تحریف تاریخی «سازمان کردستان حزب کمونیست ایران-کومهله» به نفع کیست؟!
تاریخ، همانند آیینهای است که گذشته اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... بشر را منعکس میکند، اما این آیینه همیشه شفاف و بدون تحریف و کدورت و حذف نیست. تاریخ نه تنها روایت آنچه رخ داده، بلکه بازتاب چگونگی درک ما از گذشته است؛ درکی که میتواند حقیقت را آشکار و یا برعکس انکار کند آن را در ابهام و غبار ابهام فرو برد.
اما تاریخنگاری تنها یک بازگویی ساده نیست؛ بلکه تلاشی است برای آشکار ساختن حقیقت از میان تاریکیها. این تلاش، نیازمند ظرافت، دقت و ریشهیابی به قدرت کشف حقیقت است.
تحریف تاریخ تنها یک اتفاق تصادفی یا خطای انسانی نیست. گاهی عامدانه و با هدف تغییر روایت گذشته انجام میشود؛ خواه برای توجیه یک واقعه، حقانیت بخشیدن به تحریفکننده، یا پنهان کردن حقایقی که برخی افراد و جریانات سیاسی و قدرتها ترجیح میدهند فراموش شوند. گاهی نیز، تاریخ بر اساس فرضیات و حدسها و بهطور غیرواقعی بازسازی شده است.
تحریف تاریخ، چه از سر ناآگاهی و چه به عمد، چالشی است که در برابر جستوجوی حقیقت قرار دارد. تاریخ را میتوان بهمثابه یک پل ارتباطی میان نسلها در نظر گرفت؛ پلی که بر پایه اسناد و شواهد ساخته شده، اما در طول زمان، همواره در معرض بازسازی قرار گرفته است. هر نسل، بسته به نیازها، ارزشها و نگرشهای خود، این پل را تقویت یا ترمیم کرده و گاه حتی تغییر داده است. این پویایی، تاریخ را همزمان به ابزاری برای شناخت و به بستری برای مناقشه تبدیل میکند.
این نوشته سفری است به اعماق تاریخ و کاوشی در ماهیت سازمان «زحمتکشان-کومهله.» در ادامه، ابتدا به عواملی که موجب تحریف آن میشوند نگاهی خواهیم انداخت و در نهایت، با بررسی نمونههایی تاریخ واقعی این سازمان را مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد. این سفر نه تنها برای درک بهتر گذشته، بلکه برای محافظت از آیندهمان ضروری است.
در هفتههای اخیر، انتشار یک فایل صوتی قدیمی از امیر کریمی، از اعضای رهبری پژاک، در یکی از مراکز آموزشی این جریان، واکنشهایی را در میان فعالین و سازمانهای سیاسی کردستان دامن زده است. کریمی در این سخنان با تکیه بر روایتهای تحریف شده تاریخی، حملات تندی علیه کومهله و حزب دموکرات کردستان ایران کرده است.
امیر کریمی و پژاک و همه نیروهای آزادیخواه در برابر تاریخ و مردم کردستان مسئولیت مستقیم دارند. تحریف واقعیت، نفی مبارزات نسلهای گذشته و تضعیف اتحاد و همبستگی، ابتدا به اعتبار سیاسی خود تحریفکننده لطمه میزند و سپس، فضایی مناسب برای دشمنان جنبش مردم کرد و فرصتطلبان فراهم میآورد. بنابراین، ضرورت دارد که پژاک و حتی خود آقای کریمی، با خودانتقادی این موضع خود را اصلاح کنند. انتقاد از خود، نه تنها نکته ضعف، بلکه نقطه قوت هم هست.
پیش از این نیز چنین تحریفی در مصاحبه قانعیفرد با پرویز ثابتی این مقام تشکیلات پلیس مخفی حکومت شاه «ساواک» صورت گرفته بود و همچنین توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی که مرتب فیلم و سریال و کتاب درباره حزب کومهله، دموکرات کردستان، چریکهای فدایی خلق ایران، مجاهدین خلق ایران و ... منتشر میکند.
اتفاقا در این میان، موضع سلطنتطلبان و جمهوری اسلامی ایران علیه نیروهای اپوزیسیون حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی قابلپذیرتر است چرا که نیروهای متخاصم در مقابل هم صفآرایی کردهاند و میخواهند همدیگر نیست و نابود کنند. بنابراین، انتقادی به آنها وجود ندارد. اما جریانی مانند پژاک و رهبر مشترک آن آقای کریمی، در صف دشمنان خلق و در اینجا خلق کرد قرار ندارند و برعکس، برعلیه جمهوری اسلامی و برای رهایی مردم کرد مبارزه میکنند بنابراین انتظار از پژاک و رهبری آن، یک انتظار طبیعی و به جایی است. اما توجیه مواضع آقای کریمی علیه نیروهای کردستانی به هیچوجه قابل پذیرش نیست و این انتظار هم از آنجا ناشی میشود که چرا یک نیروی اپوزیسیون سرنگونیطلب به جای بحث اثباتی خود و نقد سیاسی نیروهای دیگر، این چنین موضع خصمانه و نادرستی را اتخاذ کرده است؟!
این عکس متعلق به عکاس ایرانی، جهانگیر رزمی است؛ عکسی که از آن بهعنوان «افشاگرانهترین عکس از اوایل انقلاب ایران» یاد شده است. رزمی، عکاس روزنامه اطلاعات در سال 58، بعدها با این عکس مشهور شد و بهخاطر ثبت این لحظه و خلق آن تصویر تکاندهنده، جایزه پولیتزر را از آن خود کرد.
کومهله تاریخ روشن و شفاف و اتفاقا درخشانی دارد. اولین محفل کومهله روز ۵ آبان ۱۳۴۸ بهصورت زیرزمینی در تهران تشکیل شد. البته باید به ایننکته اشاره کرد که کومهله آنروزها هنوز به ایننام خوانده نمیشد و فعالیت زیرزمینی اینگروه از همانتاریخ تا زمان اعلام موجودیت علنیاش، حدود ۱۰ سال طول کشید.
در پاییز سال ۱۳۴۸ جمعی از دانشجویان کرد که تازه با سوسیالیسم آشنا شده بودند، تشکیلاتی را بنیان نهادند که بعدها کومهله نام گرفت. بنیانگذاران کومهله ۱۱ نفر بودند که عبارتند از: فؤاد مصطفی سلطانی، محمدحسین کریمی، عبدالله مهتدی، مصلح شیخالاسلامی، ساعد وطندوست، شعیب زکریایی، فاتح شیخالاسلامی، یدالله بیگلری، حسین مرادبیگی، ایرج فرزاد، محسن رحیمی.
دهه ۱۳۴۰ بود که محافل و سازمانهای چپ ایرانی تحت تاثیر اندیشههای مائو قرار گرفته بودند.
پیشتر از سالهای پایانی دهه ۱۳۳۰، ورود دانشجویان کرد به دانشگاهها بهویژه دانشگاه تهران شتاب گرفته بود و دانشجویان کرد در دانشگاهها دنبال پیدا کردن یکدیگر بودند. به اینترتیب، سال ۱۳۳۹ بود که «اتحادیه دانشجویان کرد» با سرلوحه قرار دادن اهدا ملی و آزادیخواهانه شکل گرفت. از آنسو، سال ۱۳۴۰ در کردستان عراق هم جنگهای پارتیزانی شکل گرفت و تحت تاثیر اینزدوخوردها، مبارزه بین جوانان کرد ایران شعلهور شد.
سال ۱۳۴۳ ساواک حمله وسیعی را علیه دانشجویان و سایر مبارزان ملی کرد آغاز کرد و به آنها ضربه زد. سال ۱۳۴۵ دانشجویان کرد توانستند فعالیتهای سری و پنهانی خود را سر و سامان دهنده اما اینبار تحت تاثیر موج جهانی انقلابیگری و چپگرایی بودند.
در مقابله با این تحرکات، حکومت شاه هم عدهای از مردم روستاهای کردستان را با تعالیم نظامی آموزش داد و مسلح کرد. دولت به اینافراد بین ۴۵۰ تا ۶۰۰ تومان حقوق میداد و آنها را «چریک دولتی» مینامید. اما مردم کردستان با لحن تحقیرآمیز به آنها «جاش» میگفتند.
در ادامه دو جریان اتحادیه دانشجویان کرد و کمیته انقلابی حزب دموکرات کردستان، بنیان یکهمکاری مشترک را بنا گذاشتند و حرکت مسلحانه پارتیزانی را در کردستان ایران پایهریزی کردند. اینحرکت بین کردها به «حرکت ۱۳۴۷ـ۱۳۴۶» معروف شد اما در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۷ توسط نیروهای ساواک در هم شکسته شد.
حرکت ۱۳۴6 تا ۱۳۴۶، تاثیر فکری و سیاسی عمیقی در کردستان ایران به جا گذاشت که بنیانگذاری کومهله در سال بعد یکی از جلوههای آن بود. به اینترتیب، بستر و خاستگاه شکلگیری کومهله در فضای اختلافات بینالمللی بین احزاب کمونیست، از درون جریانهای منطقهای، ملی و محلی تاسیس شد.
سرنوشت سیاسی کومهله در دانشگاه تهران رقم خورد. چون دانشجوها از منطقه کردستان ایران، به تهران و بهطور دقیق به دانشگاه تهران منتقل شدند. در آن شرایط، چپهای رادیکال با دو راه روبهرو بودند؛ ایجاد تشکیلات جدید یا احیای سازمان سابقشان. حلقه اصلی تشکیلدهنده کومهله بهسمت راه دوم یعنی تشکیل یکسازمان جدید متمایل بود. به اینترتیب، جوانان چپ به ایننتیجه رسیدند دنبالهروی از شوروی دیگر صحیح نیست و باید دنبالهروی راه چین و مائو باشند. همچنین باید مبارزه را با بینش ملی-مارکسیستی و با تکیه بر نیروی عمده دهقانان شروع کرد.
سازماندهیهای اولیه کومهله از سالهای قبلی آغاز شده بود اما فعالیت هدفمند و تشکیلاتی آن رسما بهعنوان یک سازمان انقلابی چپ، روز ۵ آبان ۱۳۴۸ بهصورت زیرزمینی در تهران آغاز شد. البته باید به ایننکته اشاره کرد که کومهله آنروزها هنوز به ایننام خوانده نمیشد و فعالیت زیرزمینی اینگروه از همانتاریخ تا زمان اعلام موجودیت علنیاش، حدود ۱۰ سال طول کشید. بنیانگذاران اصلی تشکیلات مورد اشاره هم اینافراد بودند: فواد مصطفی سلطانی اهل آلمانه مریوان، عبدالله مهتدی اهل بوکان، محمدحسین کریمی اهل سقز و مصلح شیخالاسلامی. اینافراد تلاش داشتند با رویکرد انتقادی به حزبهای دموکرات و توده، از حصار مشی چریکی که آن را نماد روشنفکری میدانستند بیرون آمده و به میان توده مردم و کارگران بروند.
آنها معتقد بودند برای ایجاد تحولات بزرگ در تاریخ اجتماعی، نمیشود بدون توجه به نیروهای مردمی کاری از پیش برد. در نتیجه فعالیت اولیه سازمان، فعالیتهای مطالعاتی و نفوذ به درون تودهها بود. در ایندوره بیشتر فعالیت، در بازنویسی و رونویسی کتابهای ممنوعه و جزوات بود. تشکیلات روی مطالعه دستهجمعی آثار مائو تمرکز داشت و تز «نیمهمستعمره-نیمهفئودالبودن ایران» را در حد نظری پذیرفت. استراتژی موسسین کومهله، درست از روی الگوهای مائوئیستی اتخاذ شده بود و راه انقلاب دموکراتیک را ایجاد پایگاههای سرخ در روستاها بهوسیله جنگ پارتیزانی و در ادامه، جنگ تودهای، ایجاد ارتشی خلقی، گسترش مناطق سرخ، محاصره شهرها از طریق دهات و تصرف شهر و کسب قدرت سیاسی و ایجاد جامعه دموکراتیک نوین به رهبری طبقه کارگر میدانست.
بخشی از فعالیتهای جمعی که بعدها کومهله نام گرفت، در آن دوره تبلیغات ضد حکومتی و ضد فئودالیسم بین کارگران و زحمتکشان بود. سازمان، اینکارها را در تهران، کردستان و تا حدی تبریز پیش برد و پس از ماجرای ترور شاه در کاخ مرمر که ۲۱ فروردین ۱۳۴۴ رخ داد، روند دستگیریها توسط ساواک شروع شد که تا چندسال بعد رو به افزایش بود. اعضای کومهله هم در اینمقطع دستگیر شدند. مبارزات مسلحانه سازمانهای چریکی و چپ، بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۴ در اوج بود و فعالان سیاسی زیادی دستگیر شدند که اعضای کومهله هم بینشان بودند. با این وجود، سازمان کومهله توانست تا سال ۱۳۵۳ عدهای را بهعنوان عضو جذب کند.
تشکیلات کومهله در شهر بانه، سال ۱۳۵۲ لو رفت و همه اعضا، یکی پس از دیگری دستگیر شدند. اما رابطه بیشتر اعضای آن با جمع تهران و دیگر شهرستانها هنوز برای ساواک کشف نشده بود و آنها موفق شدند به فعالیت مخفیانه ادامه دهند. اما سازمان، تابستان ۱۳۵۳ ضربه دیگری خورد و بسیاری از افراد آن در تهران و تعدادی هم در کردستان دستگیر شدند. علت ایندستگیریها ارتباط فرد با تشکیلات نبود بلکه دلیل دستگیری، صرفا داشتن گرایش چپ جرم بود. کومهله در این مقطع، هنوز ساختاری نداشت که اعضایش بهخاطر عضویت در آن دستگیر شوند. کومهله تقریبا در همه شهرهای کردستان ایران و دیگر شهرهای کشور افراد یا یکیدو محفل داشت و آنها، با هم و بدون علم به اینکه سازمانی بهنام تشکیلات(کومهله) وجود دارد، مشغول فعالیت بودند.
تشکیلات قرار گذاشته بود برای جلوگیری از دستگیریهای احتمالی و جلوگیری از اینکه اسناد، کتابها، جزوات و دستنویسهای تشکیلات دست ساواک نیفتد، همه را از تهران به کردستان منتقل و در جای امنی نگهداری کنند. پیشتر از سال ۱۳۴۸ تا پیش از شروع دستگیریهای سال ۱۳۵۲، سازمان بهسمت تمرکز و شکلگیری یکمرکز پیش رفته بود. در این دوره، صرفا چند گروه جدا از یکدیگر تشکیل شد که فعالیت خاصی جز کار مطالعاتی، بحث و تبیین نظر نداشتند. بعد از دستگیریهای گسترده ۵۲ و ۵۳ هم تشکیلات کومهله، چندان فعالیت متمرکزی نداشت و آگاهانه سمت فعالیتهای پراکنده و محافل جداگانه رفت. فعالیت این محافل هم بین سالهای ۵۳ تا ۵۶ کاهش پیدا کرد و بیشترشان به کارهای عادی و زندگی شخصی خود پرداختند. اینروند تا پایان سال ۱۳۵۷ که به «سال قیام دوباره» معروف شد، ادامه پیدا کرد. بخش زیادی از اعضای تشکیلات، سال ۱۳۵۷ و وقتی کومهله اعلام وجود علنی کرد، بهطور رسمی به آن پیوستند.
سال ۱۳۵۶ که ایران در آستانه تحولات سیاسی مهمی بود و بوی انقلاب به مشام میرسید، تشکیلات جای گسترش تماس و حرکت با تحولات سراسری ایران، با اتحادیه میهنی عراق و جلال طالبانی تماس گرفت. در آن دوره، اتحادیه میهنی در ردیف احزاب چپ و انقلابی قرار داشت. بهار 1357 هم تصمیم گرفته شد برخی اعضا به عراق فرستاده شوند تا هم از آنها محافظت به عمل بیاید و هم از نزدیک وضعیت اتحادیه بررسی شده و برای کمک به آن برنامهریزی شود. کومهله پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم رابطه خود با اتحادیه میهنی کردستان عراق را ادامه داد و این رابطه بر تحولات بعدی و سبککارش تاثیر گذاشت. یکی از اینتاثیرات، آموزشهای نظامی بود که افراد تشکیلات، در اردوگاههای اتحادیه میهنی دیده بودند.
همزمان با اوجگیری حوادث منتهی به انقلاب، فعالیت تشکیلات کومهله هم افزایش پیدا کرد و از اواسط سال ۵۷، اعلامیههایی با عنوان «هممیهنان مبارز» چاپ کرد که در اکثر شهرها بخشی از دهات کردستان پخش شدند. تشکیلات پس از مدتی با همیننام در کردستان مشهور شد.
پاییز ۵۷ نشستهایی در دو نوبت برگزار شدند که بعدا در کنگره دوم کومهله، با عنوان «کنگره اول کومهله» از آنها یاد شد. اینجلسات حدود ۲ هفته طول کشید.
محمدفواد مصطفی سلطانی سال ۵۸ در حال سخنرانی
در شروع فعالیت رسمی سازمان کومهله، محمدفواد مصطفی سلطانی، بهعنوان رهبر سازمان عمل میکرد. متاسفانه رفیق محمدفواد مصطفی سلطانی در سال ۱۳۵۸، در جنگ نابرابر با نیروهای جمهوری اسلامی جان باخت.
پس از پایان جلسات کنگره، هرکدام از اعضای کادر به شهرها و مناطقی رفتند که برایشان مشخص شده بود. اما قرار گرفتن آنها در راس مبارزات اینشهرها، با توجه به مخفیبودن سازمانشان، کار سادهای نبود. در نتیجه با دخالت تشکیلات در تظاهراتهای منتهی به انقلاب، صفوف کومهله منسجمتر شد.
صدیق کمانگر گفته پس از برنامه اصلاحات ارضی شاه و مسائل مربوط به مصادره زمینهای ملاکان بزرگ، عدهای که میخواستند صاحب زمین شوند، شروع به تصرف زمینهای ملاکان کردند. تشکیلات نیز در راستای اهداف خود و با شعار مبارزه با فئودالیسم، بهصورت کنترلشده از اینحرکت حمایت و اینجریان را تقویت کرد. این مسئله، باعث افزایش محبوبیت تشکیلات شد.
کومهله پس از اعلام موجودیت، تلاش وسیعی را برای جذب نیروهای روشنفکران چپ و مدافع کارگران در شهرها آغاز کرد. این سازمان در آن مقطع، بهخاطر اینکه اعضای کادرش شناخته نشوند، بهجای آنکه سازمانی سراسری بهنام خود در شهرهای کردستان ایجاد کند، در شهرها تشکیلاتی با نامهای مجزا ایجاد میکرد و تشکیلات شهرهای مختلف با هم ارتباط نداشتند. به اینترتیب، در کردستان، جمعیتهایی وجود داشتند که اگر لزوما با کومهله هم موافق نبودند اما تمایلات چپ داشتند. اما آنها، در اتحادیه دهقانان یا کانون معلمان و ... سازماندهی میشدند.
اعضای کومهله، روز ۲۲ بهمن ۵۷ در جریان خلع سلاح پاسگاههای ژاندارمری و شهربانی شهرهای کردستان شرکت کرده و بسیاری از پاسگاههای مرزی و شهربانی توسط اعضای اینتشکیلات سقوط کردند.
اولین حرکت کومهله پس از پیروزی انقلاب، تصرف پاسگاه شهربانی سقز بود. با اوجگیری فعالیت نیروهای سیاسی مختلف برای نقشآفرینی در تحولات قدرت، کومهله دست از رویکرد مخفیانه برداشت. بههمیندلیل، ۴ روز بعد از پیروزی انقلاب 1357 مردم ایران، جلسهای با حضور اکثریت اعضای سازمان برگزار شد که در اینجلسه، تصمیم گرفتند با نام سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران-کومهله اعلام موجودیت کند.
با علنیکردن موجودیت کومهله، همه فهمیدند سازمان صادرکننده اعلامیههای هممیهنان مبارز، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران یا همان کومهله بوده است.
رفیق فواد از چهرههای سرشناس جنبش کمونیستی ایران و خصوصا کردستان و از بنیانگذاران کومه له بود. در نبود فقدان یک حزب کمونیست و رادیکال رفیق فواد ضرورت تشکیل حزب کمونیست را درک کرده بود و در سال 1353 در دوران شاه میگوید «روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران بدرخشد آن روز روز آب شدن برفهای ستم خواهد بود/ رفقا خورشید را بجنبانیم.»
فواد در مبارزات مردم شهرهای سنندج و مریوان علیه رژیم شاه نقش برجستهای داشت. و 4 سال در زندان بود/ برپایی شوراها، تشکیل اتحادیههای دهقانی، تشکیل اولین دستههای پیشمرگ کومهله(سازمان مقاومت انقلابی زحمتکشان کردستان) از جنبههای سازماندهی و راهبردی کاک فواد درتمام عرصههای مبارزات مردم کردستان بود. کاک فواد بعد از سالهای زندان تنها یازده ماه در قید حیات بود، که در این مدت بیشترین و حساسترین وقت خود را برای مبارازات طبقاتی و خلق کرد اختصاص داده بود. باشکوه ترین، معتبرترین و با ارزشترین، مبارزات کومهله و رویدادهای تاریخی و سیاسی کردستان در همه سطوح، در این دوران وبه رهبری کاک فواد انجام گرفته است. اعتصاب زندان سنندج، کوچ تمام شهروندان مریوان به اردوگاه کانی میران واقع در نزدیکی شهر مریوان، راهپیمایی حماسی مردم سنندج، سقز، بوکان، مهاباد و بانه به مریوان، تشکیل شورای شهر مریوان، مذاکرات حساس و مهم با دشمن وخصوصا با چمران نماینده مستقیم خمینی، پیروزی کوچ مردم مریوان و بازگشت آنان به شهر، شکست دادن نیروهای مزدورمحلی، سخنرانی تاریخی در اردوگاه کانی میران، سخنرانی در روستای دولاش، گفتوگو و مصاحبه با روزنامههای معتبر جهانی از جمله روزنامهای فرانسوی، روزنامه آیندگان، بیبیسی، روابط متقابل با اتحادیه میهنی کردستان عراق و کومهله رنجدران کردستان عراق، همه نمونههایی از مبارزات و تلاشهای خستگیناپذیری بودند که کاک فوآد آن را رهبری میکرد. تمام این مبارزات و جریانات سیاسی در سطح ایران و جهان انعکاس وسیعی داشت.
نهم شهریور ماه سال ۱۳۵۸ رفیق «فؤاد مصطفی سلطانی»، چهره شناخته شده و محبوب جنبش کمونیستی ایران، بهدنبال یک درگیری نابرابر با شمار زیادی از نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی در روستای «بسطام» واقع در مسیر جاده سقز-مریوان، جانباخت. قریب به چهار دهه این ضایعه میگذرد. در آن روزها خبر جانباختن کاک «فؤاد مصطفی سلطانی» با سرعت و بدون هیچگونه درنگی توسط رادیوی سراسری جمهوری اسلامی در بخش اخبار ساعت دو بعد از ظهر پخش گردید. جمهوری اسلامی از اهمیت ضربهای که وارد کرده بود بهخوبی آگاه بود و آن را بهعنوان یک پیروزی بزرگ در بلندگوهایش اعلام کرد. در میان تودههای به پاخاسته و انقلابی مردم کردستان و بهویژه در میان هواداران و اعضای کومهله خبر مرگ رفیق فؤاد با ناباوری و اندوه عمیقی روبهرو شد. ناباوری و اندوه عمیقی که ناشی از درک خلاء بزرگی بود که این حادثه در مبارزه کارگران علیه ستم و بیعدالتیهای سرمایهداری، در مبارزه دهقانان فقیر و بیزمین علیه زورگویی ملاکین با نفوذ محلی، در مبارزه تودههای مردم انقلابی و حقطلب کردستان برای آزادی و حقوق انسانی و رفع ستم ملی؛ بهوجود آورده بود. نام کاک فؤاد بهعنوان دوست و رفیق کارگران، زحمتکشان و ستمدیدگان و بهعنوان رهبر و الهامبخش مبارزه علیه هرگونه ستم و نابرابری، به درون لایههای انقلابی و مبارز جامعه رفت و نیز خود را در بسیاری از سرودها و ترانهها نمایان کرد.
در کردستان هم کارگر و زحمتکش مانند هر جای دیگر ایران، منافع طبقاتی خود را مطالبه میکرد آنهم در شرایطی که صدها هزار نفر از کردستان، طی سالهای دهه پنجاه از روستاها به طرف شهرهای بزرگ ایران، برای کار در شرکتهای بزرگ و کوچک کاری و کارخانهها و کارگاهها به حرکت درآمدند و دراین مراکز به کارگر مزدی پرداختند. جمعیت شهرهای کردستان هم بهسرعت افزایش یافتند و شهرها به مراکز انسانی و در نتیجه فرهنگی و سیاسی تعیینکنندهای تبدیل شدند. در واقع کارگران و زحمتکشان ایران و کردستان تا حدودی به منافع طبقاتی خود پی برده و در این راستا مشغول مبارزه و پیگیر مطالبات خود بودند. در چنین روندی، پایه اجتماعی رشد جریان کمونیستی در کردستان نیز بهوجود آمده بود.
در سالهای اول دهه ۵۰، توجه پلیس ایران به تشکیلات کومهله جلب شد و این جریان را مانند سایر جریانهای چپ ایران مورد پیگرد قرار داد.در نتیجه کومهله، ضربات سنگینی را متحمل شد، بخش زیادی از کادرها و فعالین کومهله در شهرهای مختلف ایران(بهگفته رفیق ابراهیم علیزاده بهجزدر کردستان) به شکنجهگاههای ساواک کشیده شدند و به حبسهای طولانی محکوم گردیدند. بیشتر آنها با انقلاب ۵۷ از زندان رهایی یافتند.
کومهله از همان روزهای موجودیت علنی خود، نیروی نظامی مستقل خود را تشکیل داد تا در مقابل حملات حکومت مرکزی و هم احزاب بورژوایی و ناسیونالیستی از خود و مردم دفاع کند.کومهله از نظر سیاسی و سازماندهی تشکیلاتی نیز افق و چشماندازه سیاسی سوسیالیستی را در مقابل خود قرار داد. اما چنانچه در بالا نیز اشاره کردیم کومهله نمیتوانست صفوف خود را به کلی از تراوشات فکری ناسیونالیستی پاک کند و به همین دلیل، در دورههای مختلف انشعابات پی در پی از حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن «کومهله» صورت گرفته است. هرچند این انشعابات حزب کمونیست ایران و کومهله را تضعیف کردهاند اما کومهله با پشتکاری و جانفشانیهای بسیاری از هواداران، اعضا و کادرها و رهبری خود، همچنان نیروی نظامی خود را در کردستان حفظ کرده و حزب کمونیست نیز به فعالیت خود در کردستان و شهرهای ایران و خارج کشور و مقرهای نیروهای نظامیاش کومهله در مرزهای ایران، ادامه میدهد و مهمتر از همه، جایگاه مستقل سیاسی خودش را حفظ کرده است. نیرویی که در حد توان و ظرفیت خود و بدون فیل هوا کردن، به سازماندهی، روشنگری و آگاهگری علیه سنتهای ناسیونالیستی، جهل و ناآگاهی، علیه تبعیض ملی و مذهبی و جنسی و بهطور علیه ظلم و ستم و استثمار سرمایهداری مشغول است. کومهله نیرویی سازمانده و تاثیر گذار در کردستان است که در جهت تشکل،اتحاد توده محروم و کارگران و جنبشهای اجتماعی سراسر ایران گام برمیدارد.
آنچه که گفته شد مختصری از تاریخ درخشان کومهله است؛ تاریخی که انکارناپذیر است چرا که از واقعیتهای اجتماعی نشات گرفته و میلیونها شاهد زنده دارد.
تهایتا تاریخ جریانی زنده است و نقشی اساسی در فرهنگ و شکلگیری نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اخلاقی دارد. تاریخ در فهم اوضاع موجود و ارزیابی جریانات و تحولات آینده تاثیر بهسزایی دارد و در عین حال، از جریانات فکری و تحولات عمومی متاثر است.
برای سهولت در تحقیق و بیان مباحث تاریخی، آن را به اقسامی تقسیم کردهاند که عبارتند از: تاریخ سیاسی، تاریخ فرهنگی، تاریخ اجتماعی، تاریخ دینی و تاریخ اقتصادی و ... . بنابراین، درک مفهوم تحول در یک بعد بدون فهم ابعاد دیگر امری غیرممکن است. این تقسیمبندی، نتایج تحقیقات و مباحث تاریخی را از هم جدا و بهصورت متضاد و بدون نتیجه ترسیم میکند.
اما چه وقت تحریف تاریخ رخ میدهد؟ وقتی سلایق متفاوت به میان میآید یا هنگامی که نگاه سیاسی بر تاریخ غلبه پیدا میکند؟ آیا تاریخی که ما خواندیم همان تاریخی است که نسل امروز هم میخواند؟ چهقدر روایت تاریخ از گذشته تغییر پیدا کرده است؟ چه چیزی باعث تغییر در روایت یک دوره شده است؟ همه این سئوالات وقتی مطرح میشود که روایت تاریخ یکدست نیست و روایتهای متفاوت به میان میآید.
کسی که درباره تاریخ مینویسد موظف است منابع دوست و منابع دشمن را بشناسد. اما بر یک نکته باید تاکید کرد و آن رعایت انصاف است؛ یعنی شما میتوانید بیطرف نباشید، هوادار هر جریان سیاسی که میخواهید باشید و این حق مسلم شماست. اما در بیان تاریخ حتما موظف و مکلف هستید که منصف باشید، چه رعایت انصاف در تاریخنگاری موضوعی دست یافتنی است.
در جمعبندی لازم به یادآوری است که جلوگیری از دیدن و خواندن واقعیتهای تلخ و یا شیرین تاریخی، خاک پاشیدن بهچشم جامعه و کاری زشت و عملی نادرست است. اما حکومتهای مستبد و دیکتاتور، همواره تاریخ را در راستای منافع خود دستکاری کرده و اجازه ندادهاند مردم واقعیتهای تاریخی را بشناسد.
به این ترتیب، تحریف و انکار تاریخ کومهله و هر سازمان و حزب سیاسی مبارز و آزادیخواه ایرانی به هر دلیلی و هر سیاستی، نهایتا به نفع اپورتونیستها، فرصتطلبان، جنگطلبان و در راس همه جمهوری اسلامی تبهکار تمام خواهد شد. پس همه سازمانها و احزاب و انسانهای آزادیخواه و برابریطلب، باید آگاهانه و عامدانه به جای نفی و انکار و تحریف و دشمنتراشی، همدیگر را از منظر سیاسی مورد نقد قرار دهند و روابط و مناسبات خود را خصمانه نکنند.
یاد رفیق مصطفی سلطانی، محمدحسین کریمی و همچنین یاد رفقا صدیق کمانگر، غلام کشاورز، جعفر شفیعی، فرشته رضایی(زهره)، ثانيه بهرامی، عطیه شریفی(گزان)، صبری دوستکامی(آرزو)، رضوان احمدزاده، عزیزه اعظمی زیور رشیدی(زیبا)و همچنین رفقای جانباخته گردان ۲۸ ارومیه و گردان شوان و بمباران بوته وحدود ۲۷۰۰ جانباخته کومهله و حزب کمونیست ایران در میدان مبارزه و تمامی جانباختگان راه آزادی و سوسیالیسم را گرامی بداریم!
شنبه یکم آذر 1404-بیست و دوم نوامبر 2025