۱۴۰۴-۰۹-۱۸

رهروان سازمان چریکهای فدائی خلق ایران: برقراری جامعه سوسیالیستی! توهم یا واقعیت

 

نکته ای که در بحث برقراری جامعه سوسیالیستی اغلب به آن اعتنائی چندان نمیشود و بسادگی از کنار آن میگذرند، این هست که آیا برقراری سوسیالیسم در تمامی جوامع یکی است؟ بعبارتی برقراری سوسیالیسم در یک جامعه مشخص مثلا در ایران برخواسته از تحلیل مشخص از شرایط مشخص هست یا برخواسته از آمال و آرزوهای افراد، گروه ها، سازمان ها و یا احزاب؟ به جرات میتوان ادعا کرد که موافقان برقراری جامعه سوسیالیستی در ایران (بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی) شناخت کاملی از جامعه ایران و افراد متعلق به طبقات پائینی جامعه که سوسیالیسم قاعدتا میباید منافع و خواست های آنها را برآورده کنند ندارند. چرا که رژیم اسلامی طبقات پائینی جامعه را چنان در گیر مشگلات روزمره و تهیه مایحتاج اولیه زندگی برای خود و خانواده هایشان کرده است که به ناچار، حتی اگر بدنبال خواسته طبقاتی ایشان باشند، راهی هر روزانه ای میشوند که بتوانند از مخمصه موجود حتی نیمه خلاص شد. بقولی در فکر" از این ستون به آن ستون فرج است" هستند. الیته این روش فکری نه ناشی از بی توجهی آنها به خواست خود بلکه نبود یک افقی روشن در سرنگونی رژیم و تشدد و گسستگی در میان نیروهای طرفدار منافع و خواست های آنها هست و بس. از طرف دیگر افراد وابسته به طبقه کارگر، همان کارگران سال 57 نیستند، اغلب آنها تحصیلکرده، متخصص و آشنا به مسائل سیاسی هستند. متاسفانه همزمان با آگاهی بالاتر، محافظه کارتر هم شده اند، در اوائل شروع اعتصابات، در بسیاری موارد پلاکارد های آنها آغشته به عکس های چهره های منفور و ضد کارگر همچون خمینی و خامنه ای بود و درخواست هایشان از مقامات حکومتی و مجلس. به مرور و با شناخت بیشتر، اعتصابات همراه شد با شعار های مترقی و رادیکال ترو حتی تهدید مقامات در جهت بدست گیری کنترل کارخانه ها. اما، با وجود اینکه اغلب اعتصابات به ثمر ننشسته و درعمل آشکار شده که رژیم بهایی به اینگونه اعتصابات نمیدهد، اعتصابات رنگ سیاسی بخود نگرفته و خواست ها اغلب، خواست های صنقی هستند تا سیاسی و یا کنترل کارگری. حال چگونه میتوان صحبت از برقراری جامعه سوسیالیستی کرد بدون آنکه طبقه ای که قادعدتن میباید با تشکیل شوراهای کارگری (شوراهای زحمتکشان و مزد بگیران) حکومت را بدست گرفته و شیوه اداره سوسیالیستی اقتصاد و جامعه را بنیان نهد، در این راه قدم برنمیدارد؟ صد البته اگر غرض از برقراری جامعه سوسیالیستی خواهان حکومتی باشیم که تمامی قدرت بدست شوراهای کارگران-زحمتکشان-مزد بگیران باشد و نه حکومت متولی آنها که توسط نیروهای چپ ( روش مرسوم جانشینی حزب بجای طبقه) اداره میشود. 

