز می‌شود و با فساد، فقر و ویرانی به پایان می‌رسد.

قدرت‌های غربی نه برای «آزادی ملت‌ها»، بلکه برای تضمین منافع خود عمل می‌کنند. آنان از نیروهای سوسیالیست و دموکرات‌های مستقل بیزارند و ترجیح می‌دهند حکومت‌های وابسته، حتی اگر فاسد و دیکتاتور باشند، بر سر کار بمانند.

 

۴ . رفاه غرب و توهم صدور دموکراسی 

 

بدون تردید کشورهای اروپایی از رفاه و پیشرفت بالایی برخوردارند؛ اما این دستاورد، حاصل تاریخ خاص، انقلاب‌های صنعتی و مبارزات طبقاتی خودشان است. تصور اینکه ایران یا هر کشور دیگری بتواند با تبعیت از استراتژی غرب به همان سطح از رفاه برسد، توهمی خطرناک است.

هیچ کشور خارجی به ملت دیگری استقلال و رفاه نمی‌بخشد. حمایت غرب از خیزش‌های مردمی، از جمله در ایران، عمدتاً در جهت منافع سیاسی خود است. حتی اعطای جوایز صلح نوبل یا جوایز سینمایی و هنری به فعالان ایرانی نیز در همین چارچوب معنا پیدا می‌کند.

 

۵ . رسانه‌ها و مهندسی افکار عمومی 

 

امروز جنگ‌ها فقط در میدان‌های نظامی رخ نمی‌دهند؛ بخش مهمی از آن‌ها در عرصهٔ رسانه‌ای جریان دارد. رسانه‌های بزرگ غربی مانند بی‌بی‌سی، ایران‌اینترنشنال و صدای آمریکا، با بودجه‌های هنگفت، در شکل‌دهی به افکار عمومی ملت‌های دیگر نقش ایفا می‌کنند.

تجربهٔ ایران در انقلاب ۱۳۵۷ نشان داد که چگونه رسانه‌های خارجی می‌توانند مسیر سیاسی یک ملت را تغییر دهند. بی‌توجهی به این تجربهٔ تاریخی، تکرار اشتباهات گذشته را اجتناب‌ناپذیر می‌سازد.

 

۶ . از اوکراین تا هنگ‌کنگ: یک الگوی واحد 

 

از اوکراین و بلاروس تا مولداوی و هنگ‌کنگ، سیاست غرب الگوی مشابهی را دنبال می‌کند:

حمایت از اپوزیسیون‌های مطلوب، ترویج نافرمانی مدنی هدایت‌شده، و در صورت نیاز، تبدیل نارضایتی اجتماعی به ابزاری برای تغییر حکومت.

در همهٔ این موارد، هدف نه دموکراسی واقعی بلکه تثبیت حکومت‌هایی مطیع و ضد روسیه یا ضد چین بوده است.

 

۷ . تجربه و وظیفهٔ نیروهای مترقی 

 

نویسنده تأکید می‌کند که آرزو دارد ایران نیز به سطح رفاه و آزادی سیاسی جوامع اروپایی برسد، اما راه آن از مسیر استقلال، عدالت اجتماعی و سازمان‌یافتگی می‌گذرد، نه اتکا به قدرت‌های خارجی.

درسی که باید آموخت، آن است که بدون اتحاد داخلی و برپایی حکومتی دموکراتیک و عدالت‌محور، هیچ ملت وابسته‌ای به آزادی و رفاه نخواهد رسید.

 

۸ . پراکندگی اپوزیسیون و ضرورت اتحاد 

 

یکی از دلایل اصلی ناکامی جنبش‌های ایرانی، پراکندگی اپوزیسیون است. در انقلاب ژینا، رسانه‌های خارجی با ترکیب مصنوعی از چهره‌های متضاد، «رهبری جعلی» را بر جنبش تحمیل کردند، در حالی که نیروهای متحزب چپ و راست سیاسی که همیشه مبارزات واقعی برای سرنگونی رژیم را  ادامه داده‌اند، در بازتاب اخبار و وقایع از طرف چنین رسانه‌هایی ظاهراً نقش برجسته‌ای نداشته و یا  صحیح تر در سایه برجسته کردن تعدادی افراد منفرد از قبیل یک شاهزاده میلیاردر ، یک کورد متوهم، یک برنده جایزه صلح نوبل، یک فرد رسانه‌ای و تعدادی سلبریتی، نقش تماشاگر را به احزاب دخیل واگذار کردند. ارزیابی افراد این رهبری جعلی مد نظر نیست بلکه تعدادی که با کمترین وجه مشترک، بی تجربه بدون تشکیلات، بدون پایگاه توده‌ای و مهمتر بدون برنامه‌ای مشخص، شکست آن از همان اول قابل پیش‌بینی و باعث ضربه زدن به انقلاب ژینا شدند.

 

 اکنون زمان آن رسیده است و با توجه به قدرتمند بودن ماشین سرکوب رژیم، وجود اپوزیسیون ضد انقلابی و ضرورت هماهنگ کردن قدرت و پراتیک نیروهای سرنگونی‌طلب — با حفظ تفاوت‌های ایدئولوژیک — بر محور اهداف مشترک که مسلما محدود خواهد بود، گرد آیند و اپوزیسیون ضدانقلابی شاهی و مذهبی را به حاشیه برانند و بعنوان یک اپوزیسیون انقلابی، مستقل و سرنگونی طلب در اذهان عمومی ظاهر و مشترکا امر سرنگونی را بعهده بگیرند. تجربهٔ کردستان در برگزاری نشست‌های مشترک میان گروه‌های مختلف، نمونه‌ای مثبت و امیدبخش در این مسیر است.

 

 نتیجه‌گیری 

 

قدرت‌های غربی هرگز دموکراسی را صادر نکرده‌اند؛ آنچه صادر می‌کنند، منافع خود است. ملت‌هایی که چشم‌ به‌ راه یاری خارجی می‌مانند، دیر یا زود استقلال خود را از دست می‌دهند.

راه رهایی ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی— همچون هر ملت و کشور دیگر — در اتحاد، آگاهی، عدالت اجتماعی و دموکراسی واقعی است؛ دموکراسی‌ای که از درون مردم برخیزد، نه از صندوق‌های رأیِ هدایت‌شدهٔ غرب.

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر