سودان جولانگاه کشتار قومی و جناحی و رقابت قدرتهای جهانی!
جولان ارتجاع و کشتاری که از 26 اکتبر در سودان به راه افتاده است در عرض کمتر از دو هفته با قتل و عام بالغ بر 2500 نفر آنچنان فجیع و تکان دهنده بود، حتی صدای سازمان و نهادهای بین المللی و حقوق بشری نان به روز خور را نیز در آورده است اما قدرتهای جهانی و دول مرتجع منطقه ای در برابر این پاکسازی قومی خفه خون گرفته اند! نیروهای شبه نظامی«پشتیبانی سریع» زیر فرمان "حمدتی" که ماهها بود شهر استراژیک فاشر از منطقه دارفور را تحت محاصره قرار داده بودند، بعد از اینکه ارتش رسمی به رهبری "البرهان" شهر را تخلیه، و شبه نظامیان شهر را تصرف کردند، به شیوه ی وحشایه جوخه های اعدام صدها نفری و گورهای دسته جمعی برپا کردند بگونه ای که به کودکان و زنان و پیر و جوان هم رحم نکردند. و نشانه ها حاکی از آنست ارتش رسمی سودان هم در اشاعه این تسویه های خونبار قومی و مذهبی علنا دست داشته اند. و هر کدام بنوبه خود در مسیر این پاکسازی قومی و مذهبی هر جنبنده ای سر راهشان قرار گرفته با نهایت وحشیگری آنها را مورد تعرض و حتی تجاوزی جسنی قرار داده اند و اجسادشان را نیز مثله کرده اند. حتی متواریان را در مزارع و بیشه ها دستگیر و اعدام کرده اند. اما این فاجعه انسانی برخاسته از چیست!؟ بایستی این سوال پاسخ بگیرد!
جمهوری سودان کشوری در شمال شرقی آفریقا با جمعیت بالغ بر 50 میلیون نفر و با داشتن منابع و ذخایر غنی زیرزمینی فراوان و جزوه فقیرترین کشورهای جهان در قرن بیست و یک میباشد که از ابتدائی ترین استانداردهای زندگی بشدت محروم است. مرگ و میر و سوء هاضمه کودکان بدلیل عدم تغذیه و نبود امکانات بهداشت و درمان سالانه باندازه همین جنگها و شاید بیشتر از این جامعه قربانی می گیرد! کشوری که نه در گذشته بسیار دور در همین قرن بیست و دورانی که تحت مستعمره کشور بریتانیا و مصر بوده بنوعی از بردگی مدرن و اسارات و استثمار عریان رنج برده و حتی در پس استقلالی که در نیمه دوم قرن بیست و با دخالتگری دولهای سرمایه داری از بیرون به آن اعطا شد باز این کشور از حلقه اسارت نرهید و اینبار بسمت کشمکش و رویارویی تقسیمات بر پایه دسته بندیهای قومی و مذهبی سوق داده شد. جامعه سودان در دوران کولونیالیزم و تا این اواخر هم شهروند محسوب نمیشدند بلکه بیشتر بعنوان برده های سیاه به آنها نگاه می کردند. جامعه ای با بافت بیشتر روستایی اما دارای منابع و ذخایرغنی زیر زمینی بود، و عمدتا آحاد روستا و شهری به کشاورزی و کار در مراتع و مزارع وادار و منابع و ذخایر زیر زمینی آنها را به تملک گرفته یا غارت و چپاول کرده اند! در دوران پسا کولونیالیزم جامعه را بعنوان نیروی کار ارزان و خاموش از طریق دولتهای گمارده شده به انقیاد کشیده اند. کمااینکه برسمیت شناختن استقلالش در سال 1956 هم بر پایه همان تقسیماتی تاریخی نفاق فکنانه قومی و مذهبی بنیان گذاشته شد. تا به دورانی رسید عناصری مرتجع همچون عمرالبشیر در سال 1989 به مقام ریاست جمهوری جلوس می کند. عمرالبشیر که رابطه بسیار نزدیکی با رژیم ننگین سرمایه داری ایران داشت و با بیت رهبری و شخص خامنه ای محشور بود، دیکتاورمآبانه تا سال 2019 تسویه های خونین قومی و مذهبی خصوصا در مناطق دارفور راه انداخت و ده هزار نفر را به شیوه وحشیانه قتل و عام و در گورهای دسته جمعی دفن کرد و بذر نفاق و چند دستگی در میان جامعه کاشت. کمااینکه