کوتاه آنکه قبل از دادن شعار های رادیکال که برخواسته از آمال و آرزوهای زیبا و بس انسانی نیروها هست، میباید از شرایط جامعه ایران و نیروهای آن شناخت کافی و جامع ای داشته و بر مبنای تحلیل مشخص از شرایط مشخص، دست بکار شد. همانگونه که سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بر مبنای مطالعه و شناخت جامعه ایران و توازون قوا و با تکیه بر تحلیل مشخص از شرایط مشخص (وجود دو مطلق درجامعه: یکی قدرت بسیار بالای سرکوب حکومتی و دومی ترس و وحشت مستولی بر جامعه ناشی از آن و ارائه مبارزه مسلحانه برای شکست این دو مطلق) دست به فعالیت های زد که نه تنها وحشت بر تمامی ارکان حکومت شاه و حکومت اسلامی انداخت بل وحشت بر نیروهای امپریالیستی نیزانداخت.هنوز که هنوز هست با فرارسیدن سالگشت سیاهکل نه تنها قلم به مزدان هر دو رژیم جعلیاتی سرهم میکنند تا مثلا روش مبارزه آنها را محکوم کرده تا توده ها به آن راه کشیده نشوند، بل رسانه شناخته شده ای همچون بی بی سی با مصاحبه با واداده گان، بزعم خود در تخطئه مبارزه واقعی با حکومت های دست نشانده و مطیع که تمامی هم و غمشان ادامه کاری سیستم چپاولگر سرمایه داری هست، دست بزنند و یا در هلند کنفرانسی برپا میکنند که مثلا تاریخ و عملکرد این سازمان را بررسی و تحلیل کنند!!؟؟

دقیقا از همین زاویه هست، که با مهاجرت ناخواسته فعلین چپ به اروپا-آمریکا و کشورهای مشابه، اینان از یکطرف بنوعی شیفته ”دمکراسی" در این کشورها شده و از طرف دیگر در مقابل شعار ها و روش های "مبارزه مسالمت آمیز"   با دیکتاتوری وحشیانه و جنایتکار اسلامی، دست به عقب نشینی زده و درک نازلی از مبارزه واقعی با رژیم جنایت پیشه و غارتگر جمعوری اسلامی ارائه میدهند. شعارها و روش کاری در بسیاری از موارد ناخواسته هم سو با محافل وابسته به رژیم و یا محافل و کشورهای حامی این رژیم است. از همین رو است که سوسیالیسمی که این افراد و جمع ها ارائه میدهند برخواسته از توهم و آرزو و امیال هست تا واقعیت ها. 

نه تنها شناخت از جامعه ایران شرط اولیه برای مبارزه واقعی با رژیم اسلامی هست بلکه میباید این شناخت همراه باشد با شناخت از نیروهای بین المللی و امپریالیستی. در شرایط کنونی نیروهای دست راستی افراطی - فاشیست ها بر اغلب کشورهای امپریالیستی و منطقه در قدرت هستند. برقراری یک حکومت دمکراتیک (وضد البته نه سوسیالیستی) در ایران زنگ خطری است برای حکومت های دست راستی افراطی-مرتجع در منطقه که نه تنها منافع آنها، بل منافع کشورهای امپریالیستی در سطح جهانی و نماینده آنها در منطقه را به خطر میاندازد. به محص برقراری حکومتی دمکراتیک در ایران، سیل کمک های مالی و نظامی راهی نیروهای به اصطلاح "آزادی بخش" شده و با تخصیص پایگاه های مجهز در منطقه، جنگ داخلی ناخواسته ای را بر حکومت تازه تاسیس تحمیل کرده و با تحلیل منابع مالی و انسانی (مردمی که نزدیک به 50 سال با حکومت وحشت و کشتارگر اسلامی روبرو بوده اند) توده های مردمی را روز به روز از حکومت جدید دور کرده و در نهایت شاهد همان فاجعه ها خواهیم بود که بر سر موزامبیک؛ آنگولا، کنکو، افعانستان، عراق، و نیکاراگوئه و غیره آمد. بهمین جهت هست که نیروهای مبارز جنبش چپ ایران بجای تکیه بر تصورات و توهمات و غلبه تفکر "دمکراسی" اروپای- آمریکای، تنها و تنها در فکر برقراری حکومتی باشند که "تمامی قدرت بدست شورا های کارگری-زحمتکشان-مزدبگیران" قرار گیرد و بی اعتنا به شعارهای نیروهای بینابینی (حکومتی و غیره حکومتی) در راه مبارزه واقعی رو در رو و اثر بخش با رژیم اسلامی قدم بردارند. 

یک نظر بنویسید

 

نظرات شما

بدون نظر