چگونه در مسیر زندگی سیاسی دمکرات باقی بمانیم و از دیالکتیک بهره بگیریم
برگزارکنندگان «کنگره ملی جمهوریخواهان ایران» باید بسیار هوشیلرانه عمل کنند و با استفاده از حق حقوق برابر در کنگره مزبور مهماندار همه باشند و تنوع نظری و عقیدتی را برسمیت بشناسند،بر این نظر هستم که جمهوریخواهان با تنوع نظری و با احترام متقابل با صداقت و همگرایی نسبت بهم دامن به پیشبرد اتحاد و ائتلاف برای بر چیدن نظام اسلامی آگاهانه اقدام کنند،و در فراخوان از همه احزاب آزادیخواه جمهوریخواه و مخالف جمهوری اسلامی دعوت بعمل بیاورند ،آینده دمکراتیک در ایران که در خدمت مردم باشد زمانی واقعی است که اقوام ایرانی ،گروههاو احزاب جمهوریخواه و ملی همه خود را ایرانی بدانند به همه گرایشها و نیروها این فرصت همکاری بخاطر ایران داده شود،پس «کنگره ملی جمهوریخواهان ایران » میتوانند موفق و پیروز شود در صورتیکه از کلیه نهاد ها و احزاب ایرانی دعوت بعمل بیآورند،روش جمهوریخواهی یکی از راههای نجات مردم ایران میباشد،اگر نیرویی به فراخوان پاسخ مثبت نداد مسئله بخود آنها ربط دارد و میتوانند در مسیر دمکراسی راه دیگری انتخاب و همراهان دیگری جستجو کنند که در خدمت اهداف مردم در جامعه باشد.
فردی که در حال مبارزه است برای رسیدن به دمکراسی اگر دمکرات نباشد و به آن عمل نکند و تمرین دمکراسی انجام ندهد وقتی بقدرت رسید طمع ثروت و قدرت گریبانش را خواهد گرفت و بدام دیکتاتوری و استبداد در خواهد غلطید.
با تجربه ای که طی سالیان دراز از دوران کنفدراسیون جهانی تا به امروز دارم باین نتیجه رسیده ام که نباید به ادعا های غیر واقعی بعضی افراد و نیروها که خود را فردی دمکرات و آزادیخواه قلمداد میکنند اما در باطن خواستهای و کردارهای دیگری دارند و در عمل اگر از خواستهای آنها اطاعت نکنی رفتاری غیر دمکراتیک با فرد مخالف نظری انجام خواهند داد.
اندیشه مارکس بما میآموزد که اینگونه افراد از درک محدود به «دمکراسی» برخوردارند و چگونه به گرایش اقتدار گرایانه و راست گرایانه می رسند.
منظور من در این نوشته انتقاداتی به« حزب سوسیال دمکرات؛ «جبهه ملی» در همکاری با یک جریان مذهبی که در انقلاب امتحان خود را در خدمت به خمینی و در بر پایی نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی و سرنوشت شومی که مردم را دجار آن کردند میباشد،البته جبهه ملی بدام عوامل مذهبی در انقلاب افتاد که اگر از آن درس عبرت نگرفته باشدکه نگرفته اند از نظر مردم رد خواهند شد.
آیا باید فقط یک دمکرات لیبرال همیشه باقی ماند یا این روش قابل تکامل است،آیا میتوان با نگاه انتقادی نشان داد که دیدگاههای لیبرال و گرایش اقتدارگرا نه و راست،در شکل دهی مبارزه در مسیر بر پایی یک حکومت با مشارکت افراد مذهبی، را پذیرفت،و اصول دمکراسی را در برابر مردم و مخالفین نظری خود جدایی اقتصاد سرمایه داری با شیوه دمکراتیک را پذیرفت، و اشکارا ابزار اجرایی که توسط سرمایه در دست طبقه بورژوازی قرار داد،دمکراسی را به چالش نمی کشند.
افراد و عناصر معتقد به روابط دمکراتیک سرمایه داری با روشهای شناخته شده میکوشند چنین وانمود کنند که دمکرات و آزادیخواهند، اما در عمل کارگران را طبق قوانین بورژوازی به زور تهدید و استثمار میکنند،در حالیکه تنها این طبقه است که بقاء جامعه را با کار و فروش نیروی کارش به سرمایه دار تضمین میکند ،نباید توجه خاص داشت و در دید نهایی با او دشمنی و زندگیش را بگروگان گرفت.
آیا سرمایه داری و نیروهای وابسته به آن در ایران امروز(جبهه ملی- حزب سوسیال دمکرات-انقلاب اسلامی -نهضت آزادی - ملی مذهبیها و ...)،برای رهایی از دست جمهوری اسلامی که اکثرا خود آنرا پایه گزاری کردند و زندگی میلیونها انسان را نابود کردند ، دوباره میتوانند به دمکراسی دست یابند یا ادامه همان خطای نابخشودنی را آگاهانه در دستور کار دارند.
بنظر من رفتار و کردارشان آنچنان تفاوتی بعد از ۴۷ سال حکومت جهل و جنایت تغییران اساسی نکرده، همچنانکه حتی با بخشی از چپ مدافع رژیم اسلامی در دوران انقلاب هم نتوانستند به دمکراسی برسندو با شکست مفتضحانه روبرو شدند ،امروز هم اگر به مسیر مبارز، تکرار همبستگی را محدود کنند و فقط با مذهبیها ی مرتجع همکاری کنند ،با شکست مواجه خواهند شد.
زیر بنای جامعه با پوشش نیروهایی چون «جنبش زن،زندگی ،آزادی» ،طبقه کارگر که اکثریت جامعه را در بر میگیرند،و در مسیر دمکراسی و خود گردانی در حرکتندو جلوی نفوذ مجدد عوامل سرمایه داری و مذهب را خواهند گرفت و افرادو عناصری که هنوز به دنبال قوانین ارتجاعی اسلام هستند (انقلاب اسلامی)را خصمانه ترد خواهند کرد ،عناصر سه گانه وابسته بهم (انقلاب اسلامی،جبهه ملی،حزب سوسیال دمکرات)که اتحاد طبیعی امروز خود را بافکار عمومی جلوه میدهند و با هر گونه پیشنهاد سازنده و انتقادی ،خصمانه بر خورد میکنند،نشان میدهد اگر بقدرت برسند آن کار دیگر را هم خواهند کرد.
مشگل سیاستمداران چیست؟
آیا سیاست را در فرایند محدود بخود می فهمند ،که دیگران را آگاهانه ترد کنندو ادعا میکنند که این جریان قرار نیست با سایر نیروها بخشی از تضاد های خود را حل کند،بخصوص با جریانات «چپ»و خود را تنها گروهی می نامند و ادعای نمایندگی جامعه اسلامی را دارند ،بخصوص وقتی فردی یا نیرویی به عملکرد اسلامی بخشی در این جریان انتقاد میکند سخت بر آشفته و نگران میشوندو اقدام به حذف فرد مزبور و گروههای دیگر میکنند،تا هژمونی خود را پیاده کنند،با این روش خصمانه و چشم داشت به رسیدن به قدرت و ثروت ،رسیدن به هژمونی (اسلام)با یک روند تشکیلاتی اقدام به جمع آوری مذهبیها و افراد بی تفاوت دیگر میکنندتا بتوانند در برابر دیگران مقاومت کنند ،فرض کنیم که جمع سه گروه با هم قانون اساسی هم تدوین کردند ،آیا همه در برابر قانون برابرند ،بدون توجه به اختلافات نظری ،آیا قانون بین سرمایه دار و کارگر بصورت مساوات اجرا میشود و تقسیر متفاوت ندارد.
اگر فردی صادقانه علیه این وحدت سیاسی که آشکارا در آن نا برابری اجتماعی ،فقرو استثمار دیده میشود اعتراض کند باید اخراج شود چون مارکسیست خودش را معرفی کرده.
اگر این روند ادامه یابد که من عمیقامعتقدم ادامه خواهد یافت و با دادن وعده های دروغین بمردم ، خود و مردم را با ادعاهای کلی گویی ایدئولوژیک سرمایه دارانه مشغول کنند،ودر متن قوانین و قراردادهای فیمابین سه گروه نامبرده بهره کشی سرمایه دار از کارگر را بنام برابری -آزادی و عدالت اجتماعی جا بزنند،آیا باید سکوت کرد؟
آیا باید به درگیریهای سیاسی پایان داد؟
زمانیکه جامعه اسلام زده ایرانی ما هر روز بیشتر در خطر فقرو گرسنگی ،جنگ و ویرانی فرو میرود باید به این نوع اقتدار گرایان فرصت داد تا امکان گفتگو و تبادل نظر اجتماعی را بنفع خود از میان بردارندتا به منافع سیاسی خود دست یابند،من معتقدم و بر این باورم که در کشاکش مبارزه و ادامه آن در سیاست باید معترض ماند وبه تصمیماتی که منافع طبقه کارگر و سایر زحمتکشان را زیر سئوال میبرند اعتراض کرد،و اجازه توهم پراکنی به عوامل مذهبی و سرمایه داری نداد،به تضادها ی منافع سیاسی باید دامن زد، و آنها را وادار به قبول دمکراتیزه کردن نمود،به اختلاف نظرها نباید پایان داد،و بنام دمکراسی با سیاستگزاری توسط کنشگران مذهبی و سرمایه داری خاص همانند این سه گروه بنام و تحت نام منافع عمومی به نتیجه حل و فصل رسید.
معتقدم که نباید در جامعه اسلام زده ایران بعد از سرنگونی رژیم اسلامی با تفکیک نیروهای سیاسی و انتخاب خود سرانه و ترد آگاهانه بخشی از نیروها ساکت ماند و اقدامی اساسی انجام نداد.
سیاست باید از اقتصاد ، تفکیک و جدا شود اگر در یک جامعه طبقه ای را نادیده بگیریم نباید انتظار داشت که نظم در هر بخشی داشته باشیم،کار ،تهیه مواد غذایی ،مساوات ،برابری در مقابل قانون و... تضادهای اجتماعی بنیادین دیگری وجود دارد که بر پایه شناخت و مبارزه است که میتوان از شدت آنها کاست.
دمکراسی بورژوازی با حمایت مذهب:
برقراری روابط با مردم و نگاه از بالا به پائین در نظامهای سرمایه داری که این سه جریان بدنبال پیاده کردن آن هستند یعنی بدنبال بر قراری دولتی که زیر بنای آن ثروت و قوانین حامی ثروتمندان میباشد قابل پیاده شدن در جامعه اسلام زده دیگر نیست مردم اجازه نخواهند داد و نیروهای سیاسی موظفند از مردم حمایت کنند،تا بتوان در حد حتی کم تحت لوای اعضاء طبقاتی یک جامعه فیمابین ارتباط انسانی بر قرار کرد،یعنی باید عمیقا باین روش اعتقاد داشت ،پس از عملکرد چهل و هفت ساله اسلام ارتجاعی در ایران که عوامل اسلامی یا وابسته گان به انقلاب اسلامی معروف به بنی صدر که هنوز بدنبال برقراری و رسیدن بیک نظام اسلامی خود هستند،و ریشه های ارتجاعی هنوز در آنها خود را نشان میدهد،نگاهی اگر به سایت انقلاب اسلامی نظری بیندازید همه چیز را آشکار میکند که چه نوع انسانهای عقب مانده در آن مینویسند و روش تبلیغات هنوز اسلامی است ،حالا که این سه جریان در رهبری هم قرار گرفته اند نتیجه اش همانند انقلاب ۵۷ بیشتر نمیتواند باشد.
اسلام در دوران جمهوری اسلامی شکست مفتضحانه خورده ،اسلام در نظام آینده مورد ادعای انقلاب اسلامی هم شکست خواهد خورد و البته مردم اجازه رسیدن به این مرحله را هم نخواهند داد.
روابط این گروه بنا بر نیازهای انسانی در شرف تکمیل است ،زیرا آنها تنها بنوع قدرت بورژوازی یا سرمایه داری می اندیشند،خواسته های آنها میتوانند با برسممیت شناختن، ساختار آینده را به خشونت در روابط اجتماعی بکشاند.
چرا در ایران طرفداران سرمایه داری عاشق بیگانه اند؟
حکومتهای شاه و جمهوری اسلام را که سرمایه داری جهانی بقدرت رساند و خود هر دو را از میان بر داشت ،چرا مناسبات تاریخی و اجتماعی باینگونه دگرگونی در جامعه ما ایجاد شد،که خود مردم اقدام به تغییر نمیکنند ،روشن است سرمایه داری دارای قدرت و ثروت و در بخش نظامی پر قدرت است اما اگر مردم از آگاهی نسبی برخوردار باشند و نیروهای سیاسی پیشرفته و مدرن فکر کنند و از همکاری با اسلام زده ها پرهیز کنند هیچ نیروی خارجی قادر نخواهد شد آنها را وادار به تمکین در برابربخشی از نیروهای وابسته به سرمایه داری دخلی کنند، در واقع مردم اگر به این نتیجه برسند که در فرایند سرمایه داری فقط ثروت تولید میشود و توجهی به حقوق شهروندان ندارندو نیروهای بورژوازی هم تابع این قوانین هستند همچنانکه در پاریس سال ۵۷ خمینی ،بازرگان ،بنی صدر و... اوامر سرمایه داری را با کلک قبول کردند و قدرت را بدست گرفتتند وحقوق بشر را در دانشگاه و کردستان برای نمونه سرکوب نمودند و از ارتجاعی ترین فرد یعنی آخوند حمایت کردند و اگر امروز از حقوق بشر صحبتی بمیان میآورند دیگر نباید کسی اعتباری برایشان قائل شوند،همچنان که دیدیم طی ۴۷ سال گذشته بزرگترین جنایات را علیه مردم ایران تحت نام اسلام کردند و نه چین و نه روسیه و نه اتحادیه اروپا توجهی به پایمال شدن حقوق مردم در ایران نکردند حالا فقط بدنبال برگرداندن منافع خود در منطقه و بخصوص در ایران هستند، معتقدم که هیچ نیروی سرمایه داری با واسطه مستقیم سرمایه داری جهانی به اهداف خود که همان رسیدن به قدرت و ثروت میباشد ، نباید اجازه دهیم که رفتار های غیر انسانی با کمک مذهبیون نسبت بمردم داشته باشند.
دمکراسی لیبرال همراه با دینمداران درآينده ممکن است:
آلترناتیوی که یکی از پایه هایش مذهب نوع بنی صدری باشد ،تنها به تصرف کامل قدرت در مسیر اسلام فکر میکند تا اهداف انحرافی و خرافاتی را مجددا بر جامعه حاکم کند و ثروت بیندوزد، من بیاد دارم که روزی در یکی از جلسات کنفدراسیون بنی صدر نیز حضور داشت که مورد انتقاد قرار گرفته بود و ادعا داشت فقط از طریق اسلام است که میتوان بقدرت رسید،و بهر حال حرفش درست از کار درآمد زیرا سرمایه داری قدرت را به او ویارانش داد ولی عملکردش چه بود،دیدیم که جمهوری اسلامی چه عملکردی داشت و چطور با شکست مفتضحانه روبرو شد،این شیوه مبارزه این سه نیررو و چشم بقدرت داشتن یک نوع کودتا علیه سایر مبارزین راه آزادی میباشدکه در دستور کار برنامه بورژوازی و نیروهای وابسته به آنها از جمله ۰( حزب سوسیال دمکرات-انقلاب اسلامی و جبهه ملی داخل و خارج) که با شیوه ماهرانه و برنامه ریزی شده توسط کادرهای سرمایه داری داخلی ،آنهم با نوعی اقتدار بسبک ضد انقلاب در الگوی اقتدار گرایانه و با برنامه ریزی اقتصاد سرمایه داری ،تاثیر مستقیم بر زندگی مردم توسط عاشقان رهبر شدن تحت نام آلترناتیو سازی مردم را از هدفشان که گذر از اسلام در مرحله اول است به انحراف بکشانند.
وظایف چپ مستقل ،یا چپها چه باید باشد:
چپ مستقل چپ مارکسیست بطور کلی از جمهوری و نهاد های وابسته به سیستم جمهوری دفاع میکنندو در برنامه خود آنرا تبلیغ ،از حق اعتراض مردم در مسیر تغییر شرایط بنفع اکثریت جامعه که همان طبقه زحمتکش باشد نگاه عمیق دارند در حالیکه نیروهای وابسته به سرمایه داری چه خارجی و چه داخلی در ظاهر چنین افکاری را تبلیغ اما در باطن و زمان عمل هم از لحاظ قانون و هم در خیابان بر عکس آن عمل خواهند کرد همچون گذشته و کارگران را استثمار و اعتراضات را سرکوب و در خدمت اهداف سرمایه داری جهانی همه کار خواهند کرد.
چپ مستقل و چپ مارکسیست خواهان جامعه ای است که در چهار چوب دمکراسی شکل بگیرد و از نهادهای دمکرات دفاع کند و در برابر امیال سرمایه داری و تسلط بر جامعه ایستادگی و در کنار مردم شکل آینده حکومت را بعد از سرنگونی مشترک تعیین کنند.، اما در راستای نتیجه انتخابات آزاد.
مردم زمانیکه تصمیم بگیرند جمهوری اسلامی را سرنگون کنند به مراحل انتخاب حکومت میرسند ، آیا بدون حضور عناصر دمکراتیک و سوسیالیست دمکراسی قابل پیاده شدن است ؟ نه ،البته سوسیالیسم توسط مردم بر پایه کار اجتماعی بنا میشود و میتوان قوانین را بنفع اکثریت جامعه تغییر داد،آیا این سه جریان چنین تصمیمی دارند ؟ بنظر من نه،ندارند، و حتی مقاطع حساس دشمنی و مخالفت خود را با آنها انجام میدهند. ما سوسیالیستها هم دمکراتیم و ّهم آزادیخواه و خواهان برابری و تقسیم ثروت ،ولی سنجش ما روشن است ، ما آگاهانه رفتار و کردار عوامل سرمایه داری را زیر نظر داریم و با ین نظر هستیم که همه اقشار جامعه حق یک زندگی برابر داشته باشند،ولی حقوق انسانی آنها باید طبق قانون دمکراتیک رعایت شود.
بهره گرفتن از روش دیالکتیک ،باید در خدمت مردم و برابری-دمکراسی و عدالت اجتماعی باشد،با عناصر وابسته به سیستم بورژوازی در همه سطوح باید آماده مبارزه بود تا اکثریت جامعه از مزایای سرمایه کشور بهره گیرند،حزب سوسیال دمکرات،جبهه ملی ،در همکاری با عوامل و افراد وابسته به انقلاب اسلامی معروف به بنی صدر خطائی نابخشودنی و ضد ایرانی انجام داده اند.
13.oktober.2025
https://facebook.com/amin.bayat.9
www.youtube.com/@aminbayat6906