راهکار سوسیالیستی: پرهیز از راه امپریالیسم و راه ارتجاع و یقین به راه سوسیالیستی
ما آن راه سوم هستیم این باور به واقعیت های ایران است!
چرا راه سوم؟
مگر جز سرمایه داری و سوسیالیزم مقصد دیگری هم هست؟
نه!
پس این سه راه به کجا می انجامد؟
این و بسیاری پرسش های مشابه را به این دلیل می آورند که مقصد را با راه یکی میگیرند و فکر میکنند چه ضرورتی در اینکه راه سومی برگزیده شود، وجود داشته است تا پیرامون آن اندیشه کنیم؟ با هماندیشی رو به سوی مقصدی که مدعی آن هستیم یعنی «سوسیالیزم» با گذر از مقصد های پیش رو گام برداریم؟
ما پیروان راه سوم ناگزیر از توضیح واضحات در باره جهان موجود سرمایه داری و ویژگی های آلترناتیو آن، هستیم.
سرمایه داری متکی به مالکیت ابزار تولیِدخصوصی شده، برابر قوانین عام کاپیتالیستی تا به آنجا رشد و گسترش یافته است که جهان را درنوردیده است و به دنبال جهانی شدن، تمامی کشورها را متاثر از قوانین عامِ خود کردهاست. اما در عینحال به دلیل وجود و اهمیت کارکردی مجموعه عوامل روبنایی بهویژه گوناگونی فرهنگ درکشورهای مختلف جهان و به دلیل بافت جمعیتی درهم آمیخته از ویژگی های قومی، نژادی، مذهبی و سایر تفاوتها، مناسبات سرمایه دارانه متاثر از این روبناها وضعیتهای مختلفی را میپذیرد این وضعیتها عمدتا سیاسی اند، اگرچه با سویه اصلی مبارزات گاه آشکار و گاه پنهان طبقاتی در مسیر تولید مازاد و انباشت سرمایه کارکردهای همراهند.
این وضعیتهایسیاسی گاه به گونهای عمل میکنند که علیرغم سمتگیری سرمایهدارانه و کاپیتالیستی و در نهایت میل به امپریالیسم، با تکیه به تضاد منافع موجود و همچنین رقابتهای ناگزیر برای تسخیر و تسلط به بازار، گاه حتی با رشد تضادها به رویارویی با رقبا منجر میشود، بلوک هایی ایجاد میشود بازارهایی در در مجاورت هم و در رقابت شکل میگیرند و جنگ اقتصادی در مناسبات بین کشورها و پیمان ها از ثمرات این تعارض و رقابت است به گونه ای که حتی رویارویی کشور های رقیب، جنگ و درگیری های نظامی را ناگزیر میکند. نمونه های تاریخی بسیاری از این تضادها و رقابتهای خونین در جهان سرمایه داری وجود دارد. حلقه های ضعیف معمولا قربانیان این تضاد های درون اردوی سرمایه هستند. جنگهایی چون جنگ ۱۲ روزه در منطقه خاورمیانه و تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا و مجموعه حامیان و همراهانشان به خاک ایران، علیه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن از این دست مناقشات منطقه ای است که در تحلیل نهایی جنگی علیه مردم ایران شد و ادامه تسلط جمهوری اسلامی را بر حیات سیاسی ایران را تنها به مخاطره انداخت تا از این راه منافع ملی ایران و هستی کارگران و زحمتکشان آن را به نابودی کشاند و باز هم جمهوری اسلامی آشکار و نهان در مذاکرات این بار پا در راه دیگری به قصد دادن امتیازات به استکبار جهانی به منظور حفظ آنچه اوجب واجبات بوده و هست؛ بگذارد.
گاه از آنجا که بهانهها برای توضیح چنین وضعیتی نیز سیاسی است و به صراحت سخن از منافع به عنوان عامل اختلاف و درگیری و مناقشات (چه بسا طولانی) گفته نمیشود، اختلافات پشت موضوعاتی چون مناقشات مرزی، ژئوپولتیکی، صنعتِ حقوق بشری، اختلافات قومی و مذهبی و دفاع از اندیشهها و باورهای مورد هجوم یکی علیه دیگری و ذر مواردی با بهانه های جدی تری چون استفاده از سلاحهای غیرمتعارف (مثل جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق) و یا خطر دستیابی به سلاح هسته ای (چون ایران) یا مبارزه با مافیای قاچاق مواد مخدر (بهانه ای از سوی ترامپ علیه دولت ونزوئلا در همین روزها). ... پنهان می گردد.
گاه با ایده های بورژوایی ساختهی جهان چند قطبی بخشی از انواع کاپیتالیسم و سرمایه داری را در مقابل بخش دیگر نوید بخش را نجات بشریت در هیاهوی تبلیغاتی پژواک می دهند. آنجا که جنگ روسیه علیه اوکراین را نه تجاوز این کشور به خاک کشوری مستقل که «دفاع ایدئولوژیک» و مقاومت علیه حمله نظامی فاشسیم نشان دادند. در برابر چنین دیدگاه های بورژوایی اصلا مهم نیست که کارگران روس و اوکراین در این جنگ ناخواسته نابود و خرابیهای بسیاری نصیب آنان میگردد، بلکه اهمیت در آنست که روسیه بزرگ و جهان روسی در مقابل فاشیسم و نیات پشتِپرده آن که از سوی زلنسکی نمایدگی میشود با تصرف شهرهای روسی زبان اوکران به خاک روسیه منظم شود.
گاه این بهانهها آنچنان توجیهات سیاسی پیدا میکند که انسانها را به شدت میفریبد تا وارد میدان حمایت یکی از دو رقیب شوند. این سیاست های فریبکارانه چنان رنگی از مخالفت با سرمایه و امپریالیسم را به خود میزند که این تصور غالب شود که جریان مبارزه نظام سیاسی حاکم، علیه یک کشور بزرگ سرمایهداری راهی به سوسیالیسم میگشاید و این ظن را تقویت میکند که راه برگزیده برابر طرفی که مدعی مبارزه با قدرت اقتصادی برتر (امریکا) مبارزه ای ضدامپریالیستی است و خیر و صلاح کارگران و زحمتکشان نه در مبارزه با سرمایهداری کشور خویش که در حمایت از آن در برابر امپریالیسم است. پیروان چنین اندیشه ای عرصه مبارزه را مقاومت علیه جهانگستری امپریالیستی قلمداد میکنند و خود و تمامی جریانات در طرف مقابل را محور مقاومت مینامند. چنین راهی در کشوری با این ویژگی های سیاسی به نادرست راه دوم تلقی میشود. حال مهم نیست که دولت و طبقه حاکم براین کشور به شدت ارتجاعی است. تبعیض جنسیتی را علیه مردم تحت عناوین حجاب و عفاف روا میدارد، مخالف اشتغال زنان و حضورشان در عرصه های گوناگون است. مخالف هر گونه آزادیهای فردی و احتماعی است. مخالف دموکراسی و حقِتعیین سرنوشت مردم توسط خود آنان است. مخالف تحزب و فعالیت های صنفی_طبقاتی زحمتکشان است؛ بازداشت های خودسرانه بههمراه شکنجه و زندان و اعدام در محاکم قضایی اش به منتهی درجه غیر قابل کنترل (حتی در چارچوب قوانین اساسی و مدنی موجود و پذیرقته شده) همچنان ادامه می دهد. کار خصلت بهره کشانه برده وار را رواج می دهد و مزد کار که در حداقلترین حد زیر خط فقر تعیین میشود را هم طی ماه ها توسط کارفرمایان بلوکه میشود و کارگران در کمال استیصال و فقر ناگزیر از تن دادن با وضع موجود برای حفظ شغلاند. گروه ها و صنوف مختلف کارگری از پرستاران، معلمان، معدنکاران، صنعتکاران، کارگران بخشهای خدماتی و کارگران کشاورزی همه و همه در بدترین شرایط زیستی سر میکنند. برایشان مهم نیست که مردم مناطق و استانهای محروم برای ادامه زندگی فلاکت بار به سوختبری و کولبری و خطرات ناشی از آن تن دهند. برای آنان نیروی ارتجاعی سرمایه داری دینسالار جلوه ای از نیروهای ضدامپریالیست است. برایشان اهمیت ندارد که زحمتکشان برای گذران زندگی اعضای بدن خود را بفروشند. اهمیت ندارد مردم بی خانمان باشند و در حاشیه شهرها در کانکس و چادر بر بام های اجاره ای زندگی کنند. چون این نظام سیاسی حاکم تنها مدعی مبارزه با امپریالیسم است و همه پلیدی های سرمایه امپریالیستی را هم در امپریالیسم آمریکا می بیند، کافیست که از همه جنایات، دزدی و اختلاسها، ناکارآمدیها و چنگ اندازیها به منابع و ثروتهای عمومی و غارت بهرهکشانه زحمتکشان با انواع کالایی شدن آموزش و بهداشت و ... تنها به خاطر مبارزه دروغین و رقابتی در یک بلوک سرمایه داری علیه بلوکی دیگر شعارها و اقدامات به ظاهر ظلم ستیزانه و رهایی بخش داشته باشد. این راه دوم از نظر ما مردود و با راه امپریالیست های دیگر تفاوتی ندارد.
زنده یاد رفیق فریبرز رئیس دانا این نیرو را سرمایه داری عقب مانده ارتجاعی ارزیابی میکرد و در تعریف وضعیت پیروان سوسیالیزم از هر دو نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی سرمایهداری تبری می جست و عنوان میکرد: ما راه سوم هستیم. این راه سوم به سوسیالیسم یعنی آلترناتیو سرمایه داری بهر شکل و شیوه موجود است و همراه با آن مخالف ارتجاع بعنوان عامل بازدارنده در راه مبارزه واقعی زحمتکشان با نظام و طبقه حاکم سرمایه را مکمل مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری میدانست.
بدین سبب این خط مشی سیاسی یگانه راه درست مبارزه طقاتی و مبارزه علیه سرمایهداری در ابعاد ملی و جهانی است و تن زدن از آن افتادن به انحراف به وادی هر یک میباشد. ما استوار و مصمم بر این راه سوم پای میفشاریم. ما راه سوم هستیم و با همه مظاهر سرمایه در رژیم های ارتجاعی و امپریالیستی مبارزه خواهیم کرد.
پرهیز از راه امپریالیسم و راه ارتجاع و یقین به راه سوسیالیستی
ما آن راه سوم هستیم این باور به واقعیت های ایران است!
چرا راه سوم؟
مگر جز سرمایه داری و سوسیالیزم مقصد دیگری هم هست؟
نه!
پس این سه راه به کجا می انجامد؟
این و بسیاری پرسش های مشابه را به این دلیل می آورند که مقصد را با راه یکی میگیرند و فکر میکنند چه ضرورتی در اینکه راه سومی برگزیده شود، وجود داشته است تا پیرامون آن اندیشه کنیم؟ با هماندیشی رو به سوی مقصدی که مدعی آن هستیم یعنی «سوسیالیزم» با گذر از مقصد های پیش رو گام برداریم؟
ما پیروان راه سوم ناگزیر از توضیح واضحات در باره جهان موجود سرمایه داری و ویژگی های آلترناتیو آن، هستیم.
سرمایه داری متکی به مالکیت ابزار تولیِدخصوصی شده، برابر قوانین عام کاپیتالیستی تا به آنجا رشد و گسترش یافته است که جهان را درنوردیده است و به دنبال جهانی شدن، تمامی کشورها را متاثر از قوانین عامِ خود کردهاست. اما در عینحال به دلیل وجود و اهمیت کارکردی مجموعه عوامل روبنایی بهویژه گوناگونی فرهنگ درکشورهای مختلف جهان و به دلیل بافت جمعیتی درهم آمیخته از ویژگی های قومی، نژادی، مذهبی و سایر تفاوتها، مناسبات سرمایه دارانه متاثر از این روبناها وضعیتهای مختلفی را میپذیرد این وضعیتها عمدتا سیاسی اند، اگرچه با سویه اصلی مبارزات گاه آشکار و گاه پنهان طبقاتی در مسیر تولید مازاد و انباشت سرمایه کارکردهای همراهند.
این وضعیتهایسیاسی گاه به گونهای عمل میکنند که علیرغم سمتگیری سرمایهدارانه و کاپیتالیستی و در نهایت میل به امپریالیسم، با تکیه به تضاد منافع موجود و همچنین رقابتهای ناگزیر برای تسخیر و تسلط به بازار، گاه حتی با رشد تضادها به رویارویی با رقبا منجر میشود، بلوک هایی ایجاد میشود بازارهایی در در مجاورت هم و در رقابت شکل میگیرند و جنگ اقتصادی در مناسبات بین کشورها و پیمان ها از ثمرات این تعارض و رقابت است به گونه ای که حتی رویارویی کشور های رقیب، جنگ و درگیری های نظامی را ناگزیر میکند. نمونه های تاریخی بسیاری از این تضادها و رقابتهای خونین در جهان سرمایه داری وجود دارد. حلقه های ضعیف معمولا قربانیان این تضاد های درون اردوی سرمایه هستند. جنگهایی چون جنگ ۱۲ روزه در منطقه خاورمیانه و تجاوز نظامی اسرائیل و آمریکا و مجموعه حامیان و همراهانشان به خاک ایران، علیه جمهوری اسلامی و نیروهای نیابتی آن از این دست مناقشات منطقه ای است که در تحلیل نهایی جنگی علیه مردم ایران شد و ادامه تسلط جمهوری اسلامی را بر حیات سیاسی ایران را تنها به مخاطره انداخت تا از این راه منافع ملی ایران و هستی کارگران و زحمتکشان آن را به نابودی کشاند و باز هم جمهوری اسلامی آشکار و نهان در مذاکرات این بار پا در راه دیگری به قصد دادن امتیازات به استکبار جهانی به منظور حفظ آنچه اوجب واجبات بوده و هست؛ بگذارد.
گاه از آنجا که بهانهها برای توضیح چنین وضعیتی نیز سیاسی است و به صراحت سخن از منافع به عنوان عامل اختلاف و درگیری و مناقشات (چه بسا طولانی) گفته نمیشود، اختلافات پشت موضوعاتی چون مناقشات مرزی، ژئوپولتیکی، صنعتِ حقوق بشری، اختلافات قومی و مذهبی و دفاع از اندیشهها و باورهای مورد هجوم یکی علیه دیگری و ذر مواردی با بهانه های جدی تری چون استفاده از سلاحهای غیرمتعارف (مثل جنگ آمریکا و متحدانش علیه عراق) و یا خطر دستیابی به سلاح هسته ای (چون ایران) یا مبارزه با مافیای قاچاق مواد مخدر (بهانه ای از سوی ترامپ علیه دولت ونزوئلا در همین روزها). ... پنهان می گردد.
گاه با ایده های بورژوایی ساختهی جهان چند قطبی بخشی از انواع کاپیتالیسم و سرمایه داری را در مقابل بخش دیگر نوید بخش را نجات بشریت در هیاهوی تبلیغاتی پژواک می دهند. آنجا که جنگ روسیه علیه اوکراین را نه تجاوز این کشور به خاک کشوری مستقل که «دفاع ایدئولوژیک» و مقاومت علیه حمله نظامی فاشسیم نشان دادند. در برابر چنین دیدگاه های بورژوایی اصلا مهم نیست که کارگران روس و اوکراین در این جنگ ناخواسته نابود و خرابیهای بسیاری نصیب آنان میگردد، بلکه اهمیت در آنست که روسیه بزرگ و جهان روسی در مقابل فاشیسم و نیات پشتِپرده آن که از سوی زلنسکی نمایدگی میشود با تصرف شهرهای روسی زبان اوکران به خاک روسیه منظم شود.
گاه این بهانهها آنچنان توجیهات سیاسی پیدا میکند که انسانها را به شدت میفریبد تا وارد میدان حمایت یکی از دو رقیب شوند. این سیاست های فریبکارانه چنان رنگی از مخالفت با سرمایه و امپریالیسم را به خود میزند که این تصور غالب شود که جریان مبارزه نظام سیاسی حاکم، علیه یک کشور بزرگ سرمایهداری راهی به سوسیالیسم میگشاید و این ظن را تقویت میکند که راه برگزیده برابر طرفی که مدعی مبارزه با قدرت اقتصادی برتر (امریکا) مبارزه ای ضدامپریالیستی است و خیر و صلاح کارگران و زحمتکشان نه در مبارزه با سرمایهداری کشور خویش که در حمایت از آن در برابر امپریالیسم است. پیروان چنین اندیشه ای عرصه مبارزه را مقاومت علیه جهانگستری امپریالیستی قلمداد میکنند و خود و تمامی جریانات در طرف مقابل را محور مقاومت مینامند. چنین راهی در کشوری با این ویژگی های سیاسی به نادرست راه دوم تلقی میشود. حال مهم نیست که دولت و طبقه حاکم براین کشور به شدت ارتجاعی است. تبعیض جنسیتی را علیه مردم تحت عناوین حجاب و عفاف روا میدارد، مخالف اشتغال زنان و حضورشان در عرصه های گوناگون است. مخالف هر گونه آزادیهای فردی و احتماعی است. مخالف دموکراسی و حقِتعیین سرنوشت مردم توسط خود آنان است. مخالف تحزب و فعالیت های صنفی_طبقاتی زحمتکشان است؛ بازداشت های خودسرانه بههمراه شکنجه و زندان و اعدام در محاکم قضایی اش به منتهی درجه غیر قابل کنترل (حتی در چارچوب قوانین اساسی و مدنی موجود و پذیرقته شده) همچنان ادامه می دهد. کار خصلت بهره کشانه برده وار را رواج می دهد و مزد کار که در حداقلترین حد زیر خط فقر تعیین میشود را هم طی ماه ها توسط کارفرمایان بلوکه میشود و کارگران در کمال استیصال و فقر ناگزیر از تن دادن با وضع موجود برای حفظ شغلاند. گروه ها و صنوف مختلف کارگری از پرستاران، معلمان، معدنکاران، صنعتکاران، کارگران بخشهای خدماتی و کارگران کشاورزی همه و همه در بدترین شرایط زیستی سر میکنند. برایشان مهم نیست که مردم مناطق و استانهای محروم برای ادامه زندگی فلاکت بار به سوختبری و کولبری و خطرات ناشی از آن تن دهند. برای آنان نیروی ارتجاعی سرمایه داری دینسالار جلوه ای از نیروهای ضدامپریالیست است. برایشان اهمیت ندارد که زحمتکشان برای گذران زندگی اعضای بدن خود را بفروشند. اهمیت ندارد مردم بی خانمان باشند و در حاشیه شهرها در کانکس و چادر بر بام های اجاره ای زندگی کنند. چون این نظام سیاسی حاکم تنها مدعی مبارزه با امپریالیسم است و همه پلیدی های سرمایه امپریالیستی را هم در امپریالیسم آمریکا می بیند، کافیست که از همه جنایات، دزدی و اختلاسها، ناکارآمدیها و چنگ اندازیها به منابع و ثروتهای عمومی و غارت بهرهکشانه زحمتکشان با انواع کالایی شدن آموزش و بهداشت و ... تنها به خاطر مبارزه دروغین و رقابتی در یک بلوک سرمایه داری علیه بلوکی دیگر شعارها و اقدامات به ظاهر ظلم ستیزانه و رهایی بخش داشته باشد. این راه دوم از نظر ما مردود و با راه امپریالیست های دیگر تفاوتی ندارد.
زنده یاد رفیق فریبرز رئیس دانا این نیرو را سرمایه داری عقب مانده ارتجاعی ارزیابی میکرد و در تعریف وضعیت پیروان سوسیالیزم از هر دو نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی سرمایهداری تبری می جست و عنوان میکرد: ما راه سوم هستیم. این راه سوم به سوسیالیسم یعنی آلترناتیو سرمایه داری بهر شکل و شیوه موجود است و همراه با آن مخالف ارتجاع بعنوان عامل بازدارنده در راه مبارزه واقعی زحمتکشان با نظام و طبقه حاکم سرمایه را مکمل مبارزه با امپریالیسم و سرمایه داری میدانست.
بدین سبب این خط مشی سیاسی یگانه راه درست مبارزه طقاتی و مبارزه علیه سرمایهداری در ابعاد ملی و جهانی است و تن زدن از آن افتادن به انحراف به وادی هر یک میباشد. ما استوار و مصمم بر این راه سوم پای میفشاریم. ما راه سوم هستیم و با همه مظاهر سرمایه در رژیم های ارتجاعی و امپریالیستی مبارزه خواهیم کرد.
راهکار سوسیالیستی