دعوای « آلترناتیو»ها در غیاب ِ دموکراسی
( چرا سرنوشت ِ حکومت ِ اسلامی با نقد ِ فرقه گرایی گره خورده است؟)
چه کسی باید این مساله و در واقع معضل ِ تاریخی ِ ایرانی ها را به « آلترناتیوهای» در کمین ِ قدرت ِ سیاسی بفهماند وبه آنها ثابت کند که دعواهای تمام ناشدنی ِ آنان که هر روز و هر ساعت از جایی و به بهانه ای بر سر ِ یک موضوع و مساله ی جدید سر بر می آورد، دلیل اش فقط و فقط فقدان ِ دموکراسی و آزادی های سیاسی در این جامعه است؟ آیا این مشکل ِ گریبانگیر ِ جامعه ی ایرانی که سال هاست هر زمان و با هر بهانه ی تازه ای به شکلی مطرح می شود و فرقه های خود آلترناتیو پنداررا به جان ِ هم می اندازد ،در جامعه های پیشرفته ی دارای دموکراسی هم نمونه ای دارد؟ آیا مثلن در آلمان یا سوئد و نروژ هم اساسن فرقه و فرقه گرایی معنا و مفهوم و کارکرد ِ عملی دارد که هراز چندگاهی آنها را وادار نماید که در خیابان ها و سایت های شان برای همدیگر شاخ و شانه بکشند و بعضن فحاشی کنند و پرچم ِ یکدیگر را پاره کنند و به روی هم اسلحه بکشند و کتک کاری کنند، با این قصد و نیت که به دیگر رقیبان ِ شان بقبولانند که تنها آلترناتیو ِ دولت ِهم اکنون موجود تشکیلات ِبی رقیب ِآنهاست؟ آیا غیر از این است که این شیوه و روش ِآلترناتیو ِ جدا از ساز و کارها و مافوق ِ جامعه فقط مختص به جامعه های محروم از دموکراسی ِانتخابی است؟. در داخل، خود ِ ایرانی ها بدون ِ ایجاد ِ خشونت – مگر از جانب ِ نیروهای سرکوبگر ِ رژیم که حساب ِ شان از جامعه جداست- به اشکال ِ مختلف درگیر ِ مبارزه با استبداداند. از اعتراضات ِ خیابانی تا عدم ِ مشارکت درانتخابات های فرمایشی که برگزیده گان ِ از پیش تعیین شده اش قبلن به توشیح و تایید ِ ملوکانه رسیده اند. این حرکت-پراتیک ِدموکراتیک، یعنی این که ایرانی های درونمرزی کمترین اعتنایی به دعواهای فرقه گرایان ندارند و سرنوشت ِ خود را به دعواهای پایان ناپذیر ِ آنها بر سر ِ قدرت گره نزده و هرگز هم نخواهند زد. شهروندان ِایرانی، به قول ِ معروف خودشان کور و دست وپا چلفتی و از کار افتاده نیستند که فرقه گرایان ِهزاران کیلومتر « آن سوی آب ها» بخواهند به جای آنها رژیم را به زیر بکشند و قدرت را از راه ِ دور تصاحب کنند و با« سلام و صلوات» به شیوه ی 1357 به ایران نزول ِاجلال فرمایند واستبداد ِتک حزبی وتک رهبر ِ مادام عمر ِدیگری را بر خود حاکم نمایند که اقتصاد و دموکراسی را مطالبه ی « خرها» قلمداد نماید.
روی ِسخن ام با فرقه گرایانی است که از راه ِ دور بوی سرنگونی به مشام ِ گرسنه ی قدرت ِ شان رسیده و برای تصاحب ِ حاکمییت ِ سیاسی به جان ِ هم افتاده اند. از چپ ِ فرقه گرا بگیر تا شاهپرستان ِ از حالا رهبر ِ خودخوانده تعیین کرده، تا مجاهدین ِ صدر ِاسلام ِناب که هنوزبه قدرت نرسیده هم رهبر ِ «بخوری پاته،نخوری پاته» برگزیده اند وهم رئیس ِ جمهور ِ مادام عمر.
خانم ها!آقایان ِخارج ازمحدوده وسیطره ی استبداد ِ قرون ِوسطایی! لطفن اجازه فرمایید ایرانی ها خود ِ شان رژیم ِحاکم بر خود را سرنگون نمایند،بعد شما تشریف بیاورید وایده ها و برنامه های تان را تبلیغ نمایید و در یک انتخابات ِآزاد در معرض ِقضاوت و گزینش ِ شهروندان بگذارید.« تا یار که را خواهد و میل اش به که باشد»! فراموش نکنید قبل ازاین که راهی ِ ایران ِ رها شده از استبداد شوید، خود محور انگاری و رهبر پنداری تان را دور بیاندازید و آزاد از هرگونه ریاست طلبی، وارد ِ این جامعه ی بیزار ازفرمانفرمایی ِانحصارطلبانه و تمامییت خواهانه ی فرقه گرایان شوید. یادتان نرود دموکراسی و آزادی ِ بیان را هم به عنوان ِسوغاتی ِ نظام ِ سرمایه داری همراهتان بیاورید! اینجا،طرفداران ِزنده و جانباخته ی زیادی دارند!