ارتش رسمی(SAF)سودان و شبه نظامیان امروزی(RSF) با مردم شهر فاشر در منطقه دارفور همین جنایتها را کردند. متعاقبا عمرالبشیر و دستیارانش بخاطر نسل کشی از سوی دادگاه کیفری بین المللی به جنایت جنگی و نسل کشی و جنایت علیه بشریت محکوم و ناپدید شدند. بدنبال این فجایع هم سودان تا به امروز محل جولان جناحهایی از بورژوازیست و جامعه دارد یکدوره دیگر از نسل کشی و کشتار فاجعه بارتر از دواران خلافت عمر البشیر را تجربه می کند. هر چند کشمکش بخشهای بورژوازی سودان جهت نیل به مصالح و مطامع خود جامعه را به مسیر تسویه های قومی و مذهبی سوق میدهند، اما هنوز این علت اصلی این شرایط فاجعه بار نیست بلکه معلول و از تبعات آنست. پشت این جنگهای نیابتی و کشتار و فجایعی غیر قابل تصور، رقابتهای قدرتهای جهانی برای تبدیل این کشور به حیات خلوت خویش خوابیده است که اشاعه این دسته بندیهای قومی و مذهبی و جنگ افروزی ملزومات این اعمال هژمونی در سودان و کشورهای مشابه آنرا تامین میکند. هم دول غربی، هم کشورهای مرتجع منطقه امارات متحده، مصر، چاد و عربستان و هم چین و روسیه جدا از اینکه به منابع و ذخایر غنی زیرزمینی این کشور چشم دوخته اند و موقعیت ژئوپلتیکی این کشور نیز که یکی از شاهراههای اتصال به سایر کشورهای آفریقایی و آسیایی میباشد و اینکه سودان از طریق دریای سرخ و تنگه باب المندب به اقیانوس هند و کانال سوئز و خلیج راه دارد برایشان ا فوق العاده حائز اهمیت است.
بدنبال تقسیم جهان میان قطبهای سرمایه داری در اوایل دهه نود میلادی و تشدید کشمکش ها شاهد آن هستیم دیگر قطبهای جهان نه تنها حاضر نیستند سیادت غرب و آمریکا بر جهان را بپذیرند بلکه اکنون چین و اقمارشان نیز اعاده رهبری بر جهان میکنند. اگر غرب به رهبری آمریکا و قلدری نظامی ناتو نقشه تغییر جغرافیای سیاسی جهان و تغییر نقشه خاورمیانه را سالهاست در سر دارد، و پیشبرد آنرا با اشاعه میلیتاریزم وجنگهای نیابتی و کشتار و نسل کشی در افغانستان، عراق، سوریه و فلسطین... سودان و ...ونزوئلا غیرقابل تصور تعقیب کرده است! چین و روسیه و اقمارش هم بیشتر از طریق صدور سرمایه و سرمایه بانکی و صنابع در آسیا، آفریقا و حتی آمریکای لاتین و یا اشاعه جنگی دیگر مشابه جنگ ارتجاعی اوکراین و حامیانش با روسیه چهار سال است کل منطقه و جهان را تحت تاثیر قرار داده یا حمایت از قطبهای ترویستی در تلاشند هیچکدام زیر بار این هژمونی دیگری نروند. و با اعمال ریاضیت اقتصادی به این کشورهای نظیر سودان در اینسوی جهان و ونزوئلا در آنسو توده های مردم اسیر حکومتهای ضد انسانی را در سایه جنگهای جناحهای بورژوازی یا دسته بندیهای قومی و مذهبی به جان همدیگر بیاندازند و ملزومات رقابت و کشمکش های خود با سایر قطبهای سرمایه داری را پیش ببرند. هر کدام در تلاشند این کشورها را حتی اگر به قیمت به خاک سیاه نشاندن اکثریت عظیم جامعه هم بوده به حیاط خلوت خویش تبدیل کنند.
سناریویی که در اینسوی جهان در فلسطین، سوریه، افغانستان، عراق، ایران و در آنسوی جهان در سودان، بورکینافاسو و اریتره و آنسوتر در شیلی... ونزوئلا در جریان است و فردا در تایوان یا جاهای دیگری به جوامع بشری تحمیل خواهد شد در یکسوی آن رژیمهای مستبد حاکم و در سوی دیگر هیئتهای حاکمه غربی و شرکایشان و دیگر کمپهای بورژوازی ذینفع و در آن نقش ایفاء می کنند، بمعنای واقعی کلمه دامن زدن به توحش و بربریت است!
05.11.